پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

مسافر از راه رسید


مسافر از راه رسید

کسی پشت در خانه است کسی که دل تنگش بوده ام و به وقت رفتن, پشت سرش آب ریختم و با اشک چشمانم, جای پایش را شستم و به انتظار آمدن دوباره اش, تمام هفته ها و ماه ها را روزشماری کردم با هر هلالی که در آسمان شب پدیدار شد,

کسی پشت در خانه است؛ کسی که دل تنگش بوده ام و به وقت رفتن، پشت سرش آب ریختم و با اشک چشمانم، جای پایش را شستم و به انتظار آمدن دوباره اش، تمام هفته ها و ماه ها را روزشماری کردم. با هر هلالی که در آسمان شب پدیدار شد، به یاد آمدن او بی قرار شدم. هر ماهی که آغاز شد، آغاز شدن او را در دل آرزو کردم. اینک او آمده و پشت در است. باید درهای تمام شهر را به رویش گشود. او پشت در است. آسمان گواهی می دهد هلالی زیبا که اینک تمام انگشت ها به سوی او نشانه رفته اند، با هلالی دل فریبی که چون ابرویی باریک، اشاراتی است به اسراری تازه و ایامی دل انگیز و بشارتی ا ست به عنایات و کرشمه های دلبرانة حق... که بزمی نو فراهم کرده است و همگان را به این محفل عاشقانه می خواند.

آی مردمان سرسپرده عشق! بر بام خانه ها بر آیید و رصد کردن نشانه این بزم را به آسمان چشم بدوزید. آه ای ماه نو! بگذار تمام چشم ها و انگشت ها، تو را به یکدیگر نشان دهند. بگذار بار دیگر، انگشت نمای خلق روزگار شوی. بگذار خبر دیدار تو، دهان به دهان در شهر بپیچد و شادی ظهورت، همه را از خواب نیمه شب بیدار کند. امشب فرصت خواب، تا سحرگاهان بیشتر نیست. «پروردگارا! بندگان تو در این لحظه به ماه می نگرند. مقرر فرمای چشمان ما پاک ترین چشمی باشد که چشمه ماه را نظاره می کند».

رمضان

برخیزید! گردوغبار خواب و کسالت را از سراپای خویش بشویید. محبوب صدایمان زده است. سفره ای به پهنای آسمان گسترده است و ما را بر سر این سفره می خواند. برخیزید! خدا سی شب دل هایمان را بار عام داده است و چشم انتظار شتافتن ما به آغوش لطف خویش است.

رمضان آمده است تا خدا در تک تک نفس هایمان و در تک تک نگاه ها و پلک زدن هایمان جلوه کند تا در هر لحظه ای، در قلمرو آسمان ها قدم بزنیم و هرچه می کنیم، در نزد پروردگار، عبادت تلقی شود. رمضان آمده است و تمام درهای آسمان به روی زمین بازند و رحمت خداوند هر لحظه و هر ثانیه بر سر و رویمان فرومی ریزد. اینک دقیقه ها و ثانیه هایمان، همه لحظه های استجابتند. روزها و ساعت ها، همه موسم رستگاری و رهایی اند. هر لحظه کافی است لبی تر کنیم و اجابت شویم. خدا گوش به زنگ است. گوش به زنگ توبه ها، آرزوها،... گوش به زنگ استغفارها و طلب رهایی از آتش.... خدا دنبال بهانه است، کوچک ترین بهانه برای آنکه بهشتش را ارزانی کند. دنبال کوچک ترین بهانه است تا بنده اش را برای ابد در آغوش لطف خویش بگیرد.

خدا تقدیر را این گونه رقم زده است که پس از ۳۶۵ روز بی خبری و غفلت، ۳۶۵ روز که خدا را از یاد می بریم و سراغش را از خود نمی گیریم، خداوند مهربان، ناگاه به روی زمین می آید و تمام ما بندگان گنهکار و فراموش کار را در آغوش می گیرد. خدا یک سال صبر می کند. پس وقتی که دید بندگان روسیاهش هیچ از زمین پرنمی گیرند و به آسمان نمی روند، خودش بر روی خاک هبوط می کند و سفره ای می گسترد برای میهمان کردن تمام آفریدگان خویش. خدا عشق خود را پیش از هرموسم دیگر، در رمضان آشکار می کند. صدایمان می زند. می گوید: ای بنده من! دست و رویت را بشوی، هر خطایی را که یک سال مرتکب شدی، رها کن و با دلی لبریز از شوق من، به میهمانی بیا؛ به محفلی که ساقی بزمش منم و میزبان تمام لحظه های تو خواهم بود... .

خدا می گوید: بنده من! یک ماه نزد من بنشین. یک ماه پرهیزکارتر باش و هشیارتر... یک ماه از جسم بگریز و به جان بپرداز تا دلت را جلا دهم و نَفَست را با نفس قدسیان درآمیزم، تا برایت ارمغان های بهشتی فراهم آورم و سعادت را برایت رقم بزنم....

خدا چنین می گوید. گوش کن، صدایش را می شنوی؟ خدا دوستت دارد. خدا دل تنگ توست که این بزم را مهیا کرده است. خدا می خواهد یک ماه، تنها در آغوش او باشی و به هیچ سمت وسوی، بی دلیلی راه نپیمایی تا مگر پس از این سی روز اهورایی، تمام صفات برگزیده، خلق و خوی ابدی تو شود و روحت، تمام این شایستگی ها را برای همیشه در خویش ثبت کند.

اینک تو در آغوش رحمت خدایی؛ در بارگاه انس خدایی. اینک حتی خواب تو عبادت است و نفس های تو تسبیح. اینک هر عبادت و اطاعت تو، بیش از هر زمانی، مقبول پروردگار است و پاداش تو را بیشتر عطا خواهد کرد. چه نیکوست ماه رمضان، ماهی که نامش برگرفته از نام خداست، ماهی که در آن، بر سر سفره اطعام خداوند می نشینیم، اما لب از خوردن و آشامیدن می بندیم تا روحمان بنوشد و تناول کند، تا خوردن و آشامیدن از خوان رحمت و قرب الهی روزی دل هایمان باشد. از اذان صبح تا غروب آفتاب، هرچه بر من حلال بوده است، حرام خواهد شد، اما لحظه به لحظه، بر صبر خویش می افزایم و ایمانم را محکم تر می کنم و عاشقانه تر به درگاه خدا می روم و فرمان خالق خویش را به طوع و تسلیم گردن می نهم.

خدایا! تو را سپاس که بار دیگر چشمانم بر هلال رمضان گشوده شد. تو را سپاس که عمرم به سر نیامد و دیگربار در میهمانی تو وارد شدم. خدایا! به من سعادت و سلامت عطا کن تا روزه بگیرم و فرمان تو را اطاعت کنم. یاری ام کن تا بر هر آنچه حرام است، در این ماه، چشم و گوش ببندم و دست از هر آنچه تو روا نمی داری، بشویم. خداوندا! به من توان بده تا لحظه لحظه این ماه مبارک را برای استغفار و رسیدن به حاجات خویش قدر بدانم و بهشتی را که در این ماه ارزان و آسان در دسترس من قرار داده ای، به دست آورم.

رمضان، آغاز قرآن است؛ آغاز کلام پروردگار. نخستین بار در رمضان بود که قرآن، این معجزه بی بدیل، یک باره بر اقیانوس قلب پیامبر نازل شد. نخستین بار در رمضان بود که خدا به لحن واژهای کتابش، با رسول خویش سخن گفت. قرآن را اینک یادگار از رمضان داریم و یادگار از رسولی که رمضان را ماه پروردگار نامیده است و خداوند به واسطه او، کتابش را بر ما عرضه کرد. نخستین بار قرآن در رمضان تولد یافت. رمضان، ماه میلاد قرآن است، بهار قرآن... تولد قرآن... و به یمن این ولادت، خداوند، یک ماه تمام، بر سر و روی بندگانش شادی و رحمت فرو می فرستد و همگان را بر سر خوان کرم خویش میهمان می کند.

در رمضان، دوباره با قرآن عهد ببند و میثاق و دوستی ات را با قرآن تجدید کن و از سر بگیر که رمضان و قرآن، این دو معجزه پروردگار، دست تو را می گیرند و به آسمان ها می برند، آنجا که پرده از اسرار تمام خلقت برداشته می شود و تو پروردگار قادر خویش را بی حجاب و بی نقاب، ملاقات خواهی کرد. صدای خدا را از سطرسطر این کتاب بشنو: «رمضان ماهی است که در آن، قرآن فرو فرستاده شد تا انسان ها را هدایت کند و راه راست و آشکار نماید». (بقره: ۱۸۵)

گویا صدای پیامبر را می شنوم که با لب های روزه دار، روی در روی قبله دارد و قرآن تلاوت می کند. گویا پیامبر مهر و رحمت را می بینم که در هیئت رسالت، در کنج خلوت بلند بالای خویش، کلام خدا را زمزمه می کند و همچون شرابی گوارا، در جان خویش سرازیر می سازد. پیامبر است... آری! همو که می گفت: «رمضان، ماه خداوند است.» همو که می گفت: «در رمضان، نفس های مؤمنان تسبیح است.» پیامبر است که سیمای روزه دارش، روی در روی قرآن دارد، که صورتش قرآن مجسم است، که مخاطب تمام ندای پروردگار است، که قرآن از نگریستن به چشمان پرفروغ او، صفحه صفحه منور می شود.... پیامبر صدای مهربانی خدا را می شنود: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ ترتیلاً... إِنّا سَنُلْقی عَلَیکَ قَوْلاً ثَقیلاً... »و می فرماید: «أَسْلَمْتُ وَجْهِی لِلّهِ»و باز خدا می گوید: «إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَإِنّی قَریبٌ»

رمضان است. بنشین و قرآن را عاشقانه در آغوش بگیر. چشم هایت را ببند و از خداوند، هدایت به راه راست را از اعماق جان طلب کن. از خداوند بپرس و پاسخ بخواه و آنگاه کتابش را بگشا و ببین که لحظه لحظه، نزدیک و مهربان با تو، با خود، تو سخن می گوید؛ تویی که برای رضای پروردگارت، سی روز از سحر تا غروب، از خوردن و آشامیدن دست می کشی و تاب می آوری. اینک ببین که خدا به پاداش صبر تو، چگونه با عطوفت با تو سخن می گوید و پاسخ می دهد.

قرآن، کتاب هدایت تمام انسان هاست. قرآن، در انحصار هیچ زمان و مکانی نیست. در انحصار هیچ فرد و شخصی نیست. تمام بندگان پروردگار را هادی و منذر و مبشر است. روی سخنش با تمام انسان هاست و پاسخ تمام سؤالات بشر را در خویش دارد. در ماه رمضان، قرآن را دیگرگونه نگاه کن. با او دیگرگونه انس بگیر. با تدّبری بیشتر قرآن بخوان و از کنار کلماتش به سادگی نگذر. رمضان، جشن تولد قرآن است. پس او را در آغوش بگیر. مبادا از آنانی باشی که پیامبر در روز قیامت شکایتشان را به نزد خدا می برد که: «قوم من، قرآن را مهجور رها کردند»

رمضان، فرصت میلاد دوباره توست. تجدید حیات مؤمن، در رمضان است. خداوند در قلب رمضان، شب های قدر را آفریده است؛ شبی که بر هزار ماه برتری دارد، شبی که در آن، سرنوشت یک سال آینده آدمیان رقم می خورد، شبی که تا به صبح، فرشتگان خدا، میان آسمان و زمین در ترددند و دعاها و الغیاث ها و آرزوهای بشر را به ساحت پروردگار می برند. و به اجابت بی دریغ می رسانند. در این شب، سرنوشت تو تعیین می شود و خداوند مهربان، اختیار این تعیین را به دست خودت سپرده است: «در این شب، برای آینده ات هرچه طلب کنی، هرچه تصمیم بگیری و از من بخواهی، اجابت خواهم کرد.» در این شب، توبه ها و استغاثه ها، یقیناً مستجابند. خداوند از سر تقصیرات گذشته ما می گذرد و دعاهای ملتمسانه مان را در آینده مستجاب می کند.

چه نیکوست در این شب دعا کنیم تا در طول سال پیش رو، همواره در مسیر رضای خدا قدم برداریم و گناه نکنیم. چه نیکوست از خدا بخواهیم که شیطان را از ما دور نگه دارد و همواره در پناه آغوش خود بگیردمان. چه نیکوست در این شب برای پایان قصه انتظار دعا کنیم؛ انتظاری که همچون داستانی بی نهایت، صبر تمام زمین را به سر آورده و فریاد و فغان منتظران را به آسمان برده است. در این شب، برای آنها که اسیر فقر و بیماری اند، برای آنها که در چنگال ستم گرفتارند، برای نابودی جهانی ظلم، برای صلح ابدی و برای رستگاری انسان باید دعا کنیم و فریاد بزنیم: «رَبّ ِ لا تَذَرْ عَلَی اْلأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیارًا».

سلام بر رمضان! سلام بر میهمان خجسته ای که بهترین ها را با قدوم خویش به ارمغان می آورد. سلام بر فرستاده ای که حتی برای لحظه ای، دیر آمدنش را طاقت نداریم و شادی فرارسیدنش را بر بام خانه ها بوسه به سوی ماه می فرستیم. سلام بر موسم بی شباهتی که عزیمتش را اشک حسرت می باریم و پشت سرش، با گریه های دل تنگی خویش، آب می ریزیم تا زودتر بازگردد.

رمضان، مسافر آشنایی است که با کوله باری از بشارت، از جاده های آسمان به کوچه های زمین می رسد و توشه مهربان خویش را در زمین می گسترد. رمضان، با هلال ماه فرامی رسد. آمدنش را نخست، آسمان و آسمانیان آشکار می کنند و زمینیان دلواپس آمدنش، با سینه ای مضطرب، بر بام خانه ها، رو به آسمان شب قدم می زنند. تا سرانجام با ظهورش، لبخند بر لبان همه می نشیند.

سلام بر تو ای ماه خدا! در کوچه های زمین درنگ کن. آرام تر از لحظه هایمان بگذر... ما دل تنگ تو می شویم در غیابت؛ بیشتر در کنار دل هایمان بمان. سلام بر تو ای تجلی عشق خداوند! ای خوانِ گستردة کرم پروردگار! ای استجابت بی مضایقه! ای وفور برکات و بشارات! تو قاصد سبز خداوندی برای انسان، برای انسان گنهکار که آمده ای تا بار دیگر، بشر را به سوی خدا دعوت کنی. هر سال که تو می آیی، آمدنت نشان از آن دارد که خدا هنوز از انسان نومید نشده است، که خدا با وجود این همه عصیان و گناه، هنوز انسان را دوست می دارد و در پی رستگاری و هدایت بندگان خویش است.

آه ای رمضان متبرک! همواره تو بر سر قرار خویش می آیی، بی آنکه فراموشمان کنی، بی آنکه از ما دل ببری و با ما قهر کنی، با ما که گنهکاریم و آن چنان که شایسته است، قدر تو را نمی دانیم. هر سال تو موعد از سر راه می رسی و دل ها را به شادی و سرور از آسمان آمده می بری. سلام بر تو که از سفری دور و دراز آمده ای و یک ماه در خانه های ما اقامتی ملکوتی داری!

در سجاده هایمان، در سفره هایمان، در لقمه هایمان، حتی در ساعات روز و شبمان، می نشینی و همه چیز را دیگرگونه می کنی. لباس هایمان، حتی لحن دعاهایمان، بوی تو را می گیرند و به لهجه تو آغشته می شوند. خانه بوی تو را دارد. ای حبیب خدا! خانه پر از صدای اذان مهربانی است که در جوار تو، پرطنین تر در گوشمان می نشیند. خانه پر از تلاوت قرآن است که تو او را آشناتر از پیش به ما نشان می دهد.

رضا ساعی شاهی