یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آگاهی های اسلام از چه نوعی است


آگاهی های اسلام از چه نوعی است

نوع آگاهیهای اسلامی و اهرمی که اسلام در دعوتهای خود روی آنها فشار می آورد چیست

نوع آگاهیهای اسلامی و اهرمی که [ اسلام ] در دعوتهای خود روی آنها فشار می‏آورد چیست ؟

۱- نوع تذکر به مبدأ و معاد

آگاهیهای اسلامی در درجه اول از نوع تذکر به مبدأ و معاد است .

این‏ متدی است که هم در قرآن به کار می‏برد و هم از پیامبران پیشین نقل می‏کند . پیامبران هشداری که می‏دهند درباره این امر است که از کجا و در کجا و به کجا آمده‏ای و هستی و می‏روی ؟

جهان از کجا پدید آمده و چه مرحله‏ای را طی می‏کند و به چه سویی می‏رود ؟

اولین دغدغه مسؤولیت که پیامبران به وجود می‏آورند دغدغه مسؤولیت در برابر کل آفرینش و هستی است . دغدغه مسؤولیت اجتماعی جزئی است از دغدغه مسؤولیت در برابر هستی و آفرینش .

قبلا اشاره کردیم که سوره‏های‏ مکیه که در سیزده سال اول بعثت رسول اکرم نازل شده است ، کمتر مطلبی جز تذکر مبدأ و معاد در آنها هست . ۱

رسول اکرم دعوت خود را با " « قولوا لا اله الا الله ، تفلحوا » " یعنی با یک جنبش اعتقادی ، با یک پاکسازی فکری آغاز کرد .

درست است‏ که توحید ابعاد گسترده‏ای دارد و همه تعلیمات اسلامی اگر تحلیل شود به‏ توحید برمی‏گردد و اگر توحید ترکیب شود به آن تعلیمات منتهی می‏شود . ۲ ولی می‏دانیم که در آغاز کار ، اگر مقصود از آن جمله ، بیش از یک گرایش‏ فکری و عملی از اعتقادات شرک آمیز و عبادتهای شرک آمیز به توحید فکری‏ و توحید در عبادت بود ، و فرضا چنین مقصود گسترده‏ای در کار بود مردم‏ متوجه می‏شدند .

این آگاهی ریشه‏دار که پنجه در اعماق فطرت انسانها می‏اندازد ، در آنها نوعی غیرت و تعصب دفاع از عقیده و نشاط کوشش در بسط و گسترش آن به‏ وجود آورد که در راه آن از بذل جان و مال و مقام و فرزند کوتاهی نمی‏کردند . پیامبران از آنچه که در عصر ما روبنا می‏نامند آغاز می‏کردند و به زیربنا می‏رسیدند .

در مکتب پیامبران ، انسان بیش از آنکه وابسته به منافع باشد وابسته به عقیده و مسلک و ایمان است . در حقیقت ، در این مکتب، فکر و عقیده زیربناست و کار ( یعنی رابطه با طبیعت و مواهب طبیعت و یا جامعه ‏) روبناست .

هر دعوت دینی و مذهبی باید پیامبرانه باشد ، یعنی باید با تذکر دائم به مبدأ و معاد توأم باشد . پیامبران با بیدار کردن این احساس‏

و شکوفانیدن این شعور و پس زدن غبارها از روی این وجدان و دادن این‏ آگاهی ، با تکیه به " رضای حق " ، فرمان حق ، پاداش و کیفر حق ، جامعه‏ را به حرکت می‏آورند .

در قرآن در سیزده مورد از " رضوان " خدا نام‏ برده شده است ، یعنی با دست گذاشتن روی این اهرم معنوی ، جامعه اهل ایمان‏ را به حرکت آورده است . نام این آگاهی را می‏توان آگاهی خدایی یا آگاهی‏ جهانی نهاد .

۲- نوع آگاهیهای انسانی

در درجه دوم ، در تعلیمات اسلامی آگاهیهای انسانی دیده می‏شود ، یعنی‏ توجه دادن انسان به کرامت ذات و شرافت ذات خودش ، توجه دادن به عزت‏ و بزرگواری ذاتی خودش . انسان در این مکتب نه آن حیوانی است که دلیل‏ وجودش این است که در طول صدها میلیون سال که در آغاز همدوش و همپایه‏ سایر جانوران بوده ، در صحنه تنازع بقا آنقدر خیانت کرده تا امروز به‏ این پایه رسیده ، بلکه موجودی است که در آن پرتوی از روح الهی است ، فرشتگان به او سجده برده‏اند ، او را از کنگره عرش ، صفیر می‏زنند ، در پیکر این موجود ، علی رغم تمایلات حیوانی به شهوت و شر و فساد ، جوهر پاکی است که بالذات با بدی ، خونریزی ، دروغ ، فساد ، زبونی ، پستی ، حقارت و تحمل‏ زور و ظلم ناسازگار است ، مظهر عزت کبریائی است : " « و لله العزه و لرسوله و للمومنین »" ۳

آنجا که پیغمبر اکرم می‏فرماید : " « شرف المرء قیامه باللیل ، و عزه‏ استغناؤه عن الناس » " ۴ .

یا علی ( ع ) به یارانش در صفین‏ می‏فرماید : " « الحیوه فی موتکم قاهرین و الموت فی حیوتکم مقهورین » ۵ .

یا حسین بن علی ( ع ) می‏فرماید : " « لا أری الموت الا سعاده ، و الحیوه مع الظالمین الا برما » " ۶ .

یا می‏فرماید : " « هیهات منا الذلة » " ۷

تکیه بر اهرم حس کرامت و شرافت ذاتی انسان است که‏ در هر انسانی بالفطره وجود دارد .

۳- آگاهی به حقوق و مسؤولیتهای اجتماعی

در درجه سوم ، آگاهی به حقوق و مسؤولیتهای اجتماعی است . در قرآن به‏ مواردی برمی‏خوریم که با تکیه بر حقوق از دست رفته دیگران و یا حقوق از دست رفته خود ، می‏خواهد حرکت بیافریند :

« و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا »۸

چه می‏شود شما را ؟ چرا نمی‏جنگید در راه خدا و در راه خوار شمردگان از مردان و زنان و کودکانی که می‏گویند : پروردگارا ! ما را از این شهر ستمگران بیرون برو به لطف و عنایت خودت برای ما سرپرست و یاور بفرست‏ .

در این آیه کریمه برای تحریک به جهاد ، بر دو ارزش روحی تکیه شده است‏ : یکی اینکه راه ، راه خداست ، دیگر اینکه انسانهای بیچاره و بی‏پناهی در چنگال ستمگران گرفتار مانده‏اند .

در سوره حج می‏فرماید :

« اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر ۰ الذین‏ اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس‏

بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله‏ کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز ۰ الذین ان کناهم فی‏ الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور » ۹

به مؤمنان به موجب آنکه مظلوم واقع شده‏اند اجازه داده شد که با دشمن‏ جنگجو بجنگند . خداوند بر یاری مؤمنان تواناست ، همانها که از خانه‏های‏ خود به ناحق بیرون رانده شده‏اند و جرمی نداشته جز آنکه گفته‏اند پروردگار ما خداست . و اگر نبود که خداوند شر بعضی از مردم را وسیله بعضی دیگر دفع می‏کند ، صومعه‏ها ، دیرها ، کنشتها و مساجد که در آنجا فراوان یاد خدا می‏شود منهدم می‏گردید . خداوند کسانی که او را یاد می‏کنند یاری می‏کند ، همانا خداوند نیرومندی فرادست است ، آنان را که اگر در زمین مستقرسازیم نماز را به پا می‏دارند ، زکات را می‏پردازند ، به معروف فرمان می‏دهند و از منکر باز می‏دارند . پایان کارها از آن‏ خداست .

در این آیه می‏بینیم اجازه جهاد و دفاع را با اشاره به حقوق از دست‏ رفته مجاهدین آغاز می‏کند ، اما در عین حال ، فلسفه اصلی دفاع را امری‏ بالاتر و ارزشی اصولی‏تر از حقوق از دست رفته عده‏ای ذکر می‏کند ، و آن‏ اینکه اگر دفاع و جهاد در کار نباشد و اگر اهل ایمان دست روی دست‏ بگذارند ، معابد و مساجد که قلب پرطپش حیات معنوی جامعه است آسیب‏ می‏بیند و از کار می‏ایستد .

در سوره نساء می‏فرماید :

« لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم » ۱۰

خداوند فریاد به بدگویی را دوست نمی‏دارد مگر از کسی که مظلوم واقع شده‏ است .

بدیهی است که این نوعی تشویق به قیام مظلوم است .

در سوره شعرا پس‏ از نکوهش شعرا و روحیه‏های خیالبافانه آنها می‏گوید :

« الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من‏ بعد ما ظلموا » ۱۱

مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کنند و خدا را فراوان یاد کنند و پس از آنکه مظلوم واقع شدند ( با شعر ) انتقام خویش از ستمگر بگیرند .

ولی در قرآن و سنت در عین اینکه زیر بار ظلم رفتن از بدترین گناهان‏ است و احقاق حقوق یک وظیفه است ، باز همه اینها به عنوان یک سلسله " ارزشها " مطرح است که جنبه انسانی این مسائل‏ است .

قرآن هرگز بر عقده‏های روانی و بر تحریک حسادتها و یا تحریک‏ شهوتها و اشتهاها تکیه نمی‏کند ، هرگز مثلا نمی‏گوید : فلان گروه چنین خوردند و بردند و کیف کردند ، چرا تو به جای آنها نباشی ؟

اگر مال کسی را به زور بخواهند از او بگیرند ، اسلام اجازه نمی‏دهد که به‏ بهانه اینکه مادیات ارزشی ندارد صاحب مال سکوت کند ، همچنانکه اجازه‏ نمی‏دهد . اگر کسی ناموسش مورد تجاوز قرار گیرد به عذر اینکه اینها از مقوله شهوت است سکوت نماید ، بلکه دفاع را وظیفه می‏داند و " « المقتول دون أهله و ماله » " را که در مقام دفاع از ناموس یا مال خود کشته می‏شود شهید می‏شمارد .

اما منطق اسلام آنجا که تشویق می‏کند از مال خود دفاع کن ، به صورت تحریک حرص و آز نیست ، بلکه به صورت دفاع از " حق " است که یک ارزش است . همچنین آنجا که دفاع از ناموس را واجب‏ می‏شمارد ، نه به حساب بزرگ شمردن شهوت است ، بلکه به حساب دفاع از یکی از بزرگترین نوامیس اجتماع یعنی عفاف است که مرد ، پاسدار آن قرار داده شده است .

منبع : کتاب " جامعه و تاریخ " ، شهید مطهری ، ص ۲۲۳ تا ۲۲۹

محمد صالحی

http://mahsan.parsiblog.com

زیرنویسها :

۱- برخی مسلمانان به اصطلاح روشنفکر معاصر در تفاسیر زیادی که بر اکثر سوره‏های قرآن نوشته‏ اند ، یکسره منکر شده‏اند که قرآن درباره معاد حتی یک‏ آیه هم نازل کرده باشد . در هر جا در قرآن نام " دنیا " آمده است‏ گفته‏اند یعنی " نظام پست‏تر زندگی " یعنی نظام تبعیض و استثمار ، و هر جا نام " آخرت " آمده گفته‏اند یعنی " نظام برتر " ، نظامی که در آن‏ اثری از تبعیضها و نابرابریها و استثمارها نباشد و مالکیت اختصاصی‏ ریشه‏کن شده باشد . اگر معنی آخرت این است پس معلوم می‏شود قرآن هزار سال پیش از مکاتب ماتریالیستی فاتحه مذهب را خوانده است .

۲- المیزان ، ذیل آخرین آیه آل عمران .

۳- عزت خاص خدا و پیامبرش و مؤمنان است (سوره منافقون / آیه ۸)

۴- شرافت مرد ، شب زنده‏داری او و عزتش بی‏نیازی از مردم است .

۵- زندگی در این است که بمیرید اما پیروز ، مرگ در این است که‏ بمانید و زیردست .

۶- من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز رنج نمی‏بینم .

۷- ذلت از ساحت ما به دور است .

۸- سوره نساء / آیه ۷۵

۹- سوره حج / آیات ۳۹ تا ۴۱

۱۰- سوره نساء / .آیه ۱۴۸

۱۱- سوره شعرا / آیه ۲۲۷