دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

نرخ ارز


نرخ ارز

نگاه از زاویه ای متفاوت

در این یادداشت تلاش خواهد شد تحلیلی در مورد مساله چالش‌آفرین نرخ ارز ارائه شود. ذکر این نکته ضروری است که هدف از این نوشتار توصیه یا حمایت از افزایش یا کاهش نرخ ارز نیست، بلکه صرفا ارائه تحلیلی متفاوت از آنچه در غالب نشریات کشور طرح می‌شود مد نظر است.

آنچه در نشریات اقتصادی و بسیاری از وبلاگ‌ها نوشته می‌شود آن است که ارزش پول ملی ایران غیر واقعی و ارزش ریال ایران به صورت دستکاری شده بالا نگه داشته شده است. دقیقا عکس چنین مطلبی در مورد ارزش پول چین مطرح می‌شود. چین متهم است به اینکه با دستکاری کردن نرخ ارز، ارزش پول ملی چین را پایین نگاه داشته و باعث توسعه صادرات خود شده است و برخی معتقدند در ایران با بالا نگه داشتن تصنعی ارزش پول ملی، صادرات و به صورت کلی تولید تهدید شده است.

آنچه شاید بارها خوانده‌ایم این است که وقتی نرخ‌دلار نسبت به قیمت ریال ارزانتر تعیین شود و در واقع ارزش ریال بالاتر از آنچه هست نگاه داشته می‌شود کالای خارجی ارزان‌تر از نرخ واقعی آن است و برای تولید‌کنندگان داخلی، صادرات و تولید صرفه کمتری خواهد داشت. کسانی که معمولا با نگاهی انتقادی مراتب فوق را مطرح می‌نمایند یک استدلال محوری دارند. این استدلال مربوط به مقایسه روند رشد قیمت‌ها است یا به عبارت دیگر مقایسه تورم داخل کشور با تورم سایر کشورها یا میانگین تورمی که در دنیا ثبت می‌گردد. تئوری «برابری قدرت خرید» که در متون اقتصادی به(PPP (Purchase Power Parity معروف است، پشتوانه اصلی این استدلال محوری است. برابری قدرت خرید چیست؟ برابری قدرت خرید نظریه‌ای است که بیان می‌کند نرخ‌های مبادله بین دو ارز زمانی در تعادل هستند که قدرت خریداری آنها در هر دو کشور یکسان باشد.

این بدان معنی است که نرخ مبادله بین دو کشور باید به نسبت «سطح قیمت سبد ثابتی از کالاها و خدمات» برابر باشند (سطح قیمت سبد ثابتی از کالاها و خدمات اصطلاحا شاخص قیمت مصرف‌کننده اطلاق می‌گردد). هر زمان سطح عمومی قیمت درونی کشوری افزایش می‌یابد، نرخ مبادله پول آن باید به منظور واکنش تورم و برابری قدرت خرید کالاها و خدمات کاهش یابد. برای مثال زمانی که نرخ‌های مبادله زوج ارز ریال –‌دلار ۱۰۰۰۰ است یا به عبارت دیگر ۱۰۰۰۰ ریال ایران توان خرید ۱‌دلار آمریکا را دارد، آنگاه همان کالایی که در کشور ایران ۱۰۰۰۰ ریال ارزش دارد، باید در کشور آمریکا با یک‌دلار خریداری شود. بنابراین برای به دست آوردن نرخ مبادله بین ایران و ایالات متحده کافی است که سطح عمومی قیمت‌ها در ایران را بر سطح عمومی قیمت ایالات متحده تقسیم کنید.

چنانچه کشور ایران دارای نرخ تورم سالانه ۱۰‌درصدی و ایالات متحده نرخ تورم ۲‌درصدی سالانه را تجربه نمایند، آنگاه‌ دلار ایالات متحده در برابر ریال ایران به میزان ۸‌درصد در سال افزایش خواهد یافت. به زبان ساده‌تر در صورتی ‌که تورم یک کشوری نسبت به کشور دیگر بیشتر باشد، الزاما بایستی ارزش پول ملی کشوری که تورم بیشتری دارد کاهش یابد. اما سوال مهم این است که آیا این تئوری به تنهایی می‌تواند مبنای عمل برای تعیین نرخ ارز قرار گیرد. همه اقتصاددانان پاسخ منفی خواهند داد. این تئوری نقش بسیار خوبی در فهمیدن رابطه قیمت و نرخ ارز ایفا می‌نماید و بدون شک، فهمیدن این موضوع مساله‌ای ضروری برای سیاست‌گذاران نرخ ارز خواهد بود، اما به تنهایی قدرت تعیین نرخ ارز را نخواهد داشت. در واقع مقایسه شاخص قیمت مصرف‌کننده کشورها (تورم) ضروری است، اما همه چیز نیست. اجازه بفرمایید سوال دیگری مطرح گردد.

آیا امکانپذیر هست که در کشور الف قیمت‌ها رشد بیشتری نسبت به کشور ب داشته باشند، اما حتی در شرایط تعادل و بدون دستکاری در نرخ ارز ارزش پول ملی کشور الف بر خلاف نظریه PPP تقویت گردد؟ پاسخ، مثبت است. این احتمال وجود دارد که به‌رغم وجود تورم بیشتر ارزش پول ملی هم تقویت گردد. در واقع نرخ ارز صرفا تابعی از مقایسه قیمت‌ها در دو کشور مربوطه نیست. مطالعات اقتصادی فراوانی در ژورنال‌های علمی در این مورد منتشر گردیده است و هنوز اقتصاددانان در تلاش برای توسعه این مطالعات می‌باشند.

تصور کنیم که طی یک سال آینده، نرخ ارز مطابق با پیشنهاد صادرکنندگان تغییر یافته و ارزش ریال ایران در سال بعد نصف گردد.

یعنی هر‌دلار آمریکا مثلا معادل دو‌هزار تومان مبادله گردد. در چه شرایطی می‌توان امیدوار بود که صادرات و تولید نیز حتی با یکسال وقفه زمانی یعنی دو سال بعد از نقطه زمان فعلی افزایش یابد. قطعا پاسخ این است که در صورتی ‌که همزمان اتفاقات دیگری افتاده باشد و اصلاحات اقتصادی دیگری نیز پیگیری گردیده باشد. این اتفاقات و اصلاحات اقتصادی چیست؟ برای پاسخ دادن به این سوال بسیار مهم، لازم است که اقتصاددانان و پژوهشگران اقتصادی توجه خود را همزمان با معطوف نمودن بر نظریه قدرت برابری خرید متوجه سایر پژوهش‌های علمی نموده و توصیه‌های جامع خود را ارائه نمایند. شاید تمرکز صرف بر چالش مهم تعدیل نرخ ارز، بدون توجه کافی به مطالب مهم دیگری همچون کاهش تعرفه‌های تجاری، تلاش برای غیر دولتی نمودن اقتصاد (دولت به معنای حاکمیت)، تشویق تولیدکنندگان برای توسعه تکنولوژی و افزایش توان رقابت، توجه به بهره‌وری و کیفیت بیشتر و بسیاری از نکات مهم و حیاتی دیگر باعث ایجاد یا افزایش برخی از بدبینی‌ها در مورد نگرش صنفی به برخی از موضوعات اقتصادی نیز بگردد.

مرتضی کاظمی