یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا

رسیدن به خواسته ها ، بدون مرز؟


رسیدن به خواسته ها ، بدون مرز؟

خواستن یکی از ملزمات زندگی است اما باید برای آن حد و مرزی قائل شد تا به عزت نفس فرد لطمه وارد نکند.
چگونه می توان به خواسته های دل، بی حساب و بی حد و مرز رسید ، بی آنکه از معنویت و کمال …

خواستن یکی از ملزمات زندگی است اما باید برای آن حد و مرزی قائل شد تا به عزت نفس فرد لطمه وارد نکند.

چگونه می توان به خواسته های دل، بی حساب و بی حد و مرز رسید ، بی آنکه از معنویت و کمال و ارزش، چیزی را فدا کرد و از دست داد؟

صاحبان «عزت نفس »، هرگز آبروی خود را به کف نانی نمی فروشند و به خاطر « مناعت طبع » ، هرگز خواسته های دل را زمینه ساز حقارت و خواری نمی کنند.

انسان خود را با چه چیزی مقایسه می کند و به چه چیزی می فروشد و خود را به چه می دهد و چه می گیرد؟ اصلا انسان به چه و چند می ارزد؟

حضرت علی(ع) در سخن زیبا و بلند و شیوایی، در بیان جایگاه رفیع انسان و ارزش وجودی او می فرماید: « بدانید که برای جان ها و وجودهای شما، قیمت و بهایی جز «بهشت »، نیست. آگاه باشید و خود را جز به بهشت نفروشید»:

«انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنهٔ، فلا تبیعوها الا بها.» (۱)

کسی که این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت کند ، هرگز به پستی و حقارت و طمع و ذلت کشیده نمی شود و گوهر خود را به تمنیات نفسانی و خواهش های مادی نمی فروشد. عزت نفس، مانع می شود که انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد.

خواستن، پل ذلت

«کیان وجودی » انسان، گاهی به خاطر «طلب » در هم می شکند. هرکس می کوشد خود را کامل و بی نیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت خویش را نگهبان باشد. ولی گاهی افراد سست اراده و طماع در برابر«خواستن »، آن گوهر را از کف می دهند. خواستن ، سند «احتیاج » است و نشانه فقر و ناداری. گاهی یک «آبرو» در گرو یک «درخواست » قرار دارد و با گشودن دست نیاز، آن آبرو و حیثیت سالیان دراز، یکباره بر خاک می ریزد و بر باد می رود.

امام علی(ع) فرموده است:

«ماء وجهک جامد تقطره السؤال، فانظر عند من تقطره؟»؛ (۲) .

آبروی تو، جامد است و با سؤال و درخواست، قطره قطره می ریزد. بنگر که قطرات آبرو را پیش چه کسی می ریزی!

و چه زیبا گفته است صائب تبریزی:

دست طلب چو پیش کسی می کنی دراز

پل می کشی که بگذری از آبروی خویش.

بدترین وضع، آن است که حرص و طمع و تکاثر و افزون طلبی ،انسان را به «خواستن » وادار سازد و برای دست یافتن به آنچه که ندارد ، دست به هر کاری بزند و پیش هر کس و ناکسی کوچک شود و التماس و خواهش کند و کوچک شود ، غلام و چاکر این و آن گردد ، تا از این رهگذر، چیزی بر « داشته » هایش بیفزاید و یا به برخی از «خواسته » هایش برسد.

مگر دنیا چه اندازه می ارزد که انسان، اعتبار و شرف خود را در گروآن بگذارد؟ مگر پول، چقدر مقدس است که انسان، عزت نفس خویش را با آن مبادله کند؟ آیا باید به هر خواسته ای رسید؟ و هر چه را « دل » خواست، بایدتامین کرد؟ پس عفاف و کف نفس و کنترل غرایز و تمنیات و مهار زدن بر حرص و آز، برای کجا و کی و چه کسانی است؟!

در این داد و ستد ، چه می دهیم و چه به دست می آوریم؟ سخنی زیبا از حضرت علی(ع) نقل شده است:

«و اکرم نفسک عن کل دنیهٔ و ان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بماتبذل من نفسک عوضا»؛ (۳) .

مساله بر سر شرافت و کرامت انسان است. وقتی در این داد و ستد، در مقابل «دنیا» و خواهش های نفسانی قرار گرفت و بخشی از آن به هدر رفت و تباه شد ، دیگر جایگزینی برای آن پیدا نخواهد شد.

چه بسیار عزیزانی که در چاه «خواستن » افتادند و چون با طناب دیگران بیرون آمدند و به خواسته های نفسانی رسیدند، زیر بار منت دونان ماندند و عزت خویش را در همان چاه وا نهادند و کرامت را باوابستگی به دیگران معامله و مبادله کردند.

این رهنمود مولای آزادگان حضرت امیر(ع) است که فرمود:

«القناعهٔ تؤدی الی العز»؛ (۴) قناعت، عزت می آورد.

و نیز سخن او است که:

«العز مع الیاس »؛ (۵) عزت، همراه با ناامیدی از دست مردم است. به آنچه داری قانع باش و به داشته هایت بساز، تا عزیز باشی.

حفظ گوهر عزت

نگهبانی از گوهر عزت و کرامت ، وظیفه است. نباید خود را درمعرض تحقیر و توهین قرار داد. انسان باید از کاری که به معذرت خواهی وادار شود پرهیز کند ، تا از این طریق هم وجهه و آبرو و اعتبارش صدمه نبیند. معاشرت بزرگوارانه، برای مصون ماندن ازتعرض و دشنام نااهلان، نگهبانی از عزت نفس است. رسیدن به این هدف، تنظیم خاصی را در روابط انسان با دیگران می طلبد ، رابطه ای برمبنای هوشیاری و حفظ عزت و مناعت و زیر پا گذاشتن طمع ها وخواهش ها.

باید چنان زیست که به پرداخت جریمه، مجبور نشد ، باید چنان کار کرد ، که مورد توبیخ و ملامت قرار نگرفت، باید آن گونه رفتار کرد که از سوی دیگران، توهینی به انسان صورت نگیرد. حداقل، بخشی از اینها به دست ماست. البته نه به این معنا که انسان از انجام وظیفه گفتاری و کرداری و موضع گیری در جای مناسب، شانه خالی کند ، بلکه موجبات وهن و توهین نسبت به خویش و تحقیر شدن در حضور جمع را فراهم نیاورد.

اگر نسل نوجوان ما، مفهوم کرامت انسان و مناعت طبع و عزت نفس را در نیابد، با روح کوچک و همت محدود و چشمی همیشه گرسنه، اسیر دنیاداران می شود. بزرگترین خدمت به فرزندان، تعالی بخشیدن به همت ها و غنا بخشیدن به شخصیت وجودی آنهاست. درسایه چنین تربیتی، صاحبان روح های بلند و وارسته، این گونه طلب ها راتلخ و دشوار می یابند و به آن تن نمی دهند.