سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

همه چیز را در مورد «فرخ لقا هوشمند» بدانید


همه چیز را در مورد «فرخ لقا هوشمند» بدانید

«شاید مرگ تلنگری باشد برای دانستن»

با نهایت تاسف و تاثر باید به عرضتان برسانیم یکی از چهره های دوست داشتنی سینما و تلویزیون درگذشت و زندگی را وداع گفت.

شاید بهتر باشد بگوییم یکی از مادر بزرگ های مهربان با مرگش، فقدانی اساسی را به دنیای تصویر تحمیل کرد هر چند این اواخر کاراکتر«مادر بزرگ» رخت از تولیدات تصویر بربسته و بیشتر به حاشیه ای گذرا بدل شده بود.

بعد از مرگ «پروین سلیمانی» جامعه هنری استطاعت و قدرت پذیرش مرگی دیگر را نداشت، اما «فرخ لقا هوشمند» با مرگ جانگدازش تمام هنرمندان را مجددا به سوگ نشاند.

نمی دانم شاید شما چهره معصوم و صدای شیرین این پیرزن دوست داشتنی را به خاطر نداشته باشید، شاید تصویر او را بتوانیم انعکاس دهیم اما از یادآوری صدای مهربانش معذوریم.

خوشبختانه دنیای تصویر همه چیز را ماندگار می کند، اما تکرار و وجود دوباره دیگر امکان پذیر نیست.

برای این که شما را هر چه بیشتر غرق در احساس تاسف کرده و مرثیه ای موثرتر قرائت کرده باشیم قصد داریم به حواشی پنهان این چهره بهتر و بیشتر بپردازیم، (اگر دوست دارید«فرخ لقا هوشمند» را بهتر بشناسید حوصله به خرج داده، برای شادمانی روحش برای یک بار هم که شده مطلب امروز را به پایان برسانید.)

قصد نداشتیم پایان هفته تان را غم انگیز کنیم، اما چه کنیم که شد پس با ما باشید.

مرحوم هوشمند را بهتر بشناسید: (بیوگرافی کوتاه از این هنرمند مهربان)

«فرخ لقا هوشمند» (پور رسول«فامیل پدرش»، هوشمند شهرت همسرش بوده است) سال ۱۳۰۷ در رشت (اگر مرور کنید به خاطر خواهید آورد که او در تمام نقش آفرینی هایش لهجه ای شیرین داشته است) به دنیا آمد.(جالب تر این است که او متولد اسفند یکی از ماه های زمستان می باشد).

او یکی از چهره های پرکار تئاتر، سینما و تلویزیون بوده که سال ها روی صحنه تئاتر رفته و در فیلم ها و سریال های بسیاری ایفای نقش کرده است(اما قدیمی ها او را با نقش «ننه آقا صمد» و امروزی ها با نقش «مادر کلاه قرمزی» می شناسند) جالب ترین بخش کارنامه هنری «فرخ لقا هوشمند» همکاری او با «بهرام بیضایی» بوده است.

او در دو سینمایی این کارگردان و نمایش نامه نویس معتبر به نام های «باشو غریبه کوچک» و «مسافران» بازی کرده است.«فرخ لقا هوشمند» به دلیل سکته ای که در حین آخرین بازی خود برای یک سریال تلویزیونی داشته حدود شش سال است که از عالم هنر کناره گیری کرده بود.(شش سال زمان کمی نیست، اما دنیا آن قدر بی وفاست که قبل از مرگش فقدانش را حس نکرده بودیم).

او دیپلم تئاتر را نزد زنده یاد«اسماعیل مهرتاش» در رشت گرفته است و به تشویق پدرش که یکی از بنیانگذاران تئاتر در رشت بوده (علی قلی پور رسول) برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت(به نظر افتخار بزرگی است که برای اولین بار و اولین کس در یک شهر) آن ها بعد از مدتی به تهران مهاجرت کردند.

همسر او«رضا هوشمند» نیز از چهره های سرشناس تئاتر آن زمان بوده و در فیلم ها و سریال های زیادی هنرنمایی کرده است.

«رضا هوشمند» سال ۱۳۶۸ درگذشته است.

● آغاز فعالیت های هنری

او فعالیت های هنری اش را در عرصه تئاتر سال ۱۳۲۴(یعنی ۱۷ سالگی) آغاز کرده و با ایفای نقش در تئاتری به نام «نردبان ترقی» به این عرصه وسیع پا گذاشت.

بعد از گذشت دوازده سال فعالیت در عرصه تئاتر به سینما پیوست(عبرتی باشد برای دیگران،دیگران: کسانی که خاک صحنه نخورده و از راه رسیده چشم طمع به سینما دارند) او در سال ۱۳۳۶ با حضور کوتاهش در چند فیلم سینمایی نام خود را در این عرصه ثبت کرد و به چهره ای شناخته شده بدل شد.

این چهره های پیشکسوت اگر فن و تکنیکی به جا گذاشته اند، مطمئنا اصول و اساسی در امر بازیگری آموزش داده اند که شاید دیگر رنگ و بویی از آن نمانده باشد، اخلاق در هنر یکی از مضامین اساسی می باشد که همه موجودیت بازیگری را تعریف می کند و در صورت نبود موجب کتمان حقیقت هنر می شود.این واقعیت محتوم فقط از طریق پیشکسوت ناقابل انتقال می باشد.

ای کاش دست زمانه اجازه پندآموزی را بدهد و گوش شنوایی نیز موجود باشد تا بتواند بیاموزد و انتقال دهد.فقدانش را به سوگ بنشینید که شاید ادای دینی کرده باشید.

جالب است بدانید او و همسرش فرزندانی به نام های فریدون، فرشته و فرخنده دارند که هر کدام به طریقی در جامعه هنری دستی بر آتش دارند.

از فیلم هایی که او در آن نقش آفرینی داشته است می توان به: «کلاغ»، «باشو غریبه کوچک» «افسانه آه»، دونفر، شب قوزی، خواستگار، مسافران، همسر، بلوف، کلاه قرمزی و پسر خاله، سفر و سوته دلان» اشاره کرد.

البته سریال هایی که از شبکه ملی پخش شده عبارتند از : مادر بزرگ ها، تهران، درد سر بزرگ، جنگلی، لبخند بزرگ، عیاران، داستان یک شهر، خانه به خانه، مدرسه کوچک، قصه های شهرک، سایه ها، چراغ جادو و ... به طور کلی می توان گفت او مجموعا ۷۰ اثر تصویری داشته و با کوله باری از هنر دنیا را ترک گفته است.(خدا بیامرزدش)

● دل گفته هایی از «فرخ لقا هوشمند» در دوران حیات

او در خصوص فعالیتش در عالم هنر گفته است: از چهارده سالگی همراه پدرم به تئاتر شهر رفتم.

آن زمان چند نفر دور هم جمع شدند و گفتند رشت به این بزرگی و پر آوازه ای یک کلاس تئاتر و یک هنرپیشه ندارد.خلاصه چند نفر سرمایه گذاری کردند و خانه ای برای این کار گرفتند و هنرپیشه جمع کردند، این گونه شد که خانه تئاتر در رشت تاسیس شد.

اولین کار هنری ام را با آقای مهرتاش شروع کردم، ته صدایی هم داشتم به همین دلیل در تئاترهایی که اپرا بود، بازی می کردم و می خواندم مثل تئاترهای «شیرین و فرهاد» و «لیلی و مجنون» بعد به سینما راه پیدا کردم و چند سالی در سینما کار کردم.او در خصوص مشکلاتش در زمینه بازیگری بیان کرده: در آن زمان خیلی مشکل بود که یک خانم در تئاتر کار کند ولی ما در رشت که یکی از شهرهای شمالی بود برنامه اجرا می کردیم و خیلی هم مورد استقبال قرار می گرفت.

من بودم و «منیره تسلیمی» (مادر سوسن تسلیمی بازیگر موفق سینمایی «شاید وقتی دیگر»).

خلاصه این که تئاتر پا گرفت، اما چیزی که هیچ وقت یادم نمی رود این است که من، هم مدرسه می رفتم و هم شب ها تئاتر کار می کردم، در آن زمان کلاس هشت(سوم راهنمایی) بودم.

مدیر مدرسه دبیرستانمان را برای دیدن تئاتر دعوت کرده بودم، با این کار قصد داشتم کمی ابراز ارادت و دوستی کرده باشم، دست بر قضا آن شب من نقش یک دختر لوس و شیک را بازی می کردم.

بعد از دیدن تئاتر و بازی من روزی که به مدرسه رفتم، وقتی وارد کلاس شدم، مدیر مدرسه من را از کلاس بیرون کرد و به بچه ها گفت: می دانید این دختر چه کار می کند و چرا از کلاس بیرونش انداختم، او تئاتر کار می کند.

در حالی که ما کار و فعالیت اجتماعی می کردیم خلاصه کار ما شده بود مبارزه با این جور آدم ها، تا این که به تهران آمدیم، دیدیم تهران خیلی پیشرفته تر از ما هستند و آن ها با خیال راحت تری تئاتر کار می کنند.

یکی از خاطرات جذابی که هوشمند روایت کرده است مربوط به سالیان اول فعالیت حرفه ای اش می باشد:

در فیلمی با بهروز وثوقی بازی داشتم، صحنه آخر فیلم بود، داستان فیلم از این قرار بود که بهروز وثوقی عاشق دختری شده بود، در حالی که هر دوی آن ها فرزندان من بودند و خودشان اطلاع نداشتند(همان قصه های قدیمی و تکراری) که خواهر و برادر هستند.

دختر را یک خانواده دیگر بزرگ کرده بود.

آخر سر که کار داشت به جاهای باریک کشیده می شد، به کاراکتر پسر «بهروز وثوقی» گفتم این دختر خواهر توست.

در این قسمت فیلم پسر باید یک سیلی به مادرش می زد.بهروز وثوقی چنان سیلی محکمی به من زد که پرده گوشم پاره و گوشم کر شد.

جالب تر این که برای دلجویی از من بارها مرا به خانه اش دعوت کرد و تا مدت ها کارهایم را انجام می داد.

● بیماری و دل شکسته قبل از مرگ:

بعد از سکته مغزی و گذشت چهار سال در مصاحبه ای از حال عمومی خود گفته است: دیگر کم حافظه شده ام و توانایی حفظ کردن دیالوگ ها را ندارم، بینایی ام کم شده و زیاد نمی توانم سرپا بمانم.

او نیز مانند «مهری مهرنیا» و «پروین سلیمانی» از این که کسی سراغش را نمی گیرد و حالی از او نمی پرسد گله مند و بی تاب شده بود(تصورش را بکنید واقعا سخت است) او گفته بود: مگر شب یلدا یا عید ماه رمضان باشد که هنرمندان از طرف خانه پیشکسوتان به سرپرستی «شهره لرستانی» به ما سری بزنند، در غیر این صورت کسی از ما و احوالمان خبر نمی گیرد.

از ستاد تکریم پیشکسوتان مقدار ناچیزی به ما کمک می شود که خرج داروهایم را نیز نمی دهد.

زمانی از خانه پیشکسوتان مساعدت مالی می شد که آن هم قطع شد.

جالب است بدانید: «فرشته هوشمند» تمامی این مدت کنار مادرش بوده و از او نگهداری می کرد.جالب تر این که زمان مرگ «پروین سلیمانی» خطاب به دخترش گفته: مرگ من نیز نزدیک است، همان روزها به کما رفته و بعد از سی و دو روز، دوشنبه ۲۲ تیر ماه از دنیا رفته است و قرار بوده دیروز یعنی ۲۴ تیر ماه سال ۱۳۸۸ به خاک سپرده شود.(روحش شاد)

علی نژاد



همچنین مشاهده کنید