سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

افسران پیر , فرزندان كودتا


یكی از نامهای رایج و معروف در ماجرای كودتای بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۳۲, سپهبد نادر باتمانقلیچ است كه در كنار اردشیر زاهدی یكی از مهره های اصلی كودتا بود او كه پسر ابوالقاسم امین اسلحه, متصدی ذخایر ارتش در دورهٔ احمدشاه بود, در تهران به دنیا آمد و بنابر موقعیت شغلی پدرش وارد مدرسه نظام و شغل نظامی گری شد

یكی از نامهای رایج و معروف در ماجرای كودتای بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۳۲، سپهبد نادر باتمانقلیچ است كه در كنار اردشیر زاهدی یكی از مهره‌های اصلی كودتا بود. او كه پسر ابوالقاسم امین اسلحه، متصدی ذخایر ارتش در دورهٔ احمدشاه بود، در تهران به دنیا آمد و بنابر موقعیت شغلی پدرش وارد مدرسه نظام و شغل نظامی‌گری شد. وی در فنون نظامی و اصول سربازی جوانی كار آمد و با استعداد بود و به سرعت رده‌های ترقی را پیموده و در ماموریتهای مهم نظامی مشاركت یا مسئولیت یافت و در چند ماموریت خارجی نیز حضور داشت.

در بحبوحه كودتای بیست و هشتم مرداد با «كانون افسران بازنشسته» كه توسط زاهدی تاسیس شده بود مرتبط شد و از سوی طراحان كودتا به عنوان رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی انتخاب گردید. او كه در وزارت جنگ دولت مصدق رئیس اداره صنایع نظامی و بازرس منطقه پنج بود با مشاركت و مساعدت در براندازی دولت مصدق به ریاست ستاد ارتش رسید. بعدها سفیر ایران در پاكستان و سپس در عراق شد. در كابینه منوچهر اقبال وزیر جنگ شد و پس از ارتقاء به درجه سپهبدی در سال ۱۳۳۶ شمسی نماینده ایران در پیمان سنتو گردید. با وقوع انقلاب اسلامی كه او در آن زمان استاندار خراسان شده بود، فعالیتهایش به عنوان یكی از كارگزاران حكومت پهلوی پایان گرفت و پس از چند سال حبس به فرمان امام خمینی(ره) مورد عفو قرار گرفته به امریكا رفت و همانجا زندگی‌اش به پایان رسید. مقاله حاضر زندگی و فعالیتهای او را به ویژه در دوران كودتای بیست و هشتم مرداد شرح داده است.

همانگونه كه در سالهای بعد مشخص شد بخش مهمی از مخالفتها و توطئه‌ها علیه دولت دوم محمد مصدق كه منتهی به كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ گردید، به وسیله گروهی از نظامیان صورت می‌گرفت كه در راس آنان، افسران بازنشسته‌‌ای قرار داشتند. رهبری این گروه را سرلشگر فضل الله زاهدی در«كانون افسران بازنشسته» برعهده داشت. این كانون را زاهدی و چند تن از نظامیان در سال ۱۳۲۷.ش برای حمایت از افسرانی كه رزم‌آرا آنان را بازنشسته كرده بود، تاسیس كردند. در آغاز، افسران عضو كانون نظر مساعد و مثبت به جبهه ملی ایران داشتند، ولی در زمان دولت دوم مصدق، پس از واقعه نهم اسفند۱۳۳۱، كمیته‌ای تشكیل شد كه برای اصلاح ساختار ارتش، گروهی دیگر از افسران را كه كمیسیونهای منتخب واحدهای مختلف نظامی مشخص كرده بودند، بازنشسته اعلام نمود. به همین دلیل از این پس افسران مذكور، با گروه افسرانی كه قبلا بازنشسته شده بودند به كانون مخالفت علیه دولت مصدق تبدیل شدند. فعالیت افسران مخالف، همراه با ضعف مصدق در افزایش تسلط دولت بر نظامیان، موقعیت و شرایط مناسبی را برای توطئه‌چینی و اقدامات خطرناك علیه دولت مصدق فراهم كرد.۱ یكی از اقدامات افسران مخالف دولت، شركت آنها در توطئه ربودن و قتل سرلشگر محمود افشار طوس، رئیس شهربانیِ دولت مصدق در اول اردیبهشت ۱۳۳۲بود. طراحان توطئه قصد داشتند كه عده‌ای از وزیران و دیگر مقامات ارشد دولت مصدق از جمله حسین فاطمی، تقی ریاحی، علی شایگان، عبدالله معظمی و برخی دیگر را به بهانه‌ها و روشهای گوناگون غافلگیر كرده؛ ابتدا با ناكارآمد كردن دولت و در مرحله بعدی استیضاح و رای عدم اعتماد توسط همفكران خود در مجلس، آن را ساقط كنند و سپس از محمدرضا پهلوی بخواهند كه زاهدی را به جای مصدق به مقام نخست وزیری برگزیند.۲ در آستانه كودتا افسران بازنشسته و افسران سلطنت‌طلب، از طریق«كمیته نجات وطن» كه سرلشگر زاهدی رهبر آن بود، به همراهی كرمیت روزولت، فرمانده آمریكایی كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد۱۳۳۲، افسرانی را كه دارای پستها و مقامهای حساس نظامی بودند، جذب نموده و برای اجرای طرح كودتا آنان را با خود همگام كردند.۳

رخنه در نیروهای مسلح و جلب حمایت و همكاری افسران ارشد و فرماندهان ارتش، به ویژه فرماندهان پادگانهای مهم نظامی، یكی از هدفهای اساسی كودتاگران بود. هرچند در میان امیران ارتش گرایش به نظام پادشاهی و شخص شاه قابل توجه بود و امكان استفاده از برخی نارضایتیهای آنان برای اتحادشان علیه مصدق وجود داشت و اما از سوی دیگر، فقط نیروهای تحت امر سرهنگ نصیری درگارد جاویدان در اختیار كودتاگران بودند كه این افراد نیز به تنهایی قادر به مقابله با یگانهای رزمی تیپ‌های متمركز در پادگانهای تهران نبودند.۴ بنابراین، در دهه اول مرداد۱۳۳۲، پس از تحقیقات سازمانهای اطلاعاتی آمریكا و انگلستان در میان فرماندهان نظامی، طرح عملیات كودتا بر این فرض استوار شد كه چهل نفر از فرماندهان پادگانهای تهران با كودتا همكاری خواهند كرد.۵ علاوه بر این نظامیان ارشد دیگری وجود داشتند كه همكاری و حمایت آنها نیز جلب شده بود. سرلشگر نادر باتمانقلیچ، یكی از آنها، در اواسط مرداد از ماموریت اصلی و نقشی كه برای او در كودتا در نظر گرفته شده بود آگاه شد. او در این زمان سمت بازرس ناحیه پنج در وزارت جنگ را برعهده داشت. قبل از پرداختن به نقش و عملكرد باتمانقلیچ در جریان كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد، برای آشنایی بیشتر به خلاصه‌ای از سوابق تحصیلی و شغلی وی اشاره می‌شود.

نادر باتمانقلیچ فرزند ابوالقاسم امین اسلحه در فروردین ۱۲۸۲شمسی در منطقه سنگلج تهران متولد شد. پدر او با لقب امین اسلحه، متصدی امور ذخایر ارتش در عصر احمدشاه قاجار بود. وی به تشویق پدرش در شانزده سالگی وارد مدرسه نظام مشیرالدوله شد. پس از آن كه در زمان رضاخان مدرسه نظام مشیرالدوله و مدرسه دیویزیون قزاق درهم ادغام گردیدند و به نام مدرسه نظام درآمدند وی در آنجا تحصیلات نظامی خود را ادامه داد و در سال ۱۳۰۵.ش موفق به اخذ گواهینامه دیپلم مدرسه نظام در رسته پیاده با رتبه اول شد و گواهینامه خود را از دست رضاشاه گرفت و همزمان در رشته شمشیربازی نیز مقام اول را كسب كرد.۶ باتمانقلیچ در مهرماه همان سال با درجه ستوان دومی در هنگ پیاده پهلوی، به فرماندهی دسته دوم گروهان سوم انتخاب شد و چند هفته بعد به اتفاق هنگ پهلوی برای ماموریت خلع سلاح عشایر جنوب و امنیت راه‌ها، عازم لرستان، خوزستان و فارس گردید كه این ماموریت تا سال ۱۳۰۸.ش ادامه پیدا كرد.

در این سال به تهران احضار و تا سال ۱۳۱۵.ش در سمت مامور تفتیش خرید اسحله نوین به شغل خود ادامه داد كه در این مدت مسئولیت خرید بسیاری از سلاحها و تجهیزات نظامی جدید برعهده او بود. باتمانقلیچ در یكی از این ماموریتها و در چكسلواكی، هنگام بازدید از تانكهای خریداری شده و آزمایش آنها زیر یكی از تانكها ماند و به شدت زخمی شد كه التیام آن چندین سال به طول انجامید و نهایتا در زمان حكومت مصدق در سال ۱۳۳۱.ش در اتریش عمل جراحی مجددی بر روی او صورت گرفت.۷ وی در اردیبهشت ۱۳۱۶ به سمت فرمانده هنگ دوم پیاده لشگر دو مركز در پادگان قصر انتخاب و تا خرداد ۱۳۱۷ در آن سمت خدمت كرد. در این تاریخ فرمانده گردان مستقل ارابه جنگی در لشگر مذكور گردید و تا مهرماه ۱۳۱۹ در این سمت باقی ماند. سرلشگر نادر باتمانقلیچ از مهر ۱۳۱۹ تا مهر ۱۳۲۱ دوره دو ساله دانشگاه جنگ را گذراند. پس از آن تا شهریور۱۳۲۲ به ریاست ستاد لشگر دوم مركز رسید و در این تاریخ به ستاد كل ارتش منتقل شد و تا اول فروردین ۱۳۲۶ در آنجا مشغول ادامه خدمت بود.

وی در سال ۱۳۲۶ به ترتیب سمتهای فرماندهی تیپ اردبیل، فرماندهی لشگر سه تبریز و ریاست اداره باربری ارتش را به خود اختصاص داد و در سمت اخیر تا اسفند۱۳۲۸باقی ماند. باتمانقلیچ از بیست و دوم اسفند ۱۳۲۸ تا بیست و دوم مرداد۱۳۲۹ جهت یك ماموریت نظامی به آمریكا رفت. از این تاریخ تا كودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ به ترتیب سرپرست اداره تسلیحات ارتش، ریاست دادگاه تجدید نظر ویژه ارتش، ریاست اداره صنایع نظامی و بازرس ناحیه پنج وزارت جنگ بود. وی سرانجام در بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ به ریاست ستاد ارتش انتخاب گردید.۸ چنانكه قبلا نیز ذكر گردید در ایام منتهی به كودتای بیست و پنجم مرداد نادر باتمانقلیچ از نقش و ماموریت خود مطلع شد و پس از آن همكاری وی با كودتاگران به صورت قابل توجهی افزایش یافت. گرچه ماموریت كودتاگران در ایام نزدیك كودتا به آنها اطلاع داده شد، ولی اسناد و مدارك موجود حاكی از آن است كه حداقل از دو ماه قبل برخی كودتاگران در جریان توطئه علیه دولت مصدق بوده و حتی با آمریكاییها نیز در این زمینه دیدار و گفتگوهایی داشته‌اند.

در اسناد منتشر شده توسط سازمان سیا به تماسهای یك سرلشگر ایرانی با طراحان آمریكایی كودتا در فروردین ۱۳۳۲ اشاره شده است كه احتمال داده می‌شود كه وی سرلشگر باتمانقلیچ باشد. براساس اطلاعات منتشر شده در این ملاقاتها هماهنگی تلاشهای نظامی علیه مصدق مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه آمریكاییها در این زمینه مطرح و بررسی شده است.۹ در كتاب «پنج روز رستاخیز ملت ایران» اشاره به تلاشهای برخی افسران در ماه‌های قبل از كودتا دیده می‌شود. اساس این تلاشها در ظاهر جهت مقابله با تهدیدات علیه نظام سلطنتی می‌باشد ولی در حقیقت این افسران در كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد جزو عوامل اصلی كودتا به شمار می‌رفتند كه در میان آنها سرلشگر زاهدی در راس قرار داشت و سرلشگر با تمانقلیچ نیز در مرتبه‌ای هم سطح با زاهدی و مورد مشورت افسران دیگر بود. این افسران از نظر ساختاری شبیه جمعیتی بودند كه هدف واحدی را دنبال می‌كنند. در مورد آنها آمده است: «پس از مذاكرات مقدماتی و تشكیل جمعیت كه در حقیقت می‌توان به نام فدایی شاه نامید، قرار گذاشتند كه هرسه یا چهار نفر تشكیل یك اكیپ دهند و هر اكیپی یك نفر را به عنوان رابط تعیین نماید كه با سرهنگ بختیار تماس داشته و از طرفی سرهنگ نصیری را هم در جریان بگذارند و آخر الامر به وسیله رابط دیگری كه مورد اعتماد كامل باشد عملیات به اطلاع سرلشگر زاهدی جهت اتخاذ تصمیم و صدور دستور برسد.

ضمنا نقشه این بود كه به تدریج افسرانی را كه از هر حیث مورد اعتماد هستند انتخاب كنند. فكر و نقشه خود را با آنها در میان بگذارند و بعد هم ترتیبی دهند كه هر یك از این افسران در یكی از واحدهای ارتش و یا در دوایر وزارت جنگ و ستاد ارتش دارای مقام حساسی باشد و رفته رفته در اركان ارتش نفوذ پیدا كنند تا به موقع بتوانند از مخالفت احتمالی جلوگیری نموده و عملیات مخالفین دربار و مشروطیت را خنثی نمایند. هر افسری كه وارد این باند می‌شد باید در اولین جلسه سوگند یاد می‌كرد كه برای اجرای نقشه‌ای كه دارند در راه دفاع از مملكت و حفظ مقام سلطنت از هیچگونه فداكاری دریغ نورزد و این سوگند با تشریفات خاصی انجام می‌شد كه مهیج و موثر بود.»۱۰

در ادامه این مطالب آمده است كه پس از طی مراحل مختلف و حصول اطمینان از مورد اعتماد بودن افسر مورد نظر، اسم وی جزو هم قَسُم‌ها ثبت می‌گردید. در مورد نحوه ارتباط افسران مزبور با همدیگر آمده است:«طرز كار اصولا طوری تهیه شده بود كه هر یك از افسران عضو این باند بیش از سه یا دو نفر از اعضای دیگر را نمی‌شناخت و فقط رابط هر اكیپ بود كه با اداره كننده و رهبر این عده، كه خودبه خود به نام فدایی شاه موسوم گردید، سر و كار داشت. نكته دیگری كه مورد توجه بود این بود كه ترتیب كار را طوری بدهند كه اگر احیانا ضمن بعضی عملیات احتمالی افسران ارشد از قبیل سرلشگر زاهدی، سرلشگر باتمانقلیچ، سرهنگ بختیار، سرهنگ نصیری، سرتیپ گیلانشاه و سرهنگ روحانی و بعضی دیگر دستگیر شدند هدایت باند بی‌سرپرست نمانده و شخص دیگری كه استعداد و شایستگی داشته باشد رهبری باند را به عهده بگیرد.»۱۱ این افسران هم قَسُم كسانی بودند كه بازوی اجرای كودتا و از عوامل مهم آن شدند. اما طراحان كودتا جهت حفظ اطلاعات، تصمیم گرفته بودند كه نقش و ماموریت این افسران را در نزدیك‌ترین زمان به تاریخ اجرای كودتا به آنها اعلام كنند. سرگرد مهدی همایونی، عضو سازمان افسران حزب توده كه به گروه افسران هم قَسُم كودتاگر راه یافته و در جریان جلسات و اقدامات آنها بود، در خاطرات خود چنین عنوان می‌كند:« از اول مرداد ۱۳۳۲ علاوه بر جنب و جوشهای غیرعادی روزانه در فرمانداری نظامی تهران، در منازل برخی از افسران نامبرده نیز جلسات شبانه برگزار می‌شد كه در آن ضمن سخنرانی و مشورت در مورد مبارزه با توده‌ایی‌ها و اعضای جبهه ملی ایران به شدت عمل توصیه می‌كردند.» وی در ادامه خاطرات خود می‌نویسد:«از تاریخ هفدهم مرداد ماه، فعالیت در فرمانداری نظامی و جلسات افسران وابسته به دربار فزونی یافت و دستورات با مراقبتهای جدی و پیاپی ابلاغ می‌شد… مقامات كه دوازده نفر از جمله زاهدی، رشیدیان‌ها، باتمانقلیچ، اخوی، حسین آزموده، نصیری، مبصر و چند نفر دیگر بودند، جلسات محرمانه‌تری داشتند و دستورات كلی را به عده بعدی كه اسامی آنها در بالا نوشته شد، می‌دادند.۱۲ ولی از كم و كیف آن چیزی نمی‌گفتند.

سجاد راعی گلوجه

پی نوشت‌ها

فخرالدین عظیمی، بحران دموكراسی در ایران، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۲، صص۴۱۵-۴۱۴

حسینقلی سررشته، خاطرات من، تهران، كتیبه، ۱۳۶۷، ص۳۷

سجاد راعی، عملیات آژاكس، ترجمه بخش اسناد: ابوالقاسم راه چمنی، تهران، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، ۱۳۸۰، صص۱۹۹-۱۹۸

همان، صص۱۲۱-۱۹۱

سجاد راعی، همان، صص۱بیست و هشتم-۱۱۷

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده نادر باتمانقلیچ، شماره كد۱/۴۰۰۵، ص۷۱

همان، صص۷۳-۷۲

همان، ص۲۳

اسرار كودتا، اسناد محرمانه سازمان سیا درباره عملیات سرنگونی دكتر مصدق، ترجمه: حمید احمدی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۹، ص۳۰

احمد بنی احمد و رحمت اتابكی، پنج روز رستاخیز ملت ایران، تهران، بی نا، ۱۳۳۷، صص۱۶۱-۱۵۹

همان، ص۱۶۲

اسامی آنها عبارت بود از: سرگرد جاویدپور، سرگرد اكبرزند، سروان كاووسی، سروان عباس شقاقی، سرهنگ زند كریمی، سروان سپهر، بیوك ساعدی، مصطفی مجلسی، سرهنگ اردوبادی، سرگرد صفایی، سرهنگ رئیسیان، سرگرد امجدی، سرگرد مرعشی، سرگرد حمیدی و غیره.

محمد حسین خسرو پناه، سازمان افسران حزب توده ایران، ۱۳۳۳-۱۳۳۲، تهران، شیرازه، ۱۳۷۷، صص۲۴۶-۲۴۵

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۹۲۰۵، ص۵۴

همان، ص۶۵

غلامرضا نجاتی، مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت، ج۲، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۶، ص۸۲

اسرار كودتا، همان، ص۱۵۳

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۳۹۸۰، ص۱۵۸

اردشیر زاهدی، پنج روز بحرانی، اطلاعات ماهانه، ش۱۱۴(مرداد ۱۳۳۶)، ص۶

همان، ص۷

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۱/۴۰۰۴، صص۶۱-۶۰

همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۶۱-۱۵۹

اسرار كودتا، همان، ص۱۵۴

اردشیر زاهدی، همان، صص۹-۸

همان، صص۵۱و۱۰

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۷۴-۱۷۲، شماره كد۱/۴۰۰۴، صص۷-۶

همان، اسناد ضمیمه، كد۹۲۰۵، ص۶۷، سند شماره ۲

غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت و كودتای بیست و هشتممرداد۱۳۳۲، تهران، شركت سهامی انتشار، ج۷، ۱۳۷۳، ص۵۲۶

«عوامل كودتای آمریكایی بیست و هشتم مرداد را به مجازات رسانید،» هفته نامه امت، سال اول، ش۳۷، (۵دی ۱۳۵۸)، ص۱۱

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۷۷-۱۷۶

همان، شماره كد۱/۴۰۰۵، صص۱۱۴-۱۱۳

غلامرضا نجاتی، مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت، همان، صص۱۱۲-۱۱۱، مركز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۸۰-۱۷۸

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۴۰۰۱، ص۳۱

همان، شماره كد۳۹۸۰، ص۱۸۱

ماهنامه ارتش، سال سی و دوم، ش۵(مرداد ۱۳۳۲)، ص ب

همان، ص پ

همان، سال سی و دوم، ش۶، شهریور ۱۳۳۲، ص۷

محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ج۲، تهران، نشر نامك، ۱۳۷۳، ص۲۳، غلامرضا نجاتی جنبش ملی شدن صنعت نفت و كودتای بیست و هشتم مرداد۱۳۳۲، همان، ص۴۷۹

ماهنامه ارتش، سال سی و دوم، ش۶، شهریور ۱۳۳۲، ص د

همان، ص پ

اسناد ضمیمه، سندهای شماره ۳ تا۵

آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، كد۴۰۰۳، ص۱۵

همان، شماره كد۱/۴۰۰۴، صص۶۸-۶۷

همان، شماره كد۳۹۵۹، ص۱۴

همان، ص۲۰

باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۱، تهران، نشر گفتار و نشر علم، ۱۳۸۰، ص ۲۵۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.