یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

وقتی رابطه خطی, رابطه مثلثی می شود


وقتی رابطه خطی, رابطه مثلثی می شود

تأثیر تولد فرزند بر رابطه زناشویی

آغاز دوران بارداری، آغاز چالشی بزرگ در زندگی زناشویی همسران است. در بیشتر موارد، با افزایش هفته‌های بارداری مادر، فاصله میان او و شوهر هم افزایش می‌یابد و آن دو از هم دورتر و دورتر می‌شوند...

به دلایل گوناگون زیست‌شناختی و روان‌شناختی، از جمله دگرگون‌شدن اندام زن و نیز ترس و هراس از احتمال سقط ناخواسته و زایمان زودرس، روابط زناشویی کمرنگ‌تر می‌شود. در واقع، هفته‌ها پیش از زایمان، احساس مادر و پدر‌شدن در زن و مرد شکل گرفته و رابطه خطی آنها به رابطه مثلثی تبدیل می‌شود که در آن فرزند، والد را به سوی خود کشیده و از همسر دور می‌سازد.

زایمان روندی است که فشارهای روانی فراوانی را بر مادر، پدر و بستگان وارد می‌کند که آثار آن تا مدت‌ها – به ‌خصوص تا افتادن بندناف - ادامه پیدا می‌کند. با زاده‌شدن فرزند، رابطه خانوادگی یک رابطه مثلثی واقعی خواهد شد. ۴ ماه نخست عمر فرزند دورانی است که خواب فرزند هنوز تنظیم نشده و آهنگ شبانه‌روزی خودش را پیدا نکرده است. بی‌خوابی‌های شبانه‌روزی این دوران، روزگار پر چالش و کشمکشی برای زن و شوهر پدید می‌آورد. احتمال بروز تحریک‌پذیری، پرخاشگری، ستیزهای زناشویی، افسردگی‌های یک یا دوقطبی با یا بدون اختلالات اضطرابی و ... در این ۴ ماه نخست زاده‌شدن فرزند بیشتر است. بروز بیماری‌های نوزادی مانند زردی نوزادی، مشکلات گوارشی، عفونت‌های تنفسی و ... مشکلات را بیشتر می‌کنند.

● رابطه همسران بعد از ۴ماهگی فرزندشان

با گذر از دوران نوزادی و کاهش احتمال بیماری‌های خطرناک و مرگبار این دوران و سپس عبور از ۴ ماهگی و تنظیم خواب کودک، مشکلات کمتر می‌شود اما با آغاز دوران تغذیه مکمل فرزند – در کنار شیرمادر – دشواری‌های دیگری آغاز می‌شوند. چیستی و چگونگی رشد، افزایش یا کاهش وزن، بیماری‌های گوناگون، واکنش به واکسن‌ها، احتمال تب و تشنج، معیارهای رشدی مانند نشستن، ایستادن، راه‌رفتن، سخن‌گفتن و ... از جمله چالش‌های نیمه‌دوم سال نخست و سال دوم فرزند است که هریک فشارهای ویژه خود را بر مادر، پدر و بستگان نزدیک وارد می‌کنند.

اما به غیر از فشار روان‌شناختی این مراحل رشدی، تعارض‌ها و تضادهای روان‌شناختی برخاسته از آموزه‌های نادرست اجتماع نیز در دور‌شدن پدر و مادر از یکدیگر بسیار مهم است. بسیاری از زنان و مردان جوان اجتماع خودآگاه، نیمه‌خودآگاه یا ناخودآگاه در چنگال آموزه‌های دوران کودکی و نوجوانی خود بوده و به دلایل گوناگون چنین می‌اندیشند که زاده‌شدن فرزند، پایان دوران زندگی گرم زناشویی آنهاست در حالی که هرگز چنین نیست.

● زندگی زناشویی با تولد فرزند به پایان نمی‌رسد

با زاده‌شدن فرزند، زندگی زناشویی هر چند دچار چالش‌ها و کشمکش‌های فراوانی می‌شود اما هرگز پایان نمی‌یابد. برخی زنان و بسیاری از مردان جوان اجتماع ما به محض بچه‌دارشدن، احساس میانسالی می‌کنند و پیدا و پنهان بیان می‌کنند که عشق‌ورزی از آنها گذشته است. این آموزه نادرست در اجتماع امروزی ما که سن ازدواج زنان و مردان نه فقط در کلانشهرها که در روستاها نیز افزایش فراوانی داشته است، پیش چشم و ذهن خانواده درمانگران می‌نشیند.

دشواری‌ها و اختلال‌های آمیزشی گوناگونی در همسران با آغاز دوران بارداری و زاده‌شدن فرزند پدیدار می‌شوند. در ذهن بسیاری از مادران و پدران جوان و میانسال این اندیشه نابجای وسواسی ایجاد می‌شود که مادر وجود مقدسی است و یگانه شأن او پرورش فرزند است و جایگاهی والاتر از شریک زناشویی دارد. برخی در نگرشی وسواسی‌تر چنین می‌پندارند که هرگونه آمیزش با این «مادر مقدس» شیر او را ناپاک و آلوده می‌سازد. در ارزیابی سردمزاجی‌ها و ناتوانی‌های پس از زاده‌شدن فرزند، این‌گونه اندیشه‌ها، احساسات و تصاویر وسواسی فراوان دیده و شنیده می‌شوند.

● تختخواب ۳ نفره

یک کار نادرست، خواباندن فرزند میان پدر و مادر و جدا نساختن جایگاه خواب او در یک تا دو سالگی است. فرزندی که بی‌درنگ و به محض جنبیدن در رحم مادر، بسان یک «صافی (فیلتر) عشق» رابطه زن و مرد را از حالت خطی رودررو به رابطه مثلثی مشروط می‌چرخاند، در صورت خوابیدن میان زن و مرد کم‌کم از صافی به «سد» تبدیل می‌شود و شتابی صدچندان به پایان یافتن زندگی زناشویی می‌بخشد. متاسفانه این کار خطا – تختخواب سه نفره - در اجتماع در حال گذار ما فراوان رخ می‌دهد و آسان و شتابان جدایی‌ها و طلاق‌های آمیزشی و عاطفی پدید می‌آورد.

نگرانی و وسواس درازمدت درباره فرزند نورسیده، یکی از روندهای خطایی است که ذهن مادر و پدر را چه بسا از همان دوران بارداری به خود مشغول می‌سازد. اجبار عملی این وسواس اندیشه‌ای (فکری)، مشغولیت ذهنی بسیار با آینده درازمدت، حتی اشتغال و ازدواج فرزند است. این وسواس با فشار روانی پدید آورده، می‌تواند نقشی جدی در دور ساختن همسران از یکدیگر داشته باشد. تفاوت دیدگاه و سلیقه میان مادر، پدر و خانواده‌های آنها در چیستی و چگونگی رشد، پرورش و تربیت فرزند می‌تواند ریشه و سرچشمه درگیری و جدایی همسران تا حتی مرزهای طلاق عاطفی شود. این چالش و کشمکش از هنگام آگاهی خانواده‌های همسران از بارداری آغاز شده و با زایمان نوزاد افزایش می‌یابد. ممکن است در عمل این چالش و کشمکش تا سال‌ها ادامه پیدا کند. این حالت در شرایطی که نژاد، قومیت، فرهنگ، مذهب و سطح اجتماعی – اقتصادی خانواده‌های زن و شوهر با یکدیگر تفاوت و اختلاف فراوان دارند، بیشتر و شایع‌تر است.

● خطر فرزندسالاری

در بسیاری از خانواده‌ها، فرزند آن چنان کانون توجه می‌شود که همه مسایل زندگی زناشویی و خانوادگی بر مدار او می‌چرخد. این رویکرد نادرست، در اجتماع امروز ما که دچار «فرزندسالاری» بیمارگونه و فراگیر شده است، می‌تواند پس از مدتی از فرزند یک «دیکتاتور کوچک» بسازد که خواسته‌هایش را بر مادر، پدر و بستگان نزدیک تحمیل می‌کند.

عللی که در بالا گفته شد، همه عوامل ویرانگر زندگی زناشویی پس از زاده‌شدن فرزند نیستند و با توجه به فرهنگ، آداب و آیین خانواده ممکن است در هر خانواده به ریشه‌ها و سرچشمه‌های دیگری که زندگی زناشویی زوج را خدشه‌دار ساخته‌اند، برخورد کنیم. تیزبینی، ژرف‌نگری، هوشیاری و پویایی زوج درمانگر می‌تواند تک‌تک این ریشه‌ها و سرچشمه‌ها را هویدا و حل سازد. بسیار سودمند خواهد بود اگر در همان مشاوره‌های پیش از ازدواج، به «صافی (فیلتر)»‌های گوناگون عشق همسران و عوامل مثلث‌ساز رابطه زناشویی – چه بالقوه، چه بالفعل – اشاره شده و زن و مرد جوان با آنها آشنا شوند. به ‌خصوص بسیار مهم است که روان‌پزشک خانواده در مشاوره‌های پیش از بارداری، به چالش‌ها و کشمکش‌های بالقوه و بالفعلی که در دوران بارداری و پس از زایمان، زندگی زناشویی زن و شوهر جوان را تهدید می‌کنند، اشاره کند. نکته بنیادین برای هر جوان در آستانه ازدواج این است که بداند و بپذیرد که «زاده‌شدن فرزند، بدرود با زندگی زناشویی نیست.»

دکتر بهنام اوحدی

روان‌پزشک و روان‌درمانگر مشکلات جنسی، زناشویی و خانوادگی