سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

زندگی ام بدونِ «من»


زندگی ام بدونِ «من»

نگاهی به «دور از او» سارا پولی

فیونا (جولی کریستی)، ظاهرا دچارِ بیماری آلزایمر شده و خاطراتِ چهل و چهار سال زندگی مشترک با گرنت (گوردون پینسنت) دارد آرام اما بی رحمانه از ذهن اش پاک می شود. فیونا به طرز شک برانگیزانه ای اصرار دارد که گرنت او را به یک آسایشگاه به نام مدولیک ببرد.

جایی که اگر فیونا برود، تا ۳۰ روز هیچ دوست و آشنایی، بخصوص گرنت، حق ندارد پیش اش بیاید یا به اش تلفن بزند. انگار که تمام شرایط مهیا است که این زندگیِ آرام و رنگ و بویِ ثبات گرفته را تکانی بدهد، شوری ببخشد، بلرزاند. گرنت، اول اش راضی به این کار نیست و بعد از روی ناچاری تسلیمِ این خواسته نه چندان معمولیِ فیونا می شود.

صبح روزی که فیونا دارد جلوی آینه خودش را آماده (مناسکِ فراموشی؟!) می کند برای رفتن به مدولیک؛ از گرنت می پرسد:«چه جوری به نظر میام؟» و گرنت- با آن لحنِ متینِ پینسنت در طی فیلم- می گوید:«صریح و مبهم، شیرین و طناز»! و این خصیصه های فیونا (با اجرای اغواکننده جولی کریستی) که گرنت، به درستی و با صراحت، روی شان انگشت می گذارد؛ عجیب، رفته رفته می شوند صفاتِ «دور از او»، اولین ساخته بلندِ سارا پولی.

پولی، مصداقِ کاملِ این دیالوگِ نیل سایمنِ بزرگ است از زبانِ پلا (مارشا میسن)، راجع به دخترِ ده ساله اش لوسی (کویین کامینگز) در «دختر خداحافظی» (هربرت راس،۱۹۷۷):«آدم تو این خونه زود بزرگ میشه»! سارا پولی- اهل تورنتو، اونتاریو- در خانواده ای بزرگ شده که همگی در عرصه نمایش و بازیگری برای تلویزیون و سینما مشغول بوده اند. و این اصلا چیزی عجیب و دور از ذهن، برای کسی مثل او نیست که هنوز به سی سالگی نرسیده، کارنامه ای پر و پیمان از بازیگری در تلویزیون و سینما دارد. سن اش به بیست سالگی نرسیده، در سیاهه بازی های سینمایی اش، نام کارگردان های صاحب سبک و معتبری چون کراننبرگ («Existenz»، ۱۹۹۴) و اگویان («The Sweet Hereafter، ۱۹۹۷) دیده می شود، یک شمایل تلویزیونی در کانادا است و از ناکامی هایش (از منظر نگارنده) رد کردن نقش پنی لین در «تقریبا مشهور» (کمرون کروو،۲۰۰۰) است. نقشی کلیدی که می توانست او را به جریان اصلی (بدنه؟!) هالیوود نزدیک تر کند.

خیلی از منتقدان پولی را، به خاطر شباهتِ ظاهری، خواهر کوچک تر اوما تورمن خوانده اند. خواهری البته سرتق که هالیوود را همواره به مثابه یک زنگ تفریح (مثل بازی اش در زامبیِ خوش ساخت اشنایدر، «سپیده دم مردگان») گرفته است. در همین «دور از او» هم جایی از فیلم، به سینمای آمریکا کنایه می زند؛ اوایل فیلم که فیونا و گرنت برای اولین بار به مطب پزشک می روند، دکتر- برای آزمایش حافظه- از فیونا می پرسد:«اگر توی سینما نشسته باشی، سینما آتیش بگیره و تو اولین نفری باشی که اونو ببینی، چی کار می کنی؟» و فیونا با این که هوش و حواس اش را از دست داده جواب می دهد:«ما زیاد به تماشای این آشغالای آمریکایی نمی ریم، مگه نه گرنت؟»! خب، از یک همچه تفکری چه طور می شود انتظار داشت که درست سر فیلم برداری، یکهو دست کمرون کروی بی نوا را توی پوست گردو نگذارد و نرود کانادا، که چی؟ که می خواهد دو فیلم کوتاه اش-«دو بار فکر نکن» و «عشق را فریاد زدم»- را بسازد و بالاخره با دیوید وارنسبی، تدوین گرِ «دور از او»، ازدواج کند و این گونه مسیر کارنامه اش را به سمت و سوی فیلم سازی تغییر دهد.

پیش تر گفتیم که «دور از او»، همچون کاراکتر کریستی، صریح و در عین حال دوپهلو است. صریح و سنگ دلانه درست شبیهِ فیونا (کی گفت لارا؟!) که به اشاره ای کلمات و مناظر دارند از ذهن اش یکی یکی پاک می شوند. به یاد بیاوریم که او از گرنت می خواهد که برایش راجع به آسایشگاه مدولیک تحقیق کند تا به آن جا نقل مکان کند. از طرفی توی راه خانه تا مدولیک، با این که زمین های یک پارک جنگلی کاملا از برف پوشیده شده، خاطره ای از فصل بهار را که با گرنت به آن جا رفته بودند به یاد می آورد. او حتی خصلت ها و ویژگی های خاص زنان را حفظ کرده؛ مثلا هنوز شیطنت هایِ گرنت را در اوایل ازدواج شان به یاد می آورد؛ این که چه طوری به خاطر توجه گرنت به شاگردانِ دخترش- گرنت استاد دانشگاه در رشته میتولوژی بوده- آن محل را برای زندگی ترک کرده اند و گرنت به فیونا قول داده زندگی جدیدی برایش فراهم خواهد کرد. این جا است که گرنت و البته ما شک می کنیم که ای بابا، نکند همه این ها ادا و فیلمِ فیونا است؟! نکند فیونا دارد انتقامِ عجیب و دیرهنگامِ زنانه ای می گیرد؟! «دور از او» برای همین ویژگی اش، در عین صراحت، مبهم و دوپهلو است.

«دور از او»، بیش تر و پیش تر از آن که فیلمی درباره پروسه فراموشی باشد، راجع به یادآوری خاطرات گذشته است.

ماجرا از جایی شروع می شود که گرنت دارد دنبال آدرسِ خانه آبری (مایکل مورفی) می گردد و فیلم با نمای نزدیکی از چهره شاداب یک زن (که می شود حدس زد جوانی فیونا است) شروع می شود. این تصویرِ ابدی ازلیِ گرنت از فیونا به نظر می رسد. جایی که فهمیده فیونا درش «شور زندگی» وجود دارد و نمی تواند که هیچ وقت دور از او باشد. به همین خاطر، حدود دو سوم شیوه روایتیِ داستان با منطقِ فلاش بک شکل می گیرد. یعنی تمام پروسه نقل مکانِ فیونا به مدولیک و فراموشیِ کامل او و بعد هم افسردگی اش به خاطر رفتن آبری از آسایشگاه را ما توی فلاش بک ها و در واقع خاطراتِ گرنت، موقعی که پیشِ ماریان (با بازی خوب المپیا دوکاکیس، به یاد بیاوریم بازی شیرین اش را به جای مادر شر در «ماه زده» نورمن جویسن)، همسر آبری، آمده می بینیم.

جالب این که پولی طی فیلم، اصراری به غم انگیز جلوه دادن بی خودی ماجرا و پررنگ کردن تراژدی حاصل ندارد. او همه چیز را شیرین و ساده برگزار کرده و جلوه طنازانه ای که به بیش تر سکانس ها داده، آدم را یادِ کمدی رمانتیک های ناب سینما می اندازد. مثلا به خاطر بیاورید آن فصلی را که فیونا دیگر گرنت را به عنوان همسرش کامل از یاد برده و خودش را وقف نگهداریِ آبری کرده است و با او نشسته و دارند مسابقه گلف تماشا می کنند؛ کاری که فیونا احتمالا تا قبل از این هیچ علاقه ای به انجام دادن اش نداشته و گرنت هم که از روی حیرت به شان خیره شده، این را به خوبی می داند، اما در عین حال صحنه ای که توپ گلف وارد سوراخ نمی شود، ری اکشنِ آیری و فیونا بسیار لذت بخش از آب درآمده است. یا آن جایی که گرنت دیگر وضعیتِ فیونا را پذیرفته و می داند که باید طبق قوانین خشک آسایشگاه او را به طبقه دوم (جایی که بیماران افسرده فرستاده می شوند) منتقل کنند و یکی از بیمارانِ شیرین عقلِ آن جا- که گزارشگر سابق رادیو بوده- که دارد از کنار گرنت می گذرد، اوج استیصالِ او را این طوری گزارش می کند:«حالا می ریم که داشته باشیم پرستار کریستی رو که می خواد من رو به طبقه دوم ببره و آه این جا کنارِ آسانسور، مردی (گرنت) با قلبی شکسته ایستاده، مردی که به نظر قلبش هزار تیکه شده...»

دل ام نمی آید حالا که فرصتی پیش آمده این تکه از نوشته ایبرت را درباره «دور از او»- که درواقع دیالوگی است از «Shall We Dance» (پیتر چلسام،۲۰۰۴)- دوباره نویسی نکنم. این که آدری (سوزان سارندان) آن جا می گوید:«یکی از دلایل مهمی که با هم ازدواج می کنیم اینه که دنبال یه شاهد برای زندگی مون می گردیم». حالا فکرش را بکنید که روزی یکهو، آن هم به طرز مسخره ای، آن شور گرم خاطره ها از چشمان شاهد زندگی تان، کاملا پاک شده باشد!

نوید غضنفری



همچنین مشاهده کنید