دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

احترام به تفاوت ها برای من اصل است


احترام به تفاوت ها برای من اصل است

گفت وگو با تهمینه میلانی کارگردان سینما

تهمینه میلانی غیر از فیلمسازی، دغدغه‌های دیگری نیز دارد؛ در غیاب فضای مناسب برای فیلمسازی رمان می‌نویسد، نقاشی می‌کند و مهم‌تر اینکه سعی می‌کند وظیفه اجتماعی خود را در قبال مسایل روز جامعه ایفا کند. این گفت‌وگو دغدغه‌های ذهنی او را بازتاب می‌دهد.

‌‌ شما غیراز فیلمسازی، دغدغه‌های مسایل اجتماعی دارید و معمولا به موضوعات روز توجه می‌کنید. ضمن اینکه همیشه مسایل زنان برای شما مهم بوده. مجموعه اینها باعث شده سوالات زیادی پیرامون شما مطرح ‌شود. دیگر اینکه شما در دولت‌های مختلف همیشه مورد نقد بوده‌اید. به نظرتان به چه دلیل حساسیت روی شما زیاد است؟

شاید یکی از دلایل آن این باشد که فیلم‌هایی می‌سازم و از زن امروز و نیاز‌های تغییریافته او حرف می‌زنم. زنانی که اغلب با نگرش سنتی همخوانی ندارند یا بسیار کم دارند. در مجموع فرد سنتی و سنت‌گرا به شیوه دلخواه هیچ‌یک از دولت‌ها نبوده و نیستم. معتقدم که سنت می‌تواند سکوی پرش به سوی نوعی اندیشه متناسب با جامعه باشد. آن‌وقت، در تجربه فرهنگ ملی، سنت پالایش می‌یابد، تا جان فرهنگی آن باقی بماند. همانند بسیاری از کشور‌های پیشرفته جهان که به مدد کارشناسی دقیق، سنت‌های خود را مطابق با نیاز زندگی اجتماعی و اقتصادی رشد و حتی در مواقع لزوم، آن را در جهت حفظ منافع جامعه خود تغییر داده‌اند. برای مثال ژاپن نمونه بسیار خوبی است، که در عین حفظ سنت‌های پسندیده خود آن را با زندگی قرن بیست‌ویکم هماهنگ کرده است. البته نباید فراموش کرد که سنت همواره در مقابل تغییر ایستادگی می‌کند و ارتقای آن به سنت‌های جدید، همیشه و همه‌جا با دشواری‌هایی روبه‌رو می‌شود، به‌ویژه در کشور ما که حامیان قدرتمندی دارد که حفظ آنها را برای بقای خود ضروری ارزیابی می‌کنند. اما همان‌طور که آنها مقابل تغییر این سنت‌ها که قطعا این تغییر به نفع بسیاری از مردم ایران است، می‌ایستند وظیفه ما هم تغییر این سنت‌هاست که دیگر کارکرد مناسب برای حل مشکلات اجتماعی ندارند. متاسفانه از آنجا که نوع نگرش من و آدم‌هایی شبیه من، به‌دلیل انحصاری‌شدن تریبون‌ها، به‌طور کامل و با ارایه دلایل مستدل بیان نمی‌شود، عقاید و نظریات ما بد معنی شده و طبعا در مقابل آن گارد گرفته می‌شود.

تعریفتان از سنت چیست؟

مجموعه دستاوردهای ملی، فرهنگی، قومی، مذهبی، آیینی و... که در طول قرن‌های متمادی به زندگی خود ادامه داده و البته گاه با اتفاقاتی نظیر لشکرکشی، اشغال کشور و هجوم بیگانه و تحمیل فرهنگ و سنت اشغالگران، از بین رفته یا تغییر شکل یافته است. ناگفته نماند که منظورم از نگرش سنتی، در جواب سوال قبل، دیدگاه و نگرش دولتمردان بود و نه مفهوم خود سنت. منظورم نگرش سنتی حاکم بر جامعه است؛ و گرنه، نه‌تنها مخالف بسیاری از سنت‌های پسندیده نیستم، بلکه معتقدم این سنت‌ها موجب یکپارچگی ملی ما می‌شود. همانند جشن نوروز که همه ایرانیان فارغ از قومیت، مذهب، زبان، لهجه و نژاد آن‌را‌گرامی می‌دارند، یا صله‌رحم و نظایر اینها.

پس به نگرش مبتنی بر شرایط روز اعتقاد دارید؟

اجازه بفرمایید برای جواب دادن به این سوال، و توضیح دقیق منظورم، شما را به یک کتاب ارجاع می‌دهم. «عصر سنت‌‌گریزی» نوشته «چارلز هَندی». پیشنهاد می‌کنم کسانی که این کتاب را نخوانده‌اند و به مسایل اجتماعی و مدیریتی علاقه دارند؛ آن را بخوانند؛ به‌خصوص مدیران کشور. آقای هندی معتقد است که در همین لحظه که من و شما با هم صحبت می‌کنیم سنت‌های جهان نسبت به چند دقیقه قبل تغییر کرده و این حقیقتی است که نمی‌توان آن را کتمان کرد. حقیقت این‌ است که همه چیز به سرعت در حال تغییر است. چه ما بخواهیم و چه نخواهیم! و طبعا همگام با این تغییر، روابط انسانی هم تغییر پیدا می‌کند. با این نگاه معتقدم یک جامعه پویا، باید این قابلیت را داشته باشد تا با استفاده از متخصصان و کارشناسان واقعی، جامعه را به‌روز نگه دارد، تا آسیب‌های اجتماعی را به حداقل برساند. هدف من و همکارانم در فیلم‌هایی که به‌ویژه در مورد مسایل و نیازهای اجتماعی، روانی و اقتصادی خانم‌ها می‌سازیم، نشان دادن همین نگرش است. به زبان دیگر، سعی داریم با به نمایش گذاشتن آسیب‌های اجتماعی، جامعه را متوجه عواقب بدی که با نگرش سنتی و نامتناسب با زندگی امروز به آن دامن زده می‌شود و هر روز به دلیل عقیم‌بودن این نگرش، بدتر هم می‌شود، کنیم. مثلا در فیلم «واکنش پنجم» با هدف خیر، به نقد قانون حضانت فرزند بعد از فوت پدر و حق مادری پرداخته‌ایم، تا این مقوله مهم به قضاوت عموم گذاشته و به بازنگری «قانون» بینجامد. متاسفانه برخی از قوانین، به‌ویژه قوانین مربوط به خانواده، حقوق زنان و... با کم‌توجهی و گاه بی‌توجهی به شرایط روز جامعه مصوب شده و چندان، متناسب با شرایط جامعه امروز ما نیست و جای نقد بسیاری دارد و چون راه نقد هر روز تنگ‌تر می‌شود، طبعا گشایشی نبوده و معضلات و آسیب‌های اجتماعی افزایش می‌یابد.

‌‌ منظورتان این است که در قوانین و اجرای آن، شرایط زمانی و مکانی پدیده‌ها مورد توجه قرار گیرد؟

بله. قانون نباید خشک و بدون انعطاف باشد. نفس به وجودآمدن قوانین حقوقی و اجتماعی برای کاهش مشکلات جامعه است و نباید نگاه خشک و قالبی به آن کرد. باید قوانین هر جامعه‌ای متناسب با روابط اجتماعی و اقتصادی آن جامعه باشد. قوانین هر جامعه‌ای اگر متناسب با روابط اجتماعی و اقتصادی آن جامعه نوشته و اجرا شود، طبعا جامعه را با آسیب‌های کمتری روبه‌رو خواهد کرد. در فیلم «واکنش پنجم» حق مادری و سرپرستی فرزندان بعد از مرگ همسر مورد توجه قرار گرفته است و سعی شده تا یکسویه‌بودن و صدمات حاصل از این قانون که سرپرستی فرزندان بی‌توجه به توانایی‌های مادر، به پدربزرگ و عموی آنها سپرده می‌شود، مطرح شود. چه بسیار مادران سرپرست خانوار که در همین اطراف ما با تکیه برتخصص و تلاش خود، فرزندان خود را چه پس از مرگ همسر و چه بعد از طلاق، نگهداری می‌کنند. البته منکر این قضیه نیستم که در روزگارما هنوز هستند، بسیاری از زنان خانه‌دار، که پس از مرگ همسرشان نمی‌توانند فرزندانشان را سرپرستی کنند. بنابراین، با تغییر قانون و سپردن رای به قاضی، تکلیف هر پرونده‌ای می‌تواند مبتنی بر شرایط آن پرونده تعیین شود، نه اینکه با یک حکم و قانون کلی برای همگان تصمیم واحدی گرفته شود. ما این مسایل را در فیلم‌هایمان به چالش می‌کشیم و آسیب‌ها و پیامد‌های این نادیده‌گرفتن‌ها را گوشزد می‌کنیم. اما برخی، بی‌توجه به منطقی که ارایه می‌شود، به جای همراهی، مقابل ما می‌ایستند و با تکیه بر اهرم‌هایی که دارند، برای این قبیل فعالیت‌های هنری و اجتماعی، مانع ایجاد می‌کنند.

‌‌ البته فیلمسازان اجتماعی دیگر هم آسیب‌ها را نقد می‌کنند، ولی چرا شما بیشتر مورد انتقاد قرار می‌گیرید؟

خب من یک زن هستم که این فیلم‌ها را می‌سازم و همین به خودی خود موضوع را بغرنج‌تر می‌کند. یک‌بار از آقای صفار هرندی که وزیر ارشاد بودند و ازساخت فیلم «تسویه‌حساب» انتقاد می‌کردند، سوال کردم شما از ساخت چه نوع فیلم‌هایی دفاع می‌کنید؟ ایشان گفتند: مثلا «میم مثل مادر». سوال کردم مطمئن هستید که اگر به جای مرحوم ملاقلی‌پور من این فیلم رامی ساختم، به جرم سیاسی‌کاری و فمینیسم این فیلم توقیف نمی‌شد؟ می‌بینید، چون فیلم را یک مرد ساخته توجه زیادی به مضمون آن نمی‌شود. اما من حتی اگر «سوپر استار» هم بسازم به قول یکی از مسوولان، هفت لایه پنهان آن هم بررسی می‌شود!

‌‌ اگر منتقدی از شما سوال کند که شما فیلمساز خوبی برای بیان دغدغه‌های زنان نیستید، چه پاسخی دارید؟

این سوال برای من تازگی ندارد. اساسا کسانی که با عقاید من مخالف هستند، اغلب از همین روش برای مرعوب‌کردن من استفاده می‌کنند، اما خوشبختانه این نوع برخورد، تاثیری روی من و راهی که پیش گرفته‌ام، ندارد. فراموش نکنید من از جمله فیلمسازانی هستم که برایشان نفس «سینما برای سینما» مهم نیست و اگر سینماگر شده‌اند برای آن بوده که حرف‌هایی برای گفتن داشته‌اند. من هم فکر می‌کنم، حرف‌هایی دارم که نو و شنیدنی است. حرف‌هایی که با ایجاد موانع بسیار، جلوی آن گرفته می‌شود، غافل از اینکه همین موانع نشان‌دهنده برحق بودن، این انتقادات منطقی است. البته ناگفته نماند، هنگام فیلمسازی روی کلیه جزییات از جمله نور، صدا، دکور، دکوپاژ و بازی بازیگران دقت کافی به‌کار می‌برم، اما همه اینها فقط برای آن است که بخشی از حرف‌های ناگفته را البته با گذشتن از هفت خوان رستم، به زیباترین شکل بیان کنم. به یاد دارم وقتی فیلم «دو زن» که کاندیدای ۱۱ جایزه از جشنواره فجر شد را ساختم، انتقادها به‌قدری زیاد بود که نمی‌توانستم باور کنم. خوشبختانه این فیلم بیش از صدها نمایش جهانی داشت و ده‌ها جایزه بین‌المللی دریافت کرد، که خط بطلانی بود بر نظریه برخی از منتقدان. فیلم «دو‌زن» موضوع مهمی را بیان می‌کرد. برقراری روابط سالم و انسانی برابر در خانواده و احترام به هویت فردی انسان. طبعا برخی از آنانی که برای زنان، هویت خاصی قایل نیستند از دیدن این فیلم ناخرسند شدند و شروع به انگ‌زدن و حتی اتهام‌زنی کردند. تا آنجا که یکی از روزنامه‌های عصر برای از میدان به‌دربردن من مرا «فمینیست» هم نامید! اما چون گوش من از این حرف‌ها پر بود، بی‌اعتنا به ایشان، راه خودم را رفتم.

‌‌ حالا چرا به شما «فمینیست» می‌گویند؟ آیا دغدغه شما انسان است یا فقط بحث‌های فمینیستی؟

این واژه را اولین‌بار یک روزنامه چاپ عصر در مورد من به کار برد. من این را تاکتیکی می‌دانم که آنان برای خلع‌سلاح‌‌کردن من به‌کار بردند. خود شما بهتر می‌دانید که تمام «ایسم»ها بسته به جایی که کاربرد دارند، تغییر معنی می‌دهند. فمینیسم هم همین‌طور است. شکل‌گیری فمینیسم یک جریان رادیکال و مترقی در دنیا بوده، حالا بسته به موقعیت مکانی، زمانی و جغرافیایی، تغییر مفهوم داده است. علت وجودی این «ایسم» هم به دلیل آن بود که در طول تاریخ زنان را نادیده گرفته و همچنان می‌گیرند و واکنشی منطقی به این تبعیض جنسیتی است.

‌‌ خب اصل فمینیسم از دل جریان چپ هم بیرون آمد. بله. گروه‌هایی به وجود آمدند و گفتند ما باید از حقوق زن‌‌ها دفاع کنیم تا تعادل اجتماعی برقرار شود. حتی در مقطعی در جامعه آمریکا، به دلیل اینکه در گذشته به سرخ‌پوستان، سیاهپوستان و زنان اجحاف کردند. دولت‌ها اجبار کردند ۵۰‌درصد سهمیه دانشگاه‌ها باید به این سه قشر تعلق پیدا کند.‌گرچه در این میان، حق بسیاری از مردان سفیدپوست که شایستگی بیشتری داشتند، از بین می‌رفت، اما از طرف دیگر، اجحاف و بی‌عدالتی به زنان و اقوام رنگین‌پوست از بین می‌رفت، تا جامعه به‌طور نسبی متعادل شود.

‌‌ شاید هم مفهوم «ظلم علی‌السویه، عدل است» را خواستند اجرا کنند؟

البته این به آن معنی نیست چراکه دیگر در جوامعی که برای رفع تبعیض مبارزه می‌کردند، گرچه هنوز فاصله زیادی با عدالت واقعی دارند، اما تعادل نسبی برقرار شده است و سهمیه‌بندی اجباری دیگر وجود ندارد. فمینیسم در دنیا طیف‌های مختلفی دارد. گروه‌های افراطی فمینیسم در دنیا «ضد مرد» هستند و جامعه‌ای بدون مرد می‌خواهند و گروه‌های دیگر عقاید معتدل‌تری دارند. شخصا با فیلم‌ساختن درباره مسایل زنان، به‌دنبال تعادل در جامعه انسانی هستم. اگر این عمل، به نظر شما فمینیستی است، می‌توانید به من بگویید «فمینیست». اما اینکه فکر کنید عقیده من، برتری زن نسبت به مرد است یا زن باید جایگزین مرد باشد یا حتی نقش او را بازی کند، اصلا اینطور نیست. اصولا با رییس و ریاست مخالفم. چه رییس، مرد باشد و چه زن. رابطه همسری از نظر من، رابطه دو انسان در کنار هم، با حقوق انسانی برابر است، حتی اگر به لحاظ فیزیکی تفاوت‌هایی داشته باشند. . چون باید میان این دو عشق حاکم باشد و نه زور. همچنین در خانواده و میان اعضای آن. رابطه پدر و فرزندی، خواهر و برادری و... . خیلی وقت است که دوره رابطه «فرودست» و «فرادست» در خانواده به سرآمده. برای همین هم جامعه ما همواره در چالش ‌است. چون عده‌ای همانند قدیم، سعی در سروری بر زن و فرزندان خود دارند. دیدگاهی که متاسفانه با تغییر ساختار اجتماعی خانواده، آسیب‌های جدی اجتماعی، در پی دارد. پدیده دختران فراری، زنان همسرکش و گرفتن معشوقه در عین داشتن همسر و... از جمله این آسیب‌هاست. بی‌شک بازنگری در قوانین و عرف اجتماعی به زنان، می‌تواند میزان این آسیب‌ها را کاهش دهد. متاسفانه برخی مسوولان نه‌تنها هیچ‌گونه تلاشی جدی برای کاهش این معضلات نمی‌کنند و چه‌بسا گاه با ابراز عقیده‌های نابجا و بی‌منطق به آن دامن می‌زنند. مثلا یک قاضی درشهر مریوان کردستان، برای تنبیه افرادی که اراذل و اوباش می‌نامید به پوشیدن لباس زنانه کردی و چرخاندن متهمان در شهر، حکم داده بود!

‌‌ تعادل موردتوجه شما، چگونه در مرحله عمل ظهور و بروز پیدا می‌کند؟

احترام به فردیت هرکس شرط و لازمه این تعادل است.

‌‌ جمله جالبی «فرشته» در فیلم «دو زن» می‌گوید که چقدر بد است کسی با لباس‌پوشیدنش طرز تفکرش مشخص شود. این یعنی فردیت؟

بله. فراموش نکنید فردیت، به معنی فردگرایی نیست. فردگرایی یک گرایش و فردیت، تشخص و هویت است. برای من اصل، احترام به تنوع و تفاوت‌هاست. من فکر می‌کنم این حق شماست که مثل من فکر نکنید، مثل من لباس نپوشید و به‌طور کلی مثل من زندگی نکنید. حتی اگر عقیده من با شما متفاوت هم باشد، خودم را موظف می‌دانم به عقیده شما احترام بگذارم. به یاد دارم سال اول انقلاب یکی از اعتراضات من به گروه‌های مختلف فعال در آن دوره، همین بود که با دیدن ظاهر یک فرد در محیط دانشکده به سادگی گروهی که او از آنها طرفداری می‌کرد را حدس می‌زدند. چون همه طرفداران یک گروه شبیه به هم لباس می‌پوشیدند و... این کار اشتباه است. باید اجازه داد هر انسانی مطابق با طبیعت و فردیت خود، تفکر و سلیقه، احساس مناسب آن را برگزیند. به عقیده من این حق هرکسی است انتخاب کند، چطور فکر کند، چه بپوشد و به‌طور کلی، چطور زندگی کند. این یعنی یک جامعه پویا. فکر می‌کنم بسیاری از جوانان امروز، به دلیل همین نگرش و برخی الگوهای تحمیلی است که واکنش‌های حاد و اغلب غیرمعمول در جامعه جهانی از خود نشان می‌دهند. جوانان ما شناخت از آنچه هستند ندارند، منظورم هویت فردی، هویت جنسی، هویت اجتماعی و هویت فلسفی است. بنابراین حتی به‌درستی نمی‌دانند که چه می‌خواهند.‌ گرچه می‌دانند که چه نمی‌خواهند، اما این کافی نیست.

متاسفانه هیچ نهادی که به‌طور جدی به این بحران هویت توجه نشان دهد، وجود ندارد وسوالات بیشماری که جوانان دارند، بی‌پاسخ می‌ماند. جوان و نوجوان ابتدا باید جواب سوالات خود را از جامعه بگیرد و هویت خود را پیدا کند، تا انسان تاثیر‌گذاری در محیط اجتماعی خود باشد. اگر بگویم اغلب جوانان جامعه ما در کشور خودشان گم شده‌اند، پربیراه نگفته‌ام!

با این تعاریف نمی‌توان انتظار داشت که جوانانی که هویت خود را نمی‌شناسند، بتوانند عنان زندگی خود را به دست بگیرند و در ادامه همین بحران هویت، قادر نیستند تشکیل خانواده دهند، پدر و مادر شوند و...

‌‌ درمورد بحث تعادل زن و مرد در جامعه بیشتر توضیح دهید.

خب! این قصه سر دراز دارد. برای ایجاد تعادل، ابتدا باید تبعیض از هر نوع را از بین برد. اما متاسفانه تلاش جدی از طرف برخی مسوولان برای رفع آن دیده نمی‌شود. اگر تغییری در رفتار‌های اجتماعی می‌بینیم، به دلیل پیگیری مطالبات اجتماعی، به‌ویژه از طرف نسل جوان جامعه است که البته چون مشاور خوبی ندارند، گاه به بیراهه‌های خطرناکی می‌روند. بخشی از این بی‌اخلاقی‌ها که گاهی شاهد آن هستیم، نتیجه نادیده‌گرفتن نیاز نسل جوان کشور و بی‌توجهی به فردیت آنهاست. سوالی از شما دارم آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا همیشه زن باید حافظ آبرو باشد؟ چرا مردان قادر نیستند آبرو را ببرند؟ امیدوارم حرف مرا بد تعبیر نکنید. منظور من نمونه‌ای از تبعیض اجتماعی است. اساسا چرا در یک رابطه خانوادگی یکی باید فرودست و دیگری فرادست باشد؟ آیا نمی‌توان تعریف جدیدی از خانوده ارایه داد که در آن همه با هم دوست باشند؟ من مطمئنم که با یک عزم ملی و تربیت صحیح، به سادگی می‌توان عشق و محبت را جایگزین رابطه مبتنی بر قدرت کرد. آیا هیچ‌وقت از خودتان می‌پرسید که چرا آمار زنان همسرکش رو به ازدیاد است؟ یکی از دلایل مهم آن، این است. آنها در موقعیتی‌گیر افتاده‌اند، که برطبق قوانین، به‌سادگی نمی‌توانند از همسر خود طلاق بگیرند و اگر هم موفق به این کار شوند، حقوق مادی زیادی به آنها تعلق نمی‌گیرد. بنابراین در اغلب موارد با کشتن همسر به دست معشوقشان، با این امید که هم سر خانه و زندگی‌شان بمانند و هم از مردی که دوست ندارند، رها شوند، اقدام به این عمل می‌کنند! حالا اگر قوانینی به‌وجود بیاید که طلاق را برای زنان واقع‌بینانه‌تر کند و همچنین کسی که سال‌ها با همسرش زندگی کرده، در صورت طلاق نیمی از درآمد و دارایی همسرش به او تعلق ‌گیرد، آن وقت میزان همسرکشی کاهش پیدا خواهد کرد.

مطمئن هستم که با یک عزم ملی و تربیت صحیح، به‌سادگی می‌توان عشق و محبت را جایگزین رابطه مبتنی بر قدرت کرد و جلو بسیاری از آسیب‌ها را گرفت. اما برای رسیدن به این عزم ابتدا باید با کارشناسی دقیق صورت مسایل را مطرح کرد، نه اینکه با انکار آنها، زمینه را برای آسیب‌های بیشتر فراهم کرد!

‌‌ برخی از حقوقدانان معتقدند مشکل از قوانین نیست، بلکه تفسیر قوانین محل مناقشه‌اند. نظرتان چیست؟

من نظر قطعی و دقیقی در این مورد نمی‌توانم بدهم. اما تصور می‌کنم نگرش بعضی قانونگذاران مهم‌ترین دلیل این تناقض است. خیلی به روز نبوده‌اند. زمانی که به دبیرستان می‌رفتم، هنوز انقلاب نشده بود. ما در مدرسه‌هایی درس خواندیم که هر نوع تیپ اجتماعی و اقتصادی در آنجا مشغول تحصیل بودند از مذاهب اسلامی، مسیحی ارمنی، یهودی، زرتشتی و... به‌غیر از کلاس دینی، بقیه کلاس‌های ما با هم بود. دختر امام‌جمعه شهرمان چادر داشت، دیگری که دختر کاسب محل بود روسری به‌سر می‌کرد و الی آخر. اما تفاوت ماهوی بین ما وجود نداشت و هرکسی مطابق عقاید و عرف جامعه، حجاب داشت و افراط وجود نداشت. اما حالا اوضاع طوری شده که هیچ‌کس دیگری را قبول ندارد. آیا نباید دید کجای راه ایراد داشته است؟

‌‌ چرا تا امروز کمتر به حاشیه رفته‌اید؟

خب. خوشبختانه چون معمولا با سختی فیلم می‌سازم و به ندرت مورد تشویق قرار می‌گیرم، عادت کرده‌ام.

‌‌ چرا با اینکه دراین مدت فیلم نساختید همچنان انگیزه دارید؟

این طبیعت من است. به این موضوع، در فیلم «دیگه چه خبر؟» پیش از این پرداخته‌ام. فرشته (ماهایا پطروسیان) در فیلم می‌گوید: «معتقدم هر انسانی باید با طبیعت خودش زندگی کند.» طبیعت من طوری است که اگر مانعی سر راه من قرار گیرد، راه دیگری برای بیان عقایدم پیدا می‌کنم، منظورم این است که خودسانسوری نمی‌کنم چراکه خود‌سانسوری را میکروب فردیت می‌دانم. مثلا اگر نمی‌گذارند فیلم بسازم، کارهای هنری دیگری که هم با فردیت و هم با طبیعت من هماهنگ است را انجام می‌دهم. به اتفاق همسرم در شرکت مهندسین مشاورمان طراحی معماری می‌کنم. در حال نگارش یک رمان هستم. چند تابلوی نقاشی کشیده‌ام که قصد دارم با کشیدن چند تابلوی دیگر، در سال پیش‌رو آنها را به نمایش بگذارم. چیزی در درون من است که نمی‌تواند آر‌ام بماند و پیوسته تلاش می‌کند تا بیرون بیاید. اگر بگویم همواره در حال زایش هستم اغراق نکرده‌ام. این طبیعت من است و البته تربیت من.

‌‌داستان فیلم‌هایتان به اصطلاح «حدیث نفس»تان نیست؟

خیر. اصلا نیست. انسانی اجتماعی هستم و مشکلات دیگران را می‌بینم و نمی‌توانم نسبت به آنها بی‌تفاوت باشم. خیلی هم احساساتی هستم. بی‌اغراق هرشب هنگام دیدن اخبار برای مردم سوریه، عراق، بنگلادش و... متاثر می‌شوم و حتی گاه اشک می‌ریزم. که با واکنش دخترم که تلویزیون را خاموش می‌کند، روبه‌رو می‌شوم. در مجموع، همه انسان‌ها و موجودات زنده کره‌زمین را دوست دارم و دغدغه‌ام فقط هموطنانم نیستند.

‌‌ بالاخره دلایل فیلم نساختن‌تان چیست؟

سه فیلمنامه نوشتم که رد شدند. اگر می‌گذاشتند «فری کثیف» را بسازم، مطمئن هستم که در جامعه تاثیر خوبی می‌گذاشت. کانسپت فیلم روانکاوی اجتماعی فرهنگ فقر است. اینکه فقر چه نکبت‌ و مصیبت‌های فرهنگی عمیقی با خود می‌آورد و دامنه آن محدود به فقر اقتصادی یک طبقه خاص نیست. موضوع فیلمنامه به نوعی همدلی با انسان‌هایی که نادیده گرفته شده‌اند، پرداخته است؛ انسان‌هایی که از آنها به‌عنوان اراذل‌واوباش یاد می‌شود! فکر می‌کنم که اگر با این آدم‌های نادیده گرفته شده‌ همدلی شود، کینه‌ها و درد‌های آنها تا حدود زیادی التیام پیدا می‌کند. و در ادامه جرایم هم کاهش چشمگیری پیدا‌‌‌می‌کند. معتقدم بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی حاصل نادیده گرفته‌شدن‌هاست. به‌یاد دارم بیشترین بینندگان فیلم «دو زن» خانم‌های خانه‌دار بودند. زنانی که موقعیتی شبیه فرشته (نیکی کریمی) داشتند؛ زنان فراموش شده و نادیده گرفته شده. زمانی که این خانم‌ها، خودشان را روی پرده سینما می‌دیدند، احساس می‌کردند جامعه به آنها توجه دارد و همین توجه کوچک مرهمی بود بر دردهایشان.

نظرتان در مورد همکاران فیلمسازتان که فضای کار ندارند، چیست؟

اجحاف بزرگی به جامعه ما شده. ما الان‌درصد بسیار بالایی فیلمسازان متفکر در ایران داریم. فیلم آقای عیاری را ندیده‌ام. اما ایشان یکی از فیلمسازان مورد علاقه من است. ایشان فیلمی به نام «خانه پدری» ساخته‌‌اند که دوستانی که دیده‌اند عقیده دارند فیلم بسیار خوبی است. آقای عیاری یک نخبه است که ما خودمان را از ایشان محروم کرده‌ایم یا مثلا آقای ناصر تقوایی. آقای بیضایی هم که از ایران رفت. خانم‌های فیلمساز و جوانان مستعد ما که هریک می‌توانند خون جدیدی به سینما تزریق کنند بیکار مانده‌ و خانه‌نشین شده‌اند! نمی‌دانم چرا هیچ گروهی پدیده بیکاری در سینما را بررسی نمی‌کند. چرا پیامد‌ها و خسارات وارده ارزیابی نمی‌شود؟ چرا هیچ‌کس جوابگوی این همه تخریب در هنر سینما نیست؟ آیا حقیقتا افرادی که به این تخریب فرهنگی دست می‌زنند، نیت خیر دارند؟ اگر هم دارند، آیا با نگرش یک‌بعدی خود صدمه جدی به پیکر هنر سینما ی وطنی نزده‌اند و خیل تماشاگران بالقوه ما را پای نمایش‌های سطح پایین و گاه سخیف سریال‌های ترکی نکشانده‌اند؟ «خانه سینما» را با دلایل غیرمنطقی و صرفا برای تحمیل سلیقه گروهی می‌بندند! با دلایل سطحی و گزینشی سر راه هنرمندان، مانع ایجاد می‌کنند. امکانات فیلمسازی را در اختیار افرادی که اغلب برای اهالی سینما نام‌آشنا نیستند، می‌گذارند. با بودجه‌های چند‌میلیاردی فیلم‌های ضعیف و سطحی می‌سازند و با این حال آقای پناهی با وجود همه موانع فیلم «پرده بسته» را می‌سازد. این یعنی فیلمساز خلاق. در هر حالت یک فیلمساز خلاق به‌جا می‌ماند. تنها یک سوال باقی می‌ماند، چه کسانی مردم جامعه را از نخبگان خود محروم و با چه منطق کارشناسی شده‌ای این کار را می‌کنند؟ و آیا روزی جوابگوی این همه صدمه جدی خواهند بود یا با تغییر دولت، آنها به سر خانه و زندگی‌شان خواهند رفت؟ خوشبختانه دوستان و همکاران هنرمند ما تا جایی که می‌دانم، از وضعیت پیش آمده، ناامید نیستند و اغلب کسانی که به نظر می‌آید کار نمی‌کنند در خلوت خودشان در حال نوشتن هستند.

‌‌ به نظرتان مدیرآینده سینما باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟

لطفا مانع کار ما نشوند. تفکر و تصور خودشان را بر ما تحمیل نکنند. امیدوارم مسوولان جدید از میان کسانی که فیلمسازان بدی هستند، انتخاب نشوند که حقیقتا این انتخاب ویرانگر است. هنرمند باهوش نباید توسط کسی هدایت شود که هم‌اندازه او نیست و ممکن است همین امر، موجب نابسامانی‌های عرصه هنر شود. که حسادت ویرانگر یکی از آنهاست.

‌‌ آیا از شما برای ساخت فیلم تبلیغاتی کاندیداهای ریاست‌جمهوری درخواست شد؟

چند نفر از کاندیداهای مطرح، پیشنهاد ساخت فیلمشان را دادند که عرض کردم، ساختن فیلم تبلیغاتی حرفه و تخصص من نیست.

‌‌ از نظر شما چه موضوعی برای انتخاب رییس‌جمهور آینده مهم است؟

یاد گرفته‌ایم که برنامه‌ها و قول‌های شفاهی کاندیداها خیلی مهم نیستند و تنها باید به سابقه و خوشنامی ایشان اعتماد کرد. با این همه هنوز حتی یک برنامه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی قابل اجرا از دهان هیچ یک از ایشان نشنیده‌ایم تا در مورد اجرایی بودن یا نبودن آنها، برای انتخاب تصمیم بگیریم.

فرانک آرتا

عکس: میلاد پیامی