سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

راهپیمایی تاریخی مردم در تاسوعا و عاشورای ۵۷


راهپیمایی تاریخی مردم در تاسوعا و عاشورای ۵۷

به هر حال آن روز این راه پیمایی عظیم , كه یك رفراندوم باشكوه بود,به پایان رسید و هیچ قطع نامه ای نیز در خاتمه صادر نشد همه وعده دادند كه فردا عاشورا نیز به این حركت ادامه دهند و حرف ها وبحث های نهایی را در آن روز مطرح كنند رفراندوم تاسوعا عمق نفوذحضرت امام ره , بر مردم نشان داد و مشخص كرد كه اگر امام ره بگویند هیچ حادثه ای به وجود نیاید و آرامش حفظ شود, آرامش حفظ می شود و اگر به مردم بگویند بیرون بیایید, بیرون می آیند و بگویندراه پیمایی با فلان شكل و فلان شعار برگزار شود, همان خواهد شد

به‌ هر حال‌ آن‌ روز این‌ راه‌پیمایی‌ عظیم‌، كه‌ یك‌ رفراندوم‌ باشكوه‌ بود،به‌ پایان‌ رسید و هیچ‌ قطع‌نامه‌ای‌ نیز در خاتمه‌ صادر نشد. همه‌ وعده‌دادند كه‌ فردا (عاشورا) نیز به‌ این‌ حركت‌ ادامه‌ دهند و حرف‌ها وبحث‌های‌ نهایی‌ را در آن‌ روز مطرح‌ كنند. رفراندوم‌ تاسوعا عمق‌ نفوذحضرت‌ امام‌(ره‌)، بر مردم‌ نشان‌ داد و مشخص‌ كرد كه‌ اگر امام‌(ره‌)بگویند هیچ‌ حادثه‌ای‌ به‌وجود نیاید و آرامش‌ حفظ‌ شود، آرامش‌ حفظ‌می‌شود و اگر به‌ مردم‌ بگویند بیرون‌ بیایید، بیرون‌ می‌آیند و بگویندراه‌پیمایی‌ با فلان‌ شكل‌ و فلان‌ شعار برگزار شود، همان‌ خواهد شد. یعنی‌مشخص‌ شد كه‌ امام‌ حرف‌ آخر را می‌زنند و شاه‌ و دار و دسته‌اش‌ كاره‌ای‌نیستند. سكوت‌ و آرامش‌ حاكم‌ در راه‌پیمایی‌ تاسوعا نشانی‌ از طمأنینه‌ی‌درونی‌ انقلابیون‌ بود. البته‌ آن‌ روزها فكر امروز را نمی‌كردیم‌ كه‌ مثلاًانقلاب‌ به‌ پیروزی‌ می‌رسد و حكومت‌ به‌ دست‌ ما می‌افتد.

● راه‌پیمایی‌ تاریخی‌ مردم‌ تهران‌ در تاسوعا و عاشورا

در تاریخ‌ حیات‌ سیاسی‌ هر ملتی‌ روزهای‌ پرشكوه‌، زیبا وشگفت‌انگیزی‌ وجود دارد كه‌ به‌ دلیل‌ حوادثی‌ كه‌ در آن‌ روزها اتفاِافتاده‌، عزت‌ و استقلال‌ و آزادی‌ مردم‌ را تضمین‌ كرده‌ است‌. به‌ همین‌ دلیل‌آن‌ روزها تاریخی‌ و ماندگار شده‌اند. تاسوعا و عاشورای‌ سال‌ ۵۷ از آن‌جمله‌ است‌. دهه‌ی‌ دوم‌ آذرماه‌ سال‌ ۵۷ مصادف‌ با دهه‌ی‌ اول‌ ماه‌ محرم‌بود. در این‌ ماه‌ می‌بایست‌ حتماً كاری‌ انجام‌ می‌شد و انقلاب‌ حرف‌ آخر رامی‌زد. از قبل‌ برنامه‌ریزی‌ شده‌ بود كه‌ در روزهای‌ تاسوعا و عاشورا،راه‌پیمایی‌ صورت‌ گیرد. ما با دوستمانمان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ كه‌ باید دراین‌ ایام‌ اقدامی‌ جدی‌ صورت‌ دهیم‌. در این‌ خصوص‌ با رهبران‌ و علمای‌بزرگی‌ چون‌ آیت‌الله‌ طالقانی‌ و آیت‌الله‌ شهید بهشتی‌ در تماس‌ دائم‌بودیم‌. مرحوم‌ شهیدبهشتی‌ فرمودند: «حق‌ همین‌ است‌». ایشان‌ اضافه‌كردند كه‌ برنامه‌های‌ مشخصی‌ قرار است‌ انجام‌ گیرد. علاوه‌ بر علمای‌تهران‌ با علمای‌ قم‌ هم‌ صحبت‌هایی‌ كرده‌ بودیم‌ و یقین‌ داشتیم‌ كه‌ تاسوعاو عاشورا چیز دیگری‌ خواهد شد.

تقریباً همه‌ی‌ مردم‌ می‌دانستند كه‌ رفراندوم‌ باشكوهی‌ در پیش‌ است‌.به‌ هر حال‌ هدف‌ این‌ بود كه‌ با دست‌ زدن‌ به‌ اقدامی‌، جوّ خفقان‌ شكسته‌شود و در دوئل‌ سیاسی‌ شاه‌ و ملت‌، شاه‌ شكست‌ بخورد و برای‌ همیشه‌از دور خارج‌ گردد. البته‌ شاه‌ كه‌ قبلاً شكست‌ خورده‌ بود، اما می‌بایست‌این‌ شكست‌ برای‌ همه‌ی‌ دنیا آشكار شود. باخت‌ او برای‌ مردم‌ خودمان‌مشخص‌ بود. امام‌ هم‌ به‌ كرّات‌ وعده‌ی‌ پیروزی‌ قریب‌الوقوع‌ را داده‌بودند؛ وعده‌ای‌ كه‌ جز برای‌ اقلیت‌ مبارز روشن‌فكرنما، برای‌ اكثر قریب‌به‌ اتفاِ مردم‌، حتمی‌ بود. آن‌چه‌ مورد نیاز بود این‌ بود كه‌ ما می‌بایست‌ درسال‌ ۵۷ كارهایی‌ می‌كردیم‌ كه‌ در دنیا منعكس‌ شود و همه‌ی‌ دنیا ماهیت‌حركت‌های‌ صورت‌ گرفته‌ در ایران‌ را بفهمند، چون‌ تصور می‌كردیم‌ كه‌مردم‌ دنیا چندان‌ اطلاع‌ ندارند كه‌ در ایران‌ چه‌ خبر است‌. من‌ خود به‌ یاددارم‌ كه‌ در همین‌ تظاهرات‌ یك‌ بچه‌ی‌ دبیرستانی‌ ـ و شاید راهنمایی‌ ـ به‌سوی‌ فیلم‌بردار تلویزیون‌ ایران‌ رفت‌ و گفت‌: «فیلم‌ می‌گیری‌، چاخان‌نگویی‌ها». این‌ عین‌ جمله‌ی‌ اوست‌. حتی‌ بچه‌ی‌ راهنمایی‌ هم‌ منتظر بودكه‌ این‌ حركت‌ خوب‌ منعكس‌ شود، زیرا رادیو و تلویزیون‌ رژیم‌ مسایل‌ رادقیق‌ منعكس‌ نمی‌كرد. حتی‌ رژیم‌ شاه‌ با اشغال‌ رادیوـ تلویزیون‌، از پخش‌تصاویر زنده‌ی‌ بازگشت‌ پیروزمندانه‌ امام‌خمینی‌(ره‌) جلوگیری‌ كرد.بعضی‌ از دوستان‌ و افراد معتقد بودند كه‌ باید خارج‌ را هم‌ مورد توجه‌ قرارداد. آن‌ها بر این‌باور بودند كه‌ این‌ حركت‌ باید در خارج‌ از كشور منعكس‌شود و مانیز بر این‌ عقیده‌ بودیم‌، اما هیچ‌گاه‌ به‌ این‌ موضوع‌ دل‌ نبستیم‌.حالا اگر كار به‌ كشت‌وكشتار هم‌ می‌كشید، خیلی‌ مهم‌ نبود؛ چون‌ یا شهیدمی‌شدند یا به‌ پیروزی‌ می‌رسیدند. به‌قول‌ قرآن‌: «اِحْدَالحُسْنَیین‌» بود.انسان‌ موقعی‌ كه‌ پا به‌ سن‌ گذاشت‌ محافظه‌كار می‌شود و برای‌ اموراساسی‌ و ارزشی‌ استخاره‌ می‌كند!! ولی‌ آن‌ ایام‌ جوان‌ها به‌ فكر این‌بحث‌ها و حرف‌ها نبودند. مجموعه‌ی‌ افراد، شخصیت‌ها و مبارزین‌جملگی‌ به‌ این‌ باور رسیده‌ بودند كه‌ به‌ هر قیمتی‌ كه‌ شده‌ باید دست‌ به‌یك‌ اقدام‌ جدی‌ زد. این‌ بحث‌ دیگر از جلسات‌ داخل‌ خانه‌ها خارج‌ شده‌ وهمین‌طور كه‌ من‌ اكنون‌ این‌ مطالب‌ را برای‌ شما بازگو می‌كنم‌، آن‌ موقع‌ نیزبه‌ همین‌ راحتی‌ در افواه‌ و اقشار مختلف‌ انقلابی‌ بیان‌ می‌شد. به‌ همین‌دلیل‌ این‌ مطلب‌ را ساواك‌ با شك‌ شنیده‌ بود و دولتیان‌ نیز از آن‌ باخبربودند و سند آن‌ كتاب‌ «اعترافات‌ ژنرال‌» قره‌باغی‌ است‌. در این‌ كتاب‌ آمده‌است‌ كه‌ ازهاری‌ به‌ اتفاِ قره‌باغی‌ روز هشتم‌ ]محرم‌[ تشكیل‌ شورای‌امنیت‌ ملی‌ را می‌دهد و این‌ مطلب‌ را به‌ بحث‌ می‌گذارد كه‌ خبرهایی‌ مبنی‌بر این‌كه‌ انقلابیون‌ می‌خواهند اقدام‌ به‌ برگزاری‌ راهپیمایی‌ كنند به‌گوششان‌ رسیده‌ است‌. این‌ نشان‌دهنده‌ آن‌ است‌ كه‌ موضوع‌ برای‌نخست‌وزیر خیلی‌ جدی‌ بوده‌ است‌ كه‌ برای‌ آن‌ جلسه‌ی‌ ویژه‌ی‌ شورای‌امنیت‌ ملی‌ تشكیل‌ می‌دهد. قره‌باغی‌ می‌گوید كه‌ بعد از دو ساعت‌ بحث‌در آن‌ جلسه‌، نزدیك‌ بود بر سر تجویز راه‌پیمایی‌ موافقت‌ حاصل‌ شود،اما ازهاری‌ كه‌ می‌خواست‌ با زرنگی‌ مسئولیت‌ كار را به‌ عهده‌ی‌ دیگری‌بیندازد گفت‌: «من‌ امروز عصر به‌ خدمت‌ اعلی‌حضرت‌ همایونی‌ مشرف‌می‌شوم‌ و این‌ موضوع‌ را با او در میان‌ می‌گذارم‌ تا تصمیم‌ نهایی‌ را بگیرد.»من‌ معتقدم‌ ازهاری‌ آدم‌ باشعوری‌ بوده‌ است‌، اگر چه‌ آدم‌ ضد مذهب‌،ضد انقلاب‌ و ضد امام‌ بود، ولی‌ حق‌ این‌ است‌ كه‌ انسان‌ واقعیت‌ها رابگوید. اجمال‌ قضیه‌ این‌كه‌ محتوای‌ گزارش‌ شورای‌ امنیت‌ به‌ قول‌قره‌باغی‌ توسط‌ ازهاری‌ به‌ استماع‌ اعلی‌حضرت‌ همایونی‌ می‌رسد و او نیزموافقت‌ می‌كند و همان‌روز ازهاری‌ اعلام‌ می‌كند كه‌ راه‌پیمایی‌ در روزهای‌تاسوعا و عاشورا آزاد است‌. واقعاً جای‌ تأمل‌ بسیار دارد، آن‌هایی‌ كه‌اجازه‌ی‌ اجتماع‌ پنج‌ نفر را نمی‌دادند چطور شده‌ است‌ كه‌ اجازه‌ی‌ برپایی‌راه‌پیمایی‌ بزرگی‌ را می‌دهند. تحلیل‌ من‌ این‌ است‌ كه‌ رژیم‌ با این‌ كارمی‌خواست‌ از شدت‌ شعارهای‌ شبانه‌ی‌ مردم‌ بر پشت‌ بام‌ها بكاهد. آن‌شعارها خیلی‌ شكننده‌ بود و برای‌ شاه‌ و اطرافیانش‌ اعصابی‌ نگذاشته‌بود. وقتی‌ شهر تهران‌ شب‌ها یك‌پارچه‌ شعار می‌داد، خصوصاً وقتی‌ درخیابان‌ نیاوران‌ ـ بغل‌ گوش‌ شاه‌ ـ شعار می‌دادند مرگ‌ بر شاه‌، دیگر هیچ‌شاهی‌ در كار نبود. كسی‌ هم‌ قدرت‌ كنترل‌ این‌ حركت‌ را نداشت‌. شعاردادن‌ بر بالای‌ پشت‌بام‌ها ابتكاری‌ بود كه‌ در بهشت‌ زهرا مطرح‌ شد و من‌نمی‌دانم‌ كار چه‌ كسی‌ بود، ولی‌ هر چه‌ بود خیلی‌ مؤثر بود. رژیم‌ تصورمی‌كرد با برگزاری‌ راه‌پیمایی‌، مردم‌ دیگر شب‌ها در بالای‌ پشت‌ بام‌هاشعار نخواهند داد. غافل‌ از آن‌كه‌ «و ما تَشَآءُن‌َ اِلَّا أَن‌ یَشَآءَأللهُرب‌ُّالع۰۳۹;لمین‌».

موافقت‌ آن‌ها موجب‌ گسترده‌تر شدن‌ صف‌ راه‌پیمایان‌ شد. شاید اگرشاه‌ اجازه‌ نمی‌داد و راه‌پیمایی‌ حتی‌ بدون‌ سركوب‌ انجام‌ می‌شد، این‌قدربه‌ این‌ گستردگی‌؛ بی‌عرضه‌گی‌ شاه‌ و بی‌ریشه‌ بودن‌ حكومت‌ و رژیم‌مشخص‌ نمی‌شد.

آیت‌الله‌ طالقانی‌ هم‌ طی‌ اطلاعیه‌ی‌ مهمی‌ مردم‌ را به‌ راه‌پیمایی‌ در روزتاسوعا دعوت‌ كرده‌ بودند. آقای‌ طالقانی‌ در این‌ اطلاعیه‌ گفته‌ بود كه‌ من‌تبعات‌ حركتی‌ را كه‌ انجام‌ می‌دهم‌ درك‌ می‌كنم‌ و محدودیت‌ها را خودم‌می‌فهمم‌ و آگاهانه‌ این‌ كار را انجام‌ می‌دهم‌. هم‌چنین‌ مدرسین‌ و فضلای‌حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ و علما و روحانیت‌ تهران‌ نیز اعلامیه‌هایی‌ برای‌شركت‌ در راه‌پیمایی‌ صادر كردند. با این‌ مقدمات‌ و تمهیدات‌،راه‌پیمایی‌ تاسوعا شروع‌ شد. ما خودمان‌ در طول‌ این‌ راه‌پیمایی‌ چند كارانجام‌ می‌دادیم‌: یكی‌ این‌كه‌ برای‌ منعكس‌ كردن‌ آن‌ به‌ حضرت‌ امام‌(ره‌)،بخشی‌ از بچه‌ها فیلم‌برداری‌ می‌كردند و دیگر این‌كه‌ تلاشی‌ گسترده‌ شدكه‌ راه‌پیمایی‌ آرام‌ و بی‌سروصدا و بدون‌ حادثه‌ انجام‌ شود. برای‌ این‌منظور چند نفر مأمور بودند كه‌ در میدان‌ انقلاب‌ از مجسمه‌ی‌ شاه‌ مراقبت‌كنند كه‌ تعرضی‌ به‌ آن‌ نشود. دستور داده‌ شده‌ به‌ آن‌ها این‌ بود كه‌ هیچ‌ كس‌نباید به‌ مجسمه‌ نزدیك‌ شود. حداقل‌ دو بار هم‌ خودم‌ از آن‌جا عبور كردم‌كه‌ وضعیت‌ را ببینم‌. راه‌پیمایان‌ هم‌ كاملاً رعایت‌ می‌كردند.

راه‌پیمایی‌ تاسوعا خیلی‌ گسترده‌ بود تا حدی‌ كه‌ چشم‌ هر بیننده‌ای‌ راخیره‌ می‌كرد. این‌ راه‌پیمایی‌ از ابتدای‌ خیابان‌ دماوند در میدان‌ امام‌ حسین‌شروع‌ و به‌ میدان‌ آزادی‌ ختم‌ می‌شد. آن‌ گونه‌ كه‌ خبرگزاری‌ها اعلام‌كردند طول‌ صف‌ راه‌پیمایی‌ ۷ كیلومتر بود و ۴ میلیون‌ نفر هم‌ در آن‌شركت‌ كرده‌ بودند. این‌ ارقام‌ را همان‌ كسانی‌ اعلام‌ كردند كه‌ می‌خواستندعظمت‌ انقلاب‌ را كوچك‌ جلوه‌ دهند. قطعاً طول‌ صف‌ راه‌پیمایی‌ از ۷كیلومتر بیشتر بود. چون‌ ما امكانات‌ هوایی‌ برای‌ اطلاع‌ از ابتدا و انتهای‌راه‌پیمایی‌ را نداشتیم‌ و تعداد شركت‌كنندگان‌ را هم‌ نمی‌دانستیم‌. اما آن‌هاطول‌ و عرض‌ را داشتند و آن‌ را ضرب‌در هر عددی‌ كه‌ می‌كردند تعدادشركت‌كنندگان‌ را با اندك‌ اختلافی‌ می‌توانستند به‌دست‌ آورند.

راه‌پیمایی‌ عظیم‌ و گسترده‌، تاسوعا با شعارهای‌ مذهبی‌ نظیر: «حزب‌فقط‌ حزب‌الله‌، رهبر فقط‌ روح‌الله‌» همراه‌ بود. از شعار «مرگ‌ بر شاه‌»خبری‌ نبود. دستور این‌ بود كه‌ اگر كسی‌ هم‌ خواست‌ حرف‌ تندی‌ بزندمتوقفش‌ كنند. افراد و مسئولین‌ انقلابی‌ پیوسته‌ درگشت‌ و تردد و تكاپوبودند كه‌ جلوی‌ این‌ قبیل‌ كارها را بگیرند. من‌ خود به‌ چشم‌ دیدم‌ كه‌تعدادی‌ از بچه‌های‌ كمونیست‌، كه‌ در زندان‌ با هم‌ بودیم‌، لوس‌بازی‌درمی‌آوردند و شعارهای‌ بی‌ربط‌ می‌دادند. یكی‌ از بچه‌های‌ اهل‌ اصفهان‌ ـبه‌ نام‌ افضلی‌ ـ گفت‌: «این‌ چه‌ مسخره‌بازی‌ است‌، امروز چرا شعارهای‌درست‌ و درمان‌ نمی‌دهند.» گفتم‌: «حالا حرص‌ نزن‌ شیرت‌ خشك‌می‌شود.» عده‌ای‌ از آن‌ها در بین‌ خودشان‌ شعار می‌دادند. مثلاً حدود۳۵ـ۳۶ نفر بودند كه‌ زن‌های‌ بی‌حجاب‌ هم‌ در میانشان‌ حضور داشتند؛یكی‌ از این‌ زن‌های‌ لوس‌ شعار داد: «حزب‌ فقط‌ حزب‌الله‌، رهبر فقط‌ یك‌ملا». یا بعضی‌ از آن‌ها به‌ مسخره‌ می‌گفتند: «حزب‌ فقط‌ كمونیست‌، رهبرهنوز معلوم‌ نیست‌».

البته‌ این‌ها عددی‌ نبودند و محلی‌ از اعراب‌ نداشتند و تعدادشان‌ هم‌خیلی‌ كم‌ بود. آن‌ روز مجاهدین‌ هم‌ در راه‌پیمایی‌ شركت‌ داشتند كه‌ مهدی‌افتخاری‌ در رأس‌ آن‌ها بود. پاتوقشان‌ هم‌ زیر پل‌ سعدی‌ بود و از آن‌جا راه‌افتاده‌ بودند. آن‌ها كه‌ خود را فدائیان‌ خلق‌ و مجاهدین‌ خلق‌ می‌نامیدندبه‌جای‌ هضم‌ شدن‌ در اقیانوس‌ عظیم‌ خلق‌، متأسفانه‌ بر علیه‌ شعار خلق‌شعار می‌دادند و پلاكاردهایی‌ خلاف‌ پلاكاردهای‌ خلق‌ داشتند.

به‌ هر حال‌ آن‌ روز این‌ راه‌پیمایی‌ عظیم‌، كه‌ یك‌ رفراندوم‌ باشكوه‌ بود،به‌ پایان‌ رسید و هیچ‌ قطع‌نامه‌ای‌ نیز در خاتمه‌ صادر نشد. همه‌ وعده‌دادند كه‌ فردا (عاشورا) نیز به‌ این‌ حركت‌ ادامه‌ دهند و حرف‌ها وبحث‌های‌ نهایی‌ را در آن‌ روز مطرح‌ كنند. رفراندوم‌ تاسوعا عمق‌ نفوذحضرت‌ امام‌(ره‌)، بر مردم‌ نشان‌ داد و مشخص‌ كرد كه‌ اگر امام‌(ره‌)بگویند هیچ‌ حادثه‌ای‌ به‌وجود نیاید و آرامش‌ حفظ‌ شود، آرامش‌ حفظ‌می‌شود و اگر به‌ مردم‌ بگویند بیرون‌ بیایید، بیرون‌ می‌آیند و بگویندراه‌پیمایی‌ با فلان‌ شكل‌ و فلان‌ شعار برگزار شود، همان‌ خواهد شد. یعنی‌مشخص‌ شد كه‌ امام‌ حرف‌ آخر را می‌زنند و شاه‌ و دار و دسته‌اش‌ كاره‌ای‌نیستند. سكوت‌ و آرامش‌ حاكم‌ در راه‌پیمایی‌ تاسوعا نشانی‌ از طمأنینه‌ی‌درونی‌ انقلابیون‌ بود. البته‌ آن‌ روزها فكر امروز را نمی‌كردیم‌ كه‌ مثلاًانقلاب‌ به‌ پیروزی‌ می‌رسد و حكومت‌ به‌ دست‌ ما می‌افتد. مشغله‌ی‌فكری‌ ما در آن‌ روز تنها این‌ بود كه‌ وظیفه‌ی‌ خویش‌ را به‌ خوبی‌ انجام‌دهیم‌ و بر آن‌ نبودیم‌ كه‌ «فردا چه‌ بازی‌ كند روزگار». می‌توانم‌ بگویم‌ تنهاچیزی‌ كه‌ مطرح‌ نبود، «خود» بود.

پژوهشگر: علی محمد بشارتی

تدوین: احمد رشیدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.