پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

به بهانه شیرین


به بهانه شیرین

شیرین فیلمی فرامتنی و نا متمرکز است فیلم پیوسته چه به صورت نقل داستان خسرو و شیرین, چه با نمایش چهره ها, مخاطب را به فرامتن یعنی داشته های ذهنی خودش ارجاع می دهد

با اکران "شیرین" ساخته عباس کیارستمی حتی به صورت خاص، شرایط برای جستاری در مورد این فیلم آماده تر به نظر می رسد.

با وجود روایت دراماتیک، جذاب و آشنا، شهرت سازنده آن و همچنین حضور تعداد زیادی از بازیگران سرشناس زن، چرا این فیلم نمی تواند رضایت جمعی از مخاطبان را تامین نماید؟ به باور نگارنده جواب را باید در انتظار مخاطب از تماشای یک فیلم جستجو نمود. به طور معمول برای درک و فهم هر پدیده، ذهن ابتدا دریافت های حسی و داشته های ذهنی را بر هم بارگذاری می کند و سپس به تفسیر، تاویل و نتیجه گیری می پردازد. اگر سینما را یک بازنمایی (روایت) از پدیده های واقعی یا خیالی بدانیم، این بازنمایی همزمان و پیوسته، بر دو حس اساسی دیداری و شنیداری استوار گردیده است. اما "شیرین" سویه ای نا آشنا را پیموده است بدین معنی که روایت شنیداری راهی جدا از روایت دیداری می پیماید و این گسست موضوع اصلی این جستار می باشد. روایت شنیداری، داستانی پر کشش از عشق خسرو و شیرین و در کنار آن عشق فرهاد کوه کن به شیرین می باشد. موسیقی و افکت های صوتی کاملا با این داستان همراهی می کنند. اما دوربین و نور پردازی در خدمت به تصویر کشیدن تعدادی از زنان چهره آشنایی است که ظاهرا در حال دیدن همان روایت خسرو و شیرین هستند. روایت شنیداری بر پایه گفتار (زبان) استوار است که با تصاویر همخوانی ندارد اما می تواند مخاطب را در محدوده آزاد تخیل ذهن وارد کند. مخاطب آزاد است تصویر ذهنی خویش را از خسرو و شیرین و تمام شخصیت ها، به میل خود بسازد، موسیقی و افکت های صوتی نیز این موضوع را تقویت می کنند. اما در روایت تصویری محدوده تخیل و انتخاب مخاطب بسیار کوچک می شود او با چهره ای روبرو است که به نام می شناسد و در نقشی غیر از خود ظاهر نشده است، گریه، خنده و حالات او متعلق به خودش می باشد و در نهایت مخاطب می تواند خاطرات مربوط به آن چهره را در زندگی واقعی یا در آثاری که از او به یاد دارد را، مرور کند آن هم بدون هیچ تغییر و تخیلی.

"شیرین" فیلمی فرامتنی و نا متمرکز است فیلم پیوسته چه به صورت نقل داستان خسرو و شیرین، چه با نمایش چهره ها، مخاطب را به فرامتن یعنی داشته های ذهنی خودش ارجاع می دهد و مخاطبانی تا آخر با فیلم همراه می شوند که از این هر دو به اندازه کافی شناخت و اندوخته ذهنی داشته باشند. شاهد این ادعا برخورد برخی مخاطبان خارج از کشور است که با زبان و فرهنگ فارسی از جمله داستان های نظامی گنجوی آشنایی ندارند و همچنین چهره های شناخته شده ما را اصلا نمی شناسند.

فیلمسازان از سویی تلاش می کنند تمام عوامل فیلم سازی را متمرکز نمایند تا مفاهیم مورد نظر خود را به مخاطب انتقال دهند واز سویی دیگر پراکندگی و چندگانگی خوشایند مخاطب نیست، یک ماسکه از بازیگر در حال صحبت، مخاطب را کلافه می کند و آن را نقص فیلم می داند چه برسد به فیلمی که در آن از ابتدا تا انتها گفتاری را می شنود که گوینده ها و بازیگران آن را نمی بیند. انتظار مخاطب از فیلم پیوستگی و بر هم خوانی عناصر حاضر در قاب تصویر است، تا از این رهگذر به یک برداشت واحد برسد.از این رو "شیرین" یک فیلم ساختار شکن است که همچون یک برهان خلف اصولی را یادآور می شود اینکه بیشتر فیلم های موفق ساختاری به هم پیوسته و از انسجام معنی و فرم بر خوردارند و همین باعث شده برخی چشم ها را بر فرامتن بسته و برای پیدا کردن رمز این موفقیت ها تنها روابط درون متنی را کند و کاو نمایند. در حالی که در یک سوی اثر (متن) پدید آورنده ای ایستاده که اندیشه یا اهدافی را دنبال می کند و در سوی دیگر مخاطبی که دارای شعور و فهم و باورهایی است که آن اثر را تفسیر و تاویل می کند، می پذیرد یا رد می کند.

بدین ترتیب برای پی بردن به راز موفقیت یک اثر علاوه بر ساختار و روابط درون متنی باید به زمینه های مشترک متن با فرامتن توجه شود و می توان آن را با عنوان هایی همچون درد، احساس، اندیشه، درک، فهم، امید وآرزوها و دیگر مشترکات جوامع انسانی مورد توجه قرار داد.

زهره نبی زاده

کارشناس ارشد سینما

چاپ شده در روزنامه اسرار ۲۲/۱۲/۱۳۹۰ شماره ۱۹۵۷