جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سافو Sappho


سافو Sappho

سال ١٩٢٦ سافو دختر مردی ثروتمند که به تازگی با نقاشی جوان به اسم فیل ازدواج کرده, با کشتی تفریحی شان به جزایر لزبو می روند تا ماه عسل خود را بگذرانند در ابتدا سافو که دختری مدرن است با نگاه های متعجب اهالی جزیره روبرو می شود, اما فیل از بودن در آنجا راضی است و شروع به خلق تابلوهای تازه می کند

▪ نویسنده و کارگردان: رابرت کرامبی.

▪ موسیقی: مارو تئودوراکیس.

▪ مدیر فیلمبرداری: باقر رافی یف.

▪ تدوین: ایگور لیتونینسکی.

▪ بازیگران: اوالون بری[سافو]، تاد سولی[فیل]، لودمیلا شیریه وا[هلن]، بوگدان اشتوپکا[پرفسور اُرلوف]، الیزیوس والکوس[دیونیزیوس]، اوکسانا اُسیپووا[ماریا]، سرگئی کوزنکو[کریستوس]

▪ ٨٨ دقیقه.

▪ محصول ٢٠٠٨ اوکراین.

▪ ژانر: درام، عاشقانه.

سال ١٩٢٦. سافو دختر مردی ثروتمند که به تازگی با نقاشی جوان به اسم فیل ازدواج کرده، با کشتی تفریحی شان به جزایر لزبو می روند تا ماه عسل خود را بگذرانند. در ابتدا سافو که دختری مدرن است با نگاه های متعجب اهالی جزیره روبرو می شود، اما فیل از بودن در آنجا راضی است و شروع به خلق تابلوهای تازه می کند. تا اینکه یک روز سافو در حین گردش در جزیره و بعد از کوتاه و رنگ کردن موهایش با دختری به نام هلن برخورد می کند.

هلن زیبا فرزند باستان شناسی روسی به نام اُرلوف است که بعد از وقوع انقلاب اکتبر ترجیح داده به کشور خود بازنگردد و به حفاری های خود در جزیره ادامه دهد. هلن به زودی اعتماد سافو را جلب و دوستی او را به دست می آورد.

پی آمد این کار ابراز علاقه هلن به سافو است. کاری که در آغاز برای سافو غریب است، اما اندک اندک علاقه میان دو زن را پذیرفته و به آن دل می سپارد. سافو هلن را به فیل معرفی کرده و مدتی بعد هر دو رابطه ای سه گانه را به او پیشنهاد می کنند.

فیل نیز ابتدا مخالفت می کند، اما بعد از عشق بازی با هلن زیبا سافو دچار حسادت شده و رابطه میان سه نفر تیره می شود. سافو بعد از یافتن سکه ای قدیمی با نیمرخ سافو شاعره یونانی و دیدن شباهت های میان خودش و او می پندارد، شاعره معروف در وجود او بار دیگر به دنیا بازگشته است. اما هلن که باکره بوده، بعد از اولین همخوابگی اش با فیل کشف می کند که تمایلش به جنس مخالف بیشتر است و او را ترک می کند. پی آمد این کار مرگ سافو و خروج هلن به همراه فیل از جزیره است...

● چرا باید دید؟

رابرت کرامبی متولد ١٩٦٤ لندن است. اولین فیلم بلندش Cuba Libre را در سال ٢٠٠٠ ساخت و سافو دومین فیلم سینمایی او به شمار می رود. کرامبی در فاصله این دو فیلم ویدیویی نگهبان زمان را نیز در سال ٢٠٠٤ کارگردانی کرده است. کرامبی هم اکنون سرگرم ساخت نسخه تازه ای از دن کیشوت است که در سال ٢٠٠٩ به نمایش در خواهد آمد. نگهبان زمان را ندیده ام، اما Cuba Libre در قالب کمدی خود اشاره به قفس هایی داشت که همه ما درون آن هستیم و گاه بی خبر از وجودش آن را خانه می نامیم و یا چیزهایی دیگر. سافو نیز فیلمی با همین تم و این بار جنسیت است.

سافو نام و محوریت قصه خود را مدیون اسطوره سافو شاعره یونانی سده هفتم پیش از میلاد است. سافو به قولی بزرگ ‌ترین شاعر غنایی از زمان باستان تا امروز و نخستین زنی است که کنار احساسات فردی، خصوصی‌ترین احساسات خویش را در شعر بیان کرد.

افلاطون او را ایزدبانوی دهم هنر و زاهد آسوری تاتیانوس وی را "روسپی، دیوانهٔ عشق، کسی که هرز‌گی‌اش را آواز می‌داده" نامیده‌اند. بیش‌ترین جنجال پیرامون او نیز به دلیل گرایش هم‌جنس‌گرایانه‌ اش بوده ‌است. سافو در سروده‌هایش عشق بین زنان را ستایش کرده است. او از جزیرهٔ لزبوس است و برای همین، امروز زنان هم‌جنس‌گرا را "لزبین" می‌نامند.

از اشعار سافو بخش اندکی به جا مانده و برخی مورخان و محققین مانند ادیت مورای فرانسوی عقیده دارند که وی خودکشی کرده است.

نظریه های دیگری نیز مطرح است از قبیل اینکه دو سافو وجود داشته: یکی شاعر و دیگری زنی اشرافی و افسانه ها و اسطورهای بسیاری درباره سافو ساخته شده، همچون روسپی بودن یا زشت رو بودنش که در حوصله معرفی فیلم نیست. اما این خلاصه را گفتم تا بر اصرار کارگردان و شخصیت اصلی بر شباهت های میان رفتار و سرنوشت سافوی فیلم با سافوی شاعر اشاره کرده باشم که در پایان با خودکشی وی پایان می پذیرد.

فیلم در دهه پر غوغای بیست می گذرد و سافو نماینده زن زن مدرن ابتدای قرن بیست است که رفتارش برای اهالی جزیره کوچک(حتی راندن تنها اتومبیل جزیره) غریب و به قول قدما نشانه آخر زمان است. او با خودش نشانه های نهضتی را به جزیره می آورد که چند دهه بعد در دنیا به جنبشی نیرومند تبدیل خواهد شد. مرادم فمینیسم است نه همجنس گرایی که در اینجا فقط نشانه ای به آزادی تن اوست. اما کارگردان برای رسیدن به این هدف راهی غلط را می پیماید.

صحنه های پرشکوه و زیبای معاشقه دو زن در ساحل یا مکان های دیگر، رنگ و جلایی در ستایش لزبینیسم به فیلم می دهد. اما در پایان فیلم با بروز بحران روحی در سافو و چشیدن طعم همخوابگی با مردها توسط ایرنه که به شناخت جسمانی و روحی منتهی می شود، مسیری دیگر برمی گزیند. تماشاگر بخت برگشته که تا اینجا با فیلمی در ستایش اساطیر یونان باستان و همجنس خواهی زنانه روبرو بوده، خود را با قصه عاشقانه حقیر دختر کوچولوی ثروتمند بیچاره روبرو می بیند که همه ترکش کرده اند. سافوی فیلم در نهایت یک میلیونرزاده هوسران است که ایرنه این هوس را در وی بیدار و به آن دامن می زند. اما بعدها خود نمی تواند به آن پاسخ بگوید و زوجی مذکر برمی گزیند.

سافو که با بودجه ای نزدیک به دو میلیون دلار تولید شده قرار بوده تا با دست اندازی به اسطوره سافو، برگردانی مدرن از آن ارائه دهد. اما روحیه مثلاً آزاد و مستقل دختر میلیونر قرن بیستمی کجا و طبع لطیف سافوی شاعر کجا؟ شباهت ها فقط ظاهری است و ایده ابلهانه تناسخ نیز برچسبی نازیبا است که قرار بوده بر رمز و راز قصه بیفزاید.

فیلم به عنوان نماینده سینمای اوکراین یک قصه درباره مثلث عشقی نخ نمایی بیش نیست و تنها حسنی که دارد تشویق تماشاگر به جست و جو درباره سافوی واقعی است و از این راه آشنایی با ادبیات کلاسیک. تنها نکته چشمگیر فیلم لوکیشین های زیبای آن است. همین!

امیر عزتی



همچنین مشاهده کنید