سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

مبانی شیطان پرستی در انجیل شیطانی


مبانی شیطان پرستی در انجیل شیطانی

از جمله مسائلی که امروزه در عرصه انحرافات فکری به صورت های گوناگون به خصوص با هدف قراردادن جوامع به اصطلاح جهان سوم به گونه های متفاوتی مطرح شده مسئله شیطان گرایی یا به اصطلاح رایج شیطان پرستی است

از جمله مسائلی که امروزه در عرصه انحرافات فکری به صورت های گوناگون به خصوص با هدف قراردادن جوامع به اصطلاح جهان سوم به گونه های متفاوتی مطرح شده مسئله شیطان گرایی یا به اصطلاح رایج شیطان پرستی است. در این طرز تفکر نوعی انسان محوری افراطی با تاکید بر لذائذ مادی انسانی وجود دارد که این نوع نگرش را به یکی از منحط ترین تفکرات بشری تبدیل می کند. در مقاله حاضر به بررسی برخی از مبانی این نوع تفکر با استناد به منابع این گروه ها پرداخته شده است. که در اینجا تقدیم خوانندگان محترم می گردد.

شیطان پرستی معاصر، با داعیه دین و معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیت هایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزه های این آیین ندارند، بسیار دشوار است. هرچند شیطان پرستی جدید به تقلید از شیطان پرستی قرون وسطایی شکل گرفته و بسیاری از آموزه های آن را در خود جای داده است. ۱ این جنبش، در نوع خود حرکت جدیدی است که باید با نگاه به ریشه های تاریخی- اجتماعی آن در غرب تحلیل شود.

آن چه برای فهم این جریان به تجلیل و کاوش کمتری نیاز دارد، دو محور زیر است: ۱- نمادهایی که امروزه در خدمت این مسلک قرار گرفته است ۲- ظواهر و پوشش (مد لباس و مو) که با نام این جریان شهرت یافته است.

متأسفانه در کشور ما جلسات نقد شیطان پرستی هیچ گاه ضابطه مند و هوشمندانه برگزار نشده است. کسانی که قصد نقد این فرقه را داشته اند بیشتر به تبلیغ این جریان دامن زده اند؛ نه نقد و آسیب شناسی صحیح. علت این است که بیش از آن که به ایدئولوژی شیطان گرایان بپردازند به توضیح نمادها پرداخته اند و از قضا این همان کاری است که شیطان پرستان می خواهند. توضیح نماد و تفسیر آن، توصیف است نه آسیب شناسی. ناقدان این جریان (که اتفاقا دلسوزانه این کار را کرده اند) همواره در کشور ما یا به مد لباس و مو اشکال کرده اند یا به رمزگشایی از نمادهایی پرداخته اند که اصالتا از آن شیطان پرستان نبوده است.

کسانی که قصد مبارزه با شیطان پرستی از طریق نمادها را دارند باید درباب نمادها سه نکته اساسی را مورد توجه قرار دهند. غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی گردد:

اول این که جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیین ها و مسلک ها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است. بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان پرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آن ها این نمادها را تصاحب کرده اند. هدف از این تردستی، اثبات ریشه دار بودن آیین شیطان پرستی و تثبیت آن و اعتمادبخشی به یاران شیطان است. پاره ای از این نمادها در تمدن های باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلق به شرق است؛ چنان که آنتوان لاوی در کتابش «کاکی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگی ها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب می آیند همان شیطان معرفی می کند. بعضی از نمادهای ماسون ها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است. هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنت های منحصر به فرد، نمادهای ویژه، مبانی مجزا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی می کند.

دوم این که نمادها لزوماً معنای واحد ندارند. علت این است که فرهنگ های مختلف از هم دیگر تأثیر پذیرفته اند و اقوام و ملت ها، در تعامل با دیگر فرهنگ ها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران- البته به نسبت آرمان هاو ارزش های بومی خود- داده اند و به مرور، این فرآورده جدید، نماد ارزش ها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.

نکته سوم این که چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بی بدیل محسوب می شود، نسبت دادن نمادهای دیگر آیین ها به شیطان پرستی، تلاش غیرمستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور از نمادهای شیطان پرستان، نمادهایی است که امروزه شیطان گرایان به سود خود استخدام کرده اند. آن چه نباید از آن غفلت شود این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضددینی و ضدتوحیدی ایفای نقش می کند، باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشه ها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد، نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن. (دقت شود!)

از سوی دیگر آن چه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته نگرش های موسس این جریان در باب جهان بینی و هستی شناسی است. آنتوان لاوی که شخصیت مطرح جریان شیطانی است و سهم زیادی در پی ریزی این بنای ضددینی داشته است، افکارش را در کتاب مقدس شیطان پرستان مطرح کرده و تلاش دارد از حیث نرم افزاری این جریان را تقویت کرده و به مرز قبول نزدیک کند.

در این نوشته با مراجعه به متن کتاب انجیل شیطانی به کاوشی در محتوای این کتاب و تحلیل ایده های لاوی خواهیم پرداخت.

قبل از آن لازم است بستری که ایده های لاوی در آن شکل گرفت اندکی تحلیل شود و ریشه تاریخی این جریان که به فهم بیشتر بافته های آنتوان لاوی کمک می کند مورد تامل قرار گیرد.

● شیطان پرستی معاصر

شیطان پرستی معاصر با بحران های بعد از جنگ جهانی دوم پیوند خورده است. جنگ جهانی دوم شرایطی ناامیدکننده ایجاد کرده بود. فریاد مبارزه و اعتراض از هر کوی و برزن بلند بود. جوانان دریافتند که نظام سرمایه داری، جهان را به مرز نابودی و انهدام رسانده است. ظلم و خفقان شدید باعث شد گروهی از جوانان عصیان کنند و اعتراض خود را با ترویج هیپی گری نشان دهند، بلکه بتوانند با طرح تفکری نو در حوزه اخلاق و امنیت اصلاح گری کنند. سرانجام جوانان، به ویژه دانشجویان برخاستند و با استفاده از ظرفیت موسیقی، با شعار «سرانجام اصلاحی باید» جنبش متال را به وجود آوردند. شاید اولین گام در به انحراف کشاندن این حرکت اصلاحی، استفاده از این ابزار (موسیقی) بود. در دهه اول موسیقی متال، تقریبا تمامی اشعار و ترانه های آن دارای خمیرمایه اعتراض آمیز بر ضد جنگ، عشرت طلبی و سلطه سیاسی بود. در این ترانه ها مبارزه با مدرنیته و سلطه تجاری موج می زد و بخش قابل توجهی از محتوای ترانه ها هم مربوط به مسائل معنوی، بیداری ضمیر انسان ها و ندای درون بود۳.

اما گردانندگان و طراحان نظام سرمایه داری بیکار نبودند. مهار بحران برای آن ها بسیار حیاتی بود. سرانجام با کشاندن کنسرت های اعتراض به دامن شیطان پرستی، توانستند از همراهی توده مردم با این جنبش جلوگیری کنند و با ترویج نمادها و پوشش های شیطانی در پاره ای از کنسرت ها، عملا به شناساندن این مرام به مردم کمک کنند. یقینا خواست اولیه جوانان معترض، ترویج و گسترش شیطان پرستی نبود. خواننده مشهور گروه انگلیسی بلک سبت یعنی «آزی آزبورن» اولین کسی بود که به این ایده واکنش نشان داد. او در سال ۱۹۷۶ در مصاحبه ای تأکید کرد:

من و بچه ها هرگز دنبال تفکرات شیطانی نرفته ایم... من به آفریننده ام ایمان دارم. بلک سبت هرگز گروهی شیطان پرست نبوده است. من از دیدن بعضی از طرفداران مان که با لباس های سیاه و صورتی رنگ شده و شمعی در دست در سالن کنسرت حضور پیدا می کنند واقعا می ترسم... واقعاً ما آن گونه که آن ها فکر می کنند نیستیم. ما فقط معترضیم۴.

اما کار از کار گذشته بود. دستان پشت صحنه توانستند با نفوذ عوامل خود به کنسرت های موسیقی و به دنبال آن پوشش رسانه ای در تلویزیون و روزنامه ها، توجه به شیطان را در کانون توجه توده مردم قرار دهند و زمینه ای فراهم کنند که گروه های جدید هم با تحمل این هزینه و قبول برچسب شیطان گرایی به گروه های راک و متال ملحق شوند. در پی آن گروه های جدید به جای این که به آرمان اولیه جنبش پایبند باشند، به تخلیه انرژی اعضای خود و پرداختن به محتوای شیطانی در کنسرت ها سرگرم شدند. در نتیجه یکی از فراگیرترین جنبش های ضدسرمایه داری در غرب که در ابتدا با آرمان های انسان دوستانه شروع شد، نه فقط مهار که با ایده شیطان پرستی تغییر ماهیت یافت. چنین دست کاری در ماهیت این حرکت، چنان رسوایی به پا کرد که هواداران متال هم در تاریخچه آن از این لکه ننگ یاد می کنند:

موسیقی متال به عنوان نوعی جنبش هنری- اجتماعی، به مانند تمام مقولات بشری، پس از گذشت مدتی کوتاه از روزهای آغازین خود بازیچه دست سودجویان شد. گویی دالانی کثیف و تو در تو که به جیب سرمایه داران و ابرقدرت های بزرگ ختم می شود و هیچ کس را توان راه یابی به آن نیست، مگر در جهت برآورده ساختن اهداف آنان.

● دو جریان مهم شیطان پرستی

باید دانست که دو جریان اصلی در شیطان پرستی حضور دارند و شیطان پرستی با این دو نگرش شناخته می شود؛ به عبارت دیگر امروزه شیطان پرستی در قالب دو جریان و شاخه رواج دارد:

۱- سیتنیسم (Satenism): همان شیطان گرایی لاوایی است و با سرکردگی «آنتوان ساندور لاوی»۵ شناخته می شود. او کلیسای شیطان را در ۱۹۶۶ تأسیس و خود را پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد و در سال ۱۹۶۹ انجیل شیطانی را منتشر نمود. این گروه معتقدند که موجودی به نام شیطان وجود خارجی و عینی ندارد و شیطان فقط نماد هوا و هوس، آرزوها و لذت طلبی انسان است۶.

۲- شاخه ستیانیسم (setians)

این شاخه از سوی مایکل اکینو، دوست آنتوان لاوی، پایه ریزی شد. وی «معبد ست» را در سانفرانسیسکو با نگاهی متفاوت از لاوی نسبت به وجود شیطان، بنا نهاد. مایکل آکینو برخلاف لاوی قائل به وجود خارجی شیطان و قدرت شگرف شیطان در تدبیر جهان هستی بود. اکینو برای تسلط خارجی شیطان بر هستی و زمینه سازی برای این تسلط، مسیر خود را از لاوی جدا کرد و در مقابل «کلیسای شیطان» لاوی، «معبد ست» را تأسیس نمود.

● سیری در کتاب مقدس شیطان پرستان

کتاب انجیل شیطانی (satanic bible) متن مقدس آیین شیطانی است که آنتوان لاوی آن را در سال ۱۹۶۹ نوشته است. این کتاب که شامل مجموعه ای از مقالات، مشاهدات، آیین های شیطانی و ایده های منحصر به فرد در باب مسلک شیطان پرستی است، فلسفه شیطان گرایی را در چهار بخش تبیین کرده است. مقالات انجیل شیطانی بیش تر برای مقابله با آیین مسیحیت نوشته شده است. بخش آخر آن شامل مراسم، آداب و مناسکی است که به اعتقاد لاوی برای تسلط بر زمین و تجربه حیات مقتدرانه و آزاد، باید از آن بهره برد.

آنتوان لاوی سیر مطالب را به گونه ای پیش می برد که خواننده نتیجه می گیرد شیطان پرستی تنها گزینه منطقی برای آدمی است. وی چنان این عقیده را با قوت مطرح می کند که مدعی می شود اگر کسی شیطان پرستی را در پیش نگیرد، یقینا مشکل روانی یا فکری دارد.

وی پیش فرض های زیادی را پذیرفته است که اغلب به این پیش فرض ها اشاره نمی کند و فقط به نتایج و لوازم آن می پردازد. پاره ای از ایده های لاوی مربوط به انسان شناسی، پاره ای دیگر مربوط به خداشناسی و بعضی دیگر نگرش هایی است که در مورد نقش و جایگاه شیطان دارد. ایده های وی در مورد خدا و ادیان، ناظر به دین مسیحیت است.

مهم ترین ایده و فرضیه ای که لاوی در کتابش مطرح می کند «تقابل دیانت و لذت» است. لاوی با اصرار مدعی می شود که هر کس مذهب و دین داری را انتخاب کند، باید لذت، خوشی و پویایی را کنار بگذارد. وی می گوید: انسان مسیحی که از زندگی خود لذت ببرد، در عالم خارج سراغ نداریم. انسان ها باید بین لذت و دیانت یکی را انتخاب کنند۷.

دومین فرضیه ای که لاوی می پذیرد «شرارت آمیز بودن وجود انسان» است. وی می گوید: شرارت و بدی و کینه و نفرت، نه فقط لازمه ذات انسان و اقتضای وجود اویند، بلکه بر سایر ساحت های وجودی انسان حکومت دارد. حاکمیت شر بر قوای وجودی انسان، نه یک غلبه عادی که اصولا «شرارت، تمام حقیقت انسان» است؛ بنابراین فرار از شرارت و بدی، روی گردانی از حقیقت وجودی انسان است؛ گویا کسی بخواهد شوری را از نمک بگیرد. خشونت نه تنها ارثی، که ذاتی آدمی است و به همین دلیل استفاده از خشونت طبیعی است؛ چرا که خشم پدیده ای غریزی و کاملا طبیعی است.

لاوی خشم را علامت سلامت روانی می شمارد و با تمسخر مسیحیت، به مریدان خود سفارش می کند، اگر کسی به شما سیلی بزند، نه تنها سکوت نکنید، بلکه خشم خود را کاملا ابراز کنید و به اقتضای حکم طبیعت خود، با سیلی محکم تری پاسخ او را بدهید. نگرش لاوی در مورد «ماهیت خشن انسان» به این جا ختم می شود که شیطان را غایت سلوک معنوی معرفی می کند؛ چون انسان آرمانی کسی است که به اقتضای وجودی خود عمل می کند و به حکم غریزه خویش به بزرگترین نماد شرارت و طغیان (شیطان) نزدیک می شود؛ به عبارت دقیق، «انسان فعلیت یافته، شیطانی بزرگ است.»

تأکید لاوی بر جنبه تاریک وجود انسان با این قصد است که اسوه و مرجع بودن شیطان را برای انسان ها تثبیت کند تا انسان ها بپذیرند که تکامل آنها در شیطنت طبیعی و شیطانی زیستن است؛ زیرا شیطان، بخشی از وجود انسان هاست که تغییرپذیر نیست۸.

نگرش لاوی در مورد «حقیقت انسان» هم غیردینی است و هم غیرواقعی؛ چرا که انسان هر چند بنا به «اقتضای انسان بودن» در درون خود، متضاد خلق شده و برخوردار از گرایش مادی و الهی است، حقیقت وی، همان بعد ملکوتی که جنبه نورانی وجود اوست، می باشد. در انسان قوای شهوت و غضب هر دو فعالند؛ اما در ادیان الهی این دو قوه باید تحت اشراف قوه عاقله انسان اداره شوند و به نورانیت بعد الهی وجود انسان کمک کنند۹.

برخلاف لاوی که جنبه تاریک وجود انسان را تمام حقیقت او می داند، متون دینی هر چند گرایش های طبیعی و غریزی آدمی را انکار نمی کند، حقیقت وی را همان روح ملکوتی معرفی می کند که پرتوی از روح الهی است. گرایش های مادی باید باشند؛ چرا که اگر نباشند، انسان در آن صورت انسان نیست، بلکه فرشته است. خداوند چنین گرایش هایی را در درون آدمی تعبیه کرده است تا با پرداختن به حقیقت خود، یعنی همان نفخه الهی (دقت شود!) راه سعادت ابدی خود را بپیماید. آن چه لاوی نام «شرارت» بر آن می گذارد، فقط میل و گرایش است که همان «امکان انتخاب بدی» است نه «غلبه شرارت»۱۰.

با تبیین و تفسیری که لاوی در این باب عرضه می کند، اصولا مفاهیم بدی و خوبی، «قلب ماهیت» می شوند؛ یعنی حسادت، تکبر، زنا و طمع را که هم ادیان الهی و هم عقل سالم، مذموم می دانند، در کتاب انجیل شیطانی به ضد خود تبدیل شده، مطلوب و «مقتضای سرشت» معرفی می شوند؛ «دعوت به شر» اساسا به عنوان «فرایند زیست طبیعی» و «الگوی زندگی متعالی» مورد تأکید قرار می گیرد و زنا نه انحراف که عملی فطری تلقی می شود و احساس گناه، به هیجان مثبت تبدیل می شود. با همین نگاه است که وی ادعا می کند «عذاب وجدان» و «احساس گناه» همیشه با «ایمان مذهبی» آمیخته است و اگر کسی می خواهد از «عذاب فرساینده وجدان» نجات یابد باید از دین دست بردارد و به شیطان پرستی روی آورد.

در کتاب انجیل شیطانی، همه چیز در یک امر خلاصه می شود و آن هم ایده «خود خدایی» انسان است. تمام چیزهایی که مورد حمله لاوی قرار می گیرد به دلیل ناسازگاری با این ایده است؛ بنابراین، تمام مفاهیم مقدس باید محو شود تا انسان بتواند خدایی کند و همه چیز را در خدمت خود بگیرد. لاوی می خواهد آدمی را از قید بندگی همه چیز- حتی خدا- رها کند و او را نه فقط به مقام سروری کائنات برساند، بلکه در جایگاه خدایی بنشاند. از نگاه لاوی، انسان به کم تر از خدایی نباید قانع شود؛ البته خدایی بر همه چیز، جز هوای نفس و امیال شهوانی. پس سلطان هستی، انسان است و سلطان انسان، امیال و لذات او.

لاوی در این کتاب، از گناهان هفتگانه کبیره در مسیحیت (حرص، طمع، غرور، شکم پرستی، حسد، غضب، شهوت و کاهلی) دفاع می کند و حتی آن ها را- با توجیه و سفسطه- مطلوب انسان می خواند و در پایان نتیجه می گیرد که همه این هفت گناه، نیازهای طبیعی ما هستند که باید با تمام توان به آن ها بپردازیم؛ آن هم با این بیان که: «شیطان پرست، از افراط در هر کدام از این «گناهان» دفاع می کند؛ زیرا هر یک، راهی به سوی کامرواسازی فیزیکی، ذهنی و احساسی اند.»۱۱

البته این ایده در کتاب سوسج (انجیل دمان کتاب مقدس ستیانیسم) هم وارد و به این صورت خلاصه شده است:

شیطان گرایی، آیین «خود» است. آیین «نفس» است. آیین «خدای درون (و پنهان)» است. این، همان چیزی است که سرانجام برگزیده می شود۱۲.

برآیند همه گفته ها و نوشته ها در آیین شیطانی، القای همین تفکر است که انسان، خدای عصر حاضر است. ازنظر رهبران آیین شیطانی، هر انسان بالقوه خدا است و اگر به آیین شیطانی بگرود، با آزادی عمل و انجام دادن امور شیطانی و دل دادن به آیین های خاص، تبدیل به خدا می شود. چنان که آنتوان لاوی تصریح کرده است:

هیچ بهشتی در آسمان نیست و هیچ جهنمی وجود ندارد که آدمیان را بسوزاند. همین جا و هم اینک روز لذت توست! همین جا و هم اینک فرصت توست۱۳.

لاوی در کتابش با تمام توان به تبلیغ اباحیگری و ارتباط نامحدود زن و مرد و به اصطلاح او «سکس آزاد» می پردازد و هیچ عذر، حریم و هنجاری را در این مسیر به عنوان مانع برنمی تابد:

شیطان پرستی از سکس آزاد به معنای واقعی آن، به شدت دفاع می کند؛ بدین معنا که شخص اجازه دارد انتخاب کند آیا فقط با یک نفر رابطه داشته باشد یا با هر تعداد که نیازهای جنسی او را برآورده کند۱۴.

هرچند در جای دیگر ناخواسته به ناکارآمدی این مرام اعتراف می کند:

این حقیقت اثبات شده که شخص بیش فعال جنسی، نه تنها ازنظر جنسی آزاد نیست، بلکه بسیار سردضمیر است و همیشه از آغوش یک شخص به آغوش دیگری می پرد، به امید این که بتواند خود را ارضا کند ولی هیچ وقت به احساس غنای جنسی نمی رسد۱۵.

لاوی در SATANICE BIBLE، خدایی تحریف شده و شیطانی را به دیگران معرفی می کند. آن چه وی «خدا» معرفی می کند، نه تنها شایسته پرستش نیست، که به حق باید آن را از ساحت حیات معنوی انسان کنار زد. همین طور شیطانی که وی تبلیغ می کند به گونه ای در هستی صاحب قدرت و تأثیرگذار است که گویا با وجود چنین موجودی در عرصه تدبیر جهان، جایی برای حضور خدا نیست! لاوی با دست وپا زدن های بسیار تلاش می کند از قدرت خدای ادیان ابراهیمی بکاهد و با الحاق این قدرت ها به شیطان، حوزه فرمانروایی آن را گسترش دهد. چنین نگاهی به شیطان تازگی ندارد؛ چنان که در مجموعه میلتون- که آن هم براساس باورهای موجود در کتاب مکاشفه (عهد جدید) و خرقیال نبی (عهد عتیق) نوشته شده۱۶- از یک سو با پدر آسمانی مواجه می شویم که با شورایی ازفرشتگان تسبیح گوینده به گفت وگو می پردازد و از سوی دیگر با شیطان روبه رو هستیم که او نیز با شورایی متشکل از هزار موجود شریر، سعی در براندازی قلمرو آسمانی دارد. در واقع می توان تصویر دو امپراطور مقتدر را در نظر مجسم کرد که مشغول برپاسازی برنامه طولانی مدت جنگی علیه یک دیگر هستند.(۱۷) هرچند چنین نگاهی مخصوص لاوی نیست، وی این نگرش را به بالاترین مرتبه خود رسانید و تا مرز الوهیت بالا برد.

وی در بخشی از کتابش با عنوان «ندای لوسیفر» (نامی دیگر برای شیطان) لوسیفر را به مقام ربوبیت و الوهیت ارتقا می دهد و او را خدای رومی می داند که حامل نور، روح هوا و تجسم روشن فکری است. وی خدای یکتا را ساخته دست مردم می خواند و با یک جمله، خدا را از صفحه اعتقادات خود پاک می سازد و با یک انکار ساده، همه چیز را تمام می کند:

اختلافات و نزاع بین ادیان که از طرف یک خدا یا خدایان متعدد آمده اند، نشان از این دارد که خدایی نیست و این ادعا بیش از یک ادعای واهی در طول تاریخ نبوده است.(۱۸)

به راستی آیا با چنین دلیل سست و یاوه ای می توان به انکار خدا پرداخت؟ البته چنین دلیلی وقتی از زبان شیطان اقامه شود، برای پیروانش قانع کننده خواهد بود؛ چرا که بندگی شیطان دلیل نمی خواهد. با تصویری که لاوی از خدا دارد- خدا را ساخته ذهن بشر می داند- طبیعی است که ادیان را هم پرداخته کشیش ها معرفی کند(۱۹) و وعده های خدا و ادیان در مورد بهشت و جهنم را یک جا به فراموشی و انکار سپارد.

آنتوان لاوی در کتاب انجیل شیطانی، به ادیان الهی حمله ور شده، آن ها را به دلیل تهاجم به شیطان سرزنش می کند. وی که ادیان الهی را «نیروهای دست راستی» می نامد، از این روی که شیطان را موجودی بدنام و نماد شرارت معرفی کرده اند، به شدت رنجیده خاطر است.

وی می گوید:

پس باید هرکس به خود و انتخاب خود احترام گذارد و افق های جدیدی پیرامون زندگی کوتاه خود بگشاید تا بیش ترین لذت را ببرد. (همان، ص۲۸)

نمادها و نیایش هایی که در این آیین به اجرا درمی آید به ایده «انسان محوری» باز می گردد. با همین نگاه به انسان است که مراسم شیطانی با بدعت های لاوی با آدابی خاص برگزار می شود.

لاوی در مراسم شیطانی و آیین پرستش شیطان، به جای نمادهای مقدس، با اصالت دادن به تن و اندام آدمی، «انسان» را در محراب عبادت می نشاند و به سمت او پرستش و نیایش انجام می دهد. وی می گوید:

کسی که مراسم را انجام می دهد باید مقابل محراب باشد و سمبل بافمت باید در سراسر مراسم روبه روی او قرار گیرد. (همان، ص۵۹)

وی این گونه رضایت بخشی شیطان را از ایدأ «خود خدایی»، نشان می دهد.

مقدس ترین روز سال برای شیطان پرست، همانا روز تولد اوست. هیچ چیزی برای شیطان پرست از خودش مهم تر نیست. (همان، ص۴۲)

این گفته لاوی یادآور همان توهمی است که شیطان در سر پروراند و خواست در برابر خالقش برای خود شأنی قرار دهد و در محضر خدا، لاف «خودخدایی» زند. البته اکنون این ندا از زبان شیطان بیان نمی شود؛ بلکه شیطان تلاش می کند این پرچم را به دست کسی دهد که همو باعث اخراج ابلیس از حریم ملائکه شد؛ بلکه بتواند کینه تاریخی اش را از آدم و فرزندانش، در مسیر سقوط انسان به کار گیرد.

از مجموع مطالب بالا روشن شد که تصور لاوی در باب خدا و پرستش، در سه محور خلاصه می شود: محور اول، تصور باطلی است که از خداوند یکتا دارد و آن ذات مقدس را در فضای چندخدایی تصویر می کند. وی با تصویر این خدای خیالی و ناقص در ذهن خود می خواهد ثابت کند که تصور ادیان الهی از خدا، همان تصویر لاوی است. محور دوم، خدای حقیقی یک شیطان پرست است که آن را نماد آزادی معرفی می کند. لاوی از آن جا که به وجود خارجی این خدا چندان اعتقادی ندارد، ادعای پرستش او را هم ندارد. محور سوم، خدایی است که وی به انسان معرفی می کند و آن هم چیزی نیست جز خود انسان؛ البته انسان نه با محوریت گرایش های الهی و انسانی، بلکه با تمرکز بر امیال و هواها که لذت و سرخوشی را برایش به ارمغان می آورد. البته از آنجا که وی وجود خارجی شیطان را مورد تردید قرار می دهد، نماینده شیطان در قوای وجودی انسان، یعنی نفس اماره را به رهبری می پذیرد.خلاصه این که مأموریت اصلی کتاب مقدس شیطانی، انکار تمام مفاهیم مقدس است و در یک جمله در شیطان پرستی همه چیز به هوس رانی و لذت خواهی انسان ختم می شود؛ چنانکه آنتوان لاوی تصریح کرده:

- شیطان پرستی، دین بدن است تا روح (همان، ص۶۳)

حمزه شریفی دوست

۱- جان هیلنز، فرهنگ ادیان جهان، ص.۴۲۸

۲- بلک سبت، شب را ورق بزن، ص.۱۷

۳-همان، ص.۲۱

۴-همان، ص.۲۱

۵- Anton Szandor Lavey

۶-The Satanic Bible. P.۳۰

۷- ر.ک. انجیل شیطانی، آنتوان لاوی: بخش دوم.

۸-the satanic Bible p.۲۳

۹-ر.ک: کتابشناخت اخلاق اسلامی، نویسندگان، ص.۳۴

۱۰-ر.ک. توحید در نظام عقیدتی و ارزشی اسلام، مصباح یزدی، ص.۲۵

۱۱- satanic bible by Anton Lavey title: some evidences of a new satanic age

۲۱-Demonic bible by T. serk susej preface to the ۳rd edition

۳۱-انجیل شیطانی، ص۲۱.

۴۱-انجیل شیطانی، ص۷۲.

۵۱-همان ص۷۲.

۶۱-جان میلتون، بهشت گمشده، ج۱، ص۵۳۴.

۷۱-همان، ص۵۳۴.

۸۱. ر.ک. انجیل شیطانی، بخش لوسیفر.

۹۱-انجیل شیطانی، ص۶۱.