شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

پیراهن مردانه


پیراهن مردانه

سامان مقدم در انتخاب بازیگران دست به ابتکار جالبی زده و آن دوری جستن از کلیشه های مرسوم است افسانه بایگان برای نقشی انتخاب شده است که انگ رویا تیموریان است

۱) "کافه ستاره" چهارمین فیلم سامان مقدم است. او ابتدا در این سینما، دستیار مسعود کیمیایی در فیلم‌هایی که برای هدایت فیلم ساخت، بود (تجارت، ضیافت و سلطان) و اولین فیلم خود را در همین دفتر و در سال ۱۳۷۸ با نام "سیاوش" كارگردانی كرد. فیلمی که مشابه جریان غالب زمان خود موضوعی جوانانه داشت.

قصه‌ی یک پسر اسیر که موسیقیدان بود و هیچ شباهتی به آرمان‌های پدرش نداشت و اصلا قرار بود موتور محرک فیلم همین تنش بین ظاهر پسر و آرمان‌های پدر باشد، که این ایده در اجرا تلف شد و درست از کار در نیامد.

مهم‌ترین چیزی که در فیلم اول مقدم(که فروش خوبی هم داشت) در یادها ماند بازی هدیه تهرانی در فیلم با نام خودش بود. فیلم دوم مقدم،‌ با نام "پارتی" درست یک سال بعد ساخته شد و موفق شد جایزه‌ی بهترین تدوین را ار جشنواره‌ی نوزدهم فجر ببرد. "پارتی" هیچ مزیتی بر "سیاوش" نداشت و محصول یک دوران سیاست‌زده بود. اجرای صحنه‌های پارتی با آهنگ "Desert Rose" استینگ، فیلم را تبدیل به دومین پرفروش سال ۱۳۸۰ کرد.(بعد از "سگ‌کشی")."مکس" که همین سال گذشته اکران شد، در حکم جهشی چند پله‌ای برای مقدم بود. سیاست‌زدگی "پارتی"، اینجا با شوخی‌های پیمان قاسم‌خانی و اجرای خوب مقدم، تعدیل شده بود و چکیده‌ی همه‌ی آن حرف‌ها در تیتراژ پایانی فیلم هم تماشاگر را روده‌بر می‌کرد و هم به فکر وا‌ می‌داشت. مقدم ساخت چهارمین فیلم خود را در حالی آغاز کرد که هنوز "مکس" اکران نشده بود و از نتیجه‌ی فروش آن خبری نداشت.

۲) تهیه‌کننده‌ی تمامی چهار فیلم مقدم، هدایت فیلم بوده است. در دو فیلم اول، قرار نبود اتفاقی بیفتد و یا اینکه تهیه‌کننده کار خاصی بکند. اما دو فیلم بعدی نشان می‌دهد که برادران شایسته(مرتضی و مصطفی) در ساخته شدن فیلم‌ها چه سهم مهمی داشته‌اند. "مکس" بدون حمایت تهیه‌کننده ساخته نمی‌شد، چون شرایط تولیدش سخت‌تر از تمامی فیلم‌های مشابه‌اش بود و اکران نمی‌شد(بعد از دو سال) اگر تهیه‌کننده پشت فیلم نایستاده بود. تصور اینکه تهیه‌کننده‌ای از سینمای بدنه حاضر شود برای فیلم‌نامه‌ی نامعمول "کافه ستاره" (نسبت به سینمای ایران) پول بپردازد و آن را بسازد هم، دور و بعید است. این دو مورد نشان می‌دهد که برادران شایسته پای سامان مقدم ایستاده‌اند و به کار او اعتماد دارند.

۳) "کافه ستاره" مانند اکثر فیلم‌های ایرانی( با توجه به ذائقه‌ی تماشاگر) یک ملودرام است. تفاوتی که وجود دارد، در نوع روایت فیلم است. "کافه ستاره" قالبی اپیزودیک دارد و به سه بخش فریبا(افسانه بایگان)، سالومه(هانیه توسلی) و ملوک(رویا تیموریان) تقسیم شده. هریک از اپیزودها با یکی از این سه اسم شروع می‌شود و در هر‌کدام یک نفر در کانون قصه قرار می‌گیرد. اتفاق جالب و جذابی است؛ اما شکل اجرای آن در فیلم به گونه‌ای است که انگار فیلم روایتی خطی و سرراست داشته و سر میز تدوین این اتفاق برایش افتاده است. در بسیاری از جاها نقطه‌ی دید اپیزود که مربوط به یک شخصیت اصلی است،‌عملا از بین می‌رود و آن اپیزود می‌تواند متعلق به هر شخصیتی باشد. و یا موقعیت‌هایی با سه میزانسن متفاوت به تماشاگر نشان داده می‌شود، بی‌آنکه قرار باشد معنی جدیدی از میزانسن متفاوت استخراج شود. شاید اگر فیلم روایت خطی می‌داشت، موفق‌تر بود و بسته‌بندی کردن فیلم به این شکل فعلی به آن لطمه‌ی شدیدی زده است.

۴) سامان مقدم در انتخاب بازیگران دست به ابتکار جالبی زده و آن دوری جستن از کلیشه‌های مرسوم است. افسانه بایگان برای نقشی انتخاب شده است که انگ رویا تیموریان است. نقش زنی که به سختی خرج زندگی‌اش را درمی‌آورد و شوهر بی‌مصرفش بر سر او خراب شده است. جالب است که نقش این شوهر بی‌مصرف را یکی از دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌های سینمای ایران،‌شاهرخ فروتنیان بازی می‌کند. رویا تیموریان نقش یک پیردختر به دنبال شوهر را با شوخ و شنگی، جوری بازی می‌کند که نه‌تنها بهترین بازی کارنامه‌اش است، بلکه تبدیل به بهترین بازی فیلم هم می‌شود. حامد بهداد هم کلیشه‌ی پسر پر شر و شور و شیطان را می‌شکند و نقش پسری کم‌حرف را خوب بازی می‌کند. فقط گاهی اوقات، اداهایش زجرآور می‌شود و آدم را یاد این حرف اینگرید برگمن می‌اندازد:» خودت باش، جهان اصل را ستایش می‌کند«.

۵) در روزهای جشنواره گفته شد که فیلم بازسازی نعل به نعل یک فیلم مکزیکی با نام "کوچه میداک" است. سامان مقدم از این قضیه اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت که خبر نداشته فیلم‌نامه کپی برابر اصل آن فیلم است. به همین خاطر در نمایش‌های جشنواره‌ای نام پیمان معادی (فیلم‌نامه‌نویس) از تیتراژ بیرون آورده شد. اما حالا گویا همه چیز رفع شده و طبیعی است که اسم معادی هم سر جای اولش برگشته.

۶) از بین عوامل فنی فیلم کار بهرام بدخشانی (مدیر فیلم‌برداری) و امیر توسلی (آهنگساز) از بقیه بهتر است و بیشتر در یاد می‌ماند. بهرام بدخشانی موفق به ثبت تصاویر خیلی خوبی در شب شده که اوج آن سکانس دعوای حامد بهداد و شاهرخ فروتنیان است. میزان نور تابیده شده به صحنه و کنترل بر آن و نوع تکان‌های دوربین خیلی خوب است و باعث شده که بهترین سکانس فیلم خلق شود. موسیقی مینی‌مال امیر توسلی با وجود آنکه در بعضی جاها شبیه موسیقی فیلم‌های دیگر می‌شود(مثل املی پولن)، به‌خاطر کیفیت زیرصدایی اش، فضاسازانه عمل می‌کند که بهترین نمونه‌ی آن سکانس طلا فروختن پژمان بازغی و دستگیری او است که غیر از کارکرد فضاسازانه، ملودی زیبایی هم دارد.

۷) تک‌سکانس‌های خیلی خوب "کافه ستاره" (مثل دعوای زیر باران یا ملاقات دوم بهداد و تیموریان) نشان می‌دهد که سامان مقدم می‌تواند، فیلم های بهتری بسازد. فیلم‌هایی که غیر از استاندارد بودن، ویژگی‌های دیگری هم داشته باشند. فیلم بعدی سامان مقدم فیلم خوبی خواهد بود، اگر چند لحظه مشابه سکوت بین بهداد و تیموریان در ملاقات دومشان، داشته باشد. جایی که تیموریان بالاخره این سکوت را می‌شکند و می‌گوید«پیرهن مردونه نداشتم که بهت بدم»

نقد پویان عسگری بر فیلم كافه ستاره