یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
روزهای کودکی یادش بخیر

آن روزها خیلی چیزها فرق داشت. مثل دستهایم که کوچکتر بودند. مثل چشمهایم که دنیا را بزرگتر میدیدند و آدمها را! قد من آن روزها کوتاه بود و ذهنم سر به راه! خیلی که دور میشد از من به مغازه بستنی فروشی میرفت و مرا به دنیای سرد بستنیها میبرد. اما این روزها ذهنم بزرگتر شده و فضای بیشتری میخواهد برای سرک کشیدن! انگار هرچقدر بزرگتر میشوم، کمتر اختیار ذهنم را در دست دارم. انگار این روزها ذهنم افسار مرا به دست گرفته و به هرکجا که دلش میخواهد میبرد. بچه که بودم با یک آب نبات هم کامم شیرین میشد و رنگ زندگی تغییر میکرد. قهرهایم زود به آشتی تبدیل میشد و به قول مادر بزرگ زود قیامت میشد. با بچهها دعوا میکردیم و بعد به هم میگفتیم «قهر،قهر تا روز قیامت» و قیامتمان لحظهای دیگر از راه میرسید و آشتی میکردیم. چه قیامتی بود! آشتیهایمان سراسر بخشش بود و از کینه خبری نبود. در همان لحظه یادمان میرفت که لحظهای قبل چه اتفاقی افتاده. یادمان میرفت! دلهایمان، آن روزها انگار بزرگتر بود.به بزرگی بخشش! دلهایمان آنقدر بزرگ بود که دعاهایمان زودتر مستجاب میشد. وقت دعا کردن، حتی آدم بزرگها هم روی ما حساب میکردند.
وقتی دعا میکردیم، خیالمان راحت بود که خدا دعایمان را شنیده و یقینا اجابت خواهد کرد. پس با خیال راحت دنبال بازیمان میرفتیم. آن روزها که قد آرزوهایمان کوچکتر بود، خدا را بزرگتر میدانستیم، آنقدر که بعد از هر دعا، آن را اجابت شده فرض میکردیم به خاطر همین است که میگویند: از بین کسانی که به دعای باران رفته بودند تنها یک کودک با خود چتر آورده بود. چرا که تنها آن کودک یقین داشت که باران خواهد آمد. یقین داشت که خدا مهربانتر از آن است که لبهای تشنه آهوها را نبیند و صدای التماس بندگانش را نشنود.
اما این روزها... این روزها، خواستههایمان را در قالب دعا، روزی چند بار تکرار میکنیم، با تردید و نگرانی!! این روزها که بزرگتر شدهایم و قدمان بلند شده، دستمان دیگر به آسمان نمیرسد. آنقدر دور شدهایم از خدا که فقط وقت نیاز یادش میافتیم؛ وقتی خیلی گرفتاریم.
یقینا خودمان میدانیم که چقدر دوریم از او که میترسیم صدایمان را نشنود.
میترسیم و با نگرانی دعایمان را برایش تکرار میکنیم، تا شاید بشنود.
بعد از هر دعا از خودمان میپرسیم:«یعنی میشود؟»
یعنی میشود دعای من هم اجابت شود؟ یعنی میشود خدا صدای من را هم بشنود؟
یعنی میشود؟!
اما بچه که بودیم وجودمان سرشار بود از یقین. آن روزها تردید برایمان معنا نداشت. دلهایمان آنقدر خالص بود که یقین داشتیم دعاهایمان قبل از پایین آمدن دستهایمان اجابت میشود.
آن روزها خدا، خدایی میکرد و ما بندگی خیالمان راحت بود او خدایی کردن را خوب بلد است، کافی است ما بندگی کردن را یاد بگیریم. آن روزها به جای خدا تصمیم نمیگرفتیم. آن روزها معنی تسلیم بودن را بهتر بلد بودیم.
آن روزها برای زمین خوردنمان فلسفه بافی نمیکردیم. اگر زمین میخوردیم، بلند میشدیم و به بازی ادامه میدادیم. اما این روزها اگر زمین بخوریم، بلند میشویم و سریع از خدا میپرسیم: «چرا من؟»!
چرا من زمین خوردم؟ چرا من ورشکست شدم؟ چرا من بیمار شدم؟ چرا من بدآوردم؟ و چرا و چرا و چرا؟
و هیچ وقت نمیپرسیم «چرا تو؟»... چرا تو نادیده میگیری تمام بدیهایم را؟
چرا تو میبخشی و من نمیتوانم ببخشم؟ چرا تو روزی میدهی و من از آنچه روزام کردهای انفاق نمیکنم؟... چرا تو مهربانی میکنی با من و من وقت نا ملایمت به یادت میافتم؟ چرا؟چرا؟ چرا؟...
آن روزها اما خدا را سادهتر دوست داشتیم. در آسمانها به دنبالش نمیگشتیم.
برای حرف زدن با خدا، قانون و قاعدهای نداشتیم و آنقدر ساده صدایش میکردیم که انگار نزدیکترین است...
آن روزها، نیاموخته میدانستیم که او نزدیکتر است به ما از رگگردن...
بزرگتر که شدیم اما... یاد گرفتیم که خدا بزرگ است... «الله اکبر»...
اما بزرگیاش را از یاد بردیم وقتی یک نفر زیر دستمان قرار گرفت. یادمان رفت که «هوالرزاق»... پس هرکجا منفعتی بود وجود آسمانیمان را زیر پا گذاشتیم و بنده پول شدیم. بنده غیر او... هر صبح از خواب بیدار شدیم و گفتیم...
ایاک نعبد.... اما پا از خانه بیرون گذاشتیم و بر رییسمان سر تعظیم فرو آوردیم. گفتیم ایاک نستعین... اما غیر از او را به یاری طلبیدیم و اعتماد کردیم به «من دون الله.»
اما او باز هم رهایمان نکرد. تا شاید روزی باز گردیم و کودک شویم.
ساده ساده! شاید یک روز پیچیدگیهای وجودمان را رها کنیم و بندگی کنیم.
یادمان باشد خدا را در سادگی میتوان یافت نه در پیچیدگی! خدا نزدیک است.
در آسمانها به دنبالش نگردیم. خدا منتظر ماست حتی اگر گناهکارترین باشیم.
خدا بچهها را دوست دارد. مهم نیست که چقدر قد کشیدهایم و موهایمان چقدر سفید شده، پاک و ساده که باشیم باز هم کودک هستیم و خدا هنوز تا همیشه کودکان را دوست خواهد داشت.
نویسنده : مرجان حاجی حسنی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست