شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بنیان های تدوین یک نظام اخلاقی


بنیان های تدوین یک نظام اخلاقی

مجموعه تاملات فلاسفه ای که از عصر روشنگری تا به امروز در حیطه فلسفه اخلاق نظریه پردازی, نظام اخلاقی عصر جدید را انجام داده اند عمدتا حول دو محور بوده و هست, ابتدا آنکه اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن چیست و بعد چگونه و با چه معیاری می توان اخلاقی بودن جوامع که متشکل است از افراد بوجود آورنده آن جامعه را مورد سنجش قرار داد

مجموعه تاملات فلاسفه‌ای که از عصر روشنگری تا به امروز در حیطه فلسفه اخلاق نظریه پردازی، نظام اخلاقی عصر جدید را انجام داده‌اند عمدتا حول دو محور بوده و هست، ابتدا آنکه اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن چیست؟ و بعد چگونه و با چه معیاری می‌توان اخلاقی بودن جوامع که متشکل است از افراد بوجود آورنده آن جامعه را مورد سنجش قرار داد؟

آدمی‌تا برای خود شخصیت و حرمت قائل می‌شود دارای حقوق و وظایف خاصی می‌گردد که او را از پاره‌های دیگر طبیعت مثل درختان و سنگها و دریاها جدا می‌کند. اخلاق از جائی متولد می‌شود که یک موجود با کرامت که دارای خرد و قدرت تصمیم گیری است، پا به جهان می‌گذارد و خودش را در حالتهای ویژه ای می‌یابد. ساختار درونی او هم به گونه ایست که از دیدن اندوه کسی غمگین می‌شود و از دیدن شادی کسی شادمان می‌گردد.نسبت به محیط پیرامونش وظایفی دارد و به حوادثی که رخ می‌دهد واکنش نشان می‌دهد. خوبی‌ها را جذب و بدی‌ها را دفع می‌کند. انسان اخلاقی انسانی است که کارهای نیک از او به فراوانی سر می‌زند و همچنین انسان غیر اخلاقی، انسانی است که کارهای بد از او بیشتر از کارهای خوبش سر بزند و این به معنی آن نیست که انسان اخلاقی خطا و اشتباه نمی‌کند. بلکه بدان معناست که فضائل اخلاقی اش بیشتر از رذائل اخلاقی او باشد. این ملاک در سنجیدن یک جامعه اخلاقی هم دلالت می‌کند. جامعه اخلاقی جامعه ایست که خوبی کردن و خیرخواهی آسان‌تر از بدی کردن نسبت به یکدیگر و نیکی‌ها و فضائل مشهودتر و بیشتر از بدیها و رذائل آن جامعه باشد و همینطور پاک ماندن و سالم زیستن در آن جامعه متحمل هزینه کمتری باشد تا ناپاک بودن.

اینجاست که نظام پاداشی کیفری جوامع در آمایش و تدوین یک جامعه اخلاقی تأثیر مستقیم می‌گذارد. در نظام پاداشی کیفری که دربرگیرنده تمام مجامع اجتماعی ما می‌شود؛ سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و خانواده و حتی شرایط اقلیمی‌دخالت دارند. هر کدام از اینها یکی از پایه‌های نظام پاداشی کیفری هستند و در برخی جوامع حضور ادیان و مذاهب تأثیراتی بر روی این نظام وارد می‌کند. حال اگر بخواهیم نظام پاداشی کیفری را در یک جامعه مطابقت دهیم با قواعد اخلاقی در آن جامعه و در آن مردم اجباراً عمل اخلاقی انجام دهند و در ازای اخلاقی بودن پاداش بگیرند و اگر عمل اخلاقی انجام نپذیرفت، مشمول کیفر شوند، باید دید آیا آن جامعه را اخلاقی است؟می‌توان در یک جامعه اخلاق مداری را به مردم تحمیل کرد؟ برای پاسخ به این سؤال باید گفت ویژگی عمل نیک در اخلاق آنست که عمل از آنرو که نیک است، انسان خود را ملزم به انجامش بداند و توقع بازگشت و پاداش نداشته باشد. همانطور که می‌گوئیم دروغ نگو چون دروغ گفتن بد است و نه اینکه دروغ نگو چون در ازای دروغ گویی شما را مجازات می‌کنند. عمل یک انسان مجبور هیچگاه مشمول حسن و قبح نمی‌شود و کار خوب وقتی خوبست که از اختیار و کنترل آدمی‌سر بزند. همچنین جامعه اخلاقی حاوی دو رکن مهم است:اختیار انتخاب و حسن انتخاب.

به همین خاطر ما نمی‌توانیم با قانون حداکثر اخلاق را به مردم جامعه تحمیل کنیم. در جوامع قانونی بسیاری از قواعد اخلاقی، احکام قانونی می‌شوند و چون قانون هستند مردم را مکلف به رعایت قانون می‌کنند. مردم چون خود را تابع نظام پاداشی کیفری می‌بینند، ملتزم به عمل آن قانون می‌شوند و این از ساحت بیرونی آدمی سرچشمه می‌گیرد در حالی که اخلاق از ساحت درونی و نیکخواهی روانشناختی انسان بروز میابد. قانون باید واجد حداقلهای اخلاقی باشد که به کمتر از آن نمی‌توان رضایت داد و اگر آنهم نباشد موجب هرج و مرج در اجتماع است به عنوان مثال شما در اخلاق باید پایبندی به قولها و وعده‌هائی که می‌دهید داشته باشید. حال اگر شفاهاً از وعده ای که داده اید تخلف کنید، قانون برای شما مجازاتی در نظر نگرفته است ولی مرتکب عمل غیراخلاقی شده اید در حالی که اگر همین وعده را مکتوب گفته و امضا کرده بودید قانوناً باید در قبالش پاسخگو باشید. قانون برای آنست که ما ملزم به رعایت کمترین موازین اخلاقی باشیم و چنانچه از این حدود خارج شدیم توسط یک قوه قهریه مجازات شویم. قانون هم در درون خود واجد سه ویژگی است:

۱)فاقد هرگونه زمان و مکان باشد ۲)باید باز باشد و اجازه ورود به غیر خود را به درون خود بدهد ۳)اصل کلی که دارای مصداق هم باشد و ما بتوانیم در صدق و کذبش با هم بحث کنیم. ما به عنوان شهروند جامعه باید رضایت بدهیم که در جاهائی آزادی ما و اختیار ما محدود بشود که این محدودیت با قانون اعمال می‌شود. اما در آنسو هم اگر در کشوری سیاست قانونگذاران این باشد که حلقه قانون را تنگ تر و مجاری قانونی رابسته تر کنند، در آن حالت است که افراد بالإجبار برای اینکه حدود قانون را نگهدارند اخلاقی عمل می‌کنند. این نکته پر اهمیت است که ما با قانونی کردن بیش از حد، جوامع را از اخلاق تهی می‌کنیم و اعضای جامعه را از حس مسئولیت و اختیار اخلاقی خارج می‌کنیم. بسیاری از اعمال انسانی دارای ظرافت هستند که اگر بخواهیم برای آنها حکم قانونی تصویب کنیم، نیک بودن و زیباییشان را از دست می‌دهند. مثلاً تصور کنید که اگر راست گفتن در قوانین یک جامعه با پاداش همراه باشد، در آن صورت می‌بینیم نیکیش فرو می‌نشیند. این تلقی پیش می‌آید که یک نفر راست گفت و پاداش گرفت پس در اینجا همه صرفاً برای این راست نمی‌گویند که راست گفتن خوب است. پس از اینرو جامعه ای اخلاقی‌تر است که نیازش به قانون کمتر باشد و یک جامعه قانونی برای اینکه اخلاقی بشود محتاج بسی ابزارهاست که همگی نمی‌توانند در دایره قانون قرار بگیرند و باید ابتدا خودش را از نظام پاداشی کیفری سبکبال کند. آن قانونگذارانی که امکان اختیار و آزادی بیشتری برای مردمانشان فراهم می‌آورد به مرور زمان جوامعشان اخلاقی‌تر می‌شوند و پاداش و کیفرها از سمت خود مردم بهتر و کامل‌تر صورت می‌گیرد.

امروزه شاهد این هستیم که جوامع ما بیشتر قانونی شده اند و این در حالی است که بسیاری از مسائل روزمره ما که بارشان توسط قانون کشیده می‌شود در جوامع سنتی به راحتی اخلاق، حل‌و‌فصل می‌کرد و اینک به دلیل اینکه تعهدات اخلاقی کم شده است، بار اختلافات و نزاعهای ما به دوش مراجع قضایی می‌افتد در صورتی که از پدرانمان می‌شنویم که در آن زمان، درگیریها و تنشها با کدخدامنشی و ریش سفیدی بزرگ قوم فیصله پیدا می‌کرد. ما البته نمی‌توانیم به سنت بازگردیم به دلیل آنکه رشد جمعیت داشته ایم و شهروندان جامعه رابطه همکارانه و غیر مستقیم با هم دارند و این در حالی است که در جوامع سنتی روابط اجتماعی به طور مستقیم و بدون واسطه با هم شکل می‌گرفت پس باید به سمت ترویج اخلاق در همین جوامع امروزی حرکت کنیم. در آخر هم اگر بخواهیم بر روی این متمرکز شویم که قانون از کجا می‌آید؟ این بستگی به شرایط آن جامعه و حکمت و مصلحت اندیشی قانونگذاران دارد که چگونه قوانین را وضع می‌کنند از اینرو نهادهای قانونگذار و کسانی که از قانون محافظت می‌کنند، خودشان بایستی اخلاقی باشند.

اگر مراتب اینگونه باشد که مثلاً کسی در اجتماع مرتکب عمل غیرقانونی شد و مشمول مجازات مرجع رسیدگی و این مرجع از انجام وظیفه کوتاهی کرد و دستگاه مافوق به این مرجع تساهل ورزید و همینطور این خطاها تا مراجع اصلی محافظت از قانون و رسیدگی به اجرای قانون رسید و در نهایت به صدر قانونگذاری یک جامعه، در آنجاست که یک تعهد و التزام اخلاقی باید در آن اشخاص وجود داشته باشد که حتی برای اجرای قانون بتوانند هم خود اخلاقی باشند و هم سیاستهائی که برای جامعه پیاده سازی می‌کنند، جامعه را به سمت یک نظام توانمند اخلاقی هدایت کند. در یک نظام اخلاقی همانطور که ما هیچکس را مبری از خطا نمی‌یابیم، اگر کسی در صدر قانونگذاری دچار اشتباه شد باز می‌گردیم به سطح زیرین جامعه که توده‌های مردم هستند. آنها می‌آیند و او را مورد استیضاح قرار می‌دهند. در اینجاست که قانونگذاران باید به مردم پاسخگو باشند و صدای آنها را بشنوند و مردم هم همواره در زنده کردن اصل اخلاقی تشویق به عمل نیک و تقبیح از عمل بد را بین خودشان و با حاکمیتشان کوشش شود.

نویسنده : محسن رحمانی