یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب افسران آزاد


انقلاب افسران آزاد

از اصلاحات محمدعلی پاشا تا قیام عبدالناصر

● علت لشگرکشی محمدعلی پاشا به مصر و نتایج آن

سلطان سلیم اول سلطان عثمانی در ۱۵۱۷ میلادی (۹۲۳ هجری) خاک مصر را تصرف کرد و از آن به بعد حاکمانی با عنوان یا لقب پاشا به آنجا اعزام می کرد و آنها موظف بودند از حکومت قسطنطنیه اطاعت کنند. بعد از آنکه ناپلئون در ۱۹ مه ۱۷۹۸ به مصر حمله برد باعث نگرانی عثمانی شد و حاکم مصر نتوانست جلوی ناپلئون را بگیرد و در زمان حاکمی به نام خورشید پاشا به سبب ظلمی که او به مردم مصر روا می داشت، باب عالی (دربار عثمانی) مصمم شد محمدعلی پاشا از سرداران ترک مقیم آلبانی را به مصر اعزام کند. در ۱۸۰۳ محمدعلی پاشا وارد مصر شد و پس مانده های ممالیک را که دست پرورده ایوبیان بودند، سرکوب کرد و مصر و سودان را در ۱۸۰۵ تصرف کرد. محمدعلی پاشا آرزو داشت سلطنت مصر برای او و فرزندانش از جانب دربار عثمانی به رسمیت شناخته شود. او برای جلب نظر سلطان عثمانی در چندین جنگ فرزند خود ابراهیم پاشا را به کمک دولت عثمانی فرستاد که با دولت روسیه در حال جنگ بود و از این نظر کمک شایانی به عثمانی کرد. نمونه این کمک ها دفع وهابی ها در حجاز در ۱۸۱۴ و باز کردن راه مکه به روی مسلمانان و فرونشاندن شورش آل سعود در عربستان بود. محمدعلی در عوض این کمک ها از سلطان محمود دوم خواست سلطنت مصر را برای او و فرزندانش دائمی کند. از آنجایی که سلطان عثمانی از این امر امتناع کرد محمدعلی پاشا قوایی به سرکردگی فرزندش ابراهیم پاشا به شام و آسیای صغیر فرستاد و از آنجا که بیم آن می رفت قسطنطنیه سقوط کند، انگلیس و فرانسه هر یک در ۶ مه ۱۸۳۳ در زمان حاکمیت محمود دوم بر عثمانی به او تکلیف کردند که حکومت مصر و شام را به محمدعلی واگذار کند زیرا آنها می خواستند از وجود دولت عثمانی در برابر روسیه سود جویند. بالاخره لرد پالمرستون وزیر خارجه و سپس نخست وزیر انگلستان در ۱۵ ژوئیه ۱۸۴۰، عبدالمجید اول سلطان عثمانی را وادار کرد به موجب معاهده یی خدیوی مصر در خانواده محمدعلی پاشا موروثی باشد. از زمان محمدعلی پاشا تا ۱۴۷ سال خاندان محمدعلی پاشا بر مصر به عنوان خدیو و سپس سلطان حکومت کردند که آخرین آنها ملک فاروق بود. که با انقلاب ۲۳ ژوئیه ۱۹۵۲، مصر جمهوری شد. محمدعلی پاشا در اواخر عمر زمام امور را به دست پسر و جانشین خود ابراهیم سپرد. در ۱۸۴۸ ابراهیم پاشا رسماً زمامدار مصر شد. لیکن سه ماه بعد یعنی در ۱۰ نوامبر ۱۸۴۸ ناگهان فوت کرد. محمدعلی نیز که دچار بیماری شده بود در ۲ آگوست ۱۸۴۹ به دیار باقی شتافت و عباس حلمی پاشا فرزند طوسن و نوه محمدعلی پاشا خدیو و زمامدار مصر شد.

● اقدامات اصلاحی محمدعلی پاشا

اولین اقدام محمدعلی پاشا در کشور مصر اصلاحات ارضی بود. او سپس از کارشناسان فرانسوی که در زمینه های امور لشگری و کشوری برای اصلاح امور اداری، زراعی و نظامی کار کرده بودند دعوت کرد در مصر در زمینه های تخصصی خود فعالیت کنند. ابتدا به جای ینی چری ها که ارتش سنتی عثمانی بودند و از اقوام مزدور تازه مسلمان تشکیل می شدند ارتشی به سبک تعلیمات نظامی فرانسه که در دانشکده «سن سیر» فرانسه که ناپلئون در ۱۸۰۸ تاسیس کرده بود، پایه ریزی کرد و جوانان مصری را برای شرکت در آکادمی های زمینی و دریایی که به سبک جدید ایجاد کرده بود، تشویق کرد. در زمان او کشت پنبه، برنج و غلات رونق یافت. محمدعلی پاشا برای توسعه امور زراعی سد بزرگی روی یکی از شعبات رود نیل احداث کرد تا آب را روی زمین های کشاورزی سرازیر کند. در بخش صنایع کارگاه های ذوب فلزات با ظرفیت دو هزار تن ورق آهن ایجاد کرد. علاوه بر این اقدامات دانشجویان مصری را به کشورهای اروپایی برای تحصیلات علمی و امور نظام گسیل داشت. محمدعلی پاشا با پیشنهاد مستشاران فرانسوی دایر بر حفر ترعه سوئز مخالفت کرد زیرا نمی خواست داردانل و بسفر دیگری در مصر ایجاد کند که مورد طمع ورزی دولت های بزرگ قرار گیرد. اتفاقاً در آن زمان دولت انگلستان نیز در این امر با محمدعلی پاشا هم داستان بود و با آنکه حفر کانال در آن زمان راه هند را برای انگلستان نزدیک می کرد چون بریتانیا می ترسید در آن زمان از ترعه برخلاف منافع انگلستان استفاده شود از این جهت بود که دیپلمات های انگلیسی مقیم قاهره با این نظر محمدعلی موافق بوده و آن را تایید می کردند.

▪ حکومت عباس حلمی پاشا (عباس اول)

(۱۸۵۴- ۱۸۴۹)

در ۲۴ دسامبر ۱۸۴۸ عباس پاشا در حالی که هنوز محمدعلی در قید حیات بود رسماً زمام امور را به دست گرفت. او مرد لایقی نبود و کارخانه هایی که محمدعلی پاشا تاسیس کرده بود، برچید و دستور داد کار بزرگ سد نیل را متوقف کنند. او برعکس محمدعلی که خواهان استقلال مصر بود وابستگی به دولت عثمانی (باب عالی) را شروع کرد و رسوم حکام ترک را دوباره زنده کرد و از طرف دیگر به انگلستان نزدیک شد و در ۱۸۵۱ امتیاز احداث راه آهن اسکندریه به قاهره را به انگلستان سپرد. سرمایه داران فرانسوی و کارشناسان آن کشور که طی زمامداری محمدعلی و ابراهیم پاشا مورد توجه بودند، طرد شدند ولی فرانسوی ها پافشاری می کردند که کانال سوئز را ایجاد کنند.

▪ حکومت خدیو سعید پاشا (۱۸۶۳- ۱۸۵۴)

در روز ۱۴ ژوئیه ۱۸۵۴ سعید پاشا فرزند کوچک محمدعلی به حکومت مصر رسید. او دوست «فردیناند دولسپس» مهندس فرانسوی بود. این کارشناس فرانسوی وقتی امتیاز حفر کانال سوئز را از سعید پاشا در ۳۰ نوامبر ۱۸۵۴ اخذ کرد، مقرر شد فرانسه به مدت ۹۹ سال از آن استفاده کند. سعید پاشا برای حفر این کانال ۶۰ میلیون فرانک از فرانسه وام گرفت و چون در آن زمان وسایل مکانیکی مدرن وجود نداشت روزانه ۴۰ تا ۴۵ هزار دهقان مصری در مقابل مزدی ناچیز در حفاری کانال کار می کردند. این کارگران که اکثراً پنبه کاران مصری بودند از شدت کار و بیماری تلف می شدند. شرکت «اونیورسال کانال سوئز» در ۱۸۵۹ کار خود را جهت حفر کانال آغاز کرد. سعید پاشا زنده نماند تا محصول کار خود را ببیند و در ۱۸ ژانویه ۱۸۶۳ درگذشت.

▪ حکومت خدیو اسماعیل پاشا (۱۸۷۹- ۱۸۶۳)

اسماعیل پاشا فرزند ابراهیم پاشا مانند سعید پاشا در فرانسه تحصیل کرده بود و می خواست مصر را به صورت بخشی از اروپا درآورد. در ۳۰ ژانویه ۱۸۶۳ طی فرمانی استفاده اجباری از فلاحین (دهقانان) جهت کار در کانال سوئز را لغو کرد. از آنجایی که بحران اقتصادی مصر را فرا گرفت بخش عمده سهام کانال سوئز را به دیسرائیلی نخست وزیر بریتانیا فروخت و از این رهگذر انگلستان سهامدار عمده کانال سوئز شد. واگذاری سهام کانال به انگلستان مقدمه سلطه انگلیس بر مصر بود.

بالاخره کانال سوئز در ۱۷ نوامبر ۱۸۶۹ در زمان حکومت خدیو اسماعیل در حضور امپراتور اتریش ولیعهد پروس و ملکه اوژنی زوجه ناپلئون سوم افتتاح شد.

▪ حکومت خدیو توفیق (۱۸۹۲- ۱۸۷۹)

در ۲۶ ژانویه ۱۸۷۹ در اثر وخیم شدن وضع اقتصادی کشور مصر از یک طرف و شورش میهن پرستان مصری در اعتراض به مداخلات انگلیس و فرانسه در امور مصر اسماعیل پاشا حکومت را رها کرد و به استانبول رفت و توفیق پاشا فرزندش به خدیوی مصر رسید. در زمان او قیام های ضداستعماری از دانشگاه الازهر آغاز شد، چون سیدجمال الدین اسدآبادی سخنرانی های ضداستعماری ایراد می کرد و باعث شد یک افسر مصری به نام عرابی پاشا در ژوئن ۱۸۸۲ دست به قیام ضدانگلیسی بزند و در اثر این قیام بود که جمعی از اروپاییان به ویژه انگلیسی های مقیم اسکندریه به دست مردم کشته شدند. این امر بهانه یی برای مداخله مستقیم انگلستان در مصر شد. توفیق پاشا فوراً از انگلستان استمداد کرد و دولت بریتانیا نیز با گلوله باران اسکندریه قوای نظامی را در مصر پیاده کرد و در ۱۵ سپتامبر ۱۸۸۲ قاهره به وسیله قوای انگلیسی اشغال و عرابی پاشا دستگیر شد و از آن زمان ضمن تبعید عرابی پاشا به سیلان، مصر را تحت الحمایه خود قرار داد و توفیق در ۱۸۹۲ درگذشت.

● از حکومت عباس حلمی پاشا دوم تا ملک فاروق

در زمان حکومت عباس حلمی دوم (۱۹۱۴- ۱۸۹۲) جانشین و فرزند توفیق پاشا مستشاران انگلیسی در امور لشگری مصر دخالت می کردند. عباس حلمی دوم در ۱۹۱۴ زیر فشار بریتانیا و عثمانی از خدیوی مصر استعفا داد و حسین کامل به حکومت رسید. او اولین کسی بود که لقب سلطان را برای خود انتخاب کرد. در زمان او قاهره تبدیل به ستاد جنگی بریتانیا در خاورمیانه شد و چرچیل وزیر مستعمرات انگلیس در آنجا اقامت داشت. حسین کامل در ۱۹۱۷ درگذشت و پس از او فواد اول به سلطنت رسید. در اثر مساعی حزب وفد به رهبری سعد زغلول بود که در ۱۹۲۲ انگلستان به صورت یکجانبه اعلامیه یی صادر و استقلال مصر را اعلام کرد ولی این اعلامیه مورد قبول میهن پرستان مصری نبود تا آنکه در زمان ملک فاروق نخست وزیرش نحاس پاشا که عضو حزب وفد بود انگلستان را مجبور کرد طبق پیمان ۲۶ آگوست ۱۹۳۶ استقلال کامل مصر را به رسمیت بشناسد. ولی سلطنت ملک فاروق مصادف بود با جنگ جهانی دوم که برای بار دوم قاهره تبدیل به یک مرکز تصمیم گیری های سیاسی- نظامی انگلستان شده بود و قوای انگلستان برای جلوگیری از هجوم مارشال رومل آلمانی خاک مصر را اشغال کرده بودند و این امر باعث نارضایتی افسران وطن پرست مصری همچون عبدالناصر و محمد نجیب شده بود.

● جمال عبدالناصر و انقلاب مصر

جمال عبدالناصر در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۸ در دهکده بنی مور از ایالت اسیوط مصر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اسیوط و اسکندریه طی کرد و سپس وارد دانشکده نظامی عباسیه مصر شد و از آنجا که فرزند پستچی فقیری بود، مقامات نظامی به سختی او را در دانشکده افسری پذیرفتند. در ۱۹۳۸ با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. در ابتدای خدمت افسری با سه نفر بسیار صمیمی شد که بعدها جزء معاونان او بودند. آنان عبارت بودند از زکریا محی الدین، محمد انورالسادات و عبدالحکیم عامر در گرماگرم جنگ های آلمان و انگلیس در شمال آفریقا به دستور ملک فاروق واحدی از ارتش مصر به فرماندهی سروان ناصر به جبهه العلمین اعزام شدند. بعد از جنگ العلمین سروان جمال عبدالناصر با دوشیزه تحیه کاظم که ایرانی الاصل بود و پدرش تاجر فرش در قاهره بود، ازدواج کرد و سپس در نبرد فلسطین در ۱۹۴۸ شرکت کرد و زخم برداشت و به درجه سرگردی نائل شد. در همان زمان او و عده یی از افسران جوان، هسته اصلی افسران آزاد را با هدف رهایی مصر از رژیم ارتجاعی فاروق که تحت سلطه بریتانیا بود، ایجاد کردند. در اوایل سال ۱۹۵۲ سرلشگر محمد نجیب رئیس باشگاه افسران مصر محرمانه به اتحادیه افسران آزاد پیوست. ژنرال نجیب سودانی الاصل بود و سرهنگ دوم جمال عبدالناصر به خاطر حفظ وحدت دره نیل (اتحاد مصر و سودان) با عضویت ژنرال نجیب موافقت کرد. بالاخره در ۲۳ ژوئیه ۱۹۵۲ این شورا دست به یک کودتای بدون خونریزی زد و کاخ سلطنتی را محاصره و به ملک فاروق تکلیف کرد که ضمن برکناری از سلطنت کشور را ترک کند. فاروق به این شرط خواسته افسران آزاد را قبول کرد که فرزندش فواد دوم به سلطنت برسد و هنگامی که خاک مصر را از طریق اسکندریه ترک می کند، ۲۱ تیر توپ شلیک شود. شورای افسران عبارت بودند از سرهنگ جمال عبدالناصر، سرهنگ عبداللطیف بغدادی، سرهنگ علی صبری، سرهنگ انورسادات، سرهنگ عبدالحکیم عامر و بالاخره ژنرال محمد نجیب. این شورا در درجه اول شورای نیابت سلطنت را انتخاب کرد که عبارت بودند از؛

۱) شاهزاده عبدالمنعم

۲) بهاءالدین برکت

۳) سرهنگ محمد رشاد مهنا. این شورا صوری بود و به دستور این شورا و تصویب شورای افسران، علی ماهر پاشا را که یک سیاستمدار ضدانگلیسی بود به نخست وزیری انتخاب کرد اما شورای افسران در ۷ سپتامبر ۱۹۵۲ پس از استعفای علی ماهر پاشا از نخست وزیری، ژنرال نجیب را به نخست وزیری انتخاب کرد و در ۱۷ ژوئن ۱۹۵۳ رژیم سلطنتی را لغو و فواد دوم را نزد پدرش که در اروپا بود فرستادند و سرلشگر نجیب به ریاست جمهوری و سرهنگ ناصر به نخست وزیری رسید.

● حکومت سرهنگ جمال عبدالناصر و ملی شدن کانال سوئز

به علت بروز اختلاف بین سرهنگ جمال عبدالناصر و ژنرال نجیب بر سر چگونگی رفتار با اخوان المسلمین ژنرال نجیب در ۱۴ نوامبر ۱۹۵۴ از تمام مشاغل خود معلق و خانه نشین شد و سرهنگ جمال عبدالناصر به نخست وزیری و سپس در ۲۳ ژوئن ۱۹۵۶ به ریاست جمهوری رسید. اولین اقدام ناصر ایجاد سد بزرگی بر دره نیل به نام آسوان بود که احتیاج به بودجه کلانی داشت. بانک جهانی که تحت سلطه امریکایی ها بود از دادن وام به مصر امتناع و به دولت مصر ابلاغ کرد در صورتی این بانک به مصر وام پرداخت خواهد کرد که بودجه دولت مصر را تحت کنترل خویش بگیرد تا ببیند آیا دولت مصر قادر به بازپرداخت بدهی های خود است یا خیر. از طرف دیگر جان فاستر دالس وزیر خارجه امریکا گفت نباید ما به این فرعون سرخ که دوست چوئن لای وتیتو است، کمک کنیم و ضمناً اقتصاد مصر را ورشکسته اعلام کرد. در ۲۴ ژوئیه ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر طی نطقی گفت دولت های غرب اخبار اغراق آمیزی درباره اقتصاد مصر بیان می کنند و کلیه اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند. ما زیر بار وام های اسارت بار نظیر وام هایی که خدیوان مصر با بهره های کلان می گرفتند نخواهیم رفت. ناصر در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۶ طی نطقی که در میدان محمدعلی ایراد کرد گفت از امشب من قانون ملی شدن کانال سوئز را امضا کرده ام و ما از فردا اداره کانال سوئز را در دست گرفته و از درآمد حاصله از حق العبور کشتی ها سد آسوان را خواهیم ساخت. در این موقع فریاد شادی مردم میدان محمد علی را به لرزه درآورد.

ناصر اضافه کرد اکنون چهار سال است که فاروق از مصر اخراج شده است و من به نام ملت مصر کانال را تصاحب می کنم. به دنبال نطق ناصر، لندن و پاریس ذخایر مصر را در بانک های خود توقیف کردند. گیموله و ایدن نخست وزیران فرانسه و انگلیس به وحشت افتادند و اسرائیل را تحریک کردند که به مصر حمله کند. موشه دایان وزیر دفاع اسرائیل با لشگریانش در ۲۱ اکتبر پیشروی در صحرای سینا را آغاز کرد و ظرف ۲۴ ساعت به ساحل کانال رسید. در روز چهار نوامبر واحد های هوابرد انگلستان و فرانسه نیز در پورت سعید پیاده شدند. ارتش مصر به رهبری عبدالناصر با جانفشانی از خاک مصر دفاع کردند. چند ساعت بعد زمامداران شوروی به رهبری خروشچف به اندیشه کسب وجاهت در میان ملل عرب طی اولتیماتومی به لندن و پاریس اخطار کردند که چنانچه عملیات تجاوزکارانه آنها متوقف نشود، عکس العمل شدید نظامی اتحاد شوروی را به دنبال خواهد داشت. از جانب دیگر شورای امنیت به ابتکار امریکا و کشورهای دیگر به انگلستان و فرانسه توصیه کرد خاک مصر را ترک کند. روز ۲۲ نوامبر واحد های نظامی فرانسه و انگلستان خاک مصر را ترک کردند. به این ترتیب حمله بزرگی که مظهر بازگشت و تجدید نفوذ فرانسه و انگلیس بود با شکست روبه رو شد.

از آن پس ناصر به عنوان قهرمان ملت عرب و سمبل ناسیونالیسم عرب خود نمایی کرد و بین توده های عربی محبوبیت زیادی یافت. ناصر بلافاصله با روس ها برای ساختن سد آسوان وارد مذاکره شد و از کمک های فنی روسیه شوروی برخوردار شد. ستاره اقبال ناصر تا حدی اوج گرفت که مردم سوریه طی تظاهراتی خواهان ملحق شدن به خاک مصر شدند و به دنبال رفراندومی در فوریه ۱۹۵۸ خواستار اتحاد با مصر شدند و شکری القوتلی رئیس جمهور سوریه به نفع جمال عبدالناصر استعفا داد و کشور سوریه به عنوان جزیی از فدراسیون جدیدی تحت عنوان جمهوری متحد عربی قلمداد شد ولی این فدراسیون و اتحادیه بیش از دو سال دوام نیافت زیرا در ۲۸ سپتامبر ۱۹۶۱ افسران سوری با یک کودتا دولت مامون کوزباری را روی کار آوردند. جمال عبد الناصر بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل ناظر اختلاف ملک حسین با چریک های تحت فرماندهی یاسر عرفات بود و در سپتامبر ۱۹۷۰ ارتش اردن تمام ماشین جنگی خود را علیه چریک های فلسطینی به کار برد. در ۲۷ سپتامبر ۱۹۷۰ جمال عبدالناصر ضمن برپا کردن اجلاسیه سران عرب از ملک حسین شاه اردن و یاسر عرفات نیز دعوت کرد در مذاکرات ترک مخاصمه با یکدیگر شرکت کنند. جمال عبدالناصر ضمن جنگ اعصاب شدید بالاخره توانست عرفات و ملک حسین را در حضور رهبران عرب آشتی دهد ولی خودش در شامگاه ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ طی یک حمله قلبی درگذشت و تمام ملت عرب را در سوگ برد. با آنکه ناصر در سپتامبر ۱۹۷۰ فوت کرد ولی ناصریسم به عنوان مکتبی در جهان عرب جای خود را باز کرد.

سیروس غفاریان