دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
كوروش كبیر در قرآن
شاید یكی از افتخارات ما ایرانیان داشتن پادشاهی است كه درقرآن از او به نیكی یاد شده است. بله پادشاه دادگر و مومن ایرانی كوروش كبیر كه از او در قرآن با نام ذوالقرنین و در تورات با نام عقاب شرق یاد شده است. خداوند در قرآن كریم در سوره مباركه كهف ضمن چند آیه نام شخصی از تاریخ قدیم آمده است كه وی به ذی القرنین ملقب است. بین مفسرین و مورخین در مورد اینكه این شخص كیست اختلاف وجود دارد. این بخش از تفسیر نمونه جلد دوازدهم ص ۵۴۲-۵۵۲ اتخاذ شده است.
در این مورد سه گزینه مطرح می شود:
۱- بعضی معتقدند او كسی جز اسكندر مقدونی نیست لذا بعضی او را اسكندر ذو القرنین می خوانند
۲- جمعی از مورخین معتقدند ذوالقرنین یكی از پادشاهان یمن بوده
۳- نظریه ای كه ضمنا جدید ترین آن محسوب می شود همان است كه دانشمند معروف اسلامی ((ابو الكلام آزاد ))كه روزی وزیر فرهنگ هند بود ،در كتاب محققانه ای كه در این زمینه نگاشته است آمده طبق این نظریه ذوالقرنین همان كوروش كبیر پادشاه هخامنشی است. از آنجا كه نظریه اول و دوم تقریبا هیچ مدرك قابل ملاحظه تاریخی ندارد و از آن گذشته نه اسكندر مقدونی دارای صفاتی است كه قرآن برای ذوالقرنین شمرده و نه هیچ یك از پادشاهان یمن
به همین دلیل گزینه سوم محتمل تر به نظر می رسد
آیات قرآن پیرامون ذوالقرنین:
« و یسبلونك عن ذی القرنین قل سأتلوا علیكم منه ذكراً. انا مكنا له فی الارض و آتیناه من كل شیء سببا. فاتبع سببا حتی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حمثهٔ و وجد عندها قوما. قلنا یا ذاالقرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا. قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یردالی ربه فیعذبه عذابا نكراً و اما من آمن و عمل صالحاً فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسراً ثم اتبع سببا حتی اذا بلغ مظلع الشمس وجده تطلع علی قوم لم نجعل لهم من دونها ستراً. كذلك و قد احطنا بما لدیه خبراً. ثم اتبع سببا. حتی اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوماً لایكادون یفقهون قولاً. قالوا یا ذاالقرنین ان یأجوج و مأجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لك خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سداً. قال ما مكنی فیه ربی خیر فاعینونی بقوهٔ اجعل بینكم و بینهم ردما. آتونی زبر الحدید حتی اذا ساوی بین الصدفین ,. قال انفخوا حتی اذا جعله ناراً قال آتونی افرغ علیه قطرا. فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقباً. قال هذا رحمهٔ من ربی فاذا جاء وعد ربی جعله دكاء وكان وعد ربی حقاً »
خصایص كوروش كبیر(ذوالقرنین) در قرآن خلاصه آنچه در آیات از خصایص ذوالقرنین آمده این است:
۱-مردی را كه از پیغمبر پرسیدند ذوالقرنین نام داشته یعنی این نام یا لقب را قرآن از خود وضع نكرده بلكه آنان كه در باره ی وی پرسیدند این نام را بر او اطلاق كردند و از این روی فرموده است « ویسبلونك عن ذی القرنین »
۲-خدای او را ملك بخشیده و اسباب فرمانروایی و غلبه برای او مهیا كرده است.
۳-اعمال بزرگی را كه وی در جنگهای عظیم خویش انجام داده این سه امر است ؛ اول غربی - از بلاد خود به سوی مغرب متوجه گردید و تا جایگاهی كه نزد او حد مغروب به شمار می رفت رسیده و در آنجا خورشید را بدانسان یافته كه گویی در چشمه ای فرو می رود. دوم شرقی - و همچنان پیش رفته است تا به سرزمینی رسیده كه آبادان نبوده و در آن قبایل بدوی سكونت داشته اند. سوم , به جایگاهی رسیده است كه در آن تنگنای كوهی بوده است و از پشت كوه گروهی موسوم به یاجوج و ماجوج ساكن بوده اند كه بر اهالی این سرزمین از هر سو می تاختند و به غارت می پرداختند و آنان مردمی وحشی و محروم از مدنیت و خرد بوده اند.
۴-پادشاه در تگنای كوه برای حفظ مردم از دستبرد و غارت یاجوج و ماجوج سدی بنیان نهاد.
۵- این سد تنها از سنگ و آجر ساخته نشد بلكه در آن آهن و مس نیز به كار رفت از این روی سدی بلند برآمد بدانسان كه غارتگران از دستبرد بدان عاجز آمدند.
۶- این پادشاه به خدای و به آخرت ایمان داشت.
۷- پادشاهی دادگر بود و نسبت به رعیت عطوفت داشت , و هنگام كشورگشایی و غلبه قتل و كینه ورزی را اجزات نمی داد از این رو زمانی كه بر قومی در غرب چیره شد پنداشتند كه او هم مانند دیگر كشورگشایان خونریزی آغاز خواهد كرد ولی او بدین كار دست نبرد بلكه به آنان گفت: هیچ گونه بیمی پاكان شما در دل راه ندهند و هر یك از شما كه عملی نیكو كند پاداش آنرا خواهد دید. با آنكه آن قوم بی یاور و دادرسی در چنگال قدرت او بودند با ایشان شفقت كرد وبه دادگری و نیكوكاری دل آنان را بدست آورد.
۸- به مال آزمند نبود زیرا هنگامی كه برای پی افكندن سد , مردم خواستند به گردآوری مال پردازند از قبول آن امتناع كرد و گفت آنچه را خدای به من ارزانی داشته مرا از اموال شما بی نیاز می كند لیكن مرا به قوت بازو یاری دهید تا برای شما سدی آهنین بسازم.
نظریّهٔ علاّمهٔ شهرستانی دربارهٔ ذوالقرنین
و علاّ مه سیّد هبهٔ الدّین شهرستانی در تأیید این گفتار فرموده است:
ذوالقرنین كه در قرآن مجید آمده است به چندین قرن قبل از إسكندر مقدونی منتهی می شود. و او یكی از پادشاهان صالح از تبابعهٔ أذواء یمن بوده، و عادت طائفهای از آنان این بوده است كه خود را به لقب «ذی» مُسمّی كنند مثل ذی همدان، ذی غمدان، ذی المَنار، ذی الاذعار، و ذی یَزَن. و این مرد، مسلمان و موحّد و عادل و حسن السّیرهٔ بوده و سفری به جانب مغرب نموده و به بحر أبیض رسید و سفری به مشرق نموده و سپس به جانب شمال رفت تا به مدار سرطان رسید. و شاید آنچه در زبانها رائج است كه داخل در ظلمات شد همین باشد. و اهل آن بلاد از او تقاضای سدّ كردند و او ساخت. پس اگر این سدّ، دیوار بزرگ چین باشد كه بین چین و طائفهٔ مغول كشیده شده است پس باید گفت كه ذوالقرنین تعمیر و مرمّت قسمتهائی از آن را نموده است كه به مرور ایّام خراب شده و نیاز به مرمّت داشته، چون اشكالی نیست در آن كه اصل دیوار چین را پادشاهان چین قبل از این تاریخ بنا كردهاند، و اگر سدّ دیگری باشد كه اشكالی در آن نیست.و سیّد هبهٔ الدّین برای تأیید مطلب خود شاهدی آورده است و آن اینكه: بودن ذوالقرنین پادشاه صالحی از عرب كه اعراب از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم دربارهٔ چنین مرد عرب سؤال كنند، و قرآن برای تذكّر و اعتبار، آن را ذكر كند، این قابل قبولتر است و به مذاق عرب و سؤال آنها نزدیكتر است تا سؤال از ملوك روم و عجم و چین كه از امّتهای دوری هستند كه با تاریخ عرب تماسّی نداشته و اعراب میل و هوای شنیدن اخبار و عبرت گرفتن از آثار آنان را نداشتهاند و لذا قرآن كریم متعرّض ذكر اخبار جماعتهای دور و طوائفی كه با اعراب سر و كاری ندارند نشده است. ـ انتهی ملخّص كلام شهرستانی. لیكن اشكالی كه بر این نظریّه هست آنستكه بهیچوجه نمیتوان سدّ ذوالقرنین را منطبق بر دیوار چین نمود چون ذوالقرنین چندین قرن قبل از إسكندر بوده، و دیوار چین را بعد از نیم قرن از زمان اسكندر بنا نمودهاند. و امّا از دیوار چین گذشته، در ناحیهٔ شمال غربی چین سدهای دیگری وجود دارد لیكن آنها را از سنگ ساختهاند و اثری از آهن و مس در آنها نیست.و در تفسیر «جواهر» گفته است كه با شواهد تاریخی كه از نقوش خرابههای یمن در آثار باستانی آنجا بدست آمده است استفاده میشود كه در یمن سه دولت حكومت كرده است:
۱ ـ دولت مُعین و پایتختش قَرْناء بوده است، و زمان حكومتشان از ۱۴ قرن قبل از میلاد تا ۷ قرن و یا ۸ قرن قبل از میلاد مسیح بوده است.
۲ ـ دولت سَبا و ایشان از قَحطانیّین هستند و ابتداء دولتشان از ۸۵۰ قبل از میلاد تا ۱۱۵ سال قبل از میلاد بوده است.
۳ ـ دولت حِمیَریّین و آنها دو دسته هستند:
اوّل ملوك سَباوریدان كه از ۱۱۵ سال قبل از میلاد تا ۲۷۵ سال بعد از میلاد بودهاند.
دوّم ملوك سَباوریدان و حَضْرَموت و غیرها، و حكومت آنها از ۲۷۵ میلادی تا ۵۲۵ میلادی بوده است.
و پس از توضیحاتی گفته است:
و از آنچه ذكر شد استفاده میشود كه لقب داشتن به ذی، مثل ذی القرنین راجع به ملوك یمن بوده و در غیر آنها مانند ملوك روم دیده نشده است؛ پس ذوالقرنین از ملوك یمن است؛ و در تاریخ، بعضی از ملوك یمن را به نام ذی القرنین یاد كرده ولی آیا ذو القرنینی كه در قرآن بیان شده است همان ذو القرنین است یا نه؟ جواب میگوئیم: نه.
چون این ذی القرنین را كه در تاریخ از او یاد میكنند، قریب العهد به زمان رسول الله و قرآن بوده و نامی از سدّ با چنین خصوصیّاتی و نیز نامی از سفرهای او در تاریخ نیامده است مگر در أخباری كه قصّه پردازان ذكر كردهاند؛ و ابن خَلدون تمام این اخبار را تكذیب كرده و آنها را به نشانههای مبالغه و گزافگوئی متّهم ساخته است و با ادلّهٔ جغرافیائی و تاریخی آنها را نقض نموده است. ـ انتهی ملخّص آنچه راكه در «جواهر» آورده است.
نظریّهٔ سِر أحمد خان هندی دربارهٔ ذوالقرنین
و اخیراً سِر أحمد خان هندی گفته است كه ذوالقرنین، كورش كه یكی از پادشاهان هخامنشی بوده و تاریخش از ۵۶۰ سال قبل از میلاد تا ۵۳۹ سال قبل از میلاد است می باشد. و اوست كه تأسیس امپراطوری ایرانی نموده و بین مملكت فارس و ماد را جمع كرد؛ و بابِل را به تصرّف در آورد. و یهود را اجازه داد تا از بابل به اورشَلیم بازگشت كنند، و در بنای هَیكَل یهود مساعدت كرد. و مصر و یونان را تسخیر نمود؛ و تا مغرب پیش تاخت و سپس بسوی مشرق سیر نمود تا به آخرین نقاط معموره رسید.
شواهدی از أبوالكلام آزاد دربارهٔ نظریّهٔ سِر أحمد خان هندی
و این مدّعی را محقّق خبیرِ باحث أبوالكلام آزاد پذیرفته و برای تبیین و توضیح آن نهایت كوشش را به عمل آورده است
اوّلاً اوصافی كه در قرآن مجید دربارهٔ ذوالقرنین بیان فرموده همه بر این ملك عظیم منطبق است، از ایمان به خدا و به توحید، و عدالت در بین رعیّت و با رأفت و رفق و احسان با آنان رفتار كردن، و با اهل ظلم و ستم به مجازات و سیاست رفتار كردن. و خداوند سررشتهٔ همهٔ امور را بدو سپرده، و او جامع بین كمالات دین و عقل و فضائل اخلاق، و بین عِدّه و قوّه و شوكت و ثروت و مطاوعهٔ مردم و پذیرش اسباب و امور بوده است. و او یكبار همانطور كه قرآن بیان كرده است به سمت مغرب حركت كرد تا بر لیدیا و حوالای آن استیلا یافت. و برای بار دوّم به سمت مشرق رفت و تا به مطلع الشّمس رسید و در آنجا گروهی از مردم وحشی و بیابانی را یافت كه در صحراها و بیابانها زیست میكردند، و پس از آن به بنای سدّ همّت گماشت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست