پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

كابوس كائوس و رویای كاسموس


كابوس كائوس و رویای كاسموس

می گویند جنگ زمانی آغاز می شود كه سیاست به پایان رسیده باشد و یا به عبارت دیگر جنگ ادامه سیاست است به زبانی دیگر جنگ و سیاست مانند دو روی یك سكه اند كه با اندك لغزشی یك روی آن می تواند نمایان شود

می گویند جنگ زمانی آغاز می شود كه سیاست به پایان رسیده باشد. و یا به عبارت دیگر جنگ ادامه سیاست است به زبانی دیگر. جنگ و سیاست مانند دو روی یك سكه اند كه با اندك لغزشی یك روی آن می تواند نمایان شود. لذا تمام تلاش مصلحین عالم این بوده است كه در بزنگاه های تاریخی كفه به نفع صلح و حل منازعه پیش برود و مردم از عواقب خانمانسوز جنگ و ستیز در امان بمانند. این همه نهادهای صلح بانی، حل منازعه، پیش آگهی دهنده و پادمان ها و سازمان های بین المللی و منطقه ای برای رصد كردن صلح و آكادمی هایی كه در آن صلح سالاران تربیت می شوند مانع از آن نشده است كه در جهان كنونی از هر گوشه ای نائره جنگ شعله ور شود و دودمان ها و حرث ها و نسل هایی را در زمانه خود بسوزاند. چون صدها برابر بودجه صرف مراكز نظامی، تسلیحات و تربیت جنگ سالاران می شود. این نامعادله و ناقرینگی وحشتناك را چگونه باید رفع كرد تا سكه جنگ و صلح چرخ زنان به روی جنگ به زمین نیفتد. این مغاك را چه چیزی می تواند پر كند؟ آیا دریا دریا خون، استخوان های قربانیان جنگ یا خاكستر خانمان ها و دودمان ها این جهنم را كه دائماً قربانیان جدیدی می طلبد، پر خواهد كرد؟ تاریخ به خصوص در جنگ های اول و دوم جهانی، دارفور، كوزوو، صربستان، كامبوج و... نشان داده است كه محال است جهنم جنگ با خون بیگناهان سیراب شود و آتشش اطفا شود. تنها راه مبارزه با این پدیده شوم تقویت جامعه مدنی است، آن گونه كه نسبت به عواقب آن اشعار داشته باشد و بتواند با بسیج توده های میلیونی از وقوع یا ادامه جنگ جلوگیری كند. چنان كه در ویتنام این جامعه مدنی آمریكایی بود كه باعث توقف جنگ شد. جنبش صلح طلبی مانند هر جنبش دیگری نیازمند یك دكترین، عده ای پیشتاز كه من اصطلاحاً به آنها «صلح سالاران» (در مقابل جنگ سالاران) می گویم و نوعی سازماندهی رقیق است؛ در غیر این صورت نیروی این جنبش هرز می رود و تداوم نخواهد داشت.

۱- دكترین: دكترین جنبش صلح طلبی چیست؟ ممكن است عده ای از ارزش های متعالی انسانی شروع كنند. مثلاً نوع دوستی را بن مایه دكترین صلح بنامند. اما من ترجیح می دهم كه مسئله را به زندگی ملموس توده ها نزدیك تر ببینم. صلح در ذات خود طمأنینه و پیش بینی پذیری را برای بشریت به ارمغان می آورد. و در مقابل، جنگ با تخریب بنیادها و شالوده ها پریشان خاطری و زوال را نصیب انسان می كند. جنگ، «كائوس» است. كائوس (Chaos) یا به تلفظ امروزی ها «كیاس»، به معنی «پریشیده و مضمحل» و به قول بعضی ها، لفظاً و معناً، معادل است با خاویه یا هاویه (به معنی جهنم) و هباء (به معنای پراكنش)؛ اما كاسموس؛ كاسموس (Casmos) در لغت به معنای خیمه منظم و نیز نظم كیهانی است. دكترین صلح كاملاً با زندگی ملموس انسان ها مماس است. یعنی جنگ آنها را به ورطه پریشانی، از هم گسیختگی و جهنم زمینی رهنمون می سازد. حال آنكه صلح با ایجاد نظم، خیمه و چتری برای آسایش و زندگی عادی، توسعه و امنیت و رفاه فراهم می آورد. اما همه اینها به این معنا نیست كه «سلام» (یعنی صلح) را با استسلام جابه جا كنیم. صلح تحمیلی و زیر بار ظلم رفتن آثاری به مراتب مخرب تر از زوال دراثر جنگ به جا می گذارد.

۲- پیشتازان صلح طلبی: همان گونه كه جنگ سالاران را در عرصه نبرد یكه تاز می دانند، كسانی باید باشند كه در عرصه صلح نیز نقش پیشتازی را به عهده گرفته و فرماندهی جنبش را به عهده گیرند. تظاهرات میلیونی اروپاییان و آمریكاییان قبل از حمله آمریكا به عراق توسط این قبیل پیشتازان سازماندهی شده بود و شعارها، مقالات و سخنرانی ها توسط آنان تدارك می شد. شخصیت هایی مانند مرحوم ادوارد سعید، نوام چامسكی، جان بین، خانم شیهان و زلاتا فلاپوویچ از جمله پیشتازان صلح طلبی و مخالفان حمله به عراق بودند كه اعتراضات ضدجنگ را در آمریكا و اروپا سامان می دادند.

۳- سازمان برای صلح: ما دو دسته سازمان می توانیم برای جنبش صلح طلبی تصور كنیم. سازمان های توده ای معمولاً بر اثر وحشت از جنگ و برای همیاری و تعاون و به صورت خلق الساعه به وجود می آیند. پنداری جنگ نیز چون بلایای ارضی و سماوی است كه خودبه خود مردم را به هم پیوند می زند. شما دیده اید كه مثلاً هنگام وقوع زلزله، نوع دوستی و همدردی باعث می شود كه اهالی یك شهر به كمك هم بشتابند. افراد را از زیر آوار بیرون بكشند، زخمی ها را مداوا كنند، غذاها را میان خود تقسیم كنند و قس علیهذا. جنگ نوعی همبستگی اجتماعی پدید می آورد كه هر چه زودتر آن حالت پریشانی به نظم و سامان درآید، این جنبش خودجوش توده ای معمولاً در زمان درمان اتفاق می افتد. اما جنبش های توده ای فاقد برخی از توانایی های لازم هستند كه ویژه سازمان های حرفه ای هستند. درباره سازمان های حرفه ای باید گفت این قبیل مراكز معمولاً شامل پژوهشكده ها، دانشكده ها و نهادهای صلح بانی می شود. اولین وظیفه آنها مانند زلزله شناسان، ثبت پیش آگهی ها است. در این مرحله تلاش می شود كوچكترین علامتی كه دلالت بر نوعی ستیز قومی، مذهبی، نژادی، منطقه ای و طبقاتی میان دو یا چند كشور باشد را ثبت كرده و در همان مراحل آغازین به اقدامات پیشگیرانه بپردازند. و معمولاً آرشیوهای این موسسات سوابق زیادی را از این قبیل جمع آوری كرده و در اختیار محققین قرار می دهند. مثلاً «تد رابرت گار» سال ها است كه چنین موسسه ای در آمریكا برپا كرده است و تعداد زیادی پژوهشگر در اختیار وی هستند. یا مثلاً «جان گالتونگ» پیشتاز تحقیقات مربوط به صلح و جنگ، موسسه ای به نام TRANSCEND در نروژ برپا كرده كه تحقیقات فراوانی درباره حل منازعه و تامین صلح انجام داده است. در مرحله ثانی كه كم وبیش اوضاع وخیم تر شده است و جرثومه ستیز در اندام منطقه ای نفوذ كرده است نوبت كار معاینه و تحلیل و تبیین ماده مرض است. كه علت های واقعی این ستیز از كجا سرچشمه گرفته؟ آیا ساختاری است؟ آیا دولت های بیگانه در آن دخیل اند؟ آیا سوءتفاهمات باعث این قبیل رفتارهای پرخاشگرانه شده است و قس علیهذا. مرحله سوم، مرحله درمان است. حال چگونه باید منازعه را حل و آتش ستیز را خاموش كرد. كدام وسیله مناسب تر است؟ آیا غرامت كفایت می كند؟ آیا باید تغییر خطوط مرزی داد؟ آیا نوعی فدرالیسم رافع مشكلات است؟ آیا دخالت دولت برای تعیین حداقل دستمزد مشكل را حل می كند؟ و مسئله مهم آن است كه آیا می توان از وسایل غیرصلح آمیز برای رسیدن به صلح استفاده كرد یا نه؟ یعنی آیا جنگ وسیله مناسبی برای رسیدن به صلح است؟ سئوالی كه در سال های اخیر ذهن بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول داشته است و تلاش كرده اند كه به آن از مناظر گوناگون (اخلاقی، سیاسی، حقوقی و...) پاسخ دهند. چنان كه ملاحظه می شود سازمان های حرفه ای نگاهبان صلح در جهان بسیار جدی گرفته می شوند. و موقوفاتی برای تاسیس و ادامه كار این نهادها وجود دارند كه از آنها در مقابل خیل عظیم سازمان های رزمی حمایت كنند. متاسفانه در كشور ما كاملاً جای خالی یك نهاد حل منازعه به چشم می خورد. در شرایطی كه نهادهای سنتی حل منازعه در ایران ناكار كرد شده اند و نهادهای منبعث از قانون اساسی نیز در سطح كلان چندان كارایی ندارند باید به فكر تاسیس نهادی ملی برای این كار بود.

سعید حجاریان