دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

فیلمسازی با چاشنی بلاتکلیفی


فیلمسازی با چاشنی بلاتکلیفی

در میان فیلمسازان مختلف سینمای ایران سعید سهیلی در یک «حد وسط» قرار می گیرد تماشاگرانی که در طول زندگی خود «سعادت» تماشای چند فیلم از سعید سهیلی را پیدا کرده باشند حتما می دانند که در فیلم های این فیلمساز هر دفعه باید منتظر یک شاهکار خارق العاده و عجیب و غریب باشند

منتقدان و نویسندگان سینمایی همیشه همه فیلمسازان را به یک اندازه جدی نمی‌گیرند. برخی از فیلمسازان با اولین ساخته‌های خود در سینما مورد توجه قرار می‌گیرند و با بهره‌برداری درست از فضای رسانه‌ای که در حول و حوش فیلم‌هایشان ایجاد می‌شود در مسیر رشد و پیشرفت قرار می‌گیرند.

در واکنش به چنین فضایی برخی از فیلمسازان ممکن است با حس «غوره نشده مویز شده» مواجه شوند و در مسیری قرار بگیرند که در آینده منتقدان روز به روز به ساخته‌های اول آنها سلام و درود بفرستند و خودشان را بابت «کشف» آن فیلمساز لعن و نفرین کنند. برخی دیگر از فیلمسازان نیز تا سال‌های سال مورد توجه منتقدان قرار نمی‌گیرند و به مسیری می‌روند که خود آن را «توجه به مخاطب» می‌نامند.

در میان فیلمسازان مختلف سینمای ایران سعید سهیلی در یک «حد وسط» قرار می‌گیرد. تماشاگرانی که در طول زندگی خود «سعادت» تماشای چند فیلم از سعید سهیلی را پیدا کرده باشند حتما می‌دانند که در فیلم‌های این فیلمساز هر دفعه باید منتظر یک شاهکار خارق‌العاده و عجیب و غریب باشند. سهیلی کارنامه متراکمی در زمینه فیلمسازی دارد و در این سال‌ها در گستره وسیع باغ سینمای ایران هر گوشه‌ای را به امید یافتن گوهری بیل زده است.

مخاطبان جدی سینما که احتمالا فیلم‌های او را هم دیده‌اند به خاطر دارند که در سال ۱۳۷۵ و در اوج ساخت و ساز فیلم‌های دفاع مقدس، این فیلمساز برای ورود به سینما به سراغ ساخت فیلمی با مضمون دفاع مقدس با نام «مردی شبیه باران» را در پیش گرفت؛ فیلمی که کولاژی از چند فیلم حسی دفاع مقدس بود و برای خیلی از مخاطبان یادآور فیلم‌های موفق ساخته شده درباره جنگ تا آن زمان بود. در آن مقطع اغلب مخاطبان و روزنامه‌نگاران صداقتی را در فیلم اول این فیلمساز احساس کردند که باعث شد تا او را مورد توجه قرار دهند و به آینده او امیدوار باشند. دو سال بعد و با موفقیت فیلم «آژانس شیشه‌ای»، سهیلی فیلم «مردی از جنس بلور» را ساخت که آرمانگرایی آدم‌های آن یادآور رنگ و بوی آژانس شیشه‌ای بود. «سهراب» در زمانی ساخته شد که تلاش کرد با بهره‌گیری از فضای خاص آن سال‌ها پیامش را با مخاطب در میان گذارد. سهیلی با فیلم «شب برهنه» در اوایل دهه ۸۰ و به کارگیری شادمهر عقیلی در فیلم خود تلاش کرد تا در تنور داغ شهرت و محبوبیت این خواننده نانی هم برای سینما بپزد. این فیلم هم سرشار از کنایه‌های سیاسی بود که در زمان خود هیجانی اندک را به زیر پوست مخاطب تزریق کرد. فیلم‌های «غوغا» و «تارا» و «تب توت‌فرنگی» آثار دیگر فیلمساز بودند که درک و فهم آنها کاری سخت و سنگین بود. این دو فیلم آنقدر صحنه‌های عجیب و غریب داشت که بسادگی نمی‌شد با آن ارتباط برقرار کرد. سهیلی در فیلم «سنگ، کاغذ، قیچی» به لطف حضور زرین‌دست توانست بار دیگر مورد توجه منتقدان قرار بگیرد. این فیلم خوش‌ساخت اثری نسبتا جدی محسوب شد و بار دیگر امیدواری‌ها به این فیلمساز آغاز شد، اما همه امیدواری ایجاد شده در مخاطبان با این فیلم با دیدن فیلم «چهارچنگولی» بر باد فنا رفت. فیلم به مناسبت جشنواره فیلم پلیس ساخته شد و جایزه اول این جشنواره را هم کسب کرد، اما سهیلی برای حضور فیلم در جشنواره فجر، اجازه نمایش آن را در جشنواره پلیس نداد و در نمایش عمومی هم فیلم به نتیجه قابل قبولی دست پیدا نکرد. فیلم آنقدر ابهام داشت که حتی مسائلی همچون: حضور بهرام رادان با سه گریم متفاوت، جمشید هاشم‌پور با آن ظاهر شناخته‌شده دهه شصتی و... کمکی به آن نکرد. در نهایت هم فیلم با فروش اندکی از اکران کنار رفت، اما اعتراض کارگردان به وضعیت اکران ادامه یافت.

با نگاهی کوتاه به کارنامه سعید سهیلی می‌توان به یک نکته مهم رسید و آن علاقه او به تکرار موفقیت‌های فیلم‌های شاخص در آثار دیگرش است. حتی درباره «چهارچنگولی» هم می‌توان گرایش او به فیلم «جدا افتاده» ساخته مارتین اسکورسیزی را حس کرد. این قاعده در فیلم آخر سعید سهیلی هم به‌نوعی تکرار شده است. داستان فیلم درباره شهرام و بهرام، برداران دوقلویی‌ است که از ناحیه کتف و شانه به هم چسبیده‌اند. آنها از نظر ظاهر و عقاید به‌شدت با یکدیگر متفاوتند، اما مجبورند همدیگر را تحمل کنند. سهیلی در گفتگویی اعلام کرده‌؛ ایده اصلی این فیلم برگرفته از زندگی لاله و لادن است که البته برای تماشاگرانی که در پایان فیلم از سالن سینما بیرون می‌آیند کمی غیرقابل باور است.

سهیلی در فیلم آخر خود به سیم آخر زده و تلاش کرده تا با ورود به محدوده‌هایی که برای بسیاری از فیلمسازان سینمای ایران ورود ممنوع است، فیلمی کمدی بسازد. صحنه‌های فراوانی در فیلم او وجود دارد که وجود بخش محدودی از آنها در فیلم یک فیلمساز «معمولی» می‌تواند برای همیشه مجوز نمایش آن فیلم را در کشوی مدیران سینمایی «حبس» کند. غسل کردن و شیطانی خوابیدن، برگزاری پارتی، والنتاین در بهشت زهرا و... برخی از این صحنه‌ها است که البته با قرار گرفتن چند شخصیت مذهبی در فیلم تلاش شده تا به نوعی شدت و غلظت این صحنه‌ها هم کم شود.

مخاطب با دیدن چهارچنگولی می‌خندد. به دیگران هم تماشای این فیلم را توصیه می‌کند، اما آیا واقعا این فیلم می‌تواند اعتباری برای سازنده آن به همراه داشته باشد؟ سهیلی این بار با تاخیری چند ساله به سراغ مشابه‌سازی یک فیلم موفق رفته است. اگر این فیلم به فاصله نزدیکی از «مارمولک» ساخته کمال تبریزی به نمایش درمی‌آمد، احتمالا به همان اندازه که برای سازنده آن اعتبار ایجاد می‌کرد، برای جواد رضویان هم که عینا تلاش کرده تا لحن پرویز پرستویی را تقلید کند اعتبار به همراه می‌آورد، اما تاخیر ۵ ساله در نمایش فیلم این کارکرد را هم از سازنده آن می‌گیرد. چهارچنگولی فیلمی است که تنها حاصل یک بلاتکلیفی است؛ بلاتکلیفی فیلمسازی که هنوز بعد از ده سال به ایده مناسبی برای ساخت «فیلم خودش» نرسیده است و مدام در حال تقلید از روی دست دیگران است.

حبیب حداد