چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

بررسی اندیشه سیاسی ابن سینا


بررسی اندیشه سیاسی ابن سینا

نمی توان انكار كرد كه با ظهور ابن سینا, «فلسفه مدرسی» در جهان اسلام به اوج كمال خود رسید با این همه وی درباب سیاست, كتاب مستقلی را به رشته تحریر درنیاورده است این امر منجر به این باور شده كه عناصر غیرسیاسی بر عناصر سیاسی در اندیشه وی غلبه یافته است این كه چنین باوری درست است یا خیر, شاید اصل موضوع و در نتیجه پیامد آن یعنی طرح سؤال مورد اشاره غلط باشد, زیرا تفكیك حوزه های بحث, در فیلسوفانی چون ابن سینا, از اهمیت چندانی برخوردار نبوده تا از این گذر به غلبه یك موضوع به موضوع دیگری پی ببریم

با این همه این امر نمی تواند ما را از بررسی اندیشه سیاسی فیلسوف برجسته ای چون ابن سینا بری سازد. دغدغه ابن سینا آشتی فلسفه یونان و شریعت اسلامی است و برای این منظور، وی به دو وجه در درون انسان متوسل می شود؛ یكی عقل فعال كه مختص نبی است و دیگری مدنی الطبع بودن آدمی. مقاله حاضر حول این دو محور نگارش یافته است.

زندگی ابن سینا

حسین بن عبدالله بن سینا در عهد دولت نوح بن منصور، یعنی به سال ۳۷۰ هجری، در دیه افشنه در نزدیكی بخارا به دنیا آمد. در آن زمان شهر بخارا پایتخت و مركز فرهنگی و علمی سلسله سامانیان بود كه در شرق ایران بر خراسان و ماوراءالنهر حكمرانی می كردند. وی تعلیمات فكری و دینی را در خانه پدرفراگرفت، فلسفه و پزشكی را در بخارا آموخت و در شانزده سالگی در همه علوم زمان خود استاد شد. مهارت ابن سینا در علم پزشكی او را، همواره مورد توجه فرمانروایان محل قرار داده بود. وی در سال ۳۷۸ هجری با معالجه نوح بن منصور سامانی، شهرت فراوانی كسب كرد و همین مسئله باعث گشایش باب نوینی در زندگی علمی و فعالیت سیاسی او شده بود.

زندگی ابن سینا، آكنده از سوانح سیاسی است. وی در زندگی پربار علمی و فكری خود، همواره با مشكلات سیاسی و با تحولات سیاسی دولت های كوچك آن زمان روبه رو بود. در واقع ابن سینا پیوسته از دربار امیری به دربار امیری دیگر انتقال می یافت. گاه منصب دیوانی می پذیرفت و به خدمات دولتی سرگرم می شد و گاهی هم به تدریس، تعلیم و تصنیف كتاب می پرداخت. ابن سینا در نهایت به سال ۴۲۸ هجری در شهر همدان چشم از دنیا فروبست.

اندیشه سیاسی ابن سینا

ابن سینا یكی از شخصیت های برجسته فكری در جهان اسلام است. در تفكر فلسفی، ابن سینا همواره تلاش كرده است تا نظریات مختلف را با طرز نگرش اسلامی سازگار كند و در واقع در بسیاری از عقاید فلسفی كه مطرح كرده، دین اسلام الهام بخش وی بوده است. دكتر سیدحسین نصر بر این عقیده است كه ابن سینا در صدد تلفیق فلسفه یونانی و حكمت مبتنی بر وحی بوده است.(۱) در مجموع می توان گفت كه نظام فلسفی ابن سینا، در راستای سنت فلسفه یونان و شریعت اسلامی و سازش میان آن دو شكل گرفته است. به تعبیر نویسندگان كتاب «تاریخ فلسفه در اسلام» ، ابتكارات و روح نابغه وار ابن سینا سبب شده كه نظام فلسفی او «نشان اشتباه نشدنی شخصیت» (۲) او را با خود داشته باشد. در واقع با ظهور ابن سینا، «فلسفه مدرسی» در جهان اسلام به اوج كمال خود رسید و در یك كلمه، او: خلاصه معرفت علمی عصر خود شد.

اما علی رغم این كه ابن سینا دارای نظام فلسفی مستقل و خاصی است ولی كتاب مستقلی در باب «سیاست» به رشته تحریر درنیاورد. در حقیقت در نظام فلسفی او، عناصر غیرسیاسی بر تفكر سیاسی آن، تفوق و ارجحیت دارد. لیكن در ارتباط با سیاست و زندگی جمعی و مدنی انسان ها، آراء و عقایدی را مطرح كرده كه جامع ترین آنها در آخر كتاب «الشفاء» آمده است. برخی از شارحان آثار ابن سینا، او را در حوزه اندیشه سیاسی، شاگرد فارابی و شارح آراء و نظریات وی دانسته اند و از دید ایشان ابن سینا بدون هیچ ابتكاری، اندیشه سیاسی خود را بر مبنای آراء ابن مقفع و فارابی بنا نهاده است.(۳) ابن سینا اندیشه سیاسی خود را پیرامون نبوت و پیوند آن با زندگی اجتماعی انسان ها بیان كرده است. ابن سینا همانند استادش فارابی، معتقد است كه سعادت و فضیلت جز زندگی در اجتماع حاصل نمی شود، زیرا آدمی مدنی الطبع است. او می گوید: «همه می دانند انسان با سایر حیوانات تفاوت دارد و به تنهایی نمی تواند زندگی مطلوبی داشته باشد؛ به گونه ای كه (بتواند) امور مربوط به نیازهای ضروری خود را بدون همكاری و شركت دیگران، انجام دهد.» (۴) بنابراین از نظر ابن سینا، اگر انسان به تنهایی زندگی كند و بخواهد بدون معاونت دیگران به زندگی خود ادامه دهد به سعادت واقعی دست پیدا نخواهد كرد. پس بدین ترتیب، باید از افراد دیگر، كمك بگیرد و خود نیز با آنان همكاری كند. لذا انسان ها برای رسیدن به سعادت حقیقی، باید به نوعی زندگی جمعی گردن نهند و خود را با مردمان اجتماعی و متمدن همانند سازند.

موضوع اصلی در اندیشه سیاسی ابن سینا، مسئله «نبوت» است. وی ضرورت نبوت را از یك سو بر اساس نظریه «فیض» یا «صدور» و از سوی دیگر بر اساس نیاز انسان ها به زندگی اجتماعی تبیین می كند. به این بیان كه اولاً انسان به تنهایی قادر به رفع نیازهای زندگی اش نیست. در نتیجه، رفع این نیازها، تنها در اثر تعاون و همیاری ممكن است. دوم این كه جامعه و زندگی جمعی انسان ها نیازمند عدالت و قوانین عادلانه است كه رفتار افراد را بر اساس حق و استحقاق تنظیم كند و سوم این كه این قوانین عادلانه، به قانونگذاری نیازمند است و این قانونگذار كسی جز نبی نیست كه در سایه برخورداری از «عقل قدسی» همواره در اتصال با عقل فعال به سر می برد.ابن سینا همانند فارابی، همان سلسله مراتبی را كه در جهان هستی وجود دارد در ساختار مدینه و سلسله مراتب موجودات صادق می داند و بر اساس جریان فیض الهی به بررسی ساختار مدینه و سلسله مراتب موجودات می پردازد كه برای درك اندیشه سیاسی او پیرامون نبوت، بسیار حائز اهمیت است. ابن سینا معتقد است كه خداوند مردم را از حیث عقول و آراء متفاوت خلق كرده است. بعضی از آنها دارای استعداد قوی هستند چنان كه برای اتصال به عقل فعال حاجت به تحقیق و تعلیم بسیار ندارند و در واقع اینها كسانی هستند كه از عقل قدسی برخوردارند كه فقط پیامبران از آن بهره مند هستند. بنابراین از حیث اختلاف در عقول و استعدادهاست كه اختلاف در طبقات اجتماع حاصل می شود. اگر همه مردم از زمره ملوك و فرمانروایان و یا همگی از فقیران بودند جامعه قوام نمی یافت و نظام آن از هم می گسیخت. بنابراین برای مسئولیت اجتماعی، اشتراك و تفاوت لازم است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.