جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

استعمار فرانو


استعمار فرانو

قدرت های استعماری برای حفظ سلطه خود, در هر عصری با ابزارهای نو به استعمار کشورها و ملت ها پرداخته اند در دوره هایی با حمله مستقیم نظامی به غارت منابع طبیعی و حتی انسانی اقدام می کردند, اما پس از بیداری ملت ها, به شیوه نوین استعمار متوسل شدند سلطه از طریق حکومت های به ظاهر مستقل, ولی وابسته به قدرت های استعماری

قدرت های استعماری برای حفظ سلطه خود، در هر عصری با ابزارهای نو به استعمار کشورها و ملت ها پرداخته اند؛ در دوره هایی با حمله مستقیم نظامی به غارت منابع طبیعی و حتی انسانی اقدام می کردند، اما پس از بیداری ملت ها، به شیوه نوین استعمار متوسل شدند: سلطه از طریق حکومت های به ظاهر مستقل، ولی وابسته به قدرت های استعماری. این شیوه نیز تا مدت ها جزو اصلی ترین شیوه ها محسوب می شد، اما با گسترش آگاهی ملت ها و نیز ضربه هایی که از سوی قدرت های وابسته به ملت ها وارد شد، مقاومت های ضداستعماری و استبدادی گسترده ای در جهان شکل گرفت و این شیوه استعماری با چالش جدی مواجه شد. با گسترش وسایل ارتباط جمعی و تبدیل شدن جهان به یک دهکده جهانی و کم رنگ شدن حاکمیت های ملی، این امکان برای قدرت های استعماری فراهم شد تا با استفاده از ابزار رسانه ای به توسعه طلبی استعماری خود در عرصه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بپردازند.

استعمار از نظر هدف و ماهیت، یک گونه بیشتر نیست، ولی تاکنون در سه شکل ظهور پیدا کرده است:

۱. استعمار کهنه؛ «سیستم ارتباط نابرابر بین یک کشور قدرتمند و پیشرفته با یک کشور ضعیف و عقب مانده» را استعمار کهنه گویند. در این روش، استعمارگر با به کارگیری نیروی نظامی، سرزمینی را اشغال نموده، منابع و ذخایر و ثروت های آن کشور را به سود خود تاراج می کند. (۱)

با استقلال کشورهای جهان یکی پس از دیگری این استعمار نیز رنگ باخت. چرا که کشورهای استعمارگر توجیهی برای ادامه چپاولگری خود در این کشور ها یافت نمی کردند. مردم کشورها به آگاهی رسیده بودند و دیگر زور بر آن ها کارگر نمی افتاد.

ناگفته پیداست که این گونه رابطه استعماری، قرن ها بر جهان حاکم بود و بیش ترین قربانیان را می گرفت. که قاره های آسیا و آفریقا بیشترین لطمه را از این حیث خورده اند. همان طور که گفته شد پس از جنگ جهانی دوم و با استقلال کشورها این گونه از استعمار از میان رفت و جای خود را به استعمار نو داد.

۲. استعمار نو؛ این اصطلاح در دهه ۱۹۵۰ رایج شد و منظور از آن نوعی استعمار است که در لباس تازه و با سلطه اقتصادی و فرهنگی، همان اهداف استعمار قدیم (قرون۶ ۱ ـ ۱۹) را پی می گیرد. این شیوه، سیاستی بود که استعمارگران برای مقابله با موج مبارزات ملت ها و نهضت های استقلال طلبانه در پیش گرفتند. رشد فکری جوامع و آشنایی آنان با روش های مدرن و ظلم و ستم استعمارگران، منجر به گسترش مبارزات ضداستعماری و استقلال طلبانه شد و تداوم روند استعمار کهن را با مشکل مواجه ساخت. در نتیجه استعمارگران به روش های دیگری متوسل شدند. طرح مسئله حاکمیت ملّی، از ابزارهای دوران استعمار نوین است. در این دوران کشورها از استقلال برخوردارند و عضو جامعه بین الملل هستند، اما نظام جهانی به گونه ای طراحی شده که کشورهای بزرگ تصمیم گیری های کلان را به دست دارند. در واقع در استعمار جدید، استعمارگر مستقیم حکومت نمی کند، بلکه حکومت های بومی ـ ولی وابسته ـ را بر سر کار می آورد و در حالی که به ظاهر، به استقلال سیاسی آنها تن می دهد، وابستگی سیاسی و اقتصادی آنها را حفظ می کند و به استثمارشان ادامه می دهد. استعمار جدید یا پنهان، همان شیوه های امپریالیستی تفرقه اندازی بین دولت های جدید و تحریک انگیزه های قبیله ای و ایجاد نزاع و مشاجرات ناحیه ای را به کار می گیرد. اعمال محدودیت های گوناگون اقتصادی و فرهنگی و جذب نیروی انسانی متخصص و خبره در کشورهای کم رشد و در حال توسعه از دیگر مظاهر این استعمار است. (۲)

رهبرمعظّم انقلاب در تبیین این شیوه استعماری فرمودند :

استعمار کهن از بین رفت و جای آن، استعمار نو را آوردند. استعمار نو این بود که در رأس کشورها بیگانگان نمی آمدند حکومت کنند. مثل دوران استعمار قدیم نبود که حاکم انگلیسی برود در هند حکومت کند؛ نه، از خود کشورها کسانی را می گماشتند؛ مثل رژیم طاغوت، مثل رضاخان و پسرش، و مثل بسیاری از دولت های دیگر کشورهای جهان سوم.(۳)

در دوران محمّدرضا شاه کشور دربست در اختیار آمریکایی ها بود؛ هم اقتصادش، هم سیاستش، هم روابط اجتماعی اش. آنچه در این کشور تدبیر می شد، در جهت منافع سلطه گران بیگانه و متنفذ در ایران بود. آن روز ملت ایران در گزینش مدیران ارشد کشور کمترین دخالتی نداشت... آن روز علم درکشوردرنهایت عقب افتادگی وعقب ماندگی بود. (۴)

۳. استعمار فرانو؛ با فروپاشی نظام دو قطبی، و گسترش وسایل ارتباط جمعی و تبدیل شدن جهان به یک دهکده جهانی، غرب سعی کرد تا سلطه خود را از طریق ابزار رسانه ای توسعه دهد و افکار لیبرالیستی و دموکراسی را با قدرت نرم افزاری (قدرت رسانه ای و تبلیغاتی و هدایت افکار عمومی) و سخت افزاری(استفاده از قدرت نظامی با توجیه گسترده افکار عمومی از طریق رسانه ها) ترویج نماید .

استعمار فرانو در دوران استعمار نو ساختار سیاسی کشورها حفظ شد، چراکه نظام بین المللی بر استقلال سیاسی و حاکمیت ملّی ظاهری کشورها مبتنی بود. با گسترش وسایل ارتباط جمعی و شکل گیری دهکده جهانی، به تدریج حاکمیت ها در مقابل نظام بین الملل رنگ باخت و این امکان برای قدرت های سیاسی و رسانه ای فراهم شد که بدون توجه به مرزهای جغرافیایی به طور مستقیم ملّت ها را مخاطب خود سازند. فروپاشی نظام دوقطبی و انحصار قدرت رسانه ای و تبلیغی در دست غرب، در این مسئله نقش قابل توجهی داشت. غرب برای گسترش اقتدار خود در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، روش های نوینی پایه گذاری نمود که از جهاتی با شیوه های مورد استفاده در عصر استعمار نو تفاوت داشت. به همین منظور و برای تعیین راهبرد مناسب، غرب عوامل قدرت خود را بر دو بخش نرم افزاری (شامل رسانه و تبلیغات) و سخت افزاری (شامل قدرت نظامی) تقسیم نمود و برای به کار بستن هر یک از قدرت ها جهان را ـ به لحاظ نرم افزاری ـ به چندین حوزه تمدنی تقسیم نمود تا با شناخت عوامل مخل و مزاحم در هر یک از حوزه های تمدنی، متناسب با همان حوزه، روش مبارزه را اتخاذ کند. در روش استعمار فرانو، حوزه تمدنی جایگزین واحد دولت ـ ملّت می شود. تنوع تمدنی در این حوزه ها، باید به شکل گیری تمدّن جهانی با ارزش های واحد منجر شود که همان تمدن غربی است. (۵)

مقام معظم رهبری تاکید کرده اند که «استعمار فرانو یعنی دستگاه استکباری کاری می کند که عناصری از ملّتی که این مستکبر می خواهد آن را قبضه و تصرّف کند، بدون آن که بدانند به او کمک کنند. دشمن، ایمان شما را سدّ محکم می داند و دلش می خواهد این سدّ برداشته شود، حال عناصری از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن یا سوراخ کردن.» (۶)

ایشان با تبیین استعمار فرانو مهم ترین شیوه آن را تهاجم فرهنگی ـ رسانه ای می دانند که با توجه به سیطره استعمارگران بر رسانه و خبرگزاری های بزرگ جهانی صورت می پذیرد که مهم ترین راه کار برون رفت از آن، بیداری اسلامی است. با بیداری اسلامی، استعمارگران نمی توانند به سلطه گری خود ادامه دهند .(۷)

استعمار فرانو اساسا به شیوه عملیات فرهنگی ـ فکری است، و رهبر معظّم انقلاب هم همین شیوه را شیوه غالب آنها می شمارد: »تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی رسانه های تحت کنترل زورمندان و زرمندان جهانی به ملت ها، به ویژه ملت ایران، در اوج خود قرار دارد .» (۸)

آنها با گسترش وسایل ارتباط جمعی و تفکر جهانی سازی، سعی دارند تا فرهنگ، سیاست و اقتصاد لیبرالی را بر تمام کشورها حاکم کنند . بنابراین، استعمارگران در این شیوه سعی می کنند با ظاهری مشروع و با شعارهای حقوق بشر، ایجاد صلح و امنیت، استقرار دموکراسی و آزادی، و نیز با استفاده از نیروهای کاملاً وابسته که نه تنها از اشراف و خانواده های طبقه اشرافی، بلکه معدودی از روشن فکران، سیاست مداران، مدیران و تکنوکرات ها را نیز شامل می شود، اهداف استعماری خود را دنبال کنند . (۹)

● ابزارهای استعمار فرانو

ابزارهای استعمار فرانو بیش از این که ابزارهایی سخت افزاری باشند، ابزارهای نرم افزاری هستند. بیشتر تلاش بر آن است تا افکار عمومی به عنوان مخاطب جنگ قرار بگیرد و نه تمامیت ارضی یا گستره سرزمینی. لهذا کاربرد ابزارهای فرهنگی و به کار بردن تکنولوژی های مدرن و روز برای این کار به استخدام در می آید. در زیر به دو نمونه بسیار برجسته از این ابزارها که مورد استفاده قرار گرفته و می گیرد اشاره خواهیم کرد.

۱) ناتوی فرهنگی؛ این پدیده در ایران با شاخص هایی مانند ایجاد نابسامانی اقتصادی، شکل دادن به نارضایتی در جامعه، تأسیس سازمانهای غیردولتی در حجم گسترده، جنگ رسانه ای، عملیات روانی برای ناکارآمد جلوه دادن دستگاه دولت، تضعیف حاکمیت ایران از طرق جامعه شناختی و نافرمانی مدنی و نهایتا ناتوی فرهنگی متبلور شده است. مهم ترین جلوه و ابزار این پدیده در ایران همان قسمت آخر یعنی «ناتوی فرهنگی» است. ورود این اصطلاح به ایران از اوایل دهه ۱۳۷۰ و با روشنگری های رهبر انقلاب صورت گرفت. سخنرانی سال ۱۳۷۱ ایشان در مورد «تهاجم فرهنگی»، هشداری به نظام اجتماعی و سیاسی برای مراقبت روانی از چارچوب های هویتی بود. در ناتوی فرهنگی فرهنگ هم به عنوان ابزار محسوب می شود و هم هدف اولیه تأثیرگذاری در نظر گرفته می شود.

یکی از مهم ترین ابزارهایی که توسط غرب برای مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی طراحی شده، ابزار فرهنگی است. ابزار فرهنگی مورد استفاده غرب که با عناوین متفاوتی؛ از جمله ناتوی فرهنگی، شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی و ...، از آن یاد شده برای فروپاشیدن نظام سیاسی جمهوری اسلامی طراحی شده است. برای مثال در این جا به عبارت«ناتوی فرهنگی» اشاره می کنیم. استفاده از عبارت «ناتوی فرهنگی»، بیانگر گسترد گی حجم معارضه علیه ایران محسوب می شود. زمانی آمریکایی ها برای مقابله با تأثیر و نفوذ کمونیسم به اروپای شرقی، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا همان ناتو را ایجاد کردند که عمده فعالیت آن مبتنی بر نظامی گری بود. حال برای جلوگیری از نفوذ ایران در عرصه داخلی، منطقه ای و بین المللی از ناتوی فرهنگی بهره می برند. ناگفته پیداست که استفاده از تمام ابزارهای رسانه ای، تبلیغاتی و اطلاعاتی در ناتوی فرهنگی صورت می گیرد و در این حمله و شبیخون، هدف، از بین بردن فرهنگ برای جدایی آن، از سیاست است. همان طور که در شبیخون فرد یا کشور مورد تهاجم هیچ اطلاعی از طرف حمله، ابزارها، اراده و توان آن، ندارد در شبیخون فرهنگی نیز کشور هدف هیچ اطلاعی از ابزارها و توان کشور حمله کننده ندارد.

از اوان شکل گیری جمهوری اسلامی ایران هجمه ای از جنگ نظامی (البته نیابتی)، اطلاعاتی، اقتصادی و نرم توسط این کشور علیه ایران، شکل گرفت. ابزارهای این چهارگانه فوق متفاوت از هم بوده اند، ولی اهداف چهارگانه نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و نرم مشترک بوده؛ براندازی و تغییر رژیم. (۱۰)

۲) بهره وری از تکنولوژی های مدرن؛ یکی از ویژگی ها و تمایزات استعمار فرانو این است که نه تنها از تمام ظرفیت تکنولوژی هایی که استعمار نو آن ها را به خدمت گرفته بود، در راستای اهداف خود بهره وری می کند، بلکه با تشدید و ترکیب انواع جدیدتر آن ها، انواع خاصی از تکنولوژی به وجود آورده که تکنولوژی تلقی نمی شوند، اما کار ویژه تکنولوژیک دارند .

الف) تکنولوژی زبان؛ از سویی، با مقایسه غیرمنطقی قابلیت زبانی یک زبان مثلا زبان انگلیسی ـ که طی یک دوره استعماری، تبدیل به زبان بین المللی شده است ـ با قابلیت های متناظر زبان های دیگر، برتری قابلیت زبان انگلیسی ثابت شده و نهایتا این برتری قابلیتی به دیگر حوزه های تمدنی نیز تعمیم داده می شود. این در حالی است که مقایسه منطقی دو زبان علمی را باید در کلیت آن ها ـ نه ضرورتا در قابلیت های خاص و متمایز آن ها ـ صورت داد. از سوی دیگر، استعمارگران عصر استعمار فرانو نتایج تحقیقات خود را در ساختارهای زبانی خاص به گونه ای جهت می دهند که اهداف خود را برآورده کنند .

ب) تکنولوژی سنجش هوش؛ با تأکید بر پروسه بر نامه ریزی شده حاکمیت معادلات سیاسی بر معادلات علمی بهره وری از فرمول های سنجش هوش نیز میسر شده است. به راحتی می توان حدس زد که اگر براساس یک تحقیق آماری ثابت شود که ضریب هوشی مردم آفریقا و آسیا از ضریب هوشی مردم اروپا یا این که ضریب هوشی سیاه پوست ها از ضریب هوشی سفیدپوستان پایین تر است، تا چه میزان برنامه های علمی، غیر علمی، سیاسی، اقتصادی نسبت به مردم آفریقا و سیاه پوست ها توجیه علمی می یابند .

ج) تکنولوژی سنجش افکار عمومی؛ سنجش افکار عمومی یکی دیگر از تکنولوژی های پنهان است که به عنوان یک اهرم فشار، به بهترین نحو در اختیار استعمارگران فرانو قرار گرفته است. آن ها با پرسش هایی جهت دار، پاسخ دهندگانی گزینشی و نتایجی غیرواقعی و کاذب، اهداف خود را دنبال می کنند. آن ها استدلال می کنند که تحقیق درباره سنجش افکار، دموکراسی را بر مبنا و پایه ای علمی قرار می دهد. اگر سیاستمداران ما نمایندگان ما هستند، ضرورتا به اطلاعاتی احتیاج دارند که به آن ها بگوید به چه چیز اعتقاد داریم و در اندیشه چه چیز هستیم.

د) تکنولوژی آمار؛ تکنولوژی آمار، مقادیر انبوهی اطلاعات کاملا بی فایده تولید می کند که کار تشخیص اطلاعات مفید از غیرمفید را به مراتب مشکل تر از آن چه که هست، می نماید. مسئله این جا دیگر فقط در فراوانی اطلاعات نیست، بلکه در عوام زدگی و تجارتی کردن اطلاعات نیز هست که به نوبه خود باعث می شود همه اطلاعات عرضه شده، یکسان و با اعتباری مساوی کنار یکدیگر ردیف شوند. در عصر استعمار فرانو که آمار و کامپیوتر دست به دست هم داده اند، مقادیر عظیمی زباله های اطلاعاتی در سبد محاورات عامه سرازیر شده است .

پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است

یاسر فروغی