سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
چون روزگار دنیا سپری شود

علامه حسن مصطفوی در سال ۱۲۹۷ و در روز چهارم شعبان در شهر تبریز به دنیا آمد. دوران كودكی را در شهر تبریز در محضر پدر بزرگوارش آقا شیخ عبدالرحیم زندگی كرد.مادرش فاطمه و مادر بزرگش از سلسله سادات صحیح النسب و جلیل القدر تبریز بوده اند.او در سن ۲۵سالگی به درجه اجتهاد رسیده بود كه به تائید و نوشته مراجع تقلید بزرگ آن زمان، مجتهدی آگاه و انسانی معنوی معرفی گشته و ضمناً در همین سن موفق به اخذ دكترای الهیات هم شد.او اولین كتابش را در سن ۲۴سالگی به نام رهنمای گمشدگان نام گذاشته و تالیف كرده كه یكی از بهترین نوشته ها در سیر و سلوك است.
علامه مصطفوی تالیفات و نوشته هایی بیش از پنجاه جلد كتاب دارد.نوشته های ایشان در زمینه های مختلف علوم الهی است: تحقیق در واژه ها و لغات قرآن؛ تفسیر قرآن و كلمات خداوند به طوری كه تمامی كلمات خداوند، منظور و معنای واقعی و حقیقی اش مشخص و روشن شده است و تمامی احتمالات و معانی و تفاسیر سست مردود شناخته شده است؛ تاریخ اسلام؛ تحقیق راجع به زندگانی و فرمایشات و سیره و روش امامان معصوم (ع)؛ تحقیق راجع به دیگر ادیان الهی؛ علم كلام؛ علم رجال؛ علم اخلاق؛ عرفان و سیر و سلوك؛ حقایق و معارف الهی.آنچه در پی می آید دست نوشته ای منتشر نشده از ایشان است كه در پاسخ به فردی نگاشته شده كه از ایشان پرسش هایی در باب مسائل الهیاتی داشته است.
اول- بنده از سابق علاقه به مباحث قرآنی داشتم و مقید بودم كه روی دقت و تحقیق كامل در وسع خودم، مطالب را بررسی كنم و روی این برنامه در مرتبه اول رساله نوریه مرحوم علامه شیخ محمدهادی تهرانی نجفی را ترجمه و شرح كردم (به نام اشعه نور) و سپس سوره های دیگری را شرح و تفسیر نوشتم كه از آنها تفسیر سوره حشر در دو جلد كه چاپ شده است و پس از آن شروع كردم به كتاب التحقیق فی كلمات القرآن، كه معانی حقیقی كلمات مستعمل در قرآن مجید روی عقیده خودم كه در قرآن هست، استخراج شده است و خصوصیات آن كتاب در رساله- روش علمی ترجمه و تفسیر- توضیح داده شده است.
و پس از توفیق پیدا كردن اتمام آن در چهارده جلد كه چاپ شده است، شروع كردم به تفسیری (به نام تفسیر روشن) كه یازده جلد آن نوشته شده است و جلد اول آن مطبوع است و در مقدمه آن خصوصیات كتاب نوشته شده است.
و از امتیازات این تفسیر یكی آنكه در جمیع جهات (لغات، تفسیر، ادبیات، احتمالات، اقوال) قاطع است و موردی برای تردید ندارد و نباید در كتاب آسمانی تردید و احتمال و اختلافی باشد.
دوم - اخذ به ظواهر قرآن مجید: اگر منظور ظواهر جملات و لغات و تعبیرات باشد كه در میان عموم متفاهم است، این معنی در هیچ كتاب علمی و دقیق صحیح و معقول نیست.
زیرا كتابی كه محتوی دقایق مباحث و حقایق معارف و علوم انسانی باشد، ممكن نیست در سطح عقول و افهام عامه تدوین بشود.
و مخصوصاً كتاب آسمانی كه برای هدایت افكار همه طبقات نازل می شود: لازم است طوری باشد كه قابل پیاده شدن در وجود همه افراد بوده و هر كسی در مقام خود بتواند از آن استفاده كند.
و استفاده كردن در سطح ظواهر جملات هرگز برای خواص و دانشمندان مفید و نتیجه بخش نخواهد بود.
و كتابی كه در ارتباط هدایت افكار است، قهراً از مسائل سوق انفس به جهان ماورای ماده و تربیت قلوب و تهذیب و تكمیل نفوس و از لطایف و دقایق عوالم ماورای طبیعت و مخصوصاً از مباحث مربوط به لاهوت بحث خواهد شد و این مطالب چگونه با ظواهر تعبیرات قابل تفاهم باشد.
و اما تاویلات صحیح: لازم است به دلالت الفاظ و از مصادیق كلمات و از مفاهیم كلی آنها باشد و هر تاویلی را نباید مورد توجه قرار داد.
سوم- تعارض ظاهری: برای رفع و حل این اشكال لازم است معانی حقیقی كلمات از لحاظ لغت معین شده و مفهوم كلی و مصادیق آن كاملاً روشن شود. (رجوع شود به كتاب التحقیق) و سپس حقیقت آن مفهوم از لحاظ طبیعی و یا از جهت ماورای ماده به دقت رسیدگی و معین شود و در عین حال خصوصیت و محدوده مفهوم آن اصل عقلی نیز در نظر گرفته شده و جهت تعارض برطرف شود.
و به طور مسلم اگر طرفین هر دو قطعی، روشن و صریح باشند، لازم می شود ضوابط تعارض و ترجیح اجرا شود، مانند قاعده تخییر.
و چنین تعارضی بسیار نادر واقع می شود كه با تحقیق برطرف خواهد شد.
و در این مورد رفع تعارض به وسیله تحقیق در دلالت احد طرفین واقع خواهد شد.
و اما مرز حجیت ظواهر قرآن مجید: تا جایی است كه برخورد به دلیل قطعی عقلی و یا دلیل لفظی صریح مسلم نباشد.
و در فهم این قاطعیت (عقلی و یا لفظی) شرط است كه آگاهی از حقایق و معارف الهی (به نحو شهود) موجود باشد و آگاهی از راه تحصیلی و اكتسابی كافی نیست، زیرا در معارف تحصیلی صدها اختلاف و ابهام وجود دارد و ممكن نیست حقایق الهی را كماهو حقه بدون شهود درك كرد.
و آنچه بنده یقین دارم اینكه حقایق قرآن مجید از راه تحصیلی و نظری و علوم رسمی و استدلال قابل درك نیست، چنان كه از تفاسیر رسمی به جز اختلاف و ابهام چیزی در این مسائل به دست نمی آید.
و ما یتعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم _ آل عمران- ۷.
چهارم- اما اختلاف تفاسیر و تاویلات: به طوری كه گفتیم از دو چیز حاصل می شود؛ (نرسیدن به مفهوم حقیقی كلمه از كلمات قرآن مجید و آگاه نشدن و بی اطلاعی از حقایق و معارف شهودی الهی) و در نتیجه واقعیت ها و حقایق مطابق افكار و آرای شخصی تفسیر و ترجمه می شود.
فماذا بعدالحق الاالضلال فانی تصرفون
- یونس- ۳۲.
پس هر تاویلی باید برگشت آن به معنای حقیقی كلمه باشد و اگر نه نباید مورد توجه واقع بشود و اقلاً باید انسان سكوت كند.
و تاویل: عبارت است از ارجاع مفهوم كلمه به مصادیق و مقاصدی كه منظور می شود، به شرط قابل انطباق بودن آن مفهوم به مورد.
پس در تاویل شرط است كه مفهوم حقیقی كلمه معلوم شود و در مرتبه دوم باید آن مفهوم قابل انطباق با آن مورد تاویل گردد.
پنجم- مراتب هستی و تفسیر انفسی: مراتب هستی یعنی تجلیات تكوینی و ظهور موجودات در خارج مراتبی پیدا می كند كه به ترتیب- مرتبه مجردات و عقول و ارواح، مرتبه ملائكه و مرتبه انسان و مرتبه حیوان و مرتبه نباتات و مرتبه جمادات است.
و این مراتب در وجود انسان از ابتدای تكون ظهور پیدا كرده (جمادی، نباتی، حیوانی، انسانی، ملكی، روحی) تا می رسد به مقامی كه محو و فانی نور لاهوتی گردد.
این معنی یك حقیقتی است كه در مقام تجلی هستی و پیدایش عوالم وجود، در مراتب مختلف به ترتیب ظاهر می شود.
و در تجلی كلمات نیز قهراً این مراتب دیده خواهد شد، زیرا برگشت سخن خواه و ناخواه منطبق به مظاهر خارجی و تجلیات هستی خواهد شد.
و در قرآن مجید كه ظهور و كلمات و تجلی سخنان و آشكار شدن مطالب و مقاصد لاهوتی است، قهراً این ارتباط و این مراتب و تجلیات دیده خواهد شد، زیرا برگشت كلام لفظی به كلمات انفسی و خارجی و تكوینی است.
و برای توضیح گفته می شود كه مقام حقیقت لاهوت صرف حق بوده و هیچ گونه اسم و صفت و خصوصیتی در آنجا نیست، چنان كه فرموده اند كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه- كمال اخلاص او نفی صفات است.
در مرتبه دوم كه تجلی و ظهور صفات ذاتی است: صفت حیات و علم تجلی كرده و مرتبه ارواح مجرده ظاهر شود.
و در مرتبه سوم: تجلی اراده و قدرت است كه عقول ظاهر گردند.
و این سه مرتبه را مرتبه لاهوت باید نامید.
و در مرتبه چهارم: تجلی صفات است با قید محدود بودن كه انواع ملائكه به وجود آمده و ظاهر می شوند و این مرتبه را ماورای ماده و طبیعت گویند و در مرتبه پنجم از مرحله ارواح به طبیعت و ماده تعلق پیدا كرده و عالم انسان پدید آید (و نفخت فیه من روحی) كه در اینجا محدودیت پیدا شده و هم وابستگی به طبیعت پدید آید.
و در مرتبه بعد (ششم و هفتم و هشتم) تعلق به ماده بیشتر شده و جهت روحانیت تضعیف خواهد شد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست