سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
درآمدی بر آسیب شناسی انقلاب اسلامی
در مقابل نظریه كاركردگرایانه در آسیبشناسی اجتماعی، نظریه قدرتمندی بهعنوان كنشگرایی تقابلی قراردارد كه براساس آموزههای وبری در جامعهشناسی سیاسی، عامل مهم ذهن یا ذهنیت را نیز به روش تحلیل روندها و رویههای اجتماعی اضافه میكند؛ بهاینمعناكه چیستی وقایع درنهایت میبایست از محفظه ادراكی شهروندان عبور كند و همین امر باعث تفاوت در برداشتهای اجتماعی میشود.
بااینهمه مطالعات آسیبشناسی برآیند دوران محافظهكاری یا اصلاحات ــ و نه دورههای انقلابی ــ است. البته برخی جریانات ممكن است با افراط در روند آسیبشناسی، از آن بهمثابه یك ابزار سیاسی یا مبارزاتی استفاده كنند و بدینترتیب اصالت علمی اینگونه مطالعات را مخدوش سازند. تعیین وضعیت، یكی از تكیهگاههای مهم برای اصولیساختن مطالعات آسیبشناسانه است. در این نوشتار، علاوه بر كلیاتی پیرامون این موضوع، با جایگاه آن در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی آشنا میگردید.
نیازهای انسان موتور محركه تمامی فعالیتهای او هستند اما همواره این نیازها بهراحتی برآورده نمیشوند بلكه موانع بسیاری سد راه این مساله قرار میگیرند و طبعا به تناسب شدت مانع، نیروی بیشتری برای دفع آن لازم است كه حادترین شكل آن در اجتماعات انسانی در قالب انقلاب صورت میگیرد. از جمله مهمترین موانع بر سر راه برآورد نیازها، اولا عدم درك درست این نیازمندیها و ثانیا عدم تشخیص صحیح راهكارهای بیرونی برای هدایت تلاشها در راستای دستیابی به نتیجه مطلوب (برآورد نیاز) است. اگر بپذیریم كه انسان در فرایند تاثیر و تاثر میان ایدههایش و جهان بیرون، كنشهای خود را تنظیم میكند و به زبان كانتی، ذهن و عین هستند كه هرگونه جهتگیری او را مشخص میسازند، مطمئنا مهمترین مساله تاثیرگذار در این میان بحث شناخت و تطبیق آن با جهان عین خواهد بود و این مساله هرگونه برآورد سود و زیان آدمی را شدیدا ناپایدار، غیرقطعی و گاه هولناك جلوه میدهد؛ بهعبارتی آسیبشناسی، در فرایند نیل به اهداف، خود به پدیدهای غامض تبدیل میشود كه گاه آسیبشناسیِ آسیبشناسی را ضروری میسازد. مقاله حاضر این آسیبشناسی را موضوع بحث خود قرار داده است و سعی دارد راهكارها و نیز ضعفهای آسیبشناسی انقلاب اسلامی ایران و نظام برآمده از آن را تبیین و بررسی كند.
از یك نگاه جامعهشناختی، آسیبشناسی انقلاب اسلامی ــ كه اینك به صورت یك نظام سیاسی استقرار یافته ــ بیتردید موضوعی چندوجهی است. در زمانیكه هیجانات انقلاب فرو نشستهاند، دشمنان حقیقت انقلاب را درك كردهاند، انقلاب اسلامی بهعنوان یك پدیده حادثشده نهایتا در قالب یك نظام سیاسی (جمهوری اسلامی) خود را به دنیا قبولانده است. انقلابیون تجربه یك انقلاب عظیم اجتماعی را پشت سر گذاشتهاند و اینك حتی خودشان به دستهها و گروههای مختلف تقسیم میشوند، طبعا مفهوم انقلاب نیز در اذهان تغییراتی به خود دیده است؛ چنانكه به جای كلماتی نظیر انقلابی و ضدانقلاب از واژههای موافق نظام و مخالف نظام استفاده میشود با لحاظ این مسائل و تحولات، باید بپذیریم كه امروز، غیر از دیروز است، همچنانكه آینده متفاوت از امروز خواهد بود.
از جمله مهمترین عوامل موثر در بروز مسائل اجتماعی، وقوع تغییرات در سطح جامعه است و از جمله مهمترین این موارد، تغییرات فرهنگی هستند كه بهتدریج و آهسته صورت میپذیرند و تحول در سایر شقوق زندگی اجتماعی نظیر سیاست و اقتصاد، علیرغم تغییرات سریع ظاهریشان، بیتاثیر و منفك از تغییرات فرهنگی نیست. بهعبارتی وقوع تغییرات، به تولد مسائل جدیدی منجر میشود كه میتوانند به صورت «اجتماعی» طرح گردند و در صورت وجود پارهای زمینهها، این مسائل نیز بهنوبهخود میتوانند به بروز آسیبهای اجتماعی بینجامند. پس برای بررسی آسیبهای اجتماعی ــ در وسیعترین معنای آن ــ نیازمند شناخت فرآیند و بستر اجتماعی هستیم؛ بهعبارتدیگر تغییر اجتماعی بهعنوان متغیر مستقل، آسیب اجتماعی بهعنوان متغیر وابسته و بستر اجتماعی مساعد كه زمینه را برای آسیبپذیری فراهم میسازد، بهعنوان متغیر میانجی عمل میكند.
●مفهوم آسیب
آسیب از جمله مفاهیمی است كه از علم پزشكی به حوزه جامعهشناسی وارد شده و ازهمینرو در آغاز معنایی مشابه معنای آسیب در علم پزشكی از آن برداشت میگردید؛ یعنی جامعه و اجزای آن را موجودی زنده میپنداشتند و آسیب اجتماعی را نقصان یا عارضه پدیدآمده در كل پیكر جامعه تلقی میكردند. طبق این نگرش، جامعه نیز همچون یك سیستم ارگانیك زنده تلقی میشد كه هر عضو آن در راستای حفظ بقا وظایفی بر عهده دارد اما این ارگانیسم بهخاطر بروز آسیب و خلل در برخی اعضا، درهرحال نمیتواند وظیفه یا وظایف خود را بهنحومطلوب به انجام رساند. این رویكرد به آسیب، درواقع از نگاه تكاملی یا داروینی در حوزه زیستشناسی متاثر بود.
بهطورمشخص پس از تحقیقات امیل دوركیم در مورد پدیده «خودكشی»، آسیبشناسی اجتماعی، صورت مدون پیدا كرد. وی پیشتر در «تقسیم كار اجتماعی» و سپس در «قواعد روش جامعهشناسی» در مورد جرم سخن گفته بود.[i] دوركیم برای تبیین آسیب اجتماعی، از دو لفظ نُرم (norm بهنجار) و آنومی (anomi نابهنجار) استفاده كرده و معتقد است: «ما با دو نوع پدیده مشخص سروكار داریم و باید به آنها دو عنوان مختلف بدهیم. ما وقایعی را كه دارای عمومیترین صورتند، بهنجار میشماریم و بقیه وقایع را مرضی یعنی Morbide یا Pathologique مینامیم. اگر توافق شود كه نوع (تیپ) متوسط، موجودی كلی است كه از جمع فراوانترین خواص نوع با فراوانترین صورتها در یك مجموعه یا كل و در فردی انتزاعی ساخته میشود، میتوان گفت كه نوع بهنجار همان نانوع است و هرگونه انحراف از این نوع سلامت، پدیدهای مرضی است.» درواقع دوركیم دیدگاه خود درباره آسیب اجتماعی را بر مبنای یك درك و دریافت عینی و بیرونی از مساله اجتماعی تبیین میكند.
نقطه مقابل این دیدگاه، آسیبشناسی مبتنی بر نظرات ماكس وبر تحت عنوان مكتب كنش متقابل نمادین است. این مكتب در انتقاد به مكتب كاركردگرایی با برداشتی ذهنی از مساله اجتماعی، به عامل مغفول در دیدگاه كاركردگرایی، یعنی به افراد توجه مینماید.
ماكس وبر كه وظیفه جامعهشناسی را درك تفسیری كنش اجتماعی میداند، آشكارا تعریفی ذهنی از كنش اجتماعی ارائه میدهد. از نظر وی، مقصود از «كنش» آن رفتار انسانی است كه دارای معانی ذهنی خاص باشد. این كنش، یا بیرونی است یا درونی. كنش ممكن است شركت فعال در موقعیتی بخصوص یا اعراض عمدی از چنین مشاركتی و یا پذیرش منفعلانه آن باشد، اما زمانی یك كنش اجتماعی تلقی خواهد شد كه شخص عامل، رفتار دیگران را نیز در معانی ذهنی خویش منظور كند و رفتار خویش را با توجه به آن جهت دهد.[ii]
با این اوصاف، باید گفت امر اجتماعی حداقل دارای سه خصوصیت درنظرداشتن دیگران، معنای ذهنی(نمادی)داشتن و انتخاب رفتار بر پایه و متاثر از درك ذهنی از معنای كنش نزد دیگران و خودشان است. این تعریف به جهت ماهیت تفسیریاش، از انسجام و نظاممندی تحلیل كاركردگرایانه، بیبهره است و بههمینجهت جامعهشناسان آن را مورد انتقاد قرار دادهاند.
از نظر یك كنشگرای متقابلی، تفكر درواقع نوعی مكالمه درونی است كه افراد از آن استفاده میكنند. معانی و نمادها نهتنها به فرد توانایی كنش با خود (تفكر) را میدهند بلكه این توانایی را میان افراد نیز بهوجود میآورند و درواقع همین كنش ــ واكنشهای متقابل انسانی هستند كه سرانجام باعث تشكیل گروهها و اجتماعات میشوند.[iii] درحقیقت پیروان این رویكرد به جامعه و ساختارهای آن قائل نیستند و همچنانكه گفته شد سیالیت دائمی كنش ــ واكنشها و نظام معانی احاطهكننده آن، محور مطالعات آنها را تشكیل میدهد.
نتیجه مهم حاصل از این رویكرد برای بحث حاضر، این است كه آسیبها الزاما جنبه عینی ندارند بلكه میتوانند به صورت ذهنی نیز وجود داشته باشند. مانند احساس وجود یا عدم وجود عدالت اجتماعی، امنیت اجتماعی، قدرت ملی، پرستیژ بینالمللی و... درواقع نوع نظام ادراكی موجود در اذهان است كه معین میكند یك واقعه چگونه فهمیده شود و متناسب با آن كنشهای اجتماعی صورت گیرد؛ بهعبارتدیگر چیستی وقایع پس از گذر از یك ظرف ادراكی و تحلیلی در پرده اذهان آدمیان (شهروندان) تصویر میشود و طبعا تفاوت در ادراكها، تفاوت در تصاویر ذهنی را به همراه خواهد داشت. بنابراین كاملا محتمل است آنچه برای فرد، گروه یا ملتی مثبت و در راستای برآوردن نیازها و دسترسی به اهداف تلقی میشود، برای دیگران معنای متفاوتی داشته باشد. این مساله درواقع نشان میدهد كه آسیبشناسی تا چه حد دشوار و بر پایههایی لرزان استوار است؛ چراكه ازاینمنظر میتوان آسیب را شكلگیری ادراكهای غلط و انحرافی در جامعه دانست؛ یعنی همانطوركه ذائقههای زیستی قابل تغییرند، نگرشها و امیال انسانی نیز تغییرپذیرند؛ چنانكه میتوان با القای سطحینگری و ظاهربینی به جامعه، حیات اجتماعی را دچار اضمحلال كرد و یا با ترویج انتقادپذیری و تشویق افراد به تامل در مسائل فردی و جمعی، آن را به سوی شكوفایی سوق داد.
●ضرورت آسیبشناسی و معیارهای آن
شاید هیچ دلیلی واضحتر، ملموستر و البته متقنتر از لزوم «بقا» برای ضرورت آسیبشناسی نتوان ذكر كرد. علاوهبراین پویایی جوامع، تغییرات ناخواسته، تحولات جهانی، گسترش اجتنابناپذیر روابط گوناگون، و نیز هجوم و سرعت اطلاعات موید ضرورت آسیبشناسی هستند.
ضرورتها، درواقع تابع نیازها هستند. حال این سوال را میتوان مطرح كرد: ما چه زمانی به آسیبشناسی روی میآوریم و به آن احساس نیاز میكنیم؟
در پاسخ میتوان گفت هرگاه مسائلی رخ دهند كه باعث شوند مشكلات خاصی فراتر از انتظار بروز كنند، ادامه كارها و برنامهها با مشكلاتی پیچیده روبرو شود، هرگاه التهابها فروكش كرده و فرصت برای مرور و سنجش آنها بهوجود میآید، و یا احساس خطر و نیاز برای برنامهریزی بیشتر و عمیقتر وجود دارد، و نیز هرگاه بدانیم یا احساس كنیم كه داراییهای ما نیاز به مراقبت و محافظت بیشتری دارند. همچنین علاقه به رشد و كسب موفقیت و یا تخریب، در كل از جمله مواقعی هستند كه مطالعات آسیبشناختی را برمیانگیزاند و رویآوردن به این مباحث را رونق میبخشند. ازاینرو بهطوركلی میتوان دو نوع آسیبشناسی را از یكدیگر تفكیك كرد: آسیبشناسی مشفقانه، آسیبشناسی مغرضانه.
لازم به ذكر است كه صائببودن این آسیبشناسیها در گرو شناخت حتیالمقدور نزدیك به واقع و صحیح واقعیت اجتماعی است؛ بهعبارتدیگر، از این منظر انقلاب نه خوب است و نه بد، بلكه پدیدهای است با خصوصیات و پیامدهایی كه ضرورت شناخت و مطالعه آنها ربطی به ارزشگذاری ماهیت انقلاب از سوی محقق ندارد. البته نحوه نتیجهگیری قطعا از حب و بغضهای او متاثر خواهد بود و قطعا این مساله از اعتبار تحقیق میكاهد.
وقتی هركدام از ضرورتهای فوق در جامعهای نمود یابند، آسیبشناسی در سطح جامعه (آسیبشناسی اجتماعی) موضوعیت خواهد یافت. دراینراستا شناخت خصایص و ویژگیهای جامعه موردنظر در درجه اول اهمیت قرار میگیرد؛ زیرا ماهیت زندگی جمعی در سطوح مختلف خرد و كلان هرگز تماما خالص، پاك، ناب و ثابت (ساكن) نیست بلكه همواره حالتی مختلط و سیال دارد. بنابراین شناخت بسترها و زمینههایی كه موجب رشد عوامل ضدبقا و یا باعث انحراف در عملكرد واحدهای مورد مطالعه میشوند، در محور مطالعات آسیبشناسی قرار خواهد گرفت. مبنای این تحلیلها براساس چنین جملاتی استوار خواهند بود: اگر فلان عامل یا عوامل وجود داشته باشند، درآنصورت وقوع و بروز فلان مورد یا موارد ممكن یا ناممكن خواهد بود. این قبیل استدلالها همواره بر فرضیاتی مبتنی هستند كه وجود رابطهای را حداقل میان دو متغیر مفروض میگیرند.
نوع گزینش متغیرها و ارتباطی كه از نظر محقق میان آنها برقرار میشود، تركیب تحقیقات را مشخص میسازد. در هرگونه فرایند آسیبشناسی باید سه عامل هدف، موضوع و روش را از یكدیگر تفكیك كرد؛ بهعبارتی باید مشخص ساخت كه آیا هدف از آسیبشناسی، مشفقانه است یا مغرضانه؟ موضوع آسیبشناسی كدامیك از موارد زیر را شامل میشود: سیاسی، اجتماعی، اقتصادی؟ و نیز روش آسیبشناسی چیست: هرمنوتیك (نگاه از درون) یا پوزیتیویسم (نگاه از بیرون)؟
دكتر محمدرحیم عیوضی
پینوشتها
[i]ــ امیل دوركیم، قواعد روش جامعهشناسی، ترجمه: علیمحمد كاردان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۳، ص۷۴
[ii]ــ ماكس وبر، اقتصاد و جامعه، ترجمه: دكتر عباس منوچهری، دكتر مصطفی عمادزاده، دكتر مهرداد ترابینژاد، انتشارات مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴
[iii]ــ جورج ریتزر، بنیانهای جامعهشناختی، ترجمه: دكتر تقی آزاد ارمكی، نشر سیمرغ، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص۱۵۶
[iv]ــ صحیفه انقلاب اسلامی، موسسه فرهنگی قدر ولایت، چاپ سوم، ۱۳۷۴، صص ۱۸ــ۱۷
[v]ــ دیوید مارش و جری استوكر، روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمه: امیرمحمد حاجییوسفی، انتشارات پژوهشكده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۹۲
[vi]ــ همان، ص۲۸۵
[vii]ــ جهت كسب اطلاعات بیشتر رك: هادی سمتی، «وضعیت كنونی حوزهٔ مطالعات انقلاب»، فصلنامه علمی پژوهشی متین، شماره اول، زمستان ۱۳۷۷، صص ۴۶۶ــ۴۶۱
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست