جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سیره اخلاقی امام هشتم ع


سیره اخلاقی امام هشتم ع

در مقاله حاضر نویسنده با نقل نمونه هایی چند از منش و خلق و خوی امام رضا ع ما را با بخشی از سجایای اخلاقی آن امام همام آشنا می كند

در مقاله حاضر نویسنده با نقل نمونه هایی چند از منش و خلق و خوی امام رضا(ع) ما را با بخشی از سجایای اخلاقی آن امام همام آشنا می كند.

دراین مقاله كه از اخلاق معاشرت با اطرافیان و مردم و سیره فردی و عبادی آن حضرت مورد بررسی قرار گرفته است. با هم آن را می خوانیم:

□□□

بر آستان مكارم اخلاقی امام ایستاده ایم، كه سومین «علی» از دودمان رسالت و شجره امامت است.

بزرگواری و كریمی كه سایه رأفت و رحمتش همه را فرا گرفته است.دوست و دشمن، دور ونزدیك، به جلالت شأن و عظمت شخصیت و كرامت و بزرگواری او واقف و معترفند.

به نقل فیض كاشانی:«مناقبش والا، صفات شریفش درخشان، مكارمش حاتم گون، طبیعت و سرشتش اخزمی (۱)، اخلاقش عربی، نفس شریفش هاشمی، تبار ارجمندش نبوی است، از مزایای او هرچه برشمارند، بزرگتر از آن است و از مناقبش هرچه گویند والاتر از آن است.»(۲)

مكارم و مناقب آن حضرت، فراتر از آن است كه دراین مختصر بگنجد.آنچه در این نوشتار عرضه می شود، نمونه هایی از سیره اخلاقی آن امام است كه می تواند برای همگان به صورت یك «الگو» باشد.

به تعبیر پدر ارجمندش امام كاظم(ع) پس از من مقام امامت، از آن فرزندم علی است كه همنام علی و علی است، علی نخست علی بن ابیطالب است كه از آن حضرت، فهم و حلم و نصرت و مودت و پارسایی و دینش را به میراث برده است و علی دوم علی بن الحسین است كه محنت و صبر بر ناگواری های امام سجاد، به حضرت رضا رسیده است.(۳)

مروری به این نمونه ها، سندی بر تجسم آن فضایل را درشخصیت علی بن موسی الرضا نشان می دهد:

▪ احترام به كرامت انسان

درنگاه مكتب، انسان شرافت خاص دارد. حرمت نهادن به جایگاه والای انسان در سیره اولیای الهی جایگاه خاص دارد. نمونه هایی ازسیره حضرت رضا(ع) آورده می شود كه این جایگاه را نشان می دهد:

مردی از اهالی بلخ می گوید: درسفر امام رضا به خراسان همراهش بودم. روزی سفره غذا طلبید و همه خدمتكاران و غلامان را بر سر سفره نشاند. گفتم: جانم به فدایت، كاش برای اینان سفره ای جداگانه قرار می دادی! فرمود: دست بردار! خدا یكی است. پدر ومادر همه ما یكی است، پاداش قیامت هم بسته به اعمال است.(۴)

شبی كسی مهمان حضرت رضا(ع) بود و مشغول صحبت بودند كه چراغ، خراب و خاموش شد. آن مرد دست دراز كرد كه چراغ را درست كند حضرت نگذاشت و خودش به اصلاح چراغ پرداخت.سپس فرمود: ما قومی هستیم كه از مهمان خود كار نمی كشیم.(۵)

روزی در مجلس حضرت رضا(ع) كه جمع بسیاری بودند و از حلال و حرام و مسائل دیگر می پرسیدند، مردی وارد شد و خود را از دوستان آن حضرت و پدرانش معرفی كرد و اظهار داشت كه در بازگشت از حج، نفقه و پولش را گم كرده است و درخواست كمك كرد. پس از رفتن مردم و خلوت شدن مجلس، حضرت به اندرون رفت و پس از مدتی پشت درآمد و دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید: آن مرد خراسانی كجاست؟ گفت: من همینجایم. حضرت دویست دینار به او داد. پس از رفتن وی، یكی ازحاضران پرسید:

ای پسر پیامبر! با آنكه هدیه شما زیاد بود، چرا خود را از او پنهان داشتید؟ فرمود: از ترس اینكه مبادا خفت و خواری سؤال را در چهره اش ببینم! (۶) و اینگونه آبروی اشخاص را نزد دیگران حفظ می كرد تا آسیبی به شخصیت و كرامت آنان وارد نشود.

ابراهیم بن عباس نقل می كند: هرگز ندیدم حضرت رضا(ع) دركلامش به احدی جفا كند. هیچ وقت سخن كسی را قطع نمی كرد، تا او از كلام خود فارغ شود. هرگز پیش همنشینان پای خود را دراز نمی كرد، تكیه نمی داد، غلامان و خدمتكاران را ناسزا نمی گفت.(۷)

گاهی هرسه روز یك بار ختم قرآن می كرد و می فرمود: اگر بخواهم می توانم در مدتی كمتر ختم كنم، ولی از هیچ آیه ای نمی گذرم مگر اینكه می اندیشم كجا و درباره چه چیزی نازل شده است.(۸)

نماز شب و نماز شفع و وتر و نافله صبح را هیچ وقت چه درسفر و چه درحضر ترك نمی كرد.(۹)

▪ اخلاق معاشرت

شیوه برخورد مناسب با مردم و داشتن حسن خلق و ادب و احترام و تواضع، از نقاط قوت و الهام بخش در زندگی معصومین (ع) است. دراینجا نمونه هایی سازنده و تربیتی از سلوك آن حضرت با دیگران آورده می شود:ابراهیم بن عباس می گوید: هرگز ندیدم كه حضرت در گفتارش به كسی جفا كند یا حرف كسی را قطع نماید. درحد توان حاجت نیازمند را برمی آورد، خنده بلند و صدادار نمی كرد بلكه لبخند می زد، كار نیك و صدقه پنهانی بخصوص در شب های تاریك زیاد انجام می داد.(۱۰)

روزی وارد حمام شد. یكی از مردم كه آن حضرت را نمی شناخت، از او خواست كه بر او كیسه بكشد. حضرت رضا(ع) نیز پذیرفت و مشغول كیسه كشیدن او شد. مردم آن شخص را متوجه ساختند كه این مرد، علی بن موسی الرضا(ع) است. شروع كرد به عذرخواهی. اما حضرت كار خود را ادامه می داد و او را دلداری می داد تا ناراحت نباشد.(۱۱)

بركار خادمان خویش نظارت داشت واگر خلافی می دید، مشفقانه تذكر می داد. روزی یكی از غلامان میوه ای را ناقص خورد و به دور انداخت. حضرت فرمود:

سبحان الله! اگر شما از آن بی نیازید، كسانی هستند كه به آن محتاجند. آن را به كسی بدهید كه نیازمند آن است. (۱۲)

یك بار هم هنگام غروب، در میان غلامانش كه كار می كردند، سیاه پوستی را دید كه به كار مشغول است. پرسید:«او كیست؟ گفتند: ما را كمك می كند، ما هم در آخر كار چیزی به او می دهیم. پرسید: آیا اجرت و مزد او را معین كرده اید؟ گفتند: نه، هرچه بدهیم راضی می شود.حضرت با عتاب و عصبانیت فرمود: بارها گفته ام وقتی كسی را به كار می گیرید، قبلاً مزد و اجرت او را معین كنید و اگر چنین نكنید، سه برابر حقش هم به او بدهید، خیال می كند كه كم داده اید. (۱۳)

اخلاق والای آن حضرت سرشار از بزرگواری و كرامت بود. می فرمود: ما خاندان «عفو» را از آل یعقوب به ارث برده ایم، «شكر»رااز آل داود و «صبر» را از آل ایوب. (۱۴)

یكی از هاشمیان به نام علی بن عبدالله، خیلی دوست داشت خدمت حضرت برسد و به حضورش سلام عرض كند. اما هیبت و عظمت آن حضرت، سبب می شد اقدام نكند.

یك بار حضرت رضا (ع) مختصر كسالتی داشت و مردم به عیادتش می رفتند. به علی بن عبدالله گفتند: اگر قصد دیدار و تشرف داری، اكنون فرصت مناسبی است. وی به عیادت آن حضرت رفت. امام رضا(ع) خیلی به او احترام و ملاطفت كرد وخوشحالش نمود. چند وقت پس از آن، علی بن عبدالله مریض شد، حضرت رضا(ع) به عیادت او رفت.

و آن قدر نشست تا افرادی كه در خانه او بودند خارج شدند.(۱۵) و این نهایت ادب و لطف و تكریم او را می رساند.

روزی مأمون به آن حضرت گفت: من فضیلت و علم و پارسایی و عبادت تو را می دانم و تو را به خلافت شایسته تر می شناسم. حضرت فرمود: افتخارم بندگی در آستان خداست، با زهد و پارسایی امید نجات از شر دنیا را دارم و با پرهیز از حرام ها به كامیابی و فوز اخروی امیدوارم و با تواضع در دنیا، امید به رفعت و بزرگی نزد خداوند دارم.(۱۶)

خادم او یاسر نقل می كند: وقتی حضرت رضا(ع) تنها بود (و دور از برنامه های حكومتی و تشریفات) همه همراهان و اطرافیان را از كوچك و بزرگ، دور خود جمع می كرد، با آنان حرف می زد و با ایشان انس می گرفت و همدم آنان می شد و هنگام غذا نیز همه آنان را از كوچك و بزرگ، حتی كارپردازخانه و حجامت كننده و... را هم صدا می كرد و باخودش سر سفره می نشاند و با هم غذا می خوردند.(۱۷)

به مهمان خویش بسیار عنایت داشت و خدمت می كرد. یكی از اصحابش به نام محمدبن عبیدالله قمی می گوید:در خدمت حضرت بودم، بسیار تشنه ام بود، ولی نمی خواستم كه از آن حضرت آب بطلبم. حضرت خودش آب طلبید و كمی نوشید و به من هم داد و فرمود: ای محمد! بنوش، آب خنك و گوارایی است.(۱۸)

▪ خواب و استراحت

خواب و استراحت اولیای الهی نیز، زمینه ای برای نشاط جهت عبادت و تلاش بود، نه خواب غافلانه و تن پرورانه.آن حضرت شبها كم می خوابید، بسیار بیداری می كشید و چه بسیار شب ها كه تا صبح بیدار بود. شب ها در رختخواب خویش، زیاد تلاوت قرآن می كرد، چون به آیه ای می رسید كه در آن یادی از بهشت و دوزخ بود، از خداوند بهشت می طلبید و از دوزخ به او پناه می برد.(۱۹)

جواد محدثی

پانوشت ها در سرویس معارف موجود است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید