چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مفهوم «جامعه» در نظام آموزش دینی
مهرماه، نهتنها برای مدارس و دانشگاهها، بلکه همچنین برای حوزههای علمیه نیز آغازگر سال تحصیلی جدید محسوب میشود. از مهمترین اهداف آموزشی حوزههای علمیه، تربیت «مجتهد» است. تربیت مجتهد در حوزهها با نظامی که دارای سنتی هزار ساله است از اساس متفاوت با تربیت متخصص در نظام مدرن آموزش در دانشگاهها صورت میگیرد .
در کشور ما، برای بانوان نیز امکان تحصیل در حوزههای علمیه میسر شده است و مهمترین این حوزهها «جامعه الزهرا(س)» نام دارد. نویسنده مقالهای که هماکنون میخوانید این مساله را بررسی کرده که اگر مقصود از چنین مراکز آموزشی، تربیت «مجتهده» میباشد، آیا با سبک فعلی، این هدف حاصل شدنی است یا خیر؟ این موضوع با محوریت قرار دادن این مساله که آیا کلمه «جامعه» در عنوان «جامعهالزهرا» به معنای «دانشگاه» است یا «مدرسه»، بررسی شده است. همچنین نویسنده نقدهایی را به نظام آموزش مدرن وارد کرده که البته نمایانگر دیدگاه ایشان است و نه لزوماًموضع روزنامه.
میخواهم بپرسم چرا مهمترین مدرسه علمیه مؤنثمان را «جامعه» نامیدهایم؟ یا در ترکیبی چون «جامعهالزهرا» مراد ما از مضاف جامعه چه است؟ پاسخ به این پرسش به ما کمک میکند تا بدانیم حوزهها و مدارس علمیه مؤنثمان را چه دانستهایم و از طلبههای مؤنثمان چه انتظاری داریم، تا برسیم به این پرسش بنیادی که آیا «سازمان روحانیت مؤنث» برای ما معنادار است و اگر آری وضعیت این سازمان را چگونه رصد میکنیم؟
● جامعه به مثابه مکتب
جامعه در ابتداییترین تلقی، یک مجموعه دانسته میشود؛ یک مجموعه آموزشی دینی که توسط روحانیون اداره میشود و طی سالهای تحصیل در آن نوخاستگان هر مذهب بنا بر اصول و اسلوبهای همان مذهب تربیت میشوند؛ امری که تقریباً در تمامی مذاهب میتوان نمونههایی از آن یافت.
آغاز حضور در این جامعه آموزشی دوره کودکی نوخاستگان هر مذهب است. در این تعبیر خانوادهها فرزندان خود را به این مجموعه میفرستند تا زیر اشراف روحانیون مذهب، تربیت مذهبی کسب کنند و در محیطی مطابق با عقاید و شریعت آن مذهب رشد کنند. این جامعه آموزشی در پیشینه معرفتی ما «مکتب» خوانده شده است و محل آن «مکتبخانه» که توسط «ملا»یی مذکر یا مؤنث اداره گشته و از آنجا به حلقههای درس مدارس و حوزههای علمیه منتها میشده است.
با این همه، طی ۲ سده گذشته، نظام تحصیلات مقدمات ما در تهاجم ساختار آموزشی مدرن، عملاً به تمامی نابود شده و از تمام آن مکتبها، تنها شماری «مکتب قرآن» و «جامعهالقرآن» بر جای مانده است. مدارس مدرن فعلی، از دوره ابتدایی تا دوره پیشدانشگاهی برای آمادهسازی افراد جهت حضور در فضای الحادی و تجربی دانشگاه طراحی شده است. اینگونه خروجی این مدارس، اصالتاً نه در خدمت جامعه شیعی است و نه به کار سامان آموزش عالی این مذهب، یعنی حوزههای علمیه میآید. دختران ما در این مدارس خواص «بنزنها» را میآموزند و با قوانین «ماکسول» مساله حل میکنند، خوکچه هندی و قورباغه تشریح میکنند و اشعار ایرجمیرزا را حفظ میکنند. خروجی این مدارس، دختران جوانی است که در آغاز سنین مادری جدول«مندلیف» را از بر هستند، اما قرآن را از رو نمیتوانند بخوانند. غایت نظام آموزش مدرن از ابتدا، ورود به دانشگاهی است که انتهایش در نظام سرمایهسالار و لذتمحور غرب معنادار شده؛ این گونه واضح است که مدارس فعلی ما با روند فعلیشان نسل مهذبی را تربیت نکنند.
حال ما ۳ دهه پس از انقلاب اسلامی، هنوز در بازسازی نظام آموزشی مذهبیمان توفیقی نداشتهایم؛ تنها متون مذهبی ضعیفی را به نظام الحادی و تجربی جاری تحمیل کردهایم و حتی هنوز، خیلی به این نظام مستقر و بر خطا تردید نداریم. با این همه، امر مذهب در جامعه ما آن اندازه ریشهدار و پررنگ هست که پس از تمام دستاندازیهای جریان الحادی مدرن، هنوز به قوت در کار باشد. این گونه در نبود نظام آموزش ابتدایی و متوسطه مذهبی، تلاش ما از سویی در جهت بازسازی این سطوح در نظام آموزشی متمرکز شده است؛ تلاشهایی از جنس مهدهای قرآنی، مرخصیهای حفظ قرآن، دبیرستانهای معارف و دورههای پیشحوزوی.
خروجی «جامعه»، روحانی است؛ روحانی مونث در مراتبی همچون شاکله روحانیت مذکر سازمان روحانیتی که متکفل امر دینداری خلق استاز سوی دیگر، الزام بر وجود تحصیلات مقدماتی مذهبی در عین برچیده شدن این نظام از سطح عمومی جامعه در ۲ سده گذشته توسط نظام آموزش و پرورش مدرن، ما را بر آن داشته است تا بخشهای فراوانی از آن نظام برچیده را در حوزههای علمیه سامان داده و در ضمن دروس عالی حوزوی به تدریس آنها در مدارس علمیه بپردازیم.
به این معنا، یک جوان شیعه که پس از فراغت از تحصیلات ابتدایی و متوسطه آماده گذراندن تحصیلات عالی و تکمیلی در دانشگاه است، با ورود به حوزه ناگزیر خواهد بود تا تحصیلات حوزوی خود را از جایی نزدیک به ابتدا آغاز کند.
تا این جای کار، البته طبیعی است؛ این شبیه وضعیت تازهمسلمانهایی است که فارغ از شرایط و تحصیلات و سن، ناگزیرند تحصیلات مذهبی خود را در حوزههای علمیه از صفر آغاز کنند. اشتباه این است که ما این تحصیلات مقدماتی را همان تحصیلات عالی حوزوی بدانیم و به بیان سادهتر «جامعه»مان را نه یک «مدرسه عالی» که یک «مکتب مقدماتی» انگاشته باشیم؛ آنگونه که بتوان «جامعهالزهرا» را هم آن «مکتبالزهرا» نامید و خطایی نباشد.
در این تقریر، فرض ما آن است که تحصیلات حوزوی دستکم درخصوص خانمها چیزی جز همین مقدمات نیست، یا این که خانمها به چیزی بیش از همین مقدمات احتیاجی ندارند یا توانایی تحصیل بیش از مقدمات را در آنها سراغ نداریم؛ هر چند به دلایلی این تحصیلات مقدماتی را به عنوانی عالی مینامیم و با طی آنها به دانشآموختگان مدرک عالی میدهیم.
جریانی که «جامعه» آموزش مذهبی خانمها را «مکتب مقدمات» تلقی میکند، به نحو طبیعی اعتقادی به «سازمان روحانیت مؤنث» ندارد؛ نیز بر آن نیست که از میان شاگردان این مکتب فقیه، مفسر یا فیلسوف ظهور کند، یا حتی زمانی این خانمها بتوانند اداره «جامعه»شان را خود به عهده بگیرند.
البته این که شاگردان مکتب ما در چه سن و شرایطی هستند، یا ما چه مدرکی به ایشان اعطا میکنیم، چیزی را تغییر نمیدهد؛ خروجی یک دبیرستان دانشآموختهای است که آمادگی ورود به تحصیلات عالی را دارد. این دانشآموخته، البته میتواند ازدواج کند و مادر مهذبی باشد، یا نوای گرمی داشته باشد و به مداحی و هیئتداری مشغول شود، یا خوشبیان باشد و با تکیه بر معلومات مکتبخانهایاش «خانم جلسهای» بشود؛ اما او هنوز یک روحانی یا فقیه نیست. در این تردیدی نیست که هر مادر مهذب، یا مداح مطلع یا مبلغه موفقی باید از تحصیلات مقدماتی مذهبی برخوردار باشد؛ اما بیشک این تحصیلات مقدماتی ابتدای ورود به سلک روحانیت است و از یک دانشآموخته مقدمات مذهبی نمیتوان انتظار یک روحانی را داشت، همانگونه که از یک دانشآموخته دبیرستان انتظار نظریهپردازی، تدریس یا حتی اداره همان مجتمع آموزشی بیراه است.
آن هنگام که «جامعه» را به مثابه «مکتب» تعبیر میکنیم، خانمها دست بالا میتوانند مقدمات تحصیلات دینی را طی کنند تا مادران مهذبی باشند یا مداحانی مطلع یا مبلغههایی موفق که البته فرقشان با خانمجلسهایهای متعارف، آن است که برای این تحصیلات مقدماتی، مدرک معادل تحصیلات عالی معتبر به تایید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را نیز دارند؛ این در هر حال به آن معناست که خروجی این جامعه، ]یا[ مکتب، روحانی مؤنث نیست.
● جامعه به مثابه دانشگاه
تعبیر دوم از «جامعه» چیزی حوالی تلقی معاصر خود عربها از این لغت است؛ «الجامعه» که ایشان با »university« برابرش نهادهاند و ما با بدفهمی و کجسلیقگی آن را «دانشگاه» نامیدهایم.
این تعبیر در میان ما نیز سابقه دارد و مثلاً در عنوانی چون «جامعه المصطفی العالمیه» میتوان آن را یافت. استعمالکنندگان این لغت بیتوجه به معنای معاصر و مدرنش، بر آن هستند که این غربیها بودند که مفهوم «الجامعه» را از ما به عاریت گرفتهاند؛ همان گونه که گفته میشود طیلسانی که اصحاب دانشگاه در جشن دانشآموختگیشان میپوشند همان عبا و عمامه ما بوده است و اموری دیگر.
با این تعبیر، خلاف تلقی پیشین، «جامعه» نه به معنای «مکتب» و یک مجموعه آموزش مقدمات که به معنای »university« و بر ساختار آموزش عالی اطلاق میشود؛ هر چند بنا به دلایلی از دانشگاه نامیدن آن ابا داشتهایم و ترجیح دادهایم از همان لغت عربی «الجامعه» در معنای معاصرش استفاده کنیم.
بازگشت به سازمان حوزههای علمیه مؤنث اما به روشنی مبین آن است که میان «جامعهالزهرا» و «دانشگاه الزهرا» تفاوت اندکی وجود دارد؛ چه بر هر دوی این سامانها، نظام ترم و واحد حکمفرماست؛ در هر دو دانشجوی تخصصی برمیگزیند و با ارائه پایاننامه مدرک لیسانس، فوقلیسانس و دکتری تحصیل میکند؛ در هر دو دانشجو میتواند به صورت غیرحضوری، پارهوقت یا مجازی به تحصیل بپردازد؛ و در هر دو دانشجو شهریه نمیگیرد و در ساختار کلان حوزه به چیزی گرفته نمیشود. جامعهای به این معنا بیش از آنی که به مدارس علمیه شباهت داشته باشد، به موسسات آکادمیک شبهحوزوی میماند؛ سامانهایی که نیروهای خود را دانشجو یا دانشپژوه نامیدهاند؛ امر تفقه در آنها محوریت ندارد؛ کم و بیش به اسلوب آموزش مختلط تن دادهاند؛ مدارک دانشگاهی مورد تایید وزارت علوم میدهند و خود را با شاخصههای این وزارت تنظیم میکنند و در مجموع به سنت معرفتی حوزههای شیعی اعتنایی تام ندارند و خروجیشان کارشناس و دینپژوه است و نه فقیه و عالم علم دین.
در تلقی دوم از جامعه به مثابه دانشگاه، جهت حرکت خلاف تلقی اول در تعریف جامعه به مثابه مکتب است؛ تلاش در تلقی اول، برپا کردن دوره مقدمات در دورههای عالی حوزوی است و باور به این مطلب که تحصیلات عالی خانمها چیزی جز همین مقدمات نمیتواند باشد؛ اما در تلقی دوم، حرکت کلان استمرار همان جریان مدرنی است که در دوره آموزش ابتدایی و متوسطه در جریان بوده است و حال میتواند در یک مدرسه علمیه مدرن ادامه یابد.
با این همه، آنچه از نگاه این جریان دور مانده، آن است که دانشگاه در دنیای مدرن معنایی جز همان مفهوم متعین »university« را نمیدهد و با اضافه کردن یک لایه گزینش یا تن ندادن به عنوان دانشگاه در عین پذیرش اصول و اسلوبهای دانشگاهی چیزی عوض نمیشود؛ چه همه دانشگاهها، کم و بیش، به یک اندازه دانشگاه هستند و جزئی از یک سامان واحد معرفتی؛ حال چه این دانشگاه، دانشگاه تهران باشد یا دانشگاه الزهرا یا دانشگاه ادیان، یا جامعه المصطفی العالمیه، یا جامعه امالقری یا جامعهالزهرا یا . Harvard university
خروجی دانشگاه متخصص و کارشناس است و کار یک کارشناس حل مساله است و ارائه راهکار و نه ایمان ورزیدن و اجتهاد و امامت دینداری خلق. دانشگاه هیچ زمان متکفل امر دین نبوده است و نه میتوان و نه باید این مهم را به او سپرد و این گونه واضح است که سازمان روحانیت مؤنث از دل هیچ دانشگاهی خلق نمیشود. هنگامی که جامعه را به مثابه «دانشگاه» انگاشتیم، خانمها دست بالا نمونههایی از دانشآموختگان و کارشناسان دانشکدههای الهیات خواهند بود و نه فقیهانی مؤنث یا عالمان علم دین. اگر خروجی شبهروحانی مکتبهای مذهبی خانم جلسهایهاست، خروجی شبهروحانی دانشکدههای الهیات کارشناسان تلویزیونی است و این ۲ دسته در بینسبتی با اداره امر دین مردم تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند.
● جامعه به مثابه مدرسه
جامعه را باید به معنای فارسی آن به کار برد؛ یک مجموعه فراگیر و سازوارهای؛ «الجامعه» در معنایی که در طول صدها سال در پهنه تمدن مسلمین رایج بوده است؛ خیلی پیشتر از آنی که به مفهوم تنگ »modern university« فروکاسته شود و ما در نسبت با این مفهوم مدرن به تعریفی مجدد و متجدد از «الجامعه» برسیم.
در این تعبیر «جامعهالزهرا» را میتوان «مدرسهالزهرا» دانست؛ یک مدرسه علمیه عالی شیعی؛ جایی که سازمان روحانیت مؤنث از آن آغاز میشود، چارچوبی که برای تربیت فقها و مفسران و فلاسفه مؤنث ساخته شده است.
جامعه یک مدرسه عالی است، هر چند این روزها بنا به اقتضائاتی، مکتب مقدمات خود را در کنار داشته باشد. این البته جوازی بر بسنده به مقدمات، یا رقیق کردن دروس یا میدان دادن به فضاهای غیرحضوری و مجازی نیست. جامعه یک دانشگاه نیست؛ هر چند همپای آن فراگیر است. از طبیعیات آغاز میشود تا برسد به ریاضیات و الهیات؛ بازگشت به زمانی است که علم و فلسفه ۲ چیز دانسته نمیشدند. جامعه به همان مفهومی است که غربیها از «الجامعه» ابتدایی اخذ کردند و در تمامی قرون وسطا»university«هایی چون سوربن و کمبریج بر آن سیاق بودند، درست همان زمانی که طلابشان الهیات میخواندند و طیلسان در بر میکردند و مسوولیت دینداری خلق را پذیرفته بودند.
خروجی جامعه، روحانی است؛ روحانی مؤنث. در مراتبی همچون شاکله روحانیت مذکر؛ سازمان روحانیتی که متکفل امر دینداری خلق است و استمرار سنت معرفتی هزارساله عالمان علم دین. جامعهالزهرا مدرسه عالی تربیت روحانیت مؤنث است ...
مهدی فاطمیصدر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست