جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
نوگرایی بی پشتوانه سنت گرایی نسنجیده
۱ ـ نوآوری در نفی سنتها حاصل نمیشود بلکه باید سنتها را نقد کرده و در آن واحد، «پیروی» و «سرپیچی» را اجرا کرد. باید از سنتها فاصله گرفت؛ فاصلهای که فرصت بازشناسی سنت را فراهم میسازد. با چنین فرآیندی است که نحوه شناخت و طرز برخورد ما با سنتها نسبت به نسلهای قبلی متفاوت خواهد شد.
دستیابی به چنین تفاوتی بیتردید خود، نوعی نوآوری است. تحت چنین نگرشی است که میتوان اثر هنری را هم از دیدگاه زمان خود مورد کنکاش قرار داد و هم به یک داوری مبتنی بر ارزش تاریخی دست یافت.
۲ ـ فریدریش نیچه، هسته اصلی مدرنیسم را به نحوی غیرمنتظره و در قالب چنین جملهای بیان کرده است: «آدمی برای خلاقبودن باید راه فراموشکردن را بیاموزد. انسان برخلاف جانوران موجودی است که گذشته را به یاد میآورد، اما حاصل این یادآوری تنها پشیمانی است. خلاقیت مستلزم گسست از گذشته و قیودی است که گذشته بر خودانگیختگی هنری تحمیل میکند».
کارل مارکس گفته بود:
«سنت تمام نسلهای مرده بر مغزهای تمام زندگان سنگینی میکند».
رولان بارت نیز میگوید:
«مدرن بودن، یعنی علم به آنچه دیگر ممکن نیست».
۳ ـ جهان امروز، هرکس را که از ریشهها بریده و بیاصل و نسب شده باشد، بیتردید حذف میکند و نادیده میگیرد. باید در متن تمدن خود به جوشش و کوشش پرداخت، راه دیگری قابل تصور نیست. در این پارادایم، آن نوع از سنتگرایی که به گذشتهها میچسبد و تغییر را برنمیتابد، مردود است. همانطور که بریدن از ریشهها و رویآوردن به «دیگری» نیز باطل محسوب میشود.
۴ ـ هنرمند امروز، اگر با قابلیتهای IT آشنا نباشد، میان ظرفیتهای مهارتی و محتوای متناسب آنها نمیتواند یک تعادل خلاق ایجاد کند. در چنین وضعیتی ممکن است مهارتهای هنرمند پس از مدتی کهنه شود و نیازهای هر دم متغیر او را برآورده نسازد.
IT در ابعاد زیر به توسعه مهارتها کمک میکند:
الف) مهارتهای کهنه را بازسازی میکند.
ب) ظرفیتهای دستنخورده و تهیمانده قبلی را تکمیل میکند.
پ) مهارتهای جدید به وجود میآورد.
ت) بین مهارتهای افراد پیوند ایجاد میکند.
ث) پدیده مهارتآموزی، از شکل مرموز و دستنیافتنی خارج شده و به یک امر دستیافتنی و بدیهی تبدیل میشود.
نکته: طی حدود یک سده، نقاشی ایران میان دو قطب «سنتگرایی نسنجیده» و «نوگرایی بیپشتوانه» در نوسان بوده است. طرح مسأله در حوزه نقاشی بهتنهایی راه به جایی نمیبرد
تکنولوژی اطلاعات پیشرفته، به دنبال خود «مهارت پیشرفته» ایجاد میکند. دامنه مهارتی انسان را توسعه داده و مهارت برقراری ارتباط کلامی، مهارت ارتباط کتبی، ارتباط تصویری و مهارت قانعسازی و مهارت استفاده از اطلاعات ـ data ـ را در انسان تقویت میکند. یکی از نشانههای توسعهیافتگی انسان این است که دائما افکار جدید را تولید کند و به کار گیرد، یعنی: خلاق و نوآور باشد. زمینه و محور خلاقیت، وجود اطلاعات کافی است تا بتوان اطلاعات را با همدیگر ترکیب و مجموعههای جدیدی را ساخت که کاربردهای جدیدی داشته باشند.
۵ ـ دیری است که پرچینهای باغچه کوچک ذهن ما دستخوش جابهجایی و دگرگونی شده است. این تغییر و دگرگونی با آمدن نخستین کارتپستالها، عکسها، مجلهها و روزنامهها آغاز میشود و با ورود رادیو، گرامافون، ضبط صوت، سینما، تلفن و تلویزیون از «تغییر» به «تبدیل» همهجانبهتر میانجامد. راهآهن، هواپیما، اتومبیل شخصی، ماهواره و اینترنت ابعاد ناشناختهای در گستره پرچینهای ذهنی ما ایجاد کرده است. هنرمند مدرن (آبستره)، دیگر فقط نظارهگر طبیعت یا اشیاء و آدمها نیست. تماشاچی یا حتی موجود حساسی نیست که با دیدن موجودات در یک حالت واکنشی فرو رود. او مشارکت میجوید، به همان صورت که یک درخت یا یک توفان در طبیعت مشارکت میجویند. او با گردباد، ماده، انرژی، حرکت، زمان و امواج درگیر میشود. طبیعت او طبیعت اینشتاین و هایزنبرگ است. تجریدپردازی، قبل از هر چیز پژوهش یک سلامت نوین روانی و حتی جسمی است. تجریدپردازی، ثبات و تزکیه نفس ماست در برابر راه پیش پاافتاده قدیم، اما حذف نمود «طبیعی» نفی جنبه «انسانی» نیست. زیرا هرچیزی که انسان بیافریند و دریابد، الزاما انسانی است، اما جنبه «انسانی» عهد باستان و عصر اتم الزاما متفاوت است.
۶ ـ طی حدود یک سده، نقاشی ایران میان دو قطب «سنتگرایی نسنجیده» و «نوگرایی بیپشتوانه» در نوسان بوده است. طرح مسأله، در حوزه نقاشی بهتنهایی راه به جایی نمیبرد. به موازات طرح معضل نقاشی باید توجه خود را به سایر عرصهها نیز معطوف داشت. حضور ما در آستانه هزاره سوم و در شرایطی که موضوعی چون جهانیسازی هر دم ابعاد جدیتری به خود میگیرد، لزوم برخورداری از ابزارهای توانمندتری را گوشزد میکند. چنانچه بخواهیم سرگذشت «تصویر» و «بیان تصویری» را در شرایط امروز مورد مطالعه قرار دهیم، ضروری است مجموعه گستردهای از تلاشهای متنوع دیگر را نیز مدنظر قرار دهیم. «بیان تصویری» تنها یک ضلع از منشور متکثر و متنوع تلاشهای انسانی است.
کشفیات علمی در زمینه انرژی هستهای، فیزیک مدرن، علوم فضایی، کامپیوتر و دهها مورد دیگر، هرکدام بعد تازهای از شناخت واقعیت را مطرح میسازند. در این وادی که مجموعه ارکان یک جامعه تاکنون نتوانسته است در پیشبرد، کشف و ابداع علوم نوین بشری مشارکت داشته باشد، هنرهای تجسمی ما نیز نتوانسته به جایگاهی درخور دسترسی پیدا کند. در یک سده اخیر، رجعت نقاشان ما به گذشته، براساس گفتوگویی درونی و الهامبخش شکل نمیگیرد، چرا که دو سوی ضروری برای انجام یک گفتوگو، دچار نقصان است. اگر یک سوی این گفتوگو را «تاریخ»، «سنت» و «میراث هنری پیشینیان» بدانیم، سوی دیگر آن علیالقاعده نگاه و اندیشه و ساز و کارهای معاصرمان باید باشد. یک سوی این گفتوگو در دوردستهای تاریخ با همه جلوههایش حضور درخشان خود را به رخ میکشد؛ اما سوی امروزی و معاصر آن کدام است؟ اگر از استعاره گفتوگو برای روشنترشدن موضوع استفاده میشود، به دلیل نزدیکی چنین استعارهای با چنین مفاهیمی است. گفتوگو ممکن است میان دو فرهنگ متفاوت از دو جامعه متفاوت شکل بگیرد، اما وقتی گفتوگو میان «حال» و «گذشته» یک فرهنگ و در درون یک جامعه رخ میدهد، تأمل و مکث دقیقتری میطلبد.
احمدرضا دالوند
نویسنده و منتقد هنری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست