جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
سیم های خاردار
در ایوان نشستهاند، ساختمانها تا دور دست پیداست. مرد در صندلی راحتی لمیده، پاها را به لبهی ایوان گذاشته و روزنامه میخواند. زن سرگرم بافتنی است. بساط چای روی میز میان آن دو است. هوا غبارآلود و ابری است.
دوتا رو، یه زیر، یه ژوته [۱]، سهتا زیر، یه ژوته، چارتا زیر، دوتا رو، یه زیر، یه ژوته... تو یه بیابون برهوت بودم. هیچی جز خروار خروار شن و ماسه دور و برم نبود. فقط صدای نفس زدنمو میشنیدم و لغزیدن ماسهها زیر پاهام. یه محوطهی حصارکشی شده روبهروم سبز شد. جلوتر رفتم. دستمو گرفتم به سیم خاردارا، میدیدم یه عالمه آدم که هیچ نمیشناختمشون...
زن زمزمه میکند: یه ژوته، چارتا زیر، دوتا رو، یه زیر، یه ژوته، سهتا زیر، یه ژوته، چارتا زیر، دوتا رو، یهژوته... دیدم یه عالمه آدم که هیچ نمیشناختمشون، یه جورِ منظمی ایستادن: یکی در میون زن و مرد. دوتا دوتا خم میشدن و بند کفشاشونو باز و بسته میکردن. چند لحظه ساکت و بیحرکت میایستادن و دوباره خم میشدن و بند کفشاشونو باز و بسته میکردن...
مرد روزنامه را تا میکند. دستها را پشت سر گره میزند و مشغول تماشای زن میشود.
زن که تمام حواسش پی بافتنیست، گویی باخود، دوباره زمزمه میکند:
یه ژوته، چارتا زیر، دوتا رو، یه زیر، یه ژوته، سهتا زیر، یه ژوته... یه عالمه آدم که هیچ نمیشناختمشون... میدیدم هر بار که اون زن و مردا سر خم میکنن رو کفشای بنددارشون، یه زن یا مرد دیگه عین خودشون جلوشون سبز میشه و تا حرکتشونو تکرار میکنن، ناپدید میشه. انگار بچههاشون بودن، بچههایی که از همون اول شده بودن آدم بزرگ. اما تا بند کفشاشون باز میشد، اونا ناپدید میشدن. نمیدونم چرا ولی دلم غنج میزد واسهی رفتن پشت اون سیم خاردارا. یه جذبهای داشت برام اون فضا... یه زیر، یه ژوته، سهتا زیر. یه ژوته، چهارتا زیر...
مرد چشم از زن میگیرد و به شهر غبارآلود نگاه میکند.
زن بی آن که سر بلند کند یا دست از بافتن بکشد، ادامه میدهد.
یکهو تو رو میبینمت که از توی همون محوطه بهم اشاره میکنی که منم بیام تو. مییام کنار تو و دوتایی تو همون صف اول میایستیم و مث باقی زن و مردا مدام خم و راست میشیم و بند کفشامونو باز و بسه میکنیم...
دوتا رو، یه زیر، یه ژوته، سهتا زیر، یه ژوته، چهارتا زیر، دوتا رو، یه زیر، یه ژوته... مث باقی زن و مردا... بچه بزرگایی عین خودمون جلومون سبز میشن. هیچ حسی نداشتم از این کار. تا یه بار که بند کفشا رو دیگه باز نمیکنیم تا بچهها رو ببینیم. اونا شبیه خودمون بودن. تکرار خودمون. مات و مبهوت به روبهرو خیره بودن. یکهو مارای سیاه از تو چشم بچههای ما میزنن بیرون و شروع میکنن به بلعیدنشون. بچههای هیچکی این طوری نشده بودن. همه هاج و واج نگاه میکردیم. من حتا نمیتونستم جیغ بکشم. توام ساکت ایستاده بودی و بر و بر اونا رو نگاه میکردی. بعد شروع میکنی خندیدن. میخندیدی و من وحشتناک ترسیده بودم. هی به این بچه ها و مارا اشاره میکنی و میخندی. باز خم میشی تا یه بچهی دیگه بیاد و ماره ببلعدش. من جیغ میکشم ولی کاری نمیتونم بکنم. تو هی میخندی و مارا هی بچه بزرگامونو میخورن. پژواک خندهات تنمو میلرزونه. هنوزم میلرزونه. دور و برم یکهو خالی میشه. هیچ سیمخاداری، هیچ آدمی. حتا توام نیستی. هیچ بچه بزرگی هم نیست. تنهام. من میمونم و کویر. درست مث اول خوابم.
مکث طولانی.
سکوت.
مرد بیحرکت است و با چشمهای خیره به زن نگاه میکند.
صدای زن زمزمهوار بلند میشود:
دوتا رو، دوتا زیر، یه ژوته... من میمونم و کویر. یکهو زمین زیر پام خالی میشه، میافتم تو یه گودال تاریک تاریک. با یه سرعت خیلی زیادی سقوط میکنم... سقوط میکنم تو گودالی که ته نداشت انگار... هیچ کمکی نبود. تو هم نبودی. هر چی صدات زدم، نبودی. فش فش مارا رو میشنیدم بی این که بتونم چیزی ببینم. سیاهی مطلق بود...
به بافتن ادامه میدهد و صدای زمزمهاش به گوش میرسد: چارتا زیر، یه ژوته، نه، (بافته را میشکافد و ادامه میدهد) دوتا رو، یهزیر، نه، (بافته را میشکافد و ادامه میدهد) یهژوته، سهتا زیر، یهژوته، چهارتا زیر...
زمزمهی زن قطع میشود. از بافتن میماند. به دوردست خیره میشود. ساختمانهای کوتاه و بلند و چراغهایی که تک تک روشن میشوند و صدای دور ماشینها.
مرد روزنامه را آرام روی میز میگذارد. پاها را از لبهی ایوان برمیدارد. از فنجان چای جرعهای مینوشد و فنجان را در نعلبکی میگذارد. سرش را میان دستها میگیرد.
سکوت است.
زن نگاه ماتش را از روبهرو میکَند و به بافتن ادامه میدهد.
دوتا رو، یه زیر، یه ژوته، سهتا زیر، یه ژوته، چارتا زیر، دوتا رو، یه زیر، یه ژوته، سه تا زیر، یه ژوته، چارتا زیر، دوتا رو، یه زیر، یه ژوته، سهتا زیر، یه ژوته، چارتا زیر، دوتا رو، یه زیر، یهژوته...
شعله آذر
پینوشت:
۱- ژوته: در بافتنی، سوراخی که از کور کردن دو دانه ایجاد میشود.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
عراق دانشگاه تهران انتخابات حسن روحانی مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت دولت سیزدهم چین رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی
ایران بارش باران تهران هواشناسی یسنا هلال احمر روز معلم آتش سوزی پلیس معلم سیل شهرداری تهران
سهام عدالت قیمت خودرو قیمت طلا بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت دلار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران ارز
عمو پورنگ لیلا بلوکات سریال موسیقی پردیس پورعابدینی تلویزیون عفاف و حجاب صداوسیما مسعود اسکویی سینمای ایران سینما
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه حماس ترکیه نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
هوش مصنوعی اینستاگرام اپل گوگل تبلیغات ناسا دبی
خواب فشار خون کبد چرب