چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

فیلسوف نقد


فیلسوف نقد

فلسفه كانت تاثیر بسیار عظیمی بر اندیشه غربی داشته است در زمان حیات او توجه قابل قبولی به اندیشه او می شد و بیشتر این توجهات هم جنبه انتقادی داشتند, با این وجود تاثیر كانت بر راینهولد, فیخته, شلینگ, هگل و نووالیس در دو دهه ۱۷۸۰ و ۱۷۹۰ مثبت بوده است

● درآمد

این مقاله مرور تاریخی فشرده‌ای است از دوره كانت تا به امروز و با این رویكرد كه تاثیرات اندیشه‌های كانت را بر دوره‌های پس از او و بر اندیشه‌های متفكران و فیلسوفان سده‌های بعد ردیابی كند.

فلسفه كانت تاثیر بسیار عظیمی بر اندیشه غربی داشته است. در زمان حیات او توجه قابل‌قبولی به اندیشه او می‌شد و بیشتر این توجهات هم جنبه انتقادی داشتند، با این وجود تاثیر كانت بر راینهولد، فیخته، شلینگ، هگل و نووالیس در دو دهه ۱۷۸۰ و ۱۷۹۰ مثبت بوده است. جنبش موسوم به «ایده‌آلیسم آلمانی» توسط نوشته‌های نظری و عملی كانت گسترش یافت. برای مثال، ایده‌آلیست‌های آلمانی چون فیخته و شلینگ تلاش كردند تا مفاهیم «متافیزیكی» سنتی عظیمی چون «خدا»، «ذات مطلق» یا «هستی» را با معیارها و موازین فلسفه انتقادی كانت مورد بازخوانی و تفكر قرار دهند. در این راه، ایده‌آلیست‌های آلمانی كوشیدند تا مواضع كانت را درباره شناخت‌ناپذیری ایده‌های تجربه‌ناپذیر مورد نقد قرار دهند و یا حتی رد كرده و مخالفش را بگویند.

هگل یكی از اصلی‌ترین منتقدان فلسفه كانت بود. هگل بر این باور بود كه فلسفه اخلاق كانت كاملاً صوری، انتزاعی و غیرتاریخی است. در مقابل شرح انتزاعی و صوری كانت از اخلاق، هگل اصول اخلاقی‌ای را تدوین كرد كه «زندگی اخلاقی» اجتماع را مورد توجه قرار داده بود.برخی از نویسندگان انگلیسی كاتولیك مخصوصاً جی‌كی چسترتون و هیلاری بلوك از این منظر به آثار كانت نگریسته‌اند كه مشروعیت فلسفی اعتقاد به «خدا»‌را با توسل به این آثار دوباره زنده كنند. در مقابل این حركت و در حمله به نحوه استفاده كانت از زبان، مقاله‌ای به قلم رونالد انگلیفیلد نوشته شد با عنوان: «كانت در نقش مدافع ایمان در انگلستان قرن نوزدهم».

آرتور شوپنهاور شدیداً تحت‌تاثیر «ایده‌آلیسم استعلایی» كانت بود. او هم مثل ژاكوبی و فیخته منتقد نظریه كانت در باب «شیء فی نفسه» بود. بنابر نظر آنها، اشیا در نفس خودشان نه علت بازنمایی‌ها و تصورات (representations) ما هستند و نه چیزی هستند ورای دسترس ما. در نظر شوپنهاور اشیای فی‌نفسه مستقل از اراده غیر‌عقلانی وجود ندارند. جهان آن‌گونه كه شوپنهاور می‌خواست صحنه حضور اراده تلاشگر و جنگنده و از آن بیشتر صحنه اراده ناخودآگاه است.

با موفقیت و تاثیر روزافزون نوشته‌های هگل، تاثیر كانت رو به سستی گذاشت، اما در آلمان در قرن ۱۹ یك حركت گذرا و كوتاه‌مدتی با عنوان «بازگشت به كانت» آغاز شد. در طول قرن بیستم هم یك احیای مجدد بسیار چشمگیری از فلسفه نظری كانت به عمل آمد كه به احیای «نو كانت‌گرایی» ماربورگ شناخته می‌شود و در آثار هرمان كوهن، پول ناتورپ، ارنست كاسیرر و ضدنوكانت‌گرای نامدار، نیكلای هارتمن، جلوه یافت.

یورگن هابرماس و جان راولز دو تن از معروف‌ترین فیلسوفان اخلاق و سیاست هستند كه آثارشان شدیدا از فلسفه اخلاق كانت تاثیر پذیرفته است. این دو فیلسوف، سوای از گرایش‌های نسبی‌گرایانه معاصر در فلسفه، چنین استدلال می‌كنند كه عمومیت و جهانشمولی (Universality) برای هر فلسفه اخلاق علمی، ضروری است.

درمورد مساله «صلح پایدار» كانت به عنوان یكی از پیشكسوتان بسیاری از ایده‌های این زمینه به شمار می‌آید كه یكی از آنها به «نظریه صلح دموكراتیك» منجر شد، نظریه‌ای كه در علوم سیاسی بسیار محل مناقشه و اختلاف‌نظر بوده است.مفهوم «نقد» یا نقادی كانت هم كاملا تاثیرگذار بوده است. رمانتیك‌های نخستین آلمانی، مخصوصا فردریش اسُلگِل در اثر خود با عنوان «Athenaeum Fragments»، مفهوم خودپژواكی كانت را از نقد در نظریه شعر رمانتیك خود به كار بستند. حتی در زیبایی‌شناسی، كلمنت گرینبرگ، در رساله كلاسیك خود با عنوان «نقاشی نوگرا» از نقد كانتی بهره می‌گیرد.كانت معتقد بود كه حقایق ریاضی صورت‌هایی از معرفت پیشینی تركیبی هستند، یعنی اینها جهانی و ضروری هستند. اظهارنظرهای هر چند مختصر كانت درباره اصول ریاضیات، بر مكتب ریاضی معروف به «مكتب شهودی» تاثیر گذاشت، مكتبی كه در فلسفه ریاضیات مخالف فرمالیسم هیلبرت و منطق‌گرایی فرگه و برتراند راسل بود. فلسفه پساكانتی دوباره به سبك اندیشیدن و استدلال‌آوری دوره پیش از كانت برگشته‌اند، با این وجود برخی از فیلسوفان آمریكایی و انگلیسی ترجیح می‌دهند ریشه‌ها و خاستگاه‌های فكری خود را تا هیوم دنبال كنند و این كار را با پشت‌سر گذاشتن كانت انجام می‌دهند.

منبع: دانشنامه اینترنتی ویكی پدیا، ذیل كانت



همچنین مشاهده کنید