سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بی پولی یاس یا امید


بی پولی یاس یا امید

همانگونه که از عنوان فیلم برمی آید مضمونی که مورد توجه این اثر قرار گرفته است یک معضل اجتماعی اقتصادی است

همانگونه که از عنوان فیلم برمی آید مضمونی که مورد توجه این اثر قرار گرفته است یک معضل اجتماعی- اقتصادی است. از زمانی که پول به عنوان واسطه ای در تبادل کالا مورد استفاده قرار گرفت در اختیار داشتن آن، میزانی برای ثروت، رفاه، شخصیت اجتماعی، قدرت و دیگر موارد، شناخته شده است. تلاش برای به دست آوردن پول به هر وسیله ای مورد توجه افراد زیادی قرار گرفته است. سوژه اصلی فیلم نیز بی پولی یا بهتر بگوییم پول است که افراد و شخصیت های فیلم درگیر آن می باشند.

ساختار فیلم از لحاظ زمان و مکان، تنها با چند مورد فلاش بک کوتاه و یک مورد فلاش فوروارد، در مجموع خطی است و از زمان ازدواج این زوج جوان ایرج چیت چی "بهرام رادان" و شکوه "لیلا حاتمی" شروع می شود و حدود دو سال به طول می انجامد. حوادث و وقایع در این فیلم پشت سرهم و با پیوستگی دنبال می شود و می توان آن را به سه فصل یا پرده تقسیم نمود. ابتدای فصل اول شامل شخصیت پردازی است و به معرفی این زوج و برخی حواشی آن می پردازد. با ورود پسر صاحب کار ایرج به محل کار او نقطه عطف اول ایجاد شده و وی مجبور به ترک کارش می شود. فصل دوم حوادث ناشی از این تصمیم ایرج را، مورد توجه قرار داده است. نقطه عطف دوم با بیماری "گیتا" دختر این زوج و تغییر الگوی شخصیتی ایرج (گره گشایی) تا پایان فیلم ادامه پیدا می کند.

از لحاظ محتوا و مضمون چند نکته مورد توجه فیلم ساز بوده است.

- غرور ناشی از خوش تیپی، موقعیت شغلی و همچنین اختلاف طبقاتی ایرج و همسرش، وی را مجبور می کند با تحمل فشار، خانه و اشیاء لوکس زیادی را به عنوان دکور و ظاهرسازی برای همپایی با خانواده شکوه و دوری جستن از پیشینه خود تهیه نماید و برای حفظ همین دکور و ظواهر تا مدت ها بعد از بی کاری و بی پولی اش هزینه های دیگری را نیز تحمل نماید. نماد این غرور پرتره ای از ایرج است که ابتدا در محل کارش دیده می شود سپس به خانه منتقل می شود و حضور سنگین آن تا انتهای فصل دوم حس می شود.

- ترجیح روابط خانوادگی صاحب کار و جایگزینی پسرش که تخصصی هم ندارد به جای ایرج که شایستگی و تخصص لازم را برای آن کار دارد. شاید خصوصی بودن آن شرکت این عمل را موجه کند اما زمانی که این موضوع به یک رویه عمومی و اجتماعی تبدیل شود فاجعه به بار می آورد. از یک طرف افردی که شایستگی لازم را ندارند باعث حیف و میل منابع می شوند و فرصت های تاریخی برای پیشرفت را از بین می برند و از طرف دیگر افراد لایق و شایسته ای که می توانند منشا کارهای مفید باشند در فقر و نکبت دست و پا می زنند و یا به امید به دست آوردن موقعیت های بهتر اقدام به مهاجرت می نمایند و توانایی های خود را در اختیار بیگانگان قرار می دهند.

- در لایه های زیرین و در اوج سختی ها و تنگدستی امید موج می زند. شکوه همسر ایرج در دو نما این مضمون را با بیان دیالوگ های دعاگونه به تصویر می کشد. اول، دادن دانه به پرندگان در زمستان سرد و برفی و دیگری پیدا کردن اسکناس پنج هزار تومانی توسط ایرج و انداختن آن در صندوق صدقات توسط شکوه که بدست آوردن پول از هر راه ممکن را نفی می کند. ایرج نیز در یک نمای نمادین دیگر در حالی که دوربین پرتره وی را نشان می دهد خودش پشت به دوربین است و سایه کشیده اش بر روی دیوار افتاده، با اشاره انگشت قاب پرتره را به حرکت پاندولی وا می دارد. این آغاز فرو پاشی شخصیت دروغین خود ساخته و غرور بی جهتش می باشد، و از طرفی پیدا شدن امیدی با تکیه بر توانایی های خود برای شروعی تازه از صفر است.

"بی پولی" با بازی خوب بهرام رادان، لیلا حاتمی، امیر جعفری، حبیب رضایی، سیامک انصاری و بابک حمیدی یک فیلم پرمخاطب می باشد. بقیه عوامل فنی مانند کارگردانی، تدوین، فیلمبرداری و نورپردازی نیز به این موضوع کمک شایانی نموده است. "بی پولی" یک طنز تلخ است. از آن جهت تلخ که سوژه این فیلم بیکاری و بی پولی است که خود سرمنشأ بسیاری از ناهنجاری ها و جرایم اجتماعی است و از آن جهت طنز است که دیالوگ ها و نما های زیادی باعث خنده و شادی مخاطب می شود. رعایت مرزبندی بین تلخی ها و شادی ها بسیار ظریف است و اگر به خوبی رعایت نشود فیلم به یکی از این دو طرف درخواهد غلتید و اثر هیچ کدام را نخواهد داشت. به نظر می رسد جنبه طنز این فیلم کمی پررنگ تر است اما باید توجه داشت که در حال حاضر که جامعه ما مشکلات فراوانی دارد پرداختن بیش از حد به این قبیل موضوعات باعث سوء تعبیر شود و شاید امکان اکران را از آن بگیرد و این نیز قابل درک می باشد. در حوادث چند هفته پیش روزنامه ها مطلبی مشابه همین موضوع اما با پایانی متفاوت را خواندم و در هنگام تماشای فیلم از ذهنم گذشت. مردی که همسرش در بیمارستان یک دو قلو به دنیا آورده و پولی برای ترخیص همسرش ندارد از یک دوست مجردش که ظاهرا کارش جمع آوری ضایعات از زباله ها بوده است تقاضای کمک می کند (مبلغ در خواستی ۱۰۰ الی ۳۰۰ هزار تومان) اما هنگام دریافت پول بین آن دو مشاجره ای در می گیرد و پدر، تحت فشار روانی ناشی از بی پولی به طور تصادفی دوست خود را به قتل می رساند . اکنون مادر دو کودک ودختر های هشت و چهارده ساله او باید منتظر قصاص وی باشند. این تنها یکی از فجایعی است که بر اثر فقر و تنگدستی، رسانه ای می شود و بسیاری از جرایم دیگر منتج از آن، قبیح و قابل بیان نمی باشد و امکان رسانه ای شدن را نمی یابند.

اما سخن دیگر آوردن خنده و شادی به سیمای مخاطب بدون لودگی و کار های نامتعارف است. "بی پولی" با وجود لایه های زیرین تلخ آن توانسته است این کار را به خوبی انجام دهد.

زهره نبی زاده

کارشناس ارشد سینما

نگارش ۲۸/۰۶/۸۸

چاپ شده در روزنامه اندیشه نو مورخ ۰۲/۰۷/۸۸ شماره ۹۴۲