شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
تقویت هویت ایرانی در سایر کشورها با تأکید بر هویت فرهنگی
![تقویت هویت ایرانی در سایر کشورها با تأکید بر هویت فرهنگی](/web/imgs/16/145/n61o11.jpeg)
هویت به معنی "چه کسی بودن" است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی برمیآید. این حسن تعلق، بنیادی ذاتی در وجود انسان دارد. برآورد شدن این نیاز، "خودآگاهی" فردی را در انسان سبب میشود و ارضای حسن تعلق میان یک گروه انسانی، خودآگاهی جمعی و مشترک یا هویت بومی یا ملی آن گروه انسانی را تعیین میکند.اگر مردم یک کشور را به عنوان سلولهای وجودی آن در نظر گیریم، بیتردید ترکیبات اجتماعی و اداری، ارکان حیات آن کشور است و آنچه از هویت و ملیت میشناسیم به منزله روح این پیکر خواهد بود.
اگر نیازمندی ها معنوی و حس تعلق انسان به چیزی یا جایی ارضاء نگردد و انسان از هویت خود آگاهی نیابد، موجود سرگردانی بیش نیست که هرگز نخواهد توانست از کلاف سردرگم بی سر و سامانی و بیهدفی رهایی یابد. در سطح اجتماعی این، پدیدهها و نهادهای معنوی و فرهنگی هستند که فضای انسانی را به گونه محیطی مشخص و مستقل از دیگر محیط های انسانی، جدا و متمایز میکنند و افراد آن فضای انسانی ویژه را از روح و سربلندی هویتی و از حس همدلی و همراهی برخوردار میسازند. هویت ملی از وجوه گوناگونی برخوردارست که به قرار زیر است:
۱) خانواده
۲) زبان
۳) دین و آئین
۴) زادگاه و سرزمین
۵) تاریخ
۶) ایدئولوژی، سنتها و ارزشها
۷) باورها و رفتارها
۸) دانش و فنون
۹) وجدان و خرد جمعی
۱۰)ماهیت و هویت
۱۱) خودآگاهی و خودیابی که از نحوه ترکیب مولفههای پیشین پدید میآیند.
هویت هر ملتی بیشک در ریشههای اجتماعی و فرهنگی تاریخ آن مردم نهفته است، ولی آن هرگز در حد گذشته محدود نمیشود، بلکه به ماهیاتی مربوط میشود که از خصایص کنونی اجتماعی و فرهنگی جامعه نشأت میگیرد که کاملاً تازگی داشته و به دنیای امروز تعلق دارند؛ حتی خصایص تاریخی ـ هویتی یک ملت نیز به تمامی وقایع و مولفههای گذشتهشان مربوط نمیشود، بلکه از میانشان، آن ویژگیهایی ماندگار بوده و هنوز در روح جمعی آن ملت موج میزنند، که با یافتن پیام و مخاطبی برای نسل امروز از فسیل شدن خود جلوگیریکرده و امکان بازتولید و بازآفرینی خویش را فراهم آورده باشند.
در دنیای امروز، هویت فرهنگی و ملی را دیگر نمیتوان مثل برخی از هویت های موروثی در نظر گرفت، حتی اگر پذیرفته شود که همواره از طریق این میراث انطباق فرد با جامعه خویش صورت میگیرد. به بیان دیگر، اکنون همچون سایر زمینههای اجتماعی، معیار موروثی بودن، دیگر در دنیای امروز مشروعیت بخش و معتبر نیست و هویت ملی نیز همچون سایر زمینهها به وجوهی عطف میکند که اکتسابی بوده و نسل ها در طی تجربه کنونیشان به آفرینش و بازآفرینی آن مبادرت میورزند. در این چشم انداز، هویت به مثابه یک مسیر هویت یابی همواره مورد پرسش و باز تعریف و باز آفرینی واقع میشود که خود را در طی مسیری طولانی تحقق بخشیده و تحلیل میکند. این مسیرها تنها مسیر عقاید نیستند، بلکه به طور یکسان متضمن کل جوهره اعتقادورزی نیز هستند که شامل هنجارها، رفتارها، الگوها، حس زنده تعلق، شیوههای درک جهان و شرکت فعالانه، نه در قلمروهای صوری، بلکه در کنش های معناآفرین هستند که خود پدید آورنده آن به شمار میروند. جهتگیری این مسیر به یک معنا در علایق، خواسته و گزینش های افراد متبلور میشود. همچنین این جهتگیری وابسته به شرایط عینی اجتماعی، فرهنگی و نهادی است که در درون آن ها این روند باورها و رفتارها آشکار میشوند.
ایرانیان به کسانی که صرفاً در محدوده جغرافیایی سرزمین ایران زندگی میکنند محدود نمیشوند، بلکه شامل خیل ایرانیان ساکن در مناطق مختلف جهان هستند. پیدایش جوامع ایرانی تازهای در کشورهای گوناگون به ویژه در اروپا و ایالات متحده در دو دهه پایانی قرن بیستم، تلاش این ایرانیان برای هماهنگی با شرایط اجتماعی جوامع گوناگون و همچنین، پروراندن نسل دوم از مهاجرین در این جوامع دور از ایران، جنبههای پراهمیتی یافته است که باید در برنامه ریزی ها مدنظر قرار گیرند. نسل کنونیایرانی در جستجوی آن است تا با درک و حضوری آگاهانه در دایره زندگی امروزین، گونههای موجود از بحران های پساانقلابی را پشت سر نهد و با تکیه بر ساختههای گذشتگان و در هماهنگی با پیشرفت های امروز، هم اصالت ملی خویش را حفظ کند و هم در پیکار زندگی در جهان نوین شاهد پیروزی را در آغوش گیرد.
توجه به این نکته ضروری است که ما نباید تنها در جستجوی اقوام و فرهنگ های مختلف ایران زمین، در پهنه کنونی سرزمین آن محدود باشیم. بسیاری از اقوام و مللی که اینک در قیومیت کشورهای دیگر زندگی می کنند، در گذشته به هویت ایرانی منتسب بوده اند که بسیاری از آن ها هنوز مشترکات شان را با ما دارند و آن می توان زمینه مشترکی برای همکاری و همزیستی منطقه ای فراهم آورد.
در آسیای میانه تاجیک ها دارای زبان فارسی هستند و چنان که منابع روسیه اذعان می کنند، در آنان نژاد ترکی قالب است، با آن که زبان شان فارسی است و در حوزه قفقاز درست عکس این صادق است. یعنی نژاد اکثراً ایرانی و قفقازی و زبان ترکی است. سایر کشورهای آسیای میانه نیز مشترکات بسیاری با ما دارند؛ به خصوص باید توجه کنیم که تأکید ما نباید روی قومیت، نژاد و حتی زبان باشد، و تمرکز اصلی ما باید روی "مشترکات فرهنگی" متمرکز شود که زبان امروز تعامل ملت هاست.
از سویی دیگر برخی از این اقلیت ها از شرایط مطلوبی برخوردار نیستند، و کشور ما بدون این که بخواهد در امور سایر کشورها دخالت کند، می تواند به خصوص از طریق ارتباط فرهنگی به محرومیت زدایی از آنان کمک کند. سرزمینی مثل اوستیای که اینک بین روسیه و گرجستان تقسیم شده و از خودمختاری نیز برخوردار است، از اقوامی ایرانی است که آنان نیز هنوز خود را ایرانی می دانند و بسیار تشنه تغذیه فرهنگی هستند که از تاریخ شان نشأت گرفته باشد. اوستیا نامی است که دیگران بر آن ها نهاده اند، اما آن ها خود را اصطلاحاً «ایرونی آدم» (ملت ایرونی) و کشورشان را «ایروستان» می نامند. در دست نوشته های قدیمی روسی، آن ها را آلانی - که از اقوام آریایی بودند - شمرده اند. اینک که درگیری ها در اوستیا بالا گرفته است، متأسفانه کشور ما هیچ واکنشی نسبت به آن نداشته است، در حالی که می تواند به واسطه همین سبقه ایرانی ساکنان آنجا، نقشی موثر در بازگشت آرامش بدانجا و برقراری صلح و امنیت داشته باشد؛ مهمتر از وظیفه ملی، وظیفه انسانی و دینی ما آن است که بدون دخالت و تنها با دیپلماسی و گفتگو طرفین را به سوی آرامش سوق دهیم.
زنگبار تانزانیا نیز که از دیرباز یکی از مکان های مهم مهاجرت ایرانیان بوده است، از سرزمین های مهمی است که هنوز می توان تعدادی از خانواده های ایرانی را که برخی از آن ها زرتشتی هستند، در آنجا یافت. جالب اینجاست که بسیاری از ملل امروزین ریشه های خود را از آریایی ها و ایرانی ها می دانند، بدون این که ما مطلع باشیم. نمونه آن بلغاری ها هستند که با برخی از شواهد مدعی اند اصلیت شان از بلخ بوده و بلغار مبدل بلخ و بلخاریا است. هم اینک نیز حدود ۶۰۰ کلمه پارسی یا گرفته شده از پارسی در زبان شان هست. حتی برخی ترک ها را از اقوام هندو اروپایی می دانند و تورانیان را که در ادبیات کهن ما نیز به کرات از آن ها سخن رفته قومی آریایی می شمرند که از سلاله فریدون پادشاه افسانه ای آریایی است که سرزمینی از او که به پسرش تورج یه ارث رسید، توران و سرزمینی که به پسر دیگر ایرج تعلق گرفت، ایران نامیده شد. با این همه تأکید ما در تعامل با هر قوم و ملتی باید روی فصول مشترک و به خصوص حوزه فرهنگ و هنر باشد.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکترای جامعه شناسی از تگزاس آمریکا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست