سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

معرفی و نقد مجموعه شعر «به کسی نگو»


معرفی و نقد مجموعه شعر «به کسی نگو»

با نگاهی کلی به مجموعه ی مذکور, وجود ذهن سیال و متمایل به ظرفیت های تصویری در بیانِ مؤلف, مشهود و محسوس می نماید

«به کسی نگو» مجموعه سروده‌های کتایون ریز خراتی، شامل پنجاه اثر در ۱۱۷ صفحه است که در سال ۱۳۸۷ توسط انتشارات آهنگ دیگر، با تیراژ ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۰۰۰ تومان به چاپ رسیده‌است.

با نگاهی کلی به مجموعه‌ی مذکور، وجود ذهن سیال و متمایل به ظرفیت‌های تصویری در بیانِ مؤلف، مشهود و محسوس می‌نماید، سیالیت ذهن مؤلف در آثار بیش‌تر به فضاهای انتزاعی بر می‌خورد که البته با توجه به ماهیت نگرشی وی که سرشار از رمانتیسم و لطافتی خاص است، فضاهای انتزاعی ایجاد شده آزاردهنده نیستند و به دلیل برخورداری سطور و فضاها از عناصری که خود به‌تنهایی پتانسیل حس‌آمیزی دارند (مانند رنگ‌ها، میوه‌ها، وجود واژه‌ی زن، عروس، شکوفه، باران، دریا، و...) در خدمت زبان و بیان مؤلف قرار گرفته‌اند.

زن/ سپیدی پیراهنش را/ به عکس‌های ما پس داد/ وماه/ گوشه‌ی چشمش را پاک کرد. (ص ۴۷)

به پیشنهاد باران فکر می‌کنم/ به پسر کوچکی/ که قرار است بزرگ شود/ از لب‌هایش/ آلبالو بچینم. (ص ۸۰)

بنفش بزن صورتی/ روی نرده‌ها/ قلبی سرخ/ از وسط/ سیب شده است/ قل می‌خورد/ می‌خورد/ تا در شاخه‌های دامن زنی فرو رود. (ص ۷۷)

آثار مجموعه نشان می‌دهند، توجه ویژه‌ی مؤلف به زیبایی‌شناختی و حسی‌نگری‌گویی در او نهادینه است و رنجی برای ساختن سطرها یا فضاهای برخوردار از این ویژگی‌ها نمی‌برد.

باد/ میان تصویر/ به شمشادها می‌کوبد/ نرده‌ها نیستند/ یاس‌ها کنار تابستان رها شده‌اند/ دستم/ طولانی‌ترین نهری است/ که از میان باران می‌گذرد/... (ص ۳۲)

قلبم/ مثل اسبی چموش/ به دیوارها/ پا می‌کوبد/ شیهه می‌کشد/ و خواب/ در اقیانوس‌های مه‌آلود/ سرگردان است/... (ص ۲۱)

وجود شبه‌روایت در غالب آثار مجموعه به چشم می‌خورد و فرآروی و گسترش فضاها منجر به گسست ذهن مؤلف نشده و خواننده در کلیت هر اثر با یک نظام‌مندی شبه‌روایی در تصویرگری و تخیل‌زایی روبه‌روست. وجود شائبه‌های اروتیک که گاهی از مرز شائبه به سطح واقعی نیز رسیده‌اند در برخی از آثار محسوس و مشهود است.

با موهای بلند و/ سینه‌ی گرم/ او را به مبارزه می‌طلبم/ شوالیه/ با نیزه‌ی فولادی به میان دو برج سفید می‌تازد/... (ص ۱۵)

به کسی نگو/ ماه میان آلبالوها رسیده‌است/ پشت تصویر/ مردی به لب‌هایم آب می‌دهد/... (ص ۳۱)

نگاه لطیف مؤلف در اکثر آثار باعث شده خواننده همواره با احساسات غالب زنانه مواجه باشد حتی رفتار شکوه‌آمیز وی مخاطره‌ای برای رمانتیسم چیره بر فضاها ایجاد نمی‌کند. به‌عنوان مثال در شعری که «مرگ ۱» نام‌گذاری شده (ص ۳۴) علی‌رغم وجود روایتی محزون، وجود فضاهای رمانتیک حتی در خدمت تصویرگری فضای مرگ (...آب/ انگشت‌هایش را تکان می‌دهد/ ناخن‌های بسیار صورتی دارد/...) باز هم خواننده را به غرق‌شدن در لذت‌های حسی و شاعرانه وامی‌دارد تا به کنش یا واکنش. در همین شعر، سطر (کمی شبیه من مرده‌است) تلفیق مناسبی از روایت بیرونی و درونی شاعر صورت داده‌است.

در مجموع می‌توان آثار این مجموعه را آثاری شاعرانه، رمانتیک و سرشار از احساس پنداشت که مؤلف آن‌ها را در فضایی لطیف و آمیخته با احساسات زنانه سروده است.

اما اگر بخواهیم ویژگی‌های برجسته‌ی تخیل، تصویرگری، حس‌آمیزی و در کل شاعرانگی صِرف را در این مجموعه کنار بگذاریم و آن‌را، موشکافانه‌تر، با توجه به ویژگی‌های شعر امروز در بستر جهانی پر از دغدغه و چالش بررسی کنیم سئوالات خاصی مطرح می‌شود که نه‌تنها می‌بایست در این مجموعه مورد نقد قرار گیرند بلکه می‌توانند به‌عنوان مواردی از شاخصه‌های آسیب‌شناسی شعر امروز تلقی شوند.

سئوالاتی که مطرح خواهند شد و بی‌شک در ذهن خواننده‌ی امروز نیز وجود دارند.

مهم‌ترین سئوال این‌ است که جهان‌بینی شاعر تا چه اندازه به جهان پیرامون‌اش مربوط است و آیا به‌طور کلی هر شاعری را می‌توان صاحب جهان‌بینی دانست؟

این‌که اثر یک شاعر با چه دغدغه‌ای جنسیت او را برای خواننده آشکار کند و یا این‌که واضح شدن این امر در ذهن خواننده می‌تواند آسیب‌پذیری اثر محسوب شود یا نه؟

آیا با توجه به دردمندی‌های عینی و گسترده در جهان پر از تناقض که روح انسان معاصر را بی‌اختیار به سمت اعتراض می‌کشاند، شاعر هنوز می‌باید به شاعرانگی صرف و کشاندن روحیه‌ی خواننده به غرق شدن در احساسات رمانتیک بپردازد آن‌هم به‌صورت یک‌نواخت در سرتاسر آثار یک مجموعه؟

عدم تنوع در نگرش و حتی نگارش چقدر می‌تواند به پیکره‌ی یک مجموعه شعر لطمه وارد کند؟ آیا بستر ادبیات و خاصه شعر امروز نیاز ویژه‌ای به وجود المان اندیشه در کنار سایر المان‌ها نظیر تصور و تخیل دارد؟ آیا وقت آن نیست که آثار علاوه بر غرق‌کردن خواننده‌شان در فضاهای شاعرانه و حس‌آمیز او را ترغیب به تفکر و تحلیل کنند؟

آیا هنگامی که مخاطب از فضاهای شاعرانه‌ی محدود به رمانتیسم و احساسات غالب به روزمرگی‌ها، دردمندی‌ها و دنیای پیرامون عینی‌اش بازمی‌گردد می‌تواند جایگاهی برای آن‌ها بیابد؟

نویسنده: علیرضا عباسی