سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

هنر وارداتی در کشوری که مهد هنر است


هنر وارداتی در کشوری که مهد هنر است

مرزهای هنر جدید تا کجاست

او در کاتالوگ درباره پرفورمنس آرت خود چنین می گوید:

برای مایی که در سرزمینی زیسته ایم که از دیر باز بسیاری مفاهیم، از جمله مفاهیم سیاسی واجتماعی جزمی ویکسونگرانه بوده، طبیعی است که بسیاری از ارزش ها وحقایق را نادیده بیانگاریم. در شرایطی که از کودکی نیا موختیم که چه حقوقی داریم وچگونه باید به حقوق دیگران احترام بگذاریم چگونه می توان انتظار داشت در ابعاد بزرگتر این حقوق رعایت شوند...

وظیفه همگانی عنوان هنر نمایشی امیر معبد است که در نمایشگاه گروهی با عنوان وظیفه عمومی برگزار شد.

امیر معبد پیش از این در زمینه مجسمه وهنر محیطی فعالیتهایی در کارنامه هنری خویش داشته است.

● آنچه پرفورمنس آرت می‌نامند

هنر نمایش یا پرفورمنس آرت از دهه ۸۰ در اروپا ریشه دواند و با استقبال عموم مواجه شد. این هنر به واسطه نورپردازی، طراحی دکور و بازیگران با نمایش زنده به آفرینشی نو دست یازید. آنچه در پرفورمنس آرت تاثیرگذار بود ارائه امکانات تکنیکی جدیدی بود که به شیوه تئاتر اجرا می شد. در میان این علاقمندان دو دیدگاه متفاوت وجود دارد.

گروهی از اجراکنندگان (پرفورمرها) آن را فاقد هرگونه پیام و بار اجتماعی قلمداد می کنند و گروهی دیگر بر این باورند که لازمه پرفورمنس آرت وجود پیامی است که به شکلی تکان دهنده و تاثیرگذار باشد.

امروزه چهار دهه از ظهور پرفورمنس آرت گذشته است و ما هم اکنون با تجربه های متفاوت و رویکردهای نو در این عرصه مواجه ایم که رسیدن به تعریفی واحد از آن را کاری ناممکن می نماید. عواملی به عنوان قواعد و پایه های پرفورمنس آرت در آن دخیل هستند. چون سکون، تکرار و غافلگیری در کنار بدن، که نقش ابزار یا رابط را ایفا می کند از دیگر ویژگی هایی که آن را از تئاتر مجزا می کند این است که اثر پرفورمنس خط روایی داستانی مستقیم ندارد و در نهایت در پرفورمنس آرت زندگی شخصی و اثر هنری در هم تلفیق می شوند و تفکیک یکی از دیگری امکان پذیر نیست.

● وظیفه همگانی

اتاقی است به اندازه ۴*۳، متر دیوارهای سفید، پنجره ای کوچک که پرده ای بر آن نصب شده و دو در در سمت شمالی و جنوبی آن که فضای محدودی را برای حضور مخاطبان فراهم می سازد. فضایی که به میل امیرمعبد و لیلی گلستانی نقش مقابل وی می تواند محدود گردد.

مبلی در سمت در جنوبی قرار دارد و تلویزیونی در سمت در شمالی. چهار دوربین به طور همزمان ضبط ویدیوئی دارند از پلان و دو زاویه ۴۵ درجه درسمت شمال شرقی و غربی و ضلع جنوب غربی همه چیز به خوبی پیش می رود. پرفورمنس ساعت ۵ بعداز ظهر روز جمعه ۲۴ اردیبهشت ماه شروع می شود. امیر معبد، عرق گیر سیاهی برتن دارد و شلوار فرم سربازی و پوتین پوشیده است. نقش مقابل وی لیلی گلستانی در این نمایش پرفورمنس همسر اوست. دامن بلند و پیراهنی بر تن دارد. با گشایش در سمت شمال و جنوب عموم وارد فضای منزل این دو می شوند و در چهار دیواری خانه آن ها حضور می یابند.

امیر معبد کلافه و عصبی مدام در حال بهانه جویی و غرولند است. لیلی گستانی با مدارا و صبوری این عصیان گری را پاسخ می دهد. رفتار پرخاشجویانه معبد به پرتاب وسایل منزل و خرد کردن آن ادامه می یابد و هرازگاهی به نقش مقابل خود می گوید تو مرا دوست نداری... همسر وی در جواب پاسخ می دهد من تو را دوست دارم، درگیری مخاطبین در فضای منزل به عکس العمل زوج می انجامد معبد به تماشاگران می گوید او مرا دوست ندارد و همسر وی در ادامه اصرار می کند به خدا من دوستش دارم. این سو» تعبیر ادامه می یابد و بازی معبد و گلستانی در عمل و عکس العمل تخریب معبد و بازسازی گلستانی دنبال می شود. اغراق در حرکات معبد و اصرار وی در نمایش بی حد و حصر خشونت و ظلم ،نقش مقابل دیگران را درگیر می سازد.

● این یک پرفورمنس نیست

نیکو تراخانی از تماشاگران و بی ارتباط به نمایش به دلیل سابقه قبلی دوستی با معبد شوخی ساده ای را با او آغاز می کند. اما معبد چنان در جو نقش خود غرق شده است که بازخورد منفی با وی دارد. تماشاگر که این رفتار را توجیه ناپذیر می بیند نام او را چندین بار فریاد می زند و می گوید این یک پرفورمنس نیست. معبد تنها به او خیره می شود و پاسخی نمی دهد و گلستانی این حضور را نادیده می گیرد و تنها نقشی که با وی در ارتباط است معبد است و به جمع آوری خرده های شکسته لیوان و کنترل تلویزیون که تخریب شده مشغول است. معبد چندین بار تلویزیون را خاموش و روشن می کند و صدای آن را بلند می کند، می خوابد، بلند می شود و سیگار می کشد و باز می نشیند. نقش مقابل وی که از محبت وی بی بهره است در کنشی عصبی، حضور خود و دیده شدنش را غنیمت می داند و همچنان به پاسخ هایی چون ایرادی ندارد، خورده شیشه را جمع می کنم، چای میل داری و صحبت های دلنشینی از این قسم به تکرار می رسد.

در این میان تماشاگر بی ارتباط با پرفورمنس بار دیگر بر سر معبد فریاد می زند که رفتار خشونت آمیز وی و پرتاب استکان آب جوش باعث جراحت وی شده و تکرار می کند این وحشی گری است نه پرفورمنس. امیر معبد همچنان در قالب اغراق آمیز خود برمی خیزد و با شیشه شکسته چنان بر دست وی می کشد که خون از عمق پارگی به وجود آمده فوران می کند; حرکتی چنان خشن و عصبی و سریع که تماشاگران را به بیرون می کشاند.

تماشاگر مصدوم که به واسطه دیگر تماشاگران محاط شده است فریاد و گریه سر می دهد و پرفورمنس از رویه عادی خارج می شود. کف اتاق و حیاط گالری محسن از فوران خون دست نیکوترخانی آبیاری می شود اما خنجه های وی و فریاد او که این سلاخی است و پرفورمنس نیست چرا هیچ کس عکس العملی نشان نمی دهد در گوش تماشاگران محو می شود. دیگرانی که به واسطه در کوچک این اتاق امکان دیدن نمایش را نداشته اند بر این باورند که شاید این گوشه ای از پرفورمنس است اما خون سرخ سرریز شده و بدن لرزان و صورت سیاه شده از پاک شدن آرایش مصدوم، به تماشاگران گواهی دیگری می دهد.

مدیر گالری و چند تن دیگر برای آرام کردن تماشاگر دست به هر کاری می زنند. تقریبا پرفورمنس از داخل اتاق و بازی معبد و گلستانی به بیرون کشیده شده است. حضور کیومرث پور احمد نیز در حیاط گالری دیده می شود اما چنان همه چیز با فریاد و خونریزی مصدوم تحت الشعاع قرار گرفته که فیلمبرداری به ثبت این لحظات دوربین را به مصدوم نزدیک می سازد که مصدوم فریاد انزجار خود را به او می رساند و به دوربینش حمله می کند. وی می گوید خیلی نفرت انگیز است از صحنه زجر کشیدن یک انسان فیلم می گیری. پرفورمنس به بیرون کشیده شده است. مدیر گالری و کوریتور نمایشگاه قصد بردن مصدوم را به بیمارستان دارند ولی مصدوم فریاد می زند این پرفورمنس نیست، یک دفعه مردم را سلاخی کنید بگویید پرفورمنس.... و معبد باید عذرخواهی کند. معبد و گلستانی از اتاق بیرون نمی آیند و اتفاقات افتاده در بیرون اتاقک را نادیده می انگارند. فریاد تماشاگر مصدوم ره به جایی نمی برد و با کمک دیگران وی را که به واسطه از دست دادن خون و درد ضعیف شده است به بیمارستان منتقل می کنند. دقایقی بعد مردی با دستمال لکه های خون را که موزائیک حیاط گالری محسن را سرخ کرده پاک می کند و هم چنان پرفورمنس ادامه دارد.

● هدف وسیله را توجیه می کند

تماشاگران دیگری وارد اتاق می شوند که از دیگران می شنوند مراقب باشید.

نمایش خشم پایان ندارد. معبد جاروبرقی به برق را که گلستانی در حال پاک کردن خرده شیشه هاست برداشته به بالا می برد و چنان می کوبد که برق از دستگاه جرقه می زند و خرده های شکسته به تماشاگران اصابت می کند. امکان خروج نیست. در به قدری کوچک است که در فضای چهاردیواری محصور می شوی. این نمایش خشم و سو»تفاهم تا بیش از چهار ساعت ادامه می یابد و هر از گاهی معبد به نقش مقابل خود همان سوال را مرور می کند تو دوستم نداری و گلستانی می گوید به خدا دوستت دارم. حرکاتی تکراری، کش آمده و بی پایان که بازی اغراق شده معبد در خرد کردن همه چیز به آن رنگی نمی دهد. نقش مقابل وی نیز زخمی می شود برای تماشاگرانی که از اتفاق قبل بی خبرند. این رفتار هراسناک و غیرطبیعی است. معبد بی هیچ خستگی ادامه می دهد. گاهی در بر روی تماشاگران بسته می شود و باز می گردد.

آنچه پرواضح است معبد در بیان آنچه که در کاتالوگ به آن اشاره می کند موفق بوده است. عدم رعایت حقوق دیگران به خوبی از او بازخورد می یابد تا جایی که بازیگر مقابل خود و یک مخاطب بی ارتباط با نمایش را چنان مصدوم می کند که به بخیه های بی شمار و تزریق خون می انجامد و این ماحصل هنر نمایش معبد در گالری محسن به عنوان وظیفه همگانی است; بیان مفهومی که پا از حد پرفورمنس فراتر می نهد و به عریانی درونیاتی می پردازد که روان دگرگونی را پیش گویی می کند که به بهانه هنر نمایش بروز بی شائبه یافته است. این نمایش خشم و سلاخی به هیچ عنوان تا قبل از پایان ۴ساعت پایان نمی یابد. آنچه می ماند اتاقکی است که اشیای آن شکسته و منهدم شده است و چهار دوربین این همه را ضبط می کند تا با تدوین در روزهای آتی نمایشگاه نمایش داده شود.

● آنچه پیشینیان داشتند

سابقه پرفورمنس به این معنا به خارج از مرزهای ایران باز می گردد اما بیش از آن تعزیه و رجزخوانی در فرهنگ ایرانی بسترهای عمیق تر; داشته است مراسمی که به مناسبت های مذهبی در جمع های مردمی به نمایش درمی آمد با حضور کاراکترهای سیاه و سفید برای نمایش خوبی و بدی مبنایی که مفهومی اسطوره ای دارد نمایش هایی چون رجزخوانی شمر و بریده شدن سر طفلان مسلم.

چنین می نماید که اگر چنین نمایشی در واقع به بریدن سر کودکان و قتل انسان ها به دست یکدیگر می انجامید به طور یقین در تاریخ تعزیه به آن اشاره می شد.

رویدادی که در گالری محسن پیش آمد حتی اگر به پای یک اتفاق گذاشته شود، این سوال را به ذهن متبادر می سازد برای فرو رفتن در ژست، انجام حرکت های آوانگارد و هنر جدید مرزهای حرکت تا به کجاست؟

بی شک ریشه چنین رفتاری به جریاناتی دور می انجامد که در آن بسیاری از مسئولین بی تاثیر نیستند. حرکات اغراق آمیز و خارج از اصول انسانی می توانست به قطع عضو و... ختم شود.

در بررسی پرفورمنس در کشورهایی که خودبانی آغازیدن آن بودند چنین نمایشی از خشم در ارتباط با حیوانات صورت گرفته است که سازمان حمایت از حیوانات معترض و شاکی چنین رویدادی شده اند لیکن نمایشی این چنین از عصیان گری و سلاخی در آنجا نیز بی سابقه است.در این راستا دو اتفاق مهم قابل رصد است.

چندی بیش که در مرکز هنرهای تجسمی و اداره ارشاد اسلامی با تعیین مرزهایی به نمایش گذاشتن آثار هنری گالری ها را محدود می کرد با چنان انتقادی از ناحیه هنرمندان روبرو شدیم که این نظارت به کل از گردن مرکز هنرهای تجسمی ساقط و به گالری دار منحصر شد. لیکن این سوال پیش می آید آیا گالری های خصوصی فضای امنیتی موجه برای نمایش این قسم از هنر جدید را دارند؟

● تحفه ای به نام هنر آوانگارد

البته و صد البته که به رهروان هنر آوانگارد پیوستن با پیشینه ای که رقم های میلیونی به عاریت رسیده برای تعدادی معدود که با واسطه پشتیبانی واسطه ها برندی یافته اند و آوازه ای یافته اند چنان وسوسه انگیز است که هنرمندان را به سمت و سوی هنری مشهور به (هنر جدید) سوق می دهد.

● مرغ همسایه غاز است

چند سال پیش از آن هنگام که موزه هنرهای معاصر سردمدار نمایشگاه هنر جدید و هنر مفهومی شد و خیل علاقمندان به یافتن فرآیند آنچه هنر جدید می نامند به یادگیری کلاس های بی اتمام هنر جدید و تاریخ هنر انجامید تا کتاب هایی که در این سال ها به ترجمه انتشار یافت، دق الباب تازه ای را آغازید که چون تاریخ ورق خورده ما که به محمد زمان و ابوالحسن غفاری خرده می گیریم که در تاریخ هنر ایران زمین شکاف وارد کرد در همان راستا با شکافی به مراتب عمیق تر سرباز کرد.

تعاریفی چون هنر مفهومی، ویدئوآرت، پرفورمنس، اینستالیشن از جمله مفاهیم غریبی بودند که هنرمندان برای رزومه کاری خود این عناوین را می طلبیدند معانی که در تعریف فرهنگ و آداب و رسوم ایران هیچ گونه تلفیقی نیافت و به تنهایی طلایه دار نوع جدیدی شد که به دلیل اسامی غریب و بیگانه آن محیرالعقول به نظر می رسید خیل علاقمندان به یادگیری مبنای مفهومی و فلسفی این ژانر از هنر از دل کلاس های تاریخ هنر معاصر نیز راه به جایی نبرد.

● آنجا که حراجی های جهانی مبنا می شود

دریای طوفانی هنرهای تجسمی را آرامشی نیست. بنای به وجود آمده که به تکرار هنرمندان از یک جنس دست می یازد هنرمندی که به واسطه ارتباطاتی برندی می یابند و دیگر هنرمندان را به کپی از خود وامی دارند و در سوی دیگر جامعه منفعل هنرهای تجسمی با مدیرانی که بی ارتباط به هنر تجسمی در حال تغییر و تحول هستند و دوره طرح کاد را می گذرانند. مدیرانی که با ورود به جامعه هنرمندان تجسمی تازه وارد کلاس های آموزش می شوند که به مرور تعریف هنر تجسمی و هنرمندان را بشناسند و پس از این دوره آموزشی بنا به صلاحدید مشاوران و نزدیکان در انتخاب هنرمندان به رای و سلیقه مشاوران خود می پردازند و این همه دوگانگی جز آسیبی جدی بر مبنای هنر تجسمی و پیکره آن ره به جایی نخواهد برد.

ساده انگاری اتفاقاتی از این دست و ارزش گذاری به تعداد محدودی از افراد برای یافتن اعتبار جهانی برای بانیان این حرکت ها و هنرمندان منتخب متاسفانه به تصویب حرکت هایی منجر می شود که دستاورد آن از هم اکنون مشهود است.

شاید با نام آوری دو هنرمند جوان و چند هنرمند قدیمی در فروش های بزرگ جهانی نام ایران در سکوی جهانی مطرح شود اما به طور یقین اثرگذاری چنین جریان های مصنوعی و کنترل شده که به واسطه نمایش های ساختگی و یک سونگرانه اشخاص محدودی را به عنوان نماینده هنر تجسمی ایران به جهانیان معرفی می کند عواقبی را به دنبال خواهد داشت که چیدمانی از نوع وظیفه همگانی و پرفورمنس خونریز آن در این تخریب جز» کوچکی خواهد بود.

● جوابگوی نسل آینده هنرهای تجسمی نیستیم

اینجاست که نمی دانیم این حرکت های گسترده را ارج نهیم یا به تامل بنشینیم. هنر مدرن و آوانگارد به سرعت در میان هنرمندان در حال تکرار و انتشار است; رویه ای که بی هیچ تاملی به فرهنگ ور وحیه قومی و تنها با تقلید کورکورانه و تحلیل گرایانه از جامعه غرب تکرار می شود جریان سازی هایی را رقم می زند که چون سایر دست آوردهای بی تامل به آسیب و تخریب جامعه هنر تجسمی و روحیه مردمی دست می زند.

جایی که آثار چاپی با رویکردی اروتیک سبب ساز قیمت های بالایی در حراج های جهانی برای فروش خود می شوند و هنرمند جوان اتیکتی می یابد ،بانیان چنین روندی بر سکوهای افتخار می ایستند و طلایه دار نجات بخشی جامعه هنر تجسمی می شوند. از سوی دیگر ویدئوآرت و پرفورمنس ها که بی هیچ مبنای اصولی چون قارچ سمی در گالری های متعدد رونمایی می شوند و هر هنرمند برای ارائه رزومه موفق یکی دو مورد از آن را در کارنامه هنری خود دنبال می کند.

به یک دفعه وقتی سراغ هنرمند بی ادعای نقاش قهوه خانه می رویم که در همین ایام البته با تلاش های مدیران دوره های قبل که هم اینک به بار نشسته و"خیالی نگاری" وامتیاز برگزاری آن از آن مدیران امروز می شود خارج از تمامی این بازی های تبلیغاتی و سودجویی هایی که اندکی نگرش مشفقانه برای جامعه هنر تجسمی ندارد .

هنرمند نقاش قهوه خانه را در انجام کمترین امورات زندگی خویش عاجز می بینیم و این همه بی مبالاتی را زیر سوال می برد که به واسطه تبلیغات هدف دار جامعه هنرهای تجسمی در بخش دولتی و خصوصی ،اندک بانیان به حق به جای مانده را بی هیچ تجلیلی یکی یکی از دست می دهیم. در این کارزار باید آرزوی آن را داشت که این طوفان سهمگین کلاه ما را با خود نبرد. ایران که پیش از این به بسیاری از هنرها زیبنده بود هم اینک خود آینه مغشوش و معوجی از هنر وارداتی می شود که با انعکاس ناقص از خود در سکوهای بین المللی رتبه و مقام می یابد.

سرآخر حرکت بنیادی بخش خصوصی و به دست آوردن رتبه های جهانی در مقابله با حضور محدود و کم اعتبار بخش دولتی جریان سازی هایی را به دنبال دارد که هنرمند در انتخاب به جهانی شدن و آرزوهای بزرگ به بخش خصوصی کشیده می شود; بخشی که افراد محدودی را مشایعت می کند و در نهایت جریان سهل انگارانه و بی مبالاتی را رقم می زند که با عنوان پرطمطراق هنر جدید و هنر آوانگارد زیور می شود; باوری که در اعماق خود علیه هنر ایران و حتی خود یورش می برد و دستاورد آن طی سال های آتی افسوس و صد افسوس ها را به دنبال خواهد داشت.

نویسنده : آهنگ نخعی



همچنین مشاهده کنید