چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

سیاست مدار سیاست دان


سیاست مدار سیاست دان

یادداشتی در باره کتاب در تیررس حادثه نوشته حمید شوکت

مظفر بقایی که در آستانه انقلاب بهمن ۵۷، پس از سال‌ها به خواست شاه برای چاره‌جویی جهت رویارویی با بحرانی که جریان داشت به دربار رفته بود، با اشاره به رخسار زرد و چشمان بی‌فروغ او می‌گوید:«شاه گفت: خب به نظر شما کی می‌تواند این اوضاع را در دست بگیرد؟ گفتم یک کسی که قدرت قوام‌السلطنه را داشته باشد. این جا تنها جایی بود که چشم‌های شاه برق زد.

این کلمه تکانش داد. خوش آمدن و بد آمدنش را نمی‌توانم بگویم، ولی تکانش داد.» کتاب در تیررس حادثه نوشته حمید شوکت روایت داستان زندگی سیاسی پرفراز و نشیب احمد قوام‌السلطنه از برجسته‌ترین و البته تاثیرگذارترین سیاست مداران ایرانی یک سده اخیر است. قوام سیاستمدار تیزهوش و جسوری بود، که بویژه در فاصله سال‌های پس از انقلاب مشروطیت ( تا زمان مرگش در سال ۱۳۳۴) نقش پررنگی در تحولات سیاسی زمان خود بازی کرد. انتصاب چند باره او به مقام نخست وزیری در این سال‌ها مهمترین شاهد این مدعاست. شوکت در این کتاب تلاش کرده است تا ضمن توصیف غیر جانبدارنه و موشکافانه زندگی سیاسی این سیاستمدار برجسته به واکاوی ویژگی‌های شخصیتی او نیز بپردازد.

نویسنده نخستین و شاید بارزترین ویژگی قوام‌السلطنه را غرور او می‌داند، غروری که برخاسته از طبقه اجتماعی‌ای بود که او در آن متولد شده و رشد یافته بود. مهمترین مصداق این غرور برخورد او با محمد رضا شاه جوان است، برخوردی که در آن قوام به کنایه به شاه جوان می‌گوید:«ماشاءالله اعلی‌حضرت بزرگ شده اند، دفعه آخری که دیدیمشان روی پایمان می‌نشستند» افزون بر این، نقل است که قوام در دوران صدرات در اتاق کار خود صندلی نمی‌گذاشته است، تا دیگران ناگزیر باشند در حضور او بایستند. دومین ویژگی مهم قوام‌السلطنه جسارت و شجاعت او بوده است.

از علی سهیلی نقل می‌کنند که در توصیف شجاعت قوام گفته است:«خداوند در وجود او (قوام) ترس و ملاحظه نیافریده است.» ویژگی دیگر احمد قوام درایت سیاسی و هوشمندی بسیار بالای او بود، هوشمندی و درایتی که در سایه آن سیاست خارجی ایران به یکی از مهمترین دستاوردهای خود در طول صد سال گذشته (خروج نیروهای شوروی از آذربایجان) دست یافت. زندگی سیاسی قوام‌السلطنه فراز و نشیب‌های بسیاری را تجربه کرده است اما در این میان از سه مقطع می‌توان به عنوان مقاطع حساس زندگی سیاسی او نام برد. در مورد اول یعنی در سال ۱۲۹۹ قوام به عنوان والی آذربایجان در مقابل دستور سید‌ضیاء‌الدین طباطبایی نخست وزیر دولت کودتا مقاومت کرد و به دستور سیدضیا بازداشت و روانه تهران شد. اما دیری نپایید که تندوری‌های سید موجبات عزل او از مقام نخست وزیری را فراهم آورد و قوام از زندان عشرت آباد روانه کاخ گلستان شد و به فرمان احمد شاه به مقام نخست وزیری منصوب شد.

در کابینه قوام رضاشاه پست وزارت جنگ را در اختیار داشت و مخالفت قوام با تندوری‌ها و زیاده خواهی‌های رضاخان و تلاش او برای محدود کردن قدرت و نفوذ رضاخان سبب شکل گیری اختلافاتی جدی میان این دو شد، اختلافاتی که اسباب دوری طولانی مدت قوام از عرصه سیاست در ایران در سال‌های اول حکومت پهلوی در ایران را فراهم آورد.در دوره دوم قوام در شرایطی بحرانی (شرایط اشغال آذربایجان توسط نیروهای شوروی و تظاهرات حزب توده در حمایت از اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی) با تیزهوشی بسیار و با دادن وعده اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی و منوط کردن اعطای این امتیاز به خروج نیروهای شوروی از کشور و تصویب امتیاز در مجلس شورای ملی موفق شد تا به غائله آذربایجان خاتمه دهد و به یک قهرمان ملی تبدیل شود.

اما دوره سوم را شاید بتوان تاریک ترین دوران زندگی سیاسی قوام‌السلطنه دانست، او در جایگزین دکتر محمد مصدق نخست وزیر مردمی‌ و رهبر جنبش ملی مردم در مقابله با استعمار نفتی انگلستان شد، و قوام پس از شش روز پرتنش و به دنبال اعتراضات گسترده مردمی به رهبری جبهه ملی و آیت‌الله کاشانی در سی ام تیر ماه ۱۳۳۱ ناگزیر از استعفا شد، استعفایی که پایان عمر سیاسی قوام‌السلطنه را در پی داشت. سه سال پس از این ماجرا قوام در تیرماهی دیگر چشم از این جهان فرو بست، گویی تیرماه برای او با ناخوشی‌ها پیوند خورده بود. اما آیا قوام قهرمان ملی بود یا ضد قهرمان ملی؟ در پاسخ باید گفت او نه قهرمان ملی بود و نه ضد قهرمان ملی بلکه سیاست مدار سیاست دانی بود که تنها یک چیز نمی‌دانست و آن زمان برخاستن به موقع از سر میز بود. کتاب در تیررس حادثه به قلم شیوا و روان حمید شوکت و توسط انتشارات اختران منتشر شده است.

نویسنده : سهراب سعدالدین