جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مروری بر «ملکان عذاب»


مروری بر «ملکان عذاب»

«ملکان عذاب», سومین رمان ابوتراب خسروی پس از «اسفار کاتبان» و «رود راوی» است رمان, با روایت زکریا شرف از کودکی اش آغاز می شود

«ملکان عذاب»، سومین رمان ابوتراب خسروی پس از «اسفار کاتبان» و «رود راوی» است. رمان، با روایت زکریا شرف از کودکی‌اش آغاز می‌شود. کودکی زکریا شرف در عمارت‌های اربابی گذشته است؛ عمارت‌هایی که مادر زکریا آنها را از شوهرانش که همگی خان‌ و‌ خان‌زاده بوده‌اند به ارث برده است. مادر، عروس هزاردامادی است که هر خان که می‌میرد خان بعدی به خواستگاری‌اش می‌آید و بخشی از املاکش مال مادر می‌شود. زکریا اما فرزند هیچ‌کدام از این خان‌ها نیست. او فرزند اولین شوهر مادر است که خان نبوده، بلکه ژاندارم قلدری بوده که با سربازانش مدتی در روستای زادگاه مادر اطراق کرده و مادر را برای مدت کوتاهی به عقد خود درآورده و بعد هم طلاق داده و رفته است. زکریا بعدها می‌فهمد که پدرش یک روز هنگام عبور از روستایی مصیبت‌زده، دستخوش تحول شده و رخت ژاندارمی را به دور انداخته و به کسوت تصوف در‌آمده است. دوران دانشجویی زکریا با وقایع شهریور ۲۰ تلاقی می‌کند و پا به‌سن گذاشتنش مقارن می‌شود با کودتای ۲۸ مرداد ۳۲. در همان دوران دانشجویی است که یک روز پدر، او را به خانقاه خود احضار می‌کند. زکریا در خانقاه پدر، با دم و دستگاه مخوفی مواجه می‌شود که پدر آن را با آرزوهای بزرگ بنا کرده است. اکنون که پدر پسر گمشده‌اش را بازیافته است می‌خواهد با فنای خود، روحش را در جسم پسر باقی بگذارد. پسر اما تحمل این دم و دستگاه غریب را ندارد. ملکان عذاب، مجموعه‌ای از روایت‌های موازی است که به‌خوبی در هم تنیده شده و به هم متصل شده‌اند.

یک روایت، روایت زکریا‌ست. روایت دیگری که به موازات این روایت پیش می‌رود، روایت پسر زکریا و عشق ناکام اوست. عشقی که به‌نوعی با ماجرای زکریا و دوست نزدیک او - محمد مجد- گره خورده و از این طریق، با وقایع کودتای ۲۸مرداد. این دو روایت، اما هرکدام روایت‌های دیگری را هم در دل خود دارند. زکریا، هم روایت خود را دارد و هم راوی مکتوبات صوفیانه پدر است و پسر زکریا نیز، هم راوی مکتوبات زکریا‌ست و هم راوی ماجرای خود. به نوعی می‌توان گفت که در ملکان عذاب، پدران، روایت خود را در روایت فرزندان تداوم می‌دهند. در خلال این تداوم اما همه‌چیز همان‌گونه که میراث‌گذاران می‌خواهند، جلو نمی‌رود. نوشتار، کار خود را می‌کند و تناقض‌های روایت را رو می‌کند و آنچه را راویان می‌خواهند لاپوشانی کنند، از پرده بیرون می‌اندازد. هم زکریا شرف و هم حوریه - معشوق پسر زکریا - نیاکان گمشده و نامعلومی دارند. نیاکانی که وقتی به آنها می‌رسند که دیر شده است و جز نعشی از این نیاکان پیش‌رویشان نیست. زکریا، مدت کوتاهی پدرش را می‌بیند و بعد از آن، پدر دود می‌شود و به هوا می‌رود. برای حوریه نیز در مواجهه با مادر پنهان نگه‌داشته شده، اتفاقی کم‌وبیش مشابه می‌افتد. مادر زکریا، پدر را از پسرش مخفی نگه داشته و پدر حوریه نیز، مادر را از دخترش. نیاکان گمشده، هنگامی پیدا می‌شوند که قدری دیر شده است. خرده روایت دیگر رمان، داستان سرهنگ سلیمی و قتل او، بعد از دستگیری‌اش در جریان کودتای ۲۸مرداد است. رمان، به لحاظ تکنیکی در اتصال این خرده‌روایت‌ها به یکدیگر موفق است و همچنین در ایجاد نوعی حس تعلیق و انتظار در خواننده برای گره‌گشایی از معماهایی که در دل متن تنیده شده‌اند. ملکان عذاب، رمانی

چند لایه است که این چندلایگی بر زبان و لحن رمان نیز تاثیر گذاشته است. نویسنده به‌خوبی توانسته است بخشی از ادبیات کهن را به‌طور غیرمستقیم، جذب و درونی رمان خود کند.

نیاکان گمشده