پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

پهلوی اول و آغاز عصر اقتصاد نفتی در ایران


پهلوی اول و آغاز عصر اقتصاد نفتی در ایران

هرچند درباره مفهوم رانت تعریف چندان واحدی میان اقتصاددانان و سیاستمداران وجود ندارد, اما در هر حال می توان گفت رانت به طور كلی منبع درآمدی متفاوت از سود یا مزد محسوب می شود

اگر چه مفهوم اقتصاد نفتی از دهه ۵۰ میلای به این سو برای توصیف ماهیت دولت‌ در ایران به کار گرفته شده است و این دوره عصر پهلوی اول را شامل نمی‌شود اما این نوشتار در تلاش برای یافتن پاسخی به این پرسش که آیا می‌توان نظام مفهومی اقتصاد نفتی را در مورد ساختار سیاسی و اجتماعی پهلوی اول نیز به کار برد، می‌کوشد تا نخست با مروری بر مفهوم اقتصاد رانتی که قادر است نظام مفهومی اقتصاد نفتی را به خوبی تبیین کند و سپس نگاهی به برخی از شواهد و واقعیات مربوط به نفت در دوره رضاخان, پاسخی مناسب را ارائه کند.

● مروری بر مفهوم اقتصاد رانتی:

هرچند درباره مفهوم رانت تعریف چندان واحدی میان اقتصاددانان و سیاستمداران وجود ندارد, اما در هر حال می‌توان گفت رانت به طور كلی منبع درآمدی متفاوت از سود یا مزد محسوب می‌شود. برای مثال آدام اسمیت پدر اقتصاد لیبرال كلاسیك تصریح می‌كند رانت به شیوه‌ای متفاوت از دستمزد و سود در تركیب قیمت كالاها داخل می‌شود از نظر اسمیت رانت برخلاف سود و مزد موجب نوسانات قیمت نیست بلكه رانت خود نتیجه نوسانات قیمت است.([۱])

دیوید پیرس نیز در لغت‌نامه اقتصاد مدرن رانت را پرداختی می‌داند كه بیش از آن چیزی است كه در قبال كاربرد یك عامل ضروری است تا پرداخت شود.([۲])

براساس آنچه گفته شد، در مجموع رانت را می‌توان درآمدی دانست كه برخلاف سود و مزد كه نتیجه تعاملات و تلاش و فعالیت اقتصادی است، بدون تلاش به دست می‌آید، ویژگی‌های دولت رانتیر را در مجموع می‌توان به شرح ذیل عنوان كرد:([۳])

۱) دولت رانتیر دولتی است كه بیش از ۴۲ درصد از درآمدهای آن از رانت خارجی به دست می‌آید.

۲) درآمدهای دولت رانتیر هیچ ارتباطی با فرایندهای تولیدی در اقتصاد داخلی كشور ندارد.

۳) در دولت رانتیر درصد بسیار كمی درگیر تولید رانت هستند و بنابراین اكثریت جامعه دریافت‌كننده و تعدادی نیز توزیع‌كننده رانت هستند.

۴) دولت رانتیر اصلی‌ترین دریافت‌كننده و در نتیجه هزینه‌كننده درآمدهای ناشی از رانت است.

بدین ترتیب، بیشتر كشورهای تولیدكننده و صادركننده نفت را می‌توان دولت‌های رانتیر دانست زیرا همچنان كه اشاره شد درآمدی كه نصیب این دولت‌ها می‌شود هیچ‌گونه ارتباط جدی با پویش‌های اقتصادی در داخل كشور ندارد.

تاثیرات دولت رانتیر بر پویش های داخلی کشورها به طور معمول به سه دسته تقسیم‌بندی می‌شوند كه این تأثیرات عبارتند از تأثیر بر دولت، تأثیر بر روابط دولت و جامعه و سرانجام تأثیر بر اقتصاد كه هر یك از این تأثیرات در ذیل به اختصار مورد بررسی قرار می‌گیرد.([۴])

نخستین تأثیر درآمدهای ناشی از رانت را می‌توان در افزایش استقلال دولت از جامعه جستجو كرد. به عبارت بهتر می‌توان گفت از آنجایی كه دولت تنها دریافت‌كننده و سپس توزیع‌كننده رانت محسوب می‌شود می‌تواند از این درآمدها برای تداوم قدرت انحصاری خود استفاده كند و در مواقع حساس با سرازیر كردن بخشی از این درآمدها به سوی جامعه ولو به صورت موقت بحران‌ها را كاهش دهد.

تأثیر دوم رانت بر دولت را نیز می‌توان در كاهش توانمندی استخراجی (Extract Capability) و همچنین لطمه به توانمندی توزیعی (Distributive Capability) كشورها ملاحظه كرد. به عبارت دیگر می‌توان گفت برخلاف بیشتر دولت‌ها كه مجبور به اخذ مالیات از جامعه و صنایع خود هستند، دولت رانتیر به علت بهره‌گیری از درآمدهای ناشی از رانت، نیاز چندانی را به مالیات‌ها و در نتیجه به جامعه مدنی احساس نمی‌كند، در نتیجه چنین روندی نیز افزون بر آنكه توانمندی توزیع عادلانه ثروت و قدرت در جامعه به تدریج تحلیل می‌رود، دولت نسبت به استخراج بهینه سایر توانمندی‌ها در جامعه نیز كم توجه و حتی بی‌تفاوت می‌شود.

با وجود آنچه گفته شد، تأثیر رانت بر اقتصاد كشورها نیز از دیگر پیامدهای رانت‌گرایی محسوب می‌شود. به عبارت بهتر می‌توان گفت از آنجایی كه اقتصاد رانتی حاصل پویش‌ها و تعاملات موجود در بین مردم یك كشور نیست این موضوع موجب می‌شود تا به تعبیر افرادی مانند چاتلوس, «اقتصاد چرخشی» (Circulation Economy) در برابر «اقتصاد تولیدی» (Productive Economy) به وجود آید. از نظر چاتلوس دولت رانتیر موجب به وجود آمدن مكانیسمی ناخودآگاه می‌شود كه در آن رفتار اقتصادی افراد و شركت‌ها در راستای رقابت برای كسب هرچه بیشتر رانت در حال چرخش, شكل می‌گیرد و در نتیجه فعالیت‌های تولیدی از كارایی و مطلوبیت چندان بهره‌مند نمی‌شوند. وی همچنین تصریح می‌كند كه در اقتصادهای رانتی، دستیابی به چرخه رانت به مراتب مهم‌تر از دستیابی به كارایی تولید است و تعصب‌ها و گرایش‌های ضدتولید نیز هم منجر به تغییر رفتار اقتصادی در عرصه سیاستگذاری داخلی برای تولید محصولات استراتژیك می‌شوند و هم اولویت‌های سرمایه‌گذاری دولت را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند.([۵])

با توجه به مبانی تئوریک و آنچه در مورد نظام مفهومی اقتصاد رانتی و مشخصترین نماد آن یعنی اقتصاد نفتی در این قسمت گفته شد, در ادامه با بررسی برخی از واقعیات مربوط به نفت ایران در عصر پهلوی اول تلاش می‌شود تا این نظام مفهومی با واقعیات مذکور مقایسه و پاسخ مناسب برای پرسشی که در ابتدا مطرح شد, ارائه شود.

● مروری بر برخی از واقعیات نفت ایران در عصر پهلوی اول:

هر چند پژوهشگران مسائل ایران کمتر به صورت مستقیم به موضوع نفت و جایگاه آن در عصر پهلوی اول پرداخته‌اند اما با این وجود اهمیت بحث نفت و جنجال‌هایی که از همان ابتدا بر سر تسلط بر درآمدهای ناشی از فروش آن در ایران درگرفت موجب شده است تا پرداختن به موضوع جایگاه نفت دوره پهلوی اول از کانون توجهات تحلیل‌گران مسائل ایران چندان دور نماند.

جان فوران در این ارتباط در کتاب مقاومت شکننده می‌نویسد: «ایران پنجمین تولید کننده جهانی نفت در سال ۱۳۱۰ به شمار می‌رفت و اگر حق امتیازات نفتی نبود کسری تراز بازرگانی به حالت پیشین باقی می‌ماند, نفت موجب شد پس از سال ۱۳۱۰تراز بازرگانی خارجی ایران مثبت شود و از نیاز مبرم کشور به وام خارجی کاسته گردد.» ([۶]) وی در جایی دیگر از این کتاب می‌افزاید: در عصر رضاخان «درآمد نفت ده برابر شدو از ۴۶۹هزار پوند استرلینگ در سال ۱۲۹۹ به ۴ میلیون و ۲۷۱ هزار پوند رسید, با این وجود این تنها ده درصد و شاید حداکثر ۲۵ درصد از درآمد دولت بود و بخش عمده‌ درآمدهای دولت از منابع دیگر حاصل می‌شد.» ([۷]) فوران در عین حال تصریح می‌کند: «در مقایسه با صنعت نفت, سهم تولید کشاورزی در تولید ناخالص ملی دائم در حال کاهش بود و از ۸۰ تا ۹۰ درصد سال‌های دهه ۱۲۸۰ به حدود ۵۰ درصد در سال‌های دهه ۱۳۱۰ رسید.» ([۸])

کاتوزیان نیز در مورد درآمدهای نفتی دولت رضاخان معتقد است: «درآمدهای مستقیم و غیرمستقیم نفتی بزرگترین رقم درآمد دولت را تشکیل می‌داد و یک سوم کل هزینه‌های دولتی را تامین می‌کرد.» ([۹])

مسعود غفاری دیگر پژوهشگر مسائل اقتصاد سیاسی ایران هم می‌نویسد: «رضاشاه نخستین حاکم ایرانی بود که توانست عواید حاصل از نفت را افزایش دهد و اجرای طرح‌های موررد نظر حکومت, به ویژه خرید عمده تسلیحات را با استفاده از درآمد آن آغاز کند.»([۱۰]) وی در جایی دیگر تاکید می‌کند: «در اواخر دهه ۲۰ میلادی ایران دولتی نفتی به شمار می‌آمد و عواید حاصل از قرارداد‌های نفتی با شرکت نفت ایران و انگلیس تا میزان دو سوم از کل صادرات ایران و بخش عمده‌ای از درآمدهای کشور را تشکیل می‌داد.» ([۱۱])

افزون بر مواردی که گفته شد, نفت موجب بروز کشاکش‌هایی جدی در عصر پهلوی اول شد که توجه به این منازعات, می‌تواند ابعاد قابل ملاحظه‌ای از اهمیت نفت در ساختار اقتصاد سیاسی و اجتماعی دولت رضاخان را به نمایش گذارد. یکی از مهمترین این منازعات را می‌توان در دعوای ایران و انگلیس بر سر درآمدهای حاصل از نفت جنوب مشاهد کرد. از آنجایی که تامین هزینه‌های مالی توسعه کشور در نتیجه وقوع رکود جهانی طی سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱ و کاهش پرداخت‌های شرکت نفت ایران و انگلیس با بحران مواجه شده بود و تامین این هزینه‌ها با بحران‌های مالی جدید ناسازگار به نظر می‌رسید رضاخان در پایان یکی از جلسات هیئت وزیران در ۱۶ نوامبر ۱۹۳۲ تاکید کرد که دیگر قرارداد نفت ایران با شرکت ایران و انگلیس فایده‌ای ندارد و این قرارداد باید لغو شود.

دکتر شهروز شریعتی

منابع:

[۱]- A. Smith, The Wealth of Nation, (London: Everyman library, ۱۹۶۰), P. ۴۱۲.

[۲]- David Pearce, The MIT Dictionary of Modern Economics, (MIT Press, ۳rd Edition, ۱۹۸۹), P. ۱۲۰.

[۳]- See: H. Beblawi and G. Luciani, The Rentier State, (London: Croom Helm, ۱۹۸۷), PP. ۱۱-۱۲.

[۴]- امیرمحمد حاجی‌یوسفی، دولت، نفت و توسعه اقتصادی در ایران، (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸)، صص ۳۸ـ۴۱.

[۵]- M. Chatlus, "Policies for Developmental: Attitudes Towards Industry and Services", in G. luciani (ed.), The Arab State, (University of California Press, ۱۹۹۰), PP ۱۰۴-۱۲۷.

[۶]- جان فوران, مقاومت شکننده, ترجمه احمد تدین,(تهران: انتشارات رسا, ۱۳۷۸),ص۳۷۲.

[۷]- همان, ص۳۳۵.

[۸]- ص۳۴۳.

[۹]- محمد علی همایون کاتوزیان, اقتصاد سیاسی ایران دو جلدی, مشروطیت تا سقوط رضاشاه, ترجمه محمدرضا نفیسی, (تهران: انتشارات پاپیروس,ص۱۵۹.

[۱۰]- Masaud Ghaffari, Political Economy of Oil In Iran,(London: Book Extra, ۲۰۰۰), P.۱۲۷.

[۱۱]- Ibid, P.۱۰۰.

[۱۲]- Elwell Sutton, Persian Oil: A Study In Power Politics, (London: Lawrence & Wishart Ltd, ۱۹۵۵), P.۶۷, (from Ghaffari, Ibid.)

[۱۳]- Ghaffari, P.۱۰۹.

[۱۴]- بنجامین شوادران, نفت؛ خاورمیانه و قدرت‌های بزرگ, ترجمه عبدالحسین شریفیان, (تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی و موسسه انتشاراتی فرانکلین, ۱۳۵۴ )صص۵۰-۵۱.

[۱۵]- مصطفی فاتح, پنجاه سال نفت ایران, (تهران: پیام, ۱۳۵۸)

[۱۶]- نک: محمد علی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی دولت در ایران، از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی, (تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۲), صص۲۸۷-۲۹۱.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.