یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
تبیینی بر «نه شرقی, نه غربی» بررسی شعارهای اصلی مطرح شده در انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی نیز همچون هر پدیده دیگر، آثار و پیامدهایی داشت كه به نظر میرسد این آثار و پیامدها را باید برخاسته از ذات انقلاب اسلامی دانست كه همراه با آن شكل گرفتند و از خواستههای اولیه انقلابیون بهشمار میروند. مهمترین این آثار را میتوان در چهار زمینه سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیك، اقتصادی و امنیتی طبقهبندی كرد. در زمینه سیاسی، انقلاب اسلامی به پیروزی جنبش آزادیخواهی و ضداستعماری ملت ایران انجامید؛ در زمینه فرهنگی و ایدئولوژیك، ایران اسلامی به دیدگاههای انقلابی نوین دست یافت و درصدد صدور آن برآمد؛ در زمینه اقتصادی، روند تولید و تامین نفت مورد نیاز صنایع غرب از منطقه خلیجفارس مختل گردید و در زمینه امنیتی باعث ایجاد گسست در یكپارچگی خطوط و ترتیبات امنیتی موردنظر ایالاتمتحده برای محاصره شوروی شد و هركدام از این تاثیرات، بررسی جداگانهای میطلبند. اما مهمترین شعارهایی كه در طول دوران مبارزه علیه رژیم، بهویژه در سالهای آخر، مطرح میشدند و درواقع منویات امامخمینی(ره) را به نمایش میگذاشتند، دو شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» بودند كه درواقع شالوده و زیربنای فكری نظام حكومتی مدنظر امام را تشكیل میدادند. مقاله حاضر ضمن تشریح ابعاد سیاسی مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب، سرانجام سه عنصر عمده مندرج در شعار «استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی» را مورد تبیین قرار خواهد داد.
انقلاب اسلامی نتیجه همراهی و هماهنگی همه گروههای مبارز ملت ایران از جمله خودمختارطلبها، كمونیستها، دموكراتها و مذهبیون بود كه علیرغم برخورداری از اهداف و برنامههای مختلف، همگی تحت رهبری امامخمینی(ره) به مبارزه با رژیم شاهنشاهی پهلوی تا سرنگونی آن ادامه دادند و هریك بهنوبهخود در سرنگونی رژیم و تحولات پس از آن نقشآفرین بودند.[i] روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و تحولات سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درواقع تحت تاثیر این واقعیت و متاثر از تضاد میان این گروهها، جریانها و جنبشها، پایهگذاری شد. این مساله از آنجا ناشی میشد كه سه جریان یعنی خودمختارطلب، كمونیست و دموكرات، هیچكدام توانایی بسیج میلیونی مردم ایران در مقابل استبداد شاهنشاهی برخوردار از حمایت و پشتیبانی اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایالاتمتحده را نداشتند و لذا بهناچار به جنبش مذهبی ملت ایران تحت رهبری امامخمینی نزدیكی و همسویی جستند.
نارضایتی جنبش مذهبی از رژیم پهلوی به زمان رضاشاه بازمیگردد كه با تكیه بر قوه قهریه، تلاش بیسابقهای را برای تضعیف روحانیت شیعه در ایران آغاز كرد.[ii] اقدامات سركوبگرانه رضاشاه موجب گردید نهتنها رهبران مذهبی بلكه عموم مردم، با اصلاحات مورد نظر او از در مخالفت درآیند و در سال ۱۳۲۰، پسازآنكه وی تحتتاثیر متفقین مجبور شد كشور را ترك كند، گروههای مذهبی یكی از جبهههای اصلی مخالفت با رژیم را تشكیل دادند. ازاینزمانبهبعد، توجه به مذهب در قالب تلاش برای احیای جایگاه آن در زمینههای مختلف، تاكید بر قوانین اسلامی، ترویج رفتارهای مذهبی ممنوعشده توسط دولت و نیز انتشار كتابهای بسیار درباره اسلام، نمود یافت. اما این تجدید حیات مذهبی، هنوز وجهه سیاسی بهخود نگرفته بود و بیشتر به موضوعات مربوط به ایمان فردی و تعالیم اخلاقی دین بسنده میكرد. پس از وفات آیتالله بروجردی در سال ۱۳۳۹، شاه كه به نظر میآمد از فشار مذهبیها رها شده باشد، اجرای طرحهای غیرمذهبی خود را آغاز كرد و ازهمانزمان نشانههای ظهور تفكر سیاسی در میان روحانیت بهتدریج آشكار شد. در سال ۱۳۴۱، آیتالله خمینی(ره) با كسب حمایت هر دو جناح فعال و نیمهفعال روحانیت، مخالفت خود با طرحهای غیرمذهبی حكومت را آغاز كرد.[iii]
حضرت امام(ره) قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی را «مخالف شرع مقدس» و «مباین صریح قانون اساسی» دانست و آن را بهعنوان توطئهای «برای ازبینبردن قرآن مقدس»، تخطئه كرد. ایشان در دوم آذر ۱۳۴۱ با هشدار به اسدالله علم، نخستوزیر، و اعلام مخالفت با تصویب این لایحه، مبارزه آشكار خود را با رژیم شاهنشاهی آغاز نمود و همزمان از امریكا نیز بهعنوان دشمن اصلی قرآن و روحانیت یاد كرد.[iv]
رژیم در همان سال ۱۳۴۱ با طرح «انقلاب سفید»، قدم بعدی خود را در راه غیرمذهبیكردن كشور و تضعیف نهاد مذهب برداشت كه به واقعه كشتار طلاب علوم دینی فیضیه قم منجر گردید. این واقعه كه طی آن تعدادی از طلاب كشته شدند، به شكلگیری دوره جدیدی از مبارزه جدی علیه رژیم منجر شد كه نهتنها اشتباهات و زیادهرویهای رژیم بلكه موجودیت آن را نشانه گرفت. در این دوره حضرت امام(ره) رژیم پهلوی را نهتنها به بیبندوباری و فساد، بلكه به اعمال نفوذ در انتخابات، نقض قانوناساسی، تحدید مطبوعات و احزاب سیاسی، ازبینبردن استقلال دانشگاهها، نادیدهگرفتن نیازهای اقتصادی تجار، كارگران و دهقانان، تضعیف اعتقادات اسلامی، ترویج غربزدگی، فروش نفت به اسرائیل و افزایش مستمر شبكه دیوانسالاری مركزی متهم میكرد و آن را مورد حمله و اعتراض قرار میداد.
در خرداد ۱۳۴۲ و در آستانه ماه محرم، رویارویی جنبش مذهبی با رژیم به اوج خود رسید. در روز عاشورا (دوازدهم خرداد)، امامخمینی(ره) در سخنرانی خود در قم، ضمن محكومكردن اعمال رژیم، به شاه هشدار داد كه كاری نكند وقتی مجبور شود كشور را ترك كند، مردم به شادی بپردازند. بههمینخاطر، رژیم دو روز بعد امام را دستگیر كرد و به بازداشتگاهی در تهران منتقل نمود. دستگیری امام، نفرت عمومی از رژیم شاه را به حد انفجار رساند. در شورشی كه در پانزدهم خرداد در شهرهای قم، تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، كاشان و دیگر نقاط كشور رخ داد، در نبرد چندروزه میان تظاهركنندگان بیسلاح با واحدهای ارتشی ــ كه دستور كشتار داشتند ــ بنابه روایتهای مختلف، تعدادی بالغ بر چهارهزار نفر و طبق برخی آمارها حتی تا پانزدههزار نفر[v] كشته شدند. از همان زمان، واقعه پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، سرآغاز نهضت عمومی مذهبی و نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران محسوب گردید. در این روز، آیتالله خمینی بهعنوان رهبر ملی و سخنگوی خواستههای مردمی، و اسلام بهعنوان مبنای ایدئولوژیك مبارزه علیه شاه و حامیان خارجی او شناخته شد. در شرایطی كه احزاب غیرمذهبی اعتبار خود را پس از سقوط مصدق از دست داده بودند، دورهای از فعالیت سیاسی مردمی تحت هدایت رهبری مذهبی امامخمینی(ره) شكل گرفت كه به قول حامد الگار، جدیت و شدت این شورش «از پیش حاكی از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود.»
امام(ره) در سال ۱۳۴۳، اعتراضات خود را بر طبع استبدادی رژیم، كرنش و فرمانبرداری آن در برابر ایالاتمتحده و همكاری روزافزون آن با اسرائیل متمركز نمود[vi] و در سخنرانی خود برضد كاپیتولاسیون، در چهارم آبان، به خطر متوجه ایران و اسلام از سوی استعمار غربی چنین اشاره كرد: «تمام گرفتاریهای ما از امریكا است. تمام گرفتاریهای ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از امریكاست. این وكلا هم از امریكا هستند. این وزرا هم از امریكا هستند.»[vii] اعطای مصونیت قضایی به مستشاران نظامی امریكایی در مهرماه آن سال نیز موضوع حملات ضداستعماری حضرت امام علیه امریكا قرار گرفت و ایشان در همان سخنرانی چهارم آبان، با اعلام عزای عمومی، امریكا را «خبیث» و رئیسجمهور امریكا را «منفورترین افراد بشر... پیش ملت» ایران خواند.[viii] چند روز پس از این سخنرانی، یعنی در سیزدهم آبان، امام به تركیه و سپس به عراق تبعید گردید.
تصویب قانون حمایت از خانواده در سال ۱۳۴۶ كه بیتوجه به شرع مقدس، به دادگاههای غیرمذهبی صلاحیت رسیدگی به اختلافات خانوادگی را میداد و حقوق مردان را در مقابل زنان محدود میكرد، همچنین جایگزینكردن تقویم اسلامی هجری با تقویم شاهنشاهی كه ایران را یكباره از سال مذهبی ۱۳۵۵ به سال شاهنشاهی ۲۵۳۵ جهش میداد، و نیز برحذرداشتن زنان از پوشیدن چادر در محیطهای دانشگاهی، برنامههای ضداسلامی حزب رستاخیز، دخالتهای حكومت در امور اوقاف، نشر كتابهای مذهبی و اعزام مبلغ از سوی رژیم شاهنشاهی، سرانجام واكنش شدید روحانیت و از جمله حضرت امام(ره) را برانگیخت. امام در اولین سالگرد تاسیس حزب رستاخیز در بیستویكم اسفند ۱۳۵۳، طی سخنانی از تبعیدگاه خود در عراق، اینگونه اقدامات حزب رستاخیز را در راستای «ریشهكنكردن اسلام، نابودی كشاورزی، صرف منابع كشور در پای سلاحهای بیفایده و غارت كشور به نمایندگی از امپریالیسم امریكا» قلمداد نمود.[ix]
نخستین اعتراضات آیتالله خمینی كه با هدف اولویت شریعت اسلامی و لزوم تبعیت زمامداران از احكام اسلامی صورت میگرفت، پس از كشتار و سركوبهای متعدد رژیم شاهنشاهی و اصرار آن بر قوانین ضدمذهبی، بهتدریج رادیكالتر شد. تز تدارك جایگزین برای رژیم شاه را درواقع حضرت امام(ره) در فاصله اول تا بیستم بهمنماه سال ۱۳۴۸ طی سیزده جلسه تدریس در نجف تئوریزه كرد و این مبحث بهصورت كتاب اولینبار در سال ۱۳۵۲ تحت عنوان «ولایت فقیه: حكومت اسلامی»، انتشار عمومی یافت. این ایده اعلام میداشت كه در اسلام قدرت مذهبی و سیاسی از هم جدا نیستند و تنها فقیه است كه میتواند حاكم مشروع باشد. از آن زمان به بعد بود كه حضرت امام به هیچ جایگزینی برای رژیم شاهنشاهی جز حكومت اسلامی راضی نبود.
آیتالله خمینی چنان شهرت و محبوبیتی در میان اقشار ملت ایران پیدا كرده بود كه انتشار یك مقاله توهینآمیز علیه ایشان در روزنامه اطلاعات (در شماره مورخ هفدهم دی ۱۳۵۶)،[x] به شكلگیری قیامها و تظاهرات سراسری و پیوستهای دامن زد كه از مساجد، هدایت میشدند[xi] و انقلاب عملا از این زمان آغاز شد.[xii] در این اوضاع و احوال، دو جنبش كمونیستی و دموكراتیك نیز كه در اواخر بهار ۱۳۵۷ و در اوج تظاهرات مردمی از انزوا خارج شده بودند،[xiii] با تظاهرات مردم مذهبی همسو شدند و ضمن پذیرش رهبری آیتالله خمینی، پشت سر ایشان حركت كردند.[xiv] گذشته از گروههای شناختهشده مخالف رژیم پهلوی، همه اقشار مختلف مردم بهنحوی بهخاطر وجود تورم، فساد، فشار و اختناق، سیر نزولی اقتصاد و نادیدهگرفتهشدن تعالیم اسلامی ناراضی بودند اما به گفته سایروس ونس، وزیرخارجه كارتر، «مغناطیسی كه گروههای مختلف ناراضی را بهدور خود جمع كرد، اپوزیسیون مذهبی بود»[xv] و لذا عموم تظاهركنندگان، با تاكید امامخمینی(ره) اضمحلال رژیم شاهنشاهی و تاسیس حكومت اسلامی تحت رهبری ایشان را خواستار شدند.
سرانجام با اعتراض گروهی از همافران و دانشجویان نیروی هوایی به قطع برنامه تلویزیونی ورود امامخمینی(ره) به تهران، آتش انقلاب در دو پایگاه هوایی تهران (مركز آموزش دوشانتپه و فرحآباد) شعلهور شد. مردم انقلابی با هدف حمایت از همافران و دانشجویانی كه مورد حمله گارد شاهنشاهی قرار گرفته بودند، به این دو پایگاه حمله كرده و پس از دستیابی به اسلحه، با گارد شاهنشاهی به درگیری مسلحانه پرداختند؛ بهگونهایكه تا دو روز بعد (بیستودوم بهمنماه سال ۱۳۵۷) كه پیروزی انقلاب اسلامی از رادیو صدای انقلاب اعلام شد، كلیه پایگاههای نظامی و انتظامی و مراكز حساس دولتی را به اشغال خود درآوردند و اینچنین، «آخرین دژهای استبداد فرو ریخت»[xvi] و امامخمینی كه از دیرباز استبداد را عامل استعمار خارجی میدانست، طی پیامی، مبارزات قهرمانانه ملت ایران را «عامل شكستهشدن سدهای استبداد و استعمار» خواند.[xvii]
بسیاری از گروههای سیاسی، اصلاحات اجتماعی، تامین آزادی و دموكراسی را در چارچوب رژیم پهلوی و با برنامه تضعیف تدریجی نظام سلطنتی دنبال میكردند اما جنبش مذهبی، علاوه بر آزادی، خواهان سرنگونی رژیم شاهنشاهی، استقرار جمهوری اسلامی و قطع وابستگی به قدرتهای خارجی بود و همین مساله، وجه تمایز این جنبش با دیگر گروههای مخالف رژیم پهلوی را شكل میداد. رقابت قدرتهای بزرگ بر سر نفت و گذرگاه ایران، و نیز همسویی رژیم پهلوی با غرب، در كنار مبارزه مستمر اقشار مختلف مردم با جلوههای استعمار، استبداد و استكبار، موجب شد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، دو شعار «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» سرلوحه برنامهها و اهداف انقلابیون قرار گیرند؛ چنانكه مردم آنها را بهصورتهماهنگ در راهپیماییهای ضدرژیم سر میدادند[xviii] و سرانجام نیز همین خواستهها و شعارها در جایگاه آرمان غالب انقلابیون قرار گرفتند و تودههای مردم را با خود همراه كردند. مرتضائیفر، كه در میان انقلابیون مذهبی به وزیر شعار مشهور شده است، در مصاحبهای اختصاصی، ضمن اشاره به تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷، درباره نحوه اتخاذ این دو شعار میگوید: «مردم هر تقاضایی داشتند، به صورت شعار میگفتند. درآنزمان استقلال، آزادی و تغییر نظام سلطنتی بود به اسلامی،... خود حضرت امام این خواستهها و تقاضاهای مردم را بیان میكردند و ما هم به صورت شعار درمیآوردیم. مثلا ایشان بیان میكردند كه ما حكومت سلطنتی نمیخواهیم، ما شعار میساختیم كه: نظام شاهنشاهی الغا باید گردد، نظام اسلامی ایجاد باید گردد.»
پژوهشگر: دكتر بهرام نوازنی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست