سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فعالیتهای سینمایی هاوارد هیوز ۳


هوانورد, آخرین ساخته مارتین اسكورسیزی در تهران اكران شده است, حماسه عظیم سینمایی كه باز هم از طرف اعضای آكادمی اسكار نادیده گرفته شد قهرمانان خیالپرداز, بلندپرواز, وسواسی و اندكی خل وضع اسكورسیزی همیشه جذاب بوده اند و او این بار به سراغ یك هالیوودی كهنه كار رفته است

استرجس با نظر هیوز مخالف بود، بنابراین هیوز سعی كرد با خریدن سهم شریكش، دست و پای او را از لحاظ مال ببندد. برای رعایت شرط انصاف، در طی تولید فیلم چیزی نگفت تا مداخله های در امر ساخت نكرده باشد، آنقدر كه حتی استرجس بودجه دو میلیون دلاری فیلم را فراموش كرد و پیش نمایش های اولیه فیلم خیلی دیر به دست می رسیدند. تغییرات دلخواه داده شدند و این شراكت ناپایدار چنانكه انتظار می رفت. از هم پاشید رویدادی كه به احتمال قوی ماهیت استقلال [شخصیتی] هیوز یعنی توانایی كار كردن با دیگران را مشخص می كرد، اما در عین حال این امر نشان دهنده بخشی از سرسختی او بود كه به او چنین نیرویی را برای دوام در دنیای بی رحم سینما می داد. او چند سال بعد، وقتی كه تنها كسی شد كه صاحب تمام عیار استودیوی خودش است، پایه های حاكمیت مطلق خود را قوام بیشتری بخشید.

فروشگاه بچه و آب نبات

در مه ،۱۹۴۸ هیوز سهم قابل ملاحظه ای از استودیوهای RKO را خریداری كرد كه خود یكی از پنج غول صنعت فیلمسازی بود. رؤسای پارامونت، MGM، فوكس و برادران وارنر، در رقابت با در عرصه بازی، دستپاچه شدند اما ترسشان كاذب بود؛ RKO وقتی هیوز آنر ا می خرید در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود. تحت مدیریت او، RKO دچار آشفتگی كامل شد. پیش بینی های تجاری كه شاخص تفنن بازی های او در عرصه فیلمسازی در گذشته بود این بار هم نادرست از آب درآمد و چشم انداز RKO را تیره و تار كرد. روش كاری آشفته هیوز برای گرداندن امور یك استودیو معظم، كارآمد نبود. ولخرجی صورت گرفته برای شب افتتاحیه فرشتگان جهنم، تحت الشعاع روش های نه چندان عملی اما قابل توجه او در محصول سال ۱۹۵۵ هیوز به نام «در زیر آب» قرار گرفت. در این محصول او روزنامه نگاران را مجهز به لباس خواصی كرد و در واقع اولین نمایش را در زیر آب ترتیب داد! با ورق زدن مجلات اگر دختری را نشان می كرد كه از قیافه اش خوشش می آمد، با او قرار داد می بست. این دختران دلربا به ندرت در فیلم بازی داده می شدند. و این امر باعث شد كه به RKO لقب روسپی خانه شخصی هیوز را اعطاء كنند!

پرداخت مبلغ قرارداد آنها به قیمت خروج سیل آسای پول از استودیو تمام می شد. سلامت رو به وخامت هیوز كمكی به مسأله نكرد. چندین طرح شكست خورده نه تنها بر مشاعر او تأثیر گذاشت بلكه قوه شنوایی او را نیز ضعیف كردند. تكبر و غرور او را وادار كرد كه سخت در پی مخفی نگه داشتن ناتوانی حسی شنوایی اش، باشد حتی اگر به چیزی كه به او گفته می شد واكنشی نشان نمی داد، باز هم سعی می كرد این مسأله را پنهان نگه دارد. با وجود این به رغم اوضاع بد سلامتی اش و بدون اینكه در انظار عمومی در RKO ظاهر شود با كارمندانش درگیر می شد و آنها را عصبانی می كرد، چرا كه آنها وقت و بی وقت خود را در زیرزمینی می دیدند كه او برای سكونت خودش در نظر گرفته بود و حضورشان در آن جلسات بدون مقدمه در نیمه شب چیزی عادی بود! عده ای از استعدادهای RKO از ترس لطمه دیدن یا از دست دادن موقعیت شان، آنجا را ترك كردند. این مسأله باعث شد كه عده ای از سهامداران خشمگین استودیو، هیوز را به خاطر سوء مدیریت به دادگاه بكشانند. تنها راه حل او خریدن سهم بقیه بود تا بدین ترتیب رئیس مطلق كمپانی شود. هیوز طی دوره تصدی اش دوستانی پیدا كرد. وقتی رفیق عصیانگرش رابرت میچم بخاطر حمل ماری جوانا بازداشت شد، تصور می شد كه دوره كاری اش به پایان رسیده است. وقتی پلیس او را دستگیر كرد خود را به عنوان یك بازیگر قدیمی معرفی كرد بنابراین مثل همه از اینكه هیوز قراردادش را با او فسخ نكرد متعجب شد. برخلاف سایر اهالی هالیوود كه تظاهر می كردند در شوك ناشی از این رویداد به سرمی برند، هیوز چنین نبود و نمی خواست شاهد قربانی شدن مردی باشد كه بخاطر چیزی كه صرفاً ریشه در لذت جویی ذاتی در حرفه اش داشت، به مخمصه افتاده است. اگرچه مخاطبین به میچم علاقه بیشتری نشان دادند، لشكر شكست خورده كالیفرنیا پیكچرز و دیكتاتوری RKO فاجعه ای تقریباً تمام عیار را از خود بروز دادند. در هر دو مورد، آن وجود نجات بخش، اتحاد پشت پرده هیوز بود كه با SIMPP (انجمن تهیه كنندگان مستقل تصاویر متحرك) حمایت می شد. سازمانی كه از سوی افراد بزرگی مثل چارلی چاپلین، والت دیسنی، ساموئل گلدوین و ارسون ولز پایه گذاری شده بود. SIMPP شاخه ای از یونایتد آرتیستز بود و هدف آن تشویق ساختن فیلم هایی با كیفیت بالا، خارج از محدودیت های دست و پاگیر استودیوهای بزرگ بود. هیوز زمانی به عضویت درآمد كه كالیفرنیا پیكچرز قرارداد توزیعی را با یونایتد آرتیستز به امضا رساند اما این رئیس RKO بود كه اهمیت اصلی را كسب كرد. استودیوهای بزرگ از زمان تحقیقات كمیسیون فدرال تجارت در سال ۱۹۲۱ متهم به اعمال ضدرقابتی شده بودند اما آنها سعی كردند به واسطه طفره روی سیاسی بی نقض شان بویژه طی بحران بزرگ و جنگ جهانی دوم، زمانی كه معاملات كثیف خیلی راحت جوش می خوردند، دو دستی به انحصارطلبی راحت شان بچسبند. با تمام شدن جنگ، پنج كمپانی بزرگ خود را پنهان كردند: اگر به قول دولت ترومن دنیای پس از جنگ مدینه فاضله ای برای تجارت سالم باشد، این بدان معنی است كه فضایی برای كمپانی های كوچك فراهم می شود و این كمپانی های كوچك رشد خواهندكرد. اعتبار نامهایی كهSIMPP را پدید آوردند، قدرت و نفوذی را فراهم كرد كه مستقل های درگیر، در دهه های ۲۰ و ۳۰ فاقد آن بودند. اضافه شدن نام هوارد هیوز شتاب بیشتری به این جنگ صلیبی بخشید، وجود او در RKO چماقی شد كه در نهایت كمر قاطر را شكست. اصل این دعوا به مالكیت سالن های نمایش ازسوی استودیوها و رسم تعیین قیمت بلیت برمی گشت كه این به استودیوهای بزرگ اجازه می داد هر آشغالی را كه می خواهد تولید كنند و نمایش دهند در حالی كه محصولات مستقل باید در حسرت مخاطب می سوختند. مخالفین در جست وجوی راهی برای جدا كردن استودیوها از زنجیره سالن های نمایش شان بودند و در سال ۱۹۴۸ آنها به آرزوی شان رسیدند. در پرونده معروف ایالات متحده در برابر پارامونت پیچرز و دیگران، دادگاه عالی علیه استودیوها رأی داد. با اینكه دادگاه نخست در سال ۱۹۳۰ این طور حكم داد كه استودیوها دست از مالكیت سالن های نمایش بردارند، مستقل ها می دانستند كه نباید خیلی زود خوشحال شوند. با اطمینان كافی، كمپانی های بزرگ عهد بستند كه به رأی صادره اعتراض كنند مگر یك استثنای مهم: RKO . در حالی كه رؤسای سایركمپانی ها برسر از دست رفتن پول و سرمایه داد و بیداد راه انداخته بودند و عاجزان در جست وجوی مفری قانونی بودند، هیوز اعلام كرد كه RKO از این رأی پیروی می كند. به عنوان یك غریبه در بین رؤسای استودیوها، هیوز محرم كاملی برای SIMPP شد. او RKO را لاجرم جهت حفظ كنترل كمپانی RKO Pictures برای خودش، به دو بخش تقسیم كرد. در ۸ نوامبر ،۱۹۴۸ او توافق مشهوری برای فروش سالن های نمایش RKO به امضا رساند كه بطور مؤثری منادی پایان دوره استودیوها بود.وقتی در سال ۱۹۵۵ شركت رو به اضمحلال RKO فروخته می شد، هیوز ناخواسته و نا آگاهانه دوباره انقلابی در این صنعت پدید آورد.خریدار، یعنی كمپانی جنرال تایر اند رابر، محوطه استودیو را فروخت و خود را به عنوان نخستین فروشگاه محصولات ویدیویی دنیا معرفی كرد.ستایش از هیوز به عنوان یك فرد رادیكال، البته كار نادرستی است. در مقابل، جهتگیری سیاسی او اغلب به طرز سؤال برانگیزی سیر قهقرایی داشت. در دهه ،۵۰ با كمال تأسف درگیری كارهای كمیته مك كارتی شد و بسیاری از سمپات های كمونیست SIMPP را لو داد. او همچنین یكی از طرفداران پر و پاقرص ریچارد نیكسون بود، اما هنوز خیال پرداز را نمی توان به دست فراموشی سپرد.این درست است كه RKO باتوجه به شرایطی كه در آن قرارداشت، شانس كمی برای فرار از یك تغییر در شرایط موجود را دارا بود. با این وجود یك فقدان محسوب می شود. گذشته از اینكه آیا اهدافش ایثارگرانه بوده است یا نه، هیوز به تغییر در سیمای هالیوود كمك كرد. همكاری او در برچیدن بساط استودیویی راه را برای سیستمی بازتر و دموكرات تر باز كرد. بدون هیوز، هفت هنری وجود نمی داشت تا بانی و كلایو پدید آید؛ ممكن بود بدون وجود پیشگامی مثل صورت زخمی، نمره قبولی نگیرد. بدون هیوز، امروزه كمپانی های متوسطی مثل میراماكس احتمالاً وجود نمی داشتند تا زندگی او را به تصویر بكشند. تهیه كننده، كارگردان، تاجر، هوانورد، عاشق، موجودی بی اخلاق، خیالباف، خل و چل ... صفات بی شماری را می توان برای توصیف زندگی فردی مثل هیوز، نام برد. برشمارش تعداد فیلم هایی كه او ساخته است به اندازه مابقی زندگی غیرعادی اش، مشكل است. به عنوان یك كارگردان، كمال گرایی و ملانقطی بودنش، صبر و شكیبایی هر تهیه كننده ای را به چالش می گرفت.



همچنین مشاهده کنید