یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
خیام دلتنگِ آشتی با زندگی
خیام حکیمی است که باید او را در کنار بزرگان معارف و فرهنگ انسانی قرار داد. او علاوه بر اشعار و رباعیات معروفی که به جا گذاشته است، ریاضیدان و منجم شناخته ای می باشد. خیام در سال ۴۳۹ در نیشابور به دنیا آمد و در ۵۱۷ نیز دیده از جهان فرو بست. تمامی نویسندگانی که در کتب خویش از خیام نام برده اند، به فضل و دانش زیاد وی اعتراف کرده و او را با عناوین ریاضیدان، فیلسوف، منجم، ادیب و شاعر یاد کرده اند.
در علوم عقلی هم چون فلسفه، ریاضی، نجوم و طب تبحر داشته و بر ادبیات و علوم نقلی نیز تسلط داشت. در مورد مقام علمی وی همین بس که گفته اند: "در تاریخ ریاضیات، خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته و طبقه بندی تحسین آوری از این معادلات آورده است و رساله وی در علم جبر، معرف یک فکر منظم علمی است، و این رساله یکی از برجسته ترین آثار قرون وسطایی و احتمالاً برجسته ترین آنها در این علم است."
اما با وجود جامعیت علم، از درس و بحث علمی کناره گیری می کرده تا جایی که او را به بخل در تعلیم متهم کرده اند. درباره خصوصیت اخلاقی او گفته اند که تندخو بوده و کم حوصله و کم حرف، هم از مردم کناره می گرفته و هم به جاه و جلال دنیوی بی اعتنا بوده است.
برای شناخت خیام با دو چهره روبهرو هستیم، دو چهره ای که شاید همدیگر را نفی کنند: خیام دانشمند و خیام شاعر. در باب خیام بحث و بررسیهای گوناگونی وجود دارد؛ از جمله باید از استاد بزرگوار علامه طباطبایی یاد کرد. ایشان در مقاله ای که تحت عنوان عمر خیام حکیم تا علی خیام شاعر نگاشته اند، به این نتیجه رسیده اند که ما با دو خیام روبهرو هستیم! یکی حکیم و ریاضیدان مشهور که عمر بن ابراهیم خیامی نبشابوری است و دیگری علی بن محمد بن احمد بن خلف معروف به خیام که در خراسان می زیسته و شاعری فارسی گو بوده است. بنا به تحقیقات استاد طباطبایی این دو تن هر دو در سده پنجم هجری میزیسته اند.
خیام دانشمند حکیمی است که خود را پیرو ابن سینا دانسته و به غور در مسائل عالیه حکمت مشاء می پردازد، مسائلی نظیر جبر و اختیار، خیر و شر و صفات الهی را مورد بحث و بررسی قرار می دهد. اما خیام شاعر تنها به زندگی می نگرد و معماهای ناگشودنی آن، و اینکه باید دم را غنیمت دانست و فارغ از غم فردا و کوتاهی عمر، از مواهب زندگی بهره گرفت.در مباحثی که پیرامون دیانت مطرح کرده روش متکلمان را قانع کننده ندانسته و کمیت فلسفه را نیز در حکمت الهی لنگ دانسته و در افکار اسماعیلیه نیز تعارضات بسیار یافته و تنها صوفیه را که به تهذیب نفس می پردازد، قابل قبول تر دانسته است.
آنچه موجب شده که شناخت کاملی نسبت به خیام ایجاد نشده، گذشته از نبودن منابع و کتب دقیق و معتبر، رباعیات فراوانی است که به وی نسبت داده اند. تعداد رباعیاتی که به خیام نسبت داده شده از ۱۵۰ تا ۵۰۰ رباعی است. به همین دلیل خیام شناسان با مشکل مواجه شده اند. از نظر گاه فلسفی اگر بخواهیم دیدگاه و تفکر اصلی خیام را بشناسیم، می بایست از محتوای رباعیات اصیلی که از وی باقی مانده استفاده نمود.
یکی از مسائلی که ذهن خیام را به خود مشغول کرده بود، معمای مرگ است و اینکه فلسفه به دنیا آمدن و زیستن و مرگ انسان در چیست، از این رو اندیشه اش معطوف به فلسفه جهان هستی و دستگاه آفرینش می شود، و اینکه جهان هستی بدایت و نهایتی ندارد. مرگ امری مسلم و لحظات زندگی نیز باارزش است. می باید لحظات زندگی را غنیمت شمرد و از عمر در جهت خوب زیستن بهره برد.
خیام به نوع خاصی از فلسفه بدبینی معروف است. این بدبینی نسبت به زندگی، لحظات کوتاه و زیبایی ها و شادی های گذرای حیات بشری در بسیاری از رباعیات وی دیده می شود. کناره گیری وی از عموم مردم، گوشه نشینی و تنهایی های وی نیز شاهدی بر این امر است. این تنهاییها و نگرش وی به زندگی در اشعار وی دیده می شود. مضامینی که در این گونه موارد در رباعیات به چشم می خورد عبارتند از: بی دوامی و نگرانی از پایان زندگی، تحیّر در اسرار آفرینش، ناچیزی بشر در عرصه هستی، توجه به زیبایی های طبیعت و خوشی های زندگی، دم را غنیمت دانستن و غم فردا را نخوردن.
در میان کسانی که سخن از بدبینی رانده اند، هیچ کس مانند خیام با زندگی آشتی نیست. او هر چند از بی اعتباری روزگار و بی وفایی های زندگی آگاه بود ولی در اشعار خویش از خوشی ها و شادی های زندگی نیز سخن گفته است. طراوت گل های بهاری، زیبایی های باغ و بستان،
محبتهای مادر به فرزند، گردهمایی دوستان و آشنایان و دیگر مظاهر زندگی همه برای خیام شادی آفرین و لذت بخش بوده است که در رباعیاتش از آنها سخن گفته و ویژگی هایش را تعریف و تمجید نموده است.
درست است که خیام با زندگی آشتی دارد و از آن بهره می برد و لی یک چیز است که او را سخت می آزارد و به سوی بدبینی و حیرت در آفرینش روانه می کند و آن هم مرگ و زودگذری زندگی است.
بر مفرش خاک، خفتگان می بینم
در زیر زمین، نهفتگان می بینم
تا چشم به صحرای عدم می نگرد
ناآمدگان وو رفتگان می بینم
همین اندیشه مرگ، آن هم بدون بازگشت او را به سوی معماهای حیات می کشاند. به مرگ که می اندیشد و سرانجام زندگی را می بیند، سعی می نماید که فلسفه آفرینش و زندگی را دریابد. با وجود آنکه در بیشتر رباعیات اشاره به غنیمت شمردن حال شده و سخن همواره در این دایره سیر می کند که نباید غم فردا را خورد و به آنچه که موجود نیست اندیشید، ولی باز هم در لابهلای آنها اندیشه مرگ و زودگذری زندگی، غم و اندوه و ناامیدی دیده می شود. و همین نگرانی است که نوعی دیدگاه و فلسفه نسبت به جهان هستی و دستگاه آفرینش در او به وجود آورده است.
میر عماد اشراقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست