چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تقسیمات سه ضلعی فلسفه
رویکرد و زاویه نگاه ما به مسائل به اندازهای اهمیت دارد که با تغییر آن گاهی صورت مسئله عوض میشود و احیانا پاسخ سوال واحدی، صد و هشتاد درجه تغییر مییابد؛ برای مثال تغییر زاویه نگاه کانت (۱) به فلسفه و متفاوت شدن رویکرد او، به این صورت بود که او به وجوه آنرمال (۲) و خطای ربودن ذهن آدمی توجه کرد و به تدریج این سوال در ذهن او روِیید که فهم چگونه چیزی است که در آن اشتباه هم واقع میشود؟
از همین رو بود که کانت میگفت من نمیخواهم مانند فیلسوفان دیگر وارد میدان چالشهای فلسفی بشوم و در نزاع آنها رای نوینی آورم بلکه سوال اصلی من این است که چرا متفکران فلسفه به اختلاف رای و نزاع میرسند؟ مثال دیگر مربوط به بحث جایگاه منطق در طبقهبندی علوم است؛ قدما که وحدت علوم را به موضوعات و حداکثر به غایات آنها میدانستند، هیچگونه قرابتی میان منطق و ریاضیات نمیدیدند چرا که موضوع ریاضیات کم است و موضوع منطق، معقولات ثانیه منطقی و مآلا کیف و طبق نظر آنها میان کم و کیف هیچگونه قرابتی وجود ندارد و کم و کیف، بلکه تمام معقولات متباین به تمام ذاتاند.
از زمان دکارت (۳) به اینسو، روش و روششناسی علوم در کانون توجه متفکران قرار گرفت؛ رویکرد پراگماتیستی (۴) و عملگرا در فلسفه هم مزید بر علت شد تا تعاریف مبتنی بر روش و کارکرد گرایانه (۵) از علوم، جانشین تعریفهای مبتنی بر موضوع و غایتگرایانه شود.حال اگر از این منظر به منطق و ریاضیات نظر افکنیم، هنر استنتاج و ساختار صوری استنتاجی آن دو، قرابت منطق و ریاضیات را نمایان خواهد ساخت و چنان که میدانیم، امروزه در طبقهبندی علوم، منطق را کنار ریاضیات جای میدهند. (۶) مثال دیگر که تغییر زاویه نگاه و رویکرد در آن، منجر به عوض شدن سوال و تغییر صورت مسئله شده است.
مسئله خاستگاه گرایش دینی است، که از مسائل اساسی روانشناسی دین (۷) است. پرسش اصلی در این مسئله آن است که چه علل و عواملی موجب گرایش انسان به دین شد؟ روانشناسان دین در پاسخ به این سوال نظریات متعددی را ارائه کردهاند. برخی عوامل اقتصادی، برخی دیگر عوامل روانشناختی و یا جامعهشناختی را در این امر دخیل دانستهاند. (۸) با توجه به این مثالها مشخص گردید رویکرد فیلسوفان در طول تاریخ فلسفه و زاویه نگاه آنها به مسائل فلسفی به هیچ روی یکسان نبوده است و تحت تاثیر عوامل مختلفی، تحولات زیادی پیدا کرده است. در اینجا ما به تقسیماتی از فلسفه که دارای سه ضلع هستند و به تقسیمات سه ضلعی فلسفه معروف هستند، میپردازیم.
اولین تقسیم سه ضلعی از فلسفه که به اعتبار جریانهای سنت، مدرنیته و پست مدرن صورت میگیرد سه رویکرد کلی فلسفی که عبارتند از: رویکرد سنتگرا، رویکرد تجددگرا و رویکرد پساتجددگرا (۹) را در برمیگیرد. رویکرد سنتگرا به عالم و آدم، جهانبینی سنتگرایی را پدید آورده است که این نوع جهانبینی (۱۰) و طرز تلقی خاص از عالم و آدم و رابطه میان آنها، همانند هر جهانبینی دیگر دارای مولفههایی است؛ این مولفهها عبارتند از جهانشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی و ارزششناسی.
سنتگرایان برای شناخت کلی هستی، عقل را کافی نمیدانند و به خودبسندگی عقل، اعتقادی ندارند. از نظر آنان با عقل تنها میتوان بخش کوچکی از جهان هستی یعنی طبیعت را شناخت اما بخش بزرگتر و مهمتر جهان هستی را باید با رجوع به سنت، شناخت و عقل برای شناختن این بخش از جهان هستی کارآیی لازم را ندارد.
فیلسوفان سنتگرا غالبا فلسفه افلاطون (۱۱) و ارسطو (۱۲) را با آموزههای دینی که به اعتقاد آنان مکمل عقل است، در آمیختند و به این ترتیب فلسفههای دینی مثل فلسفههای یهودی، مسیحی و فلسفه اسلامی را پدید آوردند. (۱۳) دیدگاههای نقادانه در دوره سنت و دغدغههای خطایابی در باب نظریات فلسفی، منجر به ارائه نظریاتی شبیه آنچه در فلسفه دکارت و فرانسیس بیکن (۱۴) میبینیم، شد.
دکارت معتقد بود خطاهای فیلسوفان قاعدهمند است و ناشی از عدم رعایت ضوابطی است که در پرتو آنها، عقل درست عمل خواهد کرد وگرنه انسانها از حیث داشتن عقل یکسان هستند؛ از همین رو بود که در آغاز کتاب گفتار در روش نوشت: میان مردم، عقل از هرچیز بهتر تقسیم شده است... (۱۵) و منطق جدیدی (۱۶) ارائه کرد که به اعتقاد مورخان اندیشه تحول اساسی در ذهن و زبان انسانها پدید آورد و تاریخ فرهنگ و اندیشگی بشر را وارد دوره جدیدی کرد. (۱۷) اما فرانسیس بیکن که او هم منطقنوینی عرضه کرد و دغدغه و هدفی جز ایجاد تحول بنیادی در اندیشه بشر نداشت، عامل خطا را که به زعم او همه فیلسوفان پیش از او با آن دست به گریبان بودند، در این میدانست که فیلسوفان، غایت فلسفه و معرفت را شناخت بماهو شناخت میدانند.
بیکن میگفت غایت شناخت باید تغییر و تسلط بر طبیعت باشد از همینرو بود که به متفکران توصیه میکرد که اسیر طبیعت شوید تا امیر طبیعت شوید (۱۸) یعنی طبیعت را بشناسید تا از طریق تغییر دادن آن، بر آن تسلط یابید. تحولات فکری که تحت تاثیر این دعوت ایجاد شد، باعث شد که علوم تجربی بر صدر بنشیند و قدر ببیند. تجددگرایان به خودبسندگی عقل قائل بودند و معتقد بودند که با همین عقل، بدون نیاز به ابزار و منبع دیگری میتوان جهان هستی را شناخت. دکارت مفهوم نور طبیعی (۱۹) را در فلسفه رسمی وارد کرد و با این نگرش فلسفه جدید با عقلگرایی شروع شد.
فیلسوفان تجددگرا آدمی را برای شناخت همه چیز توانا میدیدند. ابزار عقل از نظر آنان برای حل همه مسائل نظری و رفع همه مشکلات عملی کافی بود. البته جهان هستی از نظر آنان از چنان پیچیدگی که امروزیها در ساختمان آن دیدهاند، برخوردار نبود. ذهن و زبان آدمی هم، آئینهوار همه اخبار، راجع به عالم را بیطرفانه و بیهیچ دخل و تصرفی در اختیار او قرار میداد. اختلافات و چالشهای فلسفی بر سر صدق و کذب این اخبار بود.
معنای صدق هم چیزی جز مطابقت سخن با واقع نبود. مطالعه تاریخ علم و حاضر شدن عالمان بر مزار نظریات مدفون در تاریخ و مشاهده اینکه تاریخ علم، گورستان نظریات است، اندیشمندان را به این نکته واقف کرد که جهان پیچیدهتر و پر رمز و رازتر از آن است که در نظر اول تصور میشد. شکستهای پی در پی نظریات و برنامههای علمی و آشکار شدن ضعف و نارساییهای نظریاتی که روزگارانی حکومت مطلقه داشتند و شهرت و قدرتی برای صاحبان خود به ارمغان آورده بودند، عالمان را بسیار خاشع و آنان را به ضعفها و محدودیتهای عقل و فهم بشری آگاه ساخت. رویکرد پساتجددگرایانه در فلسفه با همین وقوف بر محدودیتهای عقل بشری است که آغاز میشود. در بطن و متن دوره تجددگرایی در فرهنگ غرب، آهسته آهسته، چند متفکر عظیمالشان ظهور کردند و هر کدام رخنهای در عقل، به معنایی که گفتیم، انداختند و به تدریج گرایش پساتجددگرایی را به وجود آوردند.
در این گرایش تلقی عینکی عقل، جانشین تلقی آئینهای شد. متفکران یادشده عبارتند از: هیوم (۲۰)، کانت (۲۱)، مارکس (۲۲)، فروید (۲۳)، نیچه (۲۴) و... همه این متفکران در جهت تضعیف دلیلگرایی و برجسته کردن نقش علت، در تبیین آرا و نظریات، نظریهپردازی کردهاند. توجه به علل در پیدایش عقاید و باورها به جای دلیل، ویژگی بارز رویکرد پساتجددگرایی است. از اینرو کل تاریخ فلسفه غرب را به اعتبار جریانهای یادشده، به سه قسمت میتوان تقسیم کرد. جریان سنتگرایی از آغاز تا زمان دکارت و فرانسیس بیکن؛ جریان تجددگرایی از دکارت و بیکن تا پایان نیمه اول قرن بیستم؛ و جریان پساتجددگرایی از ۱۹۵۰ تا به امروز.
افزون بر سه جریان یادشده که بر اساس آنها مکاتب فلسفی را به سه گروه فلسفههای سنتی، فلسفههای مدرن و فلسفههای پستمدرن تقسیم کردهاند؛ تقسیمبندیهای سهتایی دیگر هم در فلسفه صورت گرفته است؛ برای مثال اگر مثلثی رسم کنیم که در هریک از رئوس آن، ساحات سهگانه واقعیت قرار دهیم، اضلاع این مثلث فلسفهورزی فیلسوفان را از آغاز تاکنون پوشش خواهد داد.
در یک ضلع مثلث شناخت عین و در ضلع دیگر ذهن و در ضلع سوم زمان قرار میگیرد. در هر دورهای یکی از این رئوس مثلث، توجه فیلسوفان را به خود معطوف داشته است و نظریات خاصی را در فلسفه پدید آورده است، به نحوی که سایر مباحث فلسفی بر اساس آن تعیین پیدا کرده است و به سخن دیگر، رئوس دیگر مثلث از راسی که مورد توجه بوده است، تبعیت کردهاند. در دورهای که شناخت عین یعنی متافیزیک وهستیشناسی در کانون توجه فیلسوفان بوده است، تلاش برای رسیدن به شناختی مطابق با واقع، که البته در بادی امر، مساوق با عین تلقی میشد، غایت قصوای تفلسف به حساب میآمد.
در دوره اسکولاستیک که هستیشناسی و متافیزیک، کانون بحث و اشتغالات فلسفی بود، نحوه وجود هویات در عالم، مهم تلقی میشد؛ دو راس دیگر، یعنی ساحت زبان و ساحت ذهن به تبع آن تعیین پیدا میکرد و تعریف میشد؛ برای مثال فیلسوفان مدرسی، ذهن را چیزی جز تواناییهای معرفتی انسان که بتواند از عهده درک عالم برآید، نمیدانستند. همچنان که زبان را دارای ویژگیها و مشخصاتی میدانستند که بتواند عالم را تبیین کند.
اما در دوره کانت با انقلابی مواجه میشویم که در اثر آن، راس دیگر مثلث یعنی ذهن محوریت پیدا میکند. انقلاب کپرنیکی کانت، دو راس دیگر مثلث یعنی زبان و عین را تابع ذهن میکند و بر این اساس است که اندیشه کانتی حدود عالم را با حد و اندازه فاهمه بشری تعیین میکند و زبان را هم جز آنچه که بشر با تواناییهای معرفتی خویش، به وسیله آن به بیان حدود عالم میپردازد، تلقی نمیکند. به همین ترتیب با ظهور ویتگنشتاین (۲۵) و دو استاد صاحبنام او یعنی برتراند راسل (۲۶) و جورج ادوارد مور (۲۷) که به نیای فلسفه تحلیلی و جنبش زبانی (۲۸) شهرت یافتهاند. ساحت زبان، دلمشغولی اصلی فیلسوفان را به خود معطوف میسازد و تعبیراتی همچون افسونگریهای زبان، نظریه تصویری زبان، نظریه کاربردی زبان، بازیهای زبانی و... وارد ادبیات فلسفی میشود.
تقسیم سه ضلعی دیگر، در فلسفه- که در این نوشتار تقسیم سومی است- به اعتبار سه جریان دلیل باب، علتیاب و معنایاب صورت گرفته است؛ این تقسیم نیز همانند موارد پیشین فراگیر است و همه مکاتب فلسفی را در برمیگیرد و به سخن دیگر، گستره آن به وسعت همه حوزههایی است که مشغول فلسفهورزی فیلسوفان بوده است. در دوره دلیل یاب، برای نیل به غایت فلسفه، دلایل در کانون مباحث و مناقشات فلسفی قرار دارد؛ همه نفی و اثباتها با مغفول نهادن نقش فعال ذهن (مسئله کانت) و افسونگریها و کژتابیهای زبان (مسئله ویتگنشتاین) متوجه دلایل است و گمان فیلسوفان آن است که میان فاعل شناسایی و ابژه شناخت، هیچ حایل و فاصلهای وجود ندارد.
بعد از پیدایش نظریاتی از آن دست که فلسفههای مدرن با آنها دست به گریبان بودند، دلیلگرایی تضعیف شد و در امر معرفت و تکون نظریات علمی، بر عوامل غیرمعرفتی همچون عوامل روانشناختی و جامعهشناختی تاکید شد. تاکید زیاد بر چنین عواملی و به همراه آن کمرنگ کردن نقش دلایل، نوعی نسبیت را در ارزش معرفت بشری تداعی میکند و همین امر و یاس فلسفی ناشی از آن زمینهساز ظهور جریانی شد که از آن به جریان معنایاب تعبیر میکنند. جریان معنایاب، وجه دلالی داشتن خاصیت معطوف شدگی را منحصر به گفته ونوشته یا پدیدههای هنری نمیداند بلکه همدل و همسخن با عارفان مسلمان، که انسان وجهان را کتابهای تکوینی خداوند میدانستند و به تبع قرآن آنجا که میفرماید: و فی کل شیء له آیه به نظام آیهای هستی، پایبند بودند، وجه دلالی داشتن را ویژگی همه موجودات تلقی میکردند.
همچنان که از متن واحدی، برای مثال متن قرآن و یا حتی متون بشری همچون دیوان حافظ، تفسیرهای مختلف میتوان داشت، در این جریان، طبیعت بلکه کل هستی به منزله یک متن در نظر گرفته میشود که از آن قرائتهای مختلف میتوان داشت و در عین حال، همه آنها را مطابق با واقع دانست.
همچنان که در مورد قرآن مبنای اصلی تحمل تفاسیر و قرائتهای مختلف، ذوبطون بودن قرآن است، در مورد کتابهای تکوینی خداوند هم، وجود طبقات هستی و لایههای مختلف وجود آدمی، پایه و مایه اصلی اندیشه معنایاب و جریان هرمنوتیک فلسفی است. (۲۹)
پینوشتها:
۱- kant, Immanuel (۱۸۰۴-۱۷۲۴)
۲-normal a
۳- Descartes, Rene (۱۶۵۰-۱۵۹۶)
۴-ragmatism p
۵- در تعریف کارکردگرا به جای آنکه دنبال جنس و فصل معرف برگردیم، با برشمردن کار ویژه معرف و نقشی که برای ما ایفا میکند به تعریف آن میپردازیم.
۶- نک: علیزاده، بیوک، مبانی منطق جدید، کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، ش ۴۳
۷- روانشناسی دین )pcychology fo religion( یکی از شاخههای دینپژوهی )study of religion( است که از یک سو، به بررسی آثار و لوازم روانشناختی اعتقادات و باورهای دینی میپردازد و از سوی دیگر، زمینههای روانی پیدایش باورهای یادشده را بررسی میکند که از جمله آنها گرایش به خود دین و زمینههای تحقق ایمان دینی است. به سخن دیگر موضوع روانشناسی دین، آن بخش از احوال درونی و رفتارهای ناشی از آنهاست که با دین سر و کار دارد. افزون بر روانشناسی دین، تحت عنوان کلی دینپژوهی، دانشهای کلی دیگری وجود دارد که سر و کار برخی از آنها با صدق و کذب مدعیات دینی است و برخی دیگر با صرف نظر از صدق و کذب آنها به مطالعه آثار و لوازم مدعاهای دینی میپردازد. دسته اول مشتمل بر دو دانش “فلسفه دین )philosophy of religion( و الهیات )theology( است و دسته دوم مشتمل بر دانشهایی است از قبیل انسانشناسی دین )antropolgy of religion(، جامعهشناسی دین )sociology of religion(، تاریخ ادیان )history of religion(، دینشناسی تطبیقی .)comparative religion( در مورد هریک از این دانشهای میان رشتهای به کتاب ذیل مراجعه کنید.
الیاده، میرچا، دینپژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، دفتر اول و دوم، انتشارات علمی فرهنگی علیزاده، بیوک، کارنامه شهید مطهری و...، مجله حوزه و دانشگاه، ش ۵۲
۸-علیزاده،بیوک، گستره فلسفه ورزی و ملاکهای متعدد فلسفه،نامه حکمت،ش۵،ص۴۳-۴۲
۹- سنتگرایی، تجددگرایی و پساتجددگرایی به ترتیب معادلهای فراسی “traditionalism”، “modernism” و “postmodernism” است.
۱۰- استاد مطهری در کتاب “مقدمهای بر جهانبینی اسلامی” ویژگیهای یک جهانبینی خوب و عالی را موارد ذیل دانسته است. الف: اثبات و استدلالپذیر باشد؛ به عبارت دیگر از ناحیه عقل و منطق حمایت شود؛ ب: به حیات و زندگی معنا بدهد؛ اندیشه لغو و بیهوده بودن و اینکه همه راهها به پوچی و بیهودگی منتهی میشود را از ذهنها خارج سازد؛ ج: آرمانساز و شوقانگیز باشد؛ د: قدرت تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی را داشته باشد؛ ه: تعهدآور و مسئولیتساز باشد.
۱۱-BC( plato ۳۴۷-۴۲۷)
۱۲-BC ( Aristotle ۳۲۲-۳۸۴)
۱۳- گفتنی است که قرار دادن فلسفه اسلامی در مقابل فلسفه غربی اشتباهی است که عموما در کتابهای فلسفی ما نیز شاهد آن هستیم. فلسفههای اسلامی در مقابل فلسفههایی چون یهودی و مسیحیت قرار میگیرد.
نک: علیزاده، بیوک، فلسفه تطبیقی؛ مفهوم و قلمرو آن، نامه حکمت، ش ۱، ص۵۵- ۵۴
۱۴- Bacon, Francis (۱۶۲۶-۱۵۶۱)
۱۵- دکارت، رنه، گفتار در روش، ترجمه محمدعلی فروغی، ضمیمه جلد اول کتاب سیر حکمت در اروپا، ص ۲۱۳
۱۶- نک: علیزاده، بیوک، مبانی منطق جدید، کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، ش ۴۳
۱۷- از همینرو بود که در ایران، اولین کتابی که از فلسفه غرب به فارسی برگردانده شد کتاب “گفتار در روش” بود. محمدعلی فروغی که ماموریت اصلی دولت او مدرن کردن ایران بود، به خوبی متوجه این نکته شده بود که تجدد تنها با انتقال مظاهر و محصولات تمدن جدید غرب میسور نمیشود بلکه باید بینش و جهانگری یک ملت تغییر کند تا آنان خود، به تناسب تغییرات یادشده، تحولات لازم را در نحوه معیشت و جامعه خود ایجاد کند. شاید به این لحاظ بود که او خود ترجمه کتاب “گفتار در روش” دکارت را برعهده گرفت و پس از ترجمه آن متوجه شد که فهم عمیق آن در صورتی میسور است و موثر واقع میشود که خوانندگان آن با سیر تحولات اندیشهای که در غرب منجر به پیدایش چنین کتابی شده است، آشنا شوند. این بود که کتاب “سیر حکمت در اروپا” را نوشت.
۱۸- جهانگیری، محسن، احوال و آثار و آرای فرانسیس بیکن، ص ۱۵۸
۱۹- نور طبیعی )natural light( در برابر “نور الهی” که در فلسفه توماس آکویناس ( Aquias, Thomas( ۱۲۷۴-۱۲۲۴) به معنای وحی تلقی میشد، وضع شد.
۲۰- Hume, david (۱۷۷۶-۱۷۱۱)
۲۱- نک: فعالی، محمدتقی، درآمدی بر معرفتشناسی دینی و معاصر، ص ۶۶- ۶۵
۲۲- morx, kari (۱۸۸۳-۱۸۱۸)
۲۳- Freud, sigmond (۱۹۳۹-۱۸۶۵)
۲۴- Nietzsche, Friedrich (۱۹۰۰-۱۸۴۴)
۲۵- Wittgenstein, Ludwig (۱۹۵۱-۱۸۸۹)
۲۶- Russell, Bertrand (۱۹۷۰-۱۸۲۷)
۲۷- Moore, George Edward (۱۹۵۸-۱۸۷۳)
۲۸- جنبش زبانی در فلسفه دارای شاخههای متعددی است. در تقسیم اولیه به مکتب زبان ایدهال و مکتب زبان عادی تقسیم میشود. مکتب زبان عادی نیز دو شاخه آکسفورد و ویتگنشتاین دوم را در خود جای داده است.
۲۹- علیزاده، بیوک، گسترده فلسفه ورزی و ملاکهای تعدد فلسفه، نامه حکمت، ش ۵، ص ۵۰- ۴۲
سکینه نعمتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست