چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا

راه به دست آوردن شامه معنوی


راه به دست آوردن شامه معنوی

به مناسبت اول ذیقعده سالروز ولادت حضرت معصومه س

اهل بیت ، حضرت فاطمه معصومه (س) و آغاز دهه کرامت از یک سو ؛ و حلول ماه شریف ذی القعده ، آغاز ضیافت أربعین گونه حضرت موسای کلیم (ع) بر خوان رحمت الهی از سوی دیگر ؛ ما را بر آن داشت تا ضمن کنکاش در معرفت دخت گرامی حضرت موسی بن جعفر (ع)، تحلیلی بر فیوضات أربعین گیری روزهای پیش رو را در کلام دلنشین و شهد گوارای بیان عارف روشن ضمیر و حکیم اخلاقی ، « حضرت آیت الله جوادی آملی

( دامت برکاته) » نظاره گر باشیم و شعاعی از علم و فرزانگی معظّم له را بر جان تشنه مشتاقان بتابانیم .باهم آن را از نظر می گذرانیم.

● امکان نیل به مقامات بالای معنوی ، علی رغم امام و پیغمبر نبودن

حضرت فاطمه معصومه گرچه دختر امام و خواهر امام و عمّه امام (ع) است ، ولی بالأخره هم خانم است و هم امام یا پیغمبر نیست ؛ لکن به مقام عظیمی رسیده است که ما در زیارت آن حضرت از ذات أقدس له مسألت می کنیم که شفاعت این بی بی را درباره ما مؤثر و مقبول قرار بدهد ، به خود بی بی هم عرض می کنیم : ا شفع ی لنا ف ی الجنّه فنّ لک ع ند الله شأأ م ن الشّأن (۱). از اینجا معلوم می شود که کسی که امام نیست و پیغمبر نیست ، می تواند به مقامی برسد که پیش خدا منزلتی داشته باشد ؛ این مطلب اوّل .

امکان کسب معارف به صورت مساوی توسط زن و مرد

مطلب دوّم آن است که : منزلت برای انسان از آن جهت که یک روح ملکوتی دارد ، و آن روح ملکوتی نه زن است ، نه مرد ؛ قابل تقدیر است . چون بدن انسان یا به صورت زن ، یا به صورت مرد ساخته شده است ؛ و گرنه جان و روح انسان که امر ملکوتی است ، مثل فرشته ها ؛ نه مرد اند ، نه زن . روح نه مذکّر است ، نه مؤنث ؛ چون بدن از جسم ساخته است . از آن جهت که روح نه مذکّر است ، نه مؤنث ؛ لذا کمال ها و معارف را، هم زن ها می توانند فراهم بکنند ، هم مردها .

مکلّف بودن زنان و مردان به شناخت و رعایت حقوق و تکالیف مخصوص خود

مطلب بعدی آن است که : هر کدام از زن و مرد، برابر آن ساختار بدنی شان یک سلسله تکالیف ، حقوق ووظائفی دارند که دیگری آن تکالیف و حقوق را ندارد ؛ ولی چه زن ، چه مرد ، هر کسی کار را خود عالمانه و مخلصانه انجام داد ، در قیامت موفّق تر است .

اساس خانواده ، مادر شدن ، تربیت فرزند ، حفظ نسل آینده ،از مهم ترین و شریف ترین کارهای نظام خلقت است که ذات أقدس له این عطیه را به خانم ها عطا کرده است . مبادا یک خانمی در اسلوب خانه داری در پرورش فرزند ، حفظ و صیانت و حراست اسلوب خانواده غفلت کند !اگر خانواده همچنان مستحکم باشد ، جامعه کمتر آسیب می بیند .

● لزوم رهبری عواطف و لطافت های روحی زن در راه مناجات و عبودیّت حق

به سبب آن که لطافت روحی را که ذات أقدس له به زن ها داد ؛ آنها در مناجات ، در ندبه ، در ناله موفّق تر از مردند، این عاطفه را باید رهبری کرد ، هدایت کرد ؛ این عاطفه و این ر قّت را اگر اینها در مناجات ها به کار بگیرند ، در نماز شب ها به کار بگیرند ؛ اینها در مسائل عادی و امور جزئی سرمایه را به جا به کار برده اند . زن ها زودتر از مردها متعطّف می شوند و اشک می ریزند .

این گریه، سلاح خوبی است و اگر انسان ،اهل تحقیق و استدلال و علم بود ، این سرمایه را به جا مصرف می کند . این که در دعای کمیل آمده : و س لاحه البکاء(۲)، یعنی در جنگ با دشمن بیرون ( آهن ) لازم است ؛ در جنگ با دشمن درون ، ( آه ) لازم است . اگر کسی اهل آه و ناله بود ، دیگر متکبّر و مغرور و خود خواه و خود پسند و دنیا طلب نمی شود . این سرمایه و س لاحه البکاء در زن ها بیش از مردها است . آنوقت حیف است که زن این سرمایه را برای چیزهای عادی گذارد ! او می تواند به جائی برسد که با اینکه امام نیست ، پیغمبر نیست ؛ بشود فاطمه معصومه (س) که این همه مراجع ، علماء ، فقهاء ، حکماء ، بزرگان مانند افراد عادی در کنار روضه ملکوتی این بانوی دنیا و آخرت ،سلام عرض بکنند و بگویند : یا

فاط مه اشفع ی لنا ف ی الجنّه فنّ لک ع ند الله شأأ م ن الشّأن ؛ چه اینکه فضّه خادمه هم به این مقام رسید .

عدم دستیابی به معرفت حقیقی حضرت زهرا (س) ، حتّی برای بسیاری از بزرگان و اولیای خدا

حالا جریان حضرت زهرا (س) ، آن را خیلی از بزرگان اصلاً دسترسی ندارند ؛ چه رسد به امثال ما ! خیلی از اولیاء به او دسترسی ندارند ، چه رسد به ما. او را با علی بن أبیطالب باید سنجید ، فهمیدن آن مقام ، علم غیب آن مقام ، نازل شدن جبرائیل (ع) بر او ؛ آن برای اولیای عادی هم قابل فهم نیست .

اگر یک خانمی نتواند راه فضّه را ادامه بدهد ، ضرر کرده است . اساس خانواده ، فرزند پروری ، رعایت اخلاق و آداب ، پاک بودن چشم و گوش ، پاک بودن غذا است.

● لزوم « چله گیری » برای انسان

هر کسی در عمراگر یک چله ای بگیرد ، خیلی از مسائل برای او حل می شود . وجود مبارک موسای کلیم (ع) از اوّل ذی قعده تا دهم ذی حجّه ، این

۴۰ شبانه روز را مهمان خدا بود ؛ آنوقت تورات نصیبش شد ، و واعدنا موسی ثلاث ین ل یلهً و اتممناها ب عشر(۳). چله گرفتن ، معنایش این نیست که انسان دست از زندگی و کار بکشد ! معنای چله گرفتن این نیست که انسان بیکار باشد ، یک جا بنشیند !! معنای چهله گرفتن این است که ۴۰ شبانه روز خلاف نکند ، مواظب باشد . غذای حلال ، نگاه حلال ، گوش حلال ، چشم حلال داشته باشد . اگر کسی واقعاً ۴۰ شبانه روز مواظب خودش باشد ، خیلی از مسائل برایش حل است .

● باز بودن شامه ملکوتی ، اوّلین نعمت معنوی برای انسان

اوّلین نتیجه اش این است که شامّه اش باز می شود ، بو می کشد .چراانسان به مردار رغبت ندارد ، برای اینکه بوی بد دارد ! رشوه ، باند بازی ، دروغ گفتن ؛ سیاست بازی ، نه سیاستمداری ! اینها مردار است ، بویش در می آید . اینکه می بینید هر چند وقت بوی یک کسی در می آید، یک کسی رسوا می شود ، همین است!اوّلین نعمتی که نصیب انسان می شود این است که شامّه ملکوتی اش باز می شود ؛ بوی بد گناه را می فهمد . بو می کشد ، می گوید : این کار ، کار انسان نیست ! این بازی پایانش رسوائی است .

● لزوم استشمام بوی بد گناه به واسطه باز نمودن « شامّه معنوی »

پس این راه باز است . این راه با درس خواندن و بحث کردن و اینها حاصل نمی شود ، این را مطمئن باشید ! این فقط با حلال خوری ، مواظب چشم بودن مواظب گوش بودن ؛ به دست می آید .اینطور نیست که انسان درس بخواند ، بتواند بوی بد رشوه را بشنود رشوه بد بو است ، باند بازی بد بو است ، خیانت به مملکت بد بو است ، خیانت به رهبری و ولایت و امام و خط امام ، همه بد بو است ؛ امّا این را آدم بویش را از کجا بفمهد ؟

وقتی برادرها پیراهن حضرت یوسف را از مصر گرفتند ؛ فلمّا فصلت الع یر ، وجود مبارک یعقوب (ع) از ۸۰ فرسخی گفت : نّی لأج د ر یح یوسف لولا ان تفنّ دون (۴)؛ بوی یوسف می آید . حالا آن مصر ، این هم کنعان ؛ گفت : بوی پسرم را می شنوم ؛ این شامّه هست ! البتّه ما توقّع نداریم که مثل حضرت یعقوب (ع) باشیم . نه ، همین مرداری که دم دست ماست ؛ این باند بازی ، این رشوه خوری ، این اختلاس ، این نگاه به نامحرم ، این مردار، دم دست است . آدم باید لاأقل این را بشنود ! این راه دارد . اگر کسی به اینجا نرسید که مرداری که دم دست اوست ، بویش را استشمام بکند ؛ بدا به حال او ! حالا از ما نخواستند که از ۸۰ فرسخی چیزی را بشنویم . راه باز است ؛ اگر رفتیم ، چه بهتر ! نرفتیم هم کسی ما را جهنّم نمی برد .

● معرفت و محبّت برخی از اجرام و اشیاء ، درس عبرتی برای انسان

این را بزرگان علمای شیعه و سنّی نقل کردند ؛ مرحوم شیخ طوسی (رض) در کتاب شریف تبیان ، در تفسیر، نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر (ص) می فرمود : قبل از اینکه من پیغمبر بشوم ، سنگی وجود داشت که هر وقت من را می دید سلام می کرد ؛ و نّی لاعر فه الآن (۵)، الآن من آن رامی شناسم . حالا سنگ ها اینجورند !.

این که ذات أقدس له در قرآن کریم می فرماید: بعضی از دلها از سنگ سخت ترند ، همین است ! فنّ م نها کالح جاره أو ه ی اشدّ قسوهً ] برای اینکه برخی از سنگ ها [ ؛ لما یتفجّر م نه الأنهار ، لما یشّقّق فیخرج م نه الماء(۶)؛ اگر خدا می فرماید : بعضی از سنگ ها از ترس خدا جا به جا می شوند ؛ اگر در قلبی ترس خدا نباشد ، بدتر از سنگ است .

● مصونیّت از سوختن در آتش عذاب الهی ، کاری آسان و مورد توقّع از همگان

فرمود : این کار سخت نیست ! از ما نخواستند از غیب با خبر بشویم ، از ما نخواستند به مراحل اولیاء برسیم ؛ از ما خواستند این بدن را نسوزانیم و این خیلی آسان است . از نسوختن کاری آسان ترپیدا می شود !! اگریک کار خیر بکنیم ، او ۱۰ تا پاداش خواهد داد . انبیاء و اولیاء و اهل بیت آمدند و گفتند : این بد است ، و ما هم می توانیم تشخیص بدهیم . کاملاً می توانیم تشخیص بدهیم ، مثل کف دست ! که این کار واجب است ، آن کار واجب نیست ؛ این را کاملاً می توانیم تشخیص بدهیم .

● آبروی انسان مؤمن ؛ حقّ خدا و امانتی غیر ارادی

و این راهم بدانیم که آبروی ما مثل مال نیست ؛ مال را می توانیم به هر که می خواهیم ، بدهیم وانفاق بکنیم . امّا آبرو مال ما نیست ! آبرو را ذات أقدس له در اختیار ما قرار نداد . مرحوم کلینی (رض) در کتاب شریف اصول کافی نقل می کند: نّ الله سبحانه و تعالی فوّض لی المؤم ن اموره کلّها و لم یفوّ ض لیه ان یذ لّ نفسه (۷). خدا مؤمن را آزاد آفریده ؛ امّا آبروی مؤمن را در اختیار او قرار نداده که هر وقت خواست آبرویش را بریزد !

اگر کسی بی آبروئی کرد و به زندان افتاد ، اینطور نیست که خدا در قیامت عذابش نکند !! این شخص نمی تواند بگوید : من آبروی خودم را خودم ریختم! آبروی مؤمن ، ( حقّ الله ) است ؛ به دست ما نیست و من خواستم آبرویم را ببرم ، نه ! تو اگر مسلمانی ، آبروی تو حقّ خداست . یعنی اگر کسی خدای ناکرده بیراهه رفته ، در دنیا به زندان افتاده ، آبروی خودش را برده؛ خدا در قیامت حقّ خودش را می خواهد ، که چرا آبرویت را بردی ؟!

● بی اهمیّت بودن گذشت از مردار گناه ؛ در برابر هنر أربعین گیری معنوی

حالا اگر کسی از کنار مردار رد شد ، دست به مردار نزد ، تکّه گوشتش را نگرفت ؛ بگوید : من آنم که از مردار گذشتم ؛ این که هنر نیست . آدم چیز مهم را در کمالات دیگر دارد . پس چله گیری معنایش این نیست که انسان از کار دست بکشد ! بلکه باید مادری اش را بکند ، فرزندی اش را بکند ، شوهر داری اش را بکند ، خانواده اش هست ؛ امّا با روزی حلال ! غیبت نمی کند ، تهمت نمی زند ، دروغ نمی گوید ؛ زندگی عاقلانه دارد .پس چشمش پاک است ، گوشش پاک است ، غذایش هم پاک است . چنین آدمی کم کم به جائی می رسد که بوی بد گناه به شامّه اش می رسد ، مثل مردار . آنوقت به آسانی از حرام صرف نظر می کند ؛ نه اینکه برایش سخت باشد !

ممکن است کسی که گرسنه است ، از یک غذائی صرف نظر بکند ، روزه بگیرد واین برای او سخت باشد ؛ امّا از مردار گذشتن ، این که هنر نیست . اگر واقعاً این شامّه باز شد ، آدم راحت است . از آن طرف ، بوهای خوب را استشمام می کند ؛ آن نافه آهو و عنبر را استشمام می کند ، آن بوی بهشت را استشمام می کند .

آیت الله جوادی آملی

سخنرانی معظم له به مناسبت سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) در دیدار با جمعی از بانوان و اقشار مختلف مردم

(۱) مفاتیح الجنان / زیارت حضرت فاطمه معصومه (س)

(۲) مفاتیح الجنان / دعای کمیل

(۳) اعراف / ۱۴۲

(۴) یوسف / ۹۴

(۵) الأمالی ل لطوسی / ۳۴۱

(۶) بقره / ۷۴ ـ با تلخیص

(۷) الکافی / ۵ / ۶۳