پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
جهانی شدن و استحاله فرهنگ های بومی
نزاع بین دو فرهنگ غربی و اسلامی در طول تاریخ، ادامه داشته است. گسترش سریع اسلام تا قلب اروپا، تاب تحمل را از پاپها که به مسیحی کردن جهان میاندیشیدند، ربود، و آنان را به افروختن جنگهای ۱۷۴ ساله صلیبی تشویق کرد. پایان جنگ با شکست اروپا همراه بود، ولی آنان از فرهنگ و علم و دانش مسلمین بهرهها بردند و بدینسان پایههای تمدّن صنعتی خود را بر اساس آن، پی ریزی کردند. هنگامی که انسان غربی از سلطه کلیسایی قرون وسطایی رهایی یافت، در پی ایجاد بهشت، بر روی زمین به استعمار ماورای اروپا پرداخت. تحوّلات نو و جدید قرن ۲۰ که در شکل دو جنگ جهانی و پیدایش سوسیالیسم متبلور گشت، فقط شکل استعمار را تغییر داد، و اهمیّت کاربردی وسیع انرژی نفت، شوق غربیان را بر انگیخت، تا به استحاله فرهنگهای بومی در فرهنگ غربی همّت گمارند. ویژگیهای ممتاز جهان اسلام از حیث معادن، موقعیّت استراتژیک و جغرافیایی و خاصه دارا بودن نفت، آن را از قدیم الایام، کانون توجه غرب قرار داده است، و ایران، علاوه بر دارا بودن آن ویژگیها، در سالهای اخیر از اهمیّت امالقرای اسلامی نیز برخوردار شده است. نقشههای دشمنان اسلام در شکل طرحهای نو با پشتوانه مالی و حمایتی دولتها علیه اسلام بی وقفه ادامه دارد. این نقشهها حاکی از فکر و اندیشه رهبران غرب برای نابودی اسلام است؛ امّا آنچه تهاجم غرب را در این موقعیّت زمانی تشدید کرده است، نابودی کمونیسم و احیای مجدد تفکر اسلامی است. بیتردید گسترش نظم نوین جهانی یا همان جهانی شدن به زعامت آمریکا، بیشتر بر استحاله فرهنگی جهان ماورای آمریکا استوار است؛ چرا که حوزه فرهنگ بیش از سایر حوزهها، در سیطره نفوذ آمریکا قرار دارد.
● جنگهای صلیبی
نفوذ کلیسا که در اروپای قرون وسطایی روز به روز بیشتر میشد، حس جاهطلبی روحانیون مسیحی را به جایی رساند که بخواهند، تمام دنیا را تابع مذهب خود سازند، اما در برابر خود قوای اسلام را میدیدند که تا قلب اروپا، یعنی تا اسپانیا پیش آمده و ایتالیا و استانبول نیز، محل تلاقی دو ارتش گردید. وحشت و ترس پاپهای مسیحی از مسلمانان که با برهان و دلیل و کوششهای علمی، نه به زور شمشیر، به آن حدّ از توان و قدرت رسیده بودند، آنان را واداشت برای حفظ سلطه خویش دست به اقدامی عملی بزنند. نطق پاپ دوربان دوم در سال ۱۱۰۵ میلادی، که خطاب به اروپاییان میگفت: «فرزندانم فریادهای قسطنطنیه که سنگر مسیحیت در برابر ترکهاست و ناله ستمدیدگان اورشلیم، در گوش من پیچیده است» آتش جنگهایی را برافروخت که شعلههای آن به تمام کشورهای ساحلی مدیترانه کشیده شد. این جنگها که به علت صلیبهایی که سربازان، به عنوان نشان با خود حمل میکردند، به جنگهای صلیبی معروف شد، ظاهرا به منظور استرداد بیت المقدس آغاز گردید و در هشت مرحله، تا سال ۱۲۷۰ میلادی، ادامه یافت.
پیروزی مسیحیان در طی دهههای اوّل این نبرد ۱۷۴ ساله، با دزدی و غارت، بی رحمی و شقاوت، کشتارهای عظیم و هولناک، وحشی گریهای حیرت آور و آتش زدن مساجد و خانهها همراه بوده است. این اعمال از سوی مردم و سربازانی صورت میگرفت که خود را پیرو حضرت مسیح(ع) میدانستند. آنان جسارت را به جایی رساندند که سپاهی را در سال ۱۱۸۶ میلادی، برای ویران نمودن کعبه گسیل داشتند، و این نقطه عطفی شد که مسلمانان، به غیرت آمده و سرنوشت جنگ را با پیروزیهای خود و نجات بیت المقدس عوض کردند. مسلمانان در این هنگام به خلاف مسیحیان صلیبی با مردم شهرهای فتح شده و اسراء و زنان و پیران و... با رأفت و ملاطفت اسلامی برخورد کردند. صلیبون شکست خورده، نهایتا عقب نشینی نمودند و بیت المقدس همچنان در دست مسلمانان، صاحبان واقعی آنان باقی ماند. امّا علی رغم این شکست، صلیبون پیروزی علمی و غنیمت عظیم فرهنگی برای مردم خود به ارمغان بردند، پیشرفتهای مسلمانان در علوم، بهداشت، صنعت، معماری، شیوههای درست کشاورزی و تجارت، ترقیات علمی در تاریخ و جغرافیا، هنر و... دستاورد پیروزی صلیبون برای مردم اروپا بود، و دقیقا همین دستمایهها، پایههای توسعه اقتصادی و اجتماعی غرب را استوار ساخت. این سؤال همچنان باقی است که آیا اکنون، پس از توسعه اقتصادی و اجتماعی غرب، تقابلی در جریان هست یا نه؟ این همان پرسشی است که در صدد پاسخ به آن، هستیم.
● جنگهای صلیبی جدید
قبل از رنسانس، انسان غربی برای دور ماندن از بحران درون ایدئولوژیکی، به جنگ با جهان اسلام، به عنوان ملاطی برای حفظ انسجام خویش تمسک جُست. این تنها راهی بود که فرا روی آنان قرار داشت؛ زیرا تسلط کلیسایی قرون وسطایی، اروپاییان را از رشد و توسعه دور نگاه داشته بود، و اروپاییان که در ایدئولوژی و توسعه اقتصادی از مسلمانان عقب افتاده بودند، جنگ همه جانبه با مسلمانان را مایه دوام و قوام خود قرار دادند. هنگامی که دریافتند ایمان مسلمین با جنگ قویتر، و سلطه بر آنان مشکلتر میگردد، به تهاجم فرهنگی روی آوردند.
بعد از رنسانس، انسان غربی بُعد نظریِ جهان بینی خود را رها کرد و به دنبال انسانمداری و دنیاگرایی روان شد. آرمان نهایی او دست یافتن به بهشت نادیده کلیسا نیست، بلکه ایجاد بهشت در روی زمین است. برای عینیّت بخشیدن به آرمان خویش، دست به کار استخراج و استثمار گردید. کلیسا که به دلیل ضعف محتوای درونی خود (به علت تحریفی که در آن صورت گرفته است) و عدم توانایی و پویایی همراهی مسیحیت با شرایط جدید زمانی، رنج میبرد، چارهای جز همراهی با سران حکومتهای غربی ندارد. شاید بدین وسیله ستونهای سنگی کلیساها برای مدتی دیگر قداست خود را حفظ نمایند، و انگیزه قدرتطلبی پاپها و کشیشها بدینسان ارضاء شود. غربیان که به رفاه اجتماعی میاندیشیدند، به زودی منابع خود را که به استخراج آن مشغول شده بودند، ناکافی دیدند و چارهای جز دستیابی به منابع بکر جهان دیگر ندیدند. کلیسا هیأت تبشیری خود را برای نیل به این مقصود در اختیار آنان قرار داد. بهره کشی از زمین و انسانها در خارج از مرزهای اروپا آغاز گردید. دوام و قوام این استعمار بستگی به تحقق یک پیششرط داشت، و آن فرهنگ زدایی ملل ماورای اروپا بود. این بدان معنا نیست که غرب هر کجا قادر باشد، دست به کشتار نمیزند. جنگ نظامی و تهاجم فرهنگی دو تیغه یک قیچی هستند که غرب به مقتضای زمان، جداگانه و یا توأما از آن بهره میبرد. «کشتار مسلمانان بوسنی و هرزگوین در قلب اروپا، و فلسطینکشی در قلب خاور میانه، دلیل روشنی بر سیاست اسلام زدایی آنان است.»(۱) زیرا اسلام است که دشمن بالفعل و بالقوه توسعه اقتصادیی است که فقط بر پایه مادیّات بنا نهاده شده است.
● استعمار نو و تهاجم فرهنگی
پیدایش سوسیالیسم و برپایی دو جنگ جهانی و بالندگی نفت، فقط شکل استعمار را دگرگون کرد، فرمول سنتی توسعه که در آن انرژی در وسعت امروزی اهمیّتی نداشت، جای خود را به الگوی جدید داد. توسعه در مفهوم جدید، دارای دو رکن سرمایه و انرژی است. امروزه توسعه اقتصادی که جزو اهداف و وظایف اصلی حکومت هاست، به دو شکل حفظ توسعه و کسب توسعه، به ترتیب هدف جهان غرب و جهان سوم در آمده است. این تضاد همواره موجب بحرانهای جدّی در دهههای اخیر بوده است؛ زیرا بحران سرمایه و بحران انرژی، موجب بحران اقتصادی است که بازتاب آن در شکل بحرانهای نظامی و سیاسی جلوه کرده است. این چهار بحران، در یک بحران کلیتر به نام بحران ایدئولوژیک شناورند؛ چرا که توسعه در نهایت، خود وسیله و ابزاری برای تحقق آرمانها و ایدهآلهای هر ملّتی به شمار میرود. در واقع ایدئولوژی و جهان بینی است که به انسان میگوید، تو از کجا آمدهای و به کجا خواهی رفت، و در فاصله این دو نقطه مبدأ و مقصد، چه باید انجام دهی، و لذا نقش ایدئولوژی در تعیین نوع توسعه بسیار مهّم است.
سرمایه در فرمول جدید توسعه، در اختیار غربیان قرار دارد؛ امّا غرب برای حفظ توسعه اقتصادی چند درصدی خود، به انرژی نفت که در جهان سوم خصوصا جهان اسلام قرار دارد، بسیار نیازمند است. رشد افکار عمومی که به برکت عصر ارتباطات محقق شده است، امکان استعمار کهن را از بین برده است؛ ناگزیر باید به شیوههای جدید متمسک گردند تا انرژی کافی خود را که ضریب همبستگی آن با توسعه، مستقیم و اجتنابناپذیر است، فراهم آورد. مؤثرترین شیوه، راهی جز استعمار فرهنگی نیست؛ زیرا، هرگاه غرب با سوء استفاده از گرایش طبیعی انسانها به لذّات آنی و زودگذر دنیوی، غرب را محل غارت از قیدهای انسانی و اِغنای هوسهای حیوانی، جلوه دهند، بی تردید، هیچ مانعی برای غارت مدرن منابع انرژی جهان اسلام وجود نخواهد داشت.
● ویژگیهای جهان اسلام
کشورهای اسلامی در تولید و صادرات برنج، پنبه، نیشکر، قهوه، توتون، زیتون، کائوچو، کنف، فسفات و... در ردیف کشورهای ممتاز جهان قرار دارند. از سویی دیگر نواحی مرغوب کشت جو، بهترین مزارع چای، ۳% کل جنگلهای جهان را نیز در اختیار دارند، که کاربرد هر یک، بخصوص پنبه و کائوچو و چوب در منسوجات و لاستیک سازی و صنایع چوب، بسیار متنوع و متعدد است. کشورهای اسلامی پاکستان، مصر، اندونزی، یمن، ترکیه، تونس، مالزی، بنگلادش، مراکش، آفریقای شمالی، آسیای جنوب شرقی و سایر دول آسیایی و آفریقایی مسلمان به ترتیب در شاخصهای فوق قرار دارند. کشورهای اسلامی که در جنوب شرقی و غربی آسیا، آفریقای شمالی و غربی، صحرای شمال آفریقا، شبه قاره هند و ماوراء النهر، به صورت یک کمربند به دور جهان غرب، از جزایر میلانئو تا جزایر قناری، به طول ۰۰۰/۱۸ کیلومتر قرار گرفتهاند، دارای ذخیره انسانی حدود ۰۰۰/۰۰۰/۵۰۰/۱ نفریاند. به بیان دیگر، ۲۳% کل جمعیت جهان و ۲۵% خاک جهان را در اختیار دارند. رشد میانگین بیش از ۵ درصدی جمعیت جهان اسلام، نگرانیهای جدّی در جهان غرب پدید آورده است. افزایش جمعیت مسلمان در آسیای جنوب شرقی، چنان شگفتانگیز است که تبعیّت جمعیّت بر خلاف معمول، از خاک است.
اهمیّت جهان اسلام وقتی مهمتر جلوهگر میشود که از چهارده نقطه استراتژیک و گذرگاهی جهان، کانال سوئز، بسفر، داردانل، تنگه هرمز، جبل الطارق، باب المندب و تنگه مالاکارا در اختیار دارد. اهمیّت این تنگهها آن قدر زیاد است که به عنوان مثال، در اهمیّت جبل الطارق بیان کردهاند که اگر زمانی مسدود شود، جهان به قرون وسطا بر میگردد، و این در حالی است که ویژگیهای فوق بدون اهمیّت استراتژیک نفت بیان شده است.
● انرژی و جهان اسلام
در طول پس از رنسانس، لااقل یکی از ارکان توسعه کهن و جدید اقتصادی غرب، در جهان اسلام قرار داشته و دارد. دستیابی و بهرهوری از معادن و منابع انرژی که به ترتیب در فرمول قدیم و مدرن توسعه غربی، از جایگاه ویژه و ممتازی برخوردار است، در جهان اسلام قرار دارند. امروزه حفظ و کسب و گسترش توسعه، به میزان مصرف انرژی بستگی تام و مستقیم دارد. نفت با سه هزار ماده اولیه و هشتاد هزار مصنوعی که از آن به دست میآید، مهمترین نوع انرژی به شمار میرود. تفاوت در الگوی مصرف انرژی غرب، در سال ۱۹۱۳ و ۱۹۹۰ و نیز مصرف سرانه آن، مؤید این اهمیّت بلامنازع، از یک سو، و نقش مهم انرژی نفت در توسعه اقتصادی غرب، از سوی دیگر است.
الگوی مصرف غرب در سال ۱۹۱۳: نفت ۶% + ذغال سنگ ۹۰% + گاز ۲% + آب ۲% + اتم ۰%.
الگوی مصرف غرب در سال ۱۹۹۰: نفت ۴۰% + ذغال سنگ ۲۵% + گاز ۲۰% + آب ۷% + اتم ۸%.
همچنین مصرف سرانه کانادا، آمریکای شمالی، اروپا، ژاپن به ترتیب ۶۴، ۵۷، ۶۰ و ۲۵ بشکه است؛ در حالی که مصرف سرانه نفت در پاکستان و ایران ۱ و ۶ بشکه است. نسبت بین انرژی و ذخائر موجود نیز نمایانگر نیاز رو به رشد غرب به انرژی نفت است. آمریکا ۲۶%، اروپا ۲۵% و ژاپن ۹% نفت جهان را استفاده میکنند. در صورتی که ۱۵% جمعیّت جهان را دارا هستند. ۴۰% مابقی نفت جهان به مصرف ۸۵% جمعیّت دنیا میرسد. از طرف دیگر آمریکا ۴% و اوپک به تنهایی ۸۰% ذخائر نفتی جهان را در اختیار دارند که سهم پنج کشور اسلامی عضو اوپک حوزه خلیج فارس ۶۰% است، (عربستان ۲۰%، ایران، عراق، کویت و امارات متحده عربی هر یک به تنهایی ۱۰%). لذا دارندگان ۲۰% ذخایر جهانی نفت، بیش از ۶۰% نفت جهان را مصرف میکنند. شمال آفریقا، آسیای جنوب شرقی و غربی که جزیی از جهان اسلام به شمار میروند، دارای ۷۰% ذخائر نفتی جهانند. با فرض پایان یافتن عمر نفت، جهان اسلام با توجه به موقعیّت جغرافیایی که از آن برخوردار است، واجد انرژیهای مدرن، چون انرژی خورشید، باد، امواج و اورانیوم به میزان قابل توجهی خواهد بود. این در صورتی است که ۶۵ % کل ذخایر گازی جهان، که دارای عمر طولانیتر از نفت است، در جهان اسلام قرا دارد و لذا توجه جدید غرب به جهان اسلام بر مبنای استفاده از منابع عظیم نفتی، گازی و معدنی استوار است.
● نقش ایران اسلامی
ایران، در فرمول کهن و جدید توسعه غرب، نقش بارزی داشته است. هجوم غرب به ایران که بعد از عصر قاجار روند رو به رشدی گرفت، بیانگر اهمیّت ایران در این باب است. ایران دارای معادن مهم ذغال سنگ، بزرگترین معادن اورانیوم در خاورمیانه، غنای آبزیان و نمکها، و دارای یکی از سه ذخیره بزرگ مس جهان است. آهن و مس ایران دارای عیار بسیار بالایی است، از سویی دیگر، فرش و خاویار ایران، دو کالای مهم صادراتی ایران به شمار میروند که دارای اهمیّت جهانی است. ایران بعد از عربستان و لیبی، وسیعترین، و بعد از ترکیه پر جمعیّتترین کشور خاورمیانه است. وسعت زیاد، ایران را دارای معادن و منابع وسیعی کرده است که بسیاری از آنها هنوز در دل خاک آرمیده است. اهمیّت ویژه ایران در عصر حاضر و در فرمول جدید توسعه اقتصادی غربی از دو جهت ذیل است که به روشنی پیوند آشکار و جدا نشدنی آن را با ویژگیهای جهان اسلام نشان میدهد:
۱) ذخایر نفت و گاز: ایران به تنهایی دارای صد میلیارد بشکه ذخیره نفتی است که معادل ۱۰% کل ذخایر نفتی جهان را تشکیل میدهد. از ۵/۲ میلیون بشکه نفت صادراتی ایران، ۴۲% به اروپای غربی، ۱۸% به ژاپن، ۱۵% به آسیا (منهای ژاپن)، ۱۵% به استرالیا و زلاندنو، ۱۳% به آمریکای جنوبی و ۷% به آمریکای شمالی صادر میگردد. از سویی دیگر، ایران دارای ۲۴% کل ذخایر گاز جهان است و بر همین اساس دومین صادر کننده و دارنده گاز جهان به شمار میرود. ایتالیا، فرانسه، ژاپن از مهمترین وارد کنندگان گاز ایران محسوب میشوند. در همین رابطه قابل توجه است که بدانیم واقع شدن تنگه هرمز در ایران و اِشراف ایران بر آن، که در هر دوازده دقیقه یک کشتی نفتی از آن عبور میکند، و ۴۰% نفت مصرفی جهان را از خود عبور میدهد، بر اهمیّت استراتژیک و نفتی ایران میافزاید.
۲) پایگاه اسلام سیاسی: وقوع انقلاب اسلامی در ایران، آثار زیادی را به دنبال آورد. مهمترین اثر آن را میتوان احیای تفکر دینی و گرایش به پرخاشگری علیه هر گونه ظلم و استعمار دانست. انقلاب اسلامی، ایران را به صورت مرکز ثقل تحوّلات مردمی و اسلامی درآورده است و تأثیر افکار اسلامی آن بر منطقه، همواره روندی صعودی داشته است. این تأثیر در بعضی از کشورها، آشکارا دیده میشود و در برخی دیگر، اگر چه به ظاهر نمودی ندارد، ولی به صورت نامحسوس، امّا غافلگیرانه و در عمق، راه خود را باز یافته است. تجدید حیات مذهب و رشد آگاهی ملتها و وقوع قیامهای آزادیخواه، ثمره بارز انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی، تز جدایی دین از سیاست را منسوخ کرده و موجد گسترش معنویّات در جهان گردیده است و این مطلبی است که پایه اساس دموکراسیهای غربی را متزلزل گردانیده است. تضاد جهان غرب با اسلام به همین بیداری اسلامی که با انقلاب اسلامی تجدید گردیده است، مربوط میشود؛ چرا که جهان غرب، فقط با اسلام مسخ شده و بی تفاوت کاری ندارد. همچنین، پیدایش نظام جمهوری اسلامی، نقطه عطفی برای شروع حکومتهای ایدئولوژیکی، به مفهوم اسلامی در سطح جهان خواهد بود و اگر هم نظم نوینی غیر انسانی شکل بگیرد، لااقل ایران، با حکومت اسلامی در مقابل آن خواهد ایستاد.
● استراتژیها و شیوههای تقابل
بهترین دستورالعملی که حاوی مهمترین و کاملترین نقشههای دشمن برای نابودی اسلام باشد، در سخن لویی نهم پادشاه فرانسه میتوان دید. وی در شهر منصوره اصول مبارزه علیه اسلام را که نقطه تأکید آن بر مبارزات فرهنگی قرار دارد این گونه بیان نموده است: «ما نمیتوانیم طی جنگی بر مسلمین پیروز گردیم، ولی با اتّخاذ سیاستی به شرح ذیل میتوانیم بر آنان پیروز شویم:
▪ کوشش شود فرماندهان و رهبران مسلمین را از یکدیگر جدا کنیم. چنانچه در این مهم موفق شده، لازم است با فعّالیّت هر چه بیشتر این تفرقه را شدّت دهیم تا عاملی در تضعیف و ناتوانی مسلمین باشد. مبشر مسیحی به نام لورانس در این مورد میگوید: لازم است که مسلمین و اعراب متفرق بمانند، تا نیروی مؤثری نگردند و وزنهای را در جهان تشکیل ندهند.
▪ کوشش شود در کشورهای اسلامی، دولتی صالح و خدمتگذار سر کار نیاید. به همین دلیل است که رئیس تحریریه مجله تایم در کتاب سفر آسیا، به دولت آمریکا توصیه میکند که در کشورهای اسلامی، رژیمهای نظامی دیکتاتوری ایجاد کند تا مانع از دعوت اسلام و تسلّط بر امّت اسلامی گردند، تا مبادا بر غرب و استعمار و فرهنگ استعماری پیروز شوند.
▪ رژیمهای حکومتی در کشورهای اسلامی را با فساد و انحراف و رشوه خواری و عیّاشی فاسد کنیم تا ماهی از سر گندیده گردد.
▪ مانع تشکیل ارتشی مؤمن و میهندوست باشیم که در راه معتقدات خود جان فشانی کند.
▪ سعی شود تا مانع وحدت کشورهای عربی [مسلمان] در منطقه باشیم.
▪ کوشش گردد دولتی در منطقه غربی [اسلامی] تأسیس شود که حدود آن شمالاً، غزه و جنوبا، انطاکیه و از شرق امتداد یافته تا به غرب برسد.
نظم نوین و موقعیّت زمانی
چرا نظم نوین جهانی یا شکل جدید آن، یعنی جهانیشدن در این مقطع زمانی، ارائه شده است؟ انکار سابقه نظم جهانی سادهاندیشی است و بیاغراق آن را میتوان به اندیشه اولین انسانهایی که در روی زمین زندگی میکردهاند، مرتبط دانست. امّا نظم نوین جهانی آمریکایی، در این مقطع زمانی، ثمره محو و نابودی کمونیسم و احیای تفکر اصیل اسلامی است که هر یک در دهههای اخیر به صورت فزایندهای در جهت عکس یکدیگر در حال رشد بودهاند.
نظمی که اسلام بر مبنای اصول و عقاید خود بدان معتقد است، فقط به ظهور حضرت مهدی(عج) بر نمیگردد؛ بلکه حضرت امام خمینی(ره)، در تئوری و عمل ثابت کرده است که نظم نوین جهانی اسلامی، هم اکنون هم، در حدّ خود قابل طرح و ایجاد است. انگیزه خیزشهای جدید اسلامی، خواه و ناخواه حاوی این جوهره است. خلأ ایجاد شده که با فروپاشی کمونیسم حاصل شده است، حاوی دو مفهوم متّضاد است:
الف) کمونیسم آخرین تجربه ایدئولوژی ساخته و پرداخته بشری بود؛ چرا که اینک، با وسعت یافتن بینش و آگاهیهای جهانی که ثمره عصر ارتباطات است، و همچنین نیاز فطری بشر به معنویات، هیچ کس به خود جرأت ایدئولوژیسازی نمیدهد و اگر هم کسی، مثل گذشته بخواهد با ایدئولوژیسازی، وسیله ادامه سلطه سلاطین و امپراطوران و حکومتهای جبّار را فراهم نماید، مردم جهان در عصر روشنگری هرگز آن را نخواهند پذیرفت. فروپاشی کمونیسم که ناشی از خستگی مفرط انسان از ایدئولوژیهای غیر الهی است، موجبِ واگری بلوک شرق گردید.
ب) ما شاهد همگرایی به مفهوم دینی و اسلامی هستیم. اینک یک توجه جدّی به سوی اسلام شده است. همگرایی اعتقادی که جلوه عینی و محسوس آن در جهان اسلام در حال شکلگیری است، به معنی به هم پیوستن اعتقادی مجموعه فرق اسلامی و احیای تفکّر ظلمستیزی اسلامی است. در الجزایر، مصر، سودان، نیجریه و سایر کشورهای شمال آفریقا، موج اسلامخواهی شدیدا در حال نشو و نما است. لبنان، صحنه درگیریهای جدّی با انگیزه مذهبی است. شوروی از هم پاشیده و کشورهای اسلامی جدیدی، با نقش مذهبی شکل گرفته است. مسلمانان انگلستان و فرانسه با هویّت مذهبی، فعّالیّت سیاسی را آغاز کردهاند. عراق، بوسنی و هرزگوین و قرهباغ، نمونههای احیای فرهنگ مبارزه از یک سو و سرکوبی شدید و بیرحمانه حامیان مسیحیّت تحریف شده از سوی دیگر است. این مسئله از آن جهت مهم جلوه میکند که، فروپاشی کمونیسم، با پیام حضرت امام خمینی(ره) به گورباچف آغاز گردیده است. لذا، تأثیر انقلاب اسلامی در همگرایی دینی و اسلامی، تأثیری مضاعف است. بنابراین مبارزه فرهنگی اسلام و کشورهای اسلامی به معنای عام و علیه ایران اسلامی به صورت خاص، از نظر غرب یک ضرورت اجتنابناپذیر تلقّی میگردد.
● اهداف فرهنگی نظم نوین جهانی
نظم نوین جهانی با همه تردیدهایی که به همراه دارد، دارای یک وجه مشترک در بین دستاندرکاران اجرایی و سیاست گذاران آمریکایی است، و آن رهبری بلامنازع آمریکا بر جهان است. آمریکا برای تحقق آرمان خویش، با اروپای غربی و ژاپن، آمریکای مرکزی و خاورمیانه که به ترتیب کانونهای نگرانی اقتصادی، آزادیخواهی و احیای مجدد تفکّر دینی را برای آمریکا تشکیل میدهند، مواجه است. نقش خاورمیانه و کشورهای اسلامی با منابع سرشار نفت، حائز اهمیّت فراوان است؛ زیرا با تسلّط بر خاورمیانه، تسلّط بر آن دو هم محقق خواهد شد. در سالهای اخیر آمریکا برای تحقق بخشیدن به رهبری بلامنازع خود بر جهان، دست به دو اقدام زده است:
الف) تلاش برای جایگزین کردن اسلام به عنوان دشمن غرب به جای کمونیسم. هِنری کیسنجر در سال ۱۹۸۹ برای آفرینش و تقویّت و جایگزین کردن این مسئله در اذهان مردم جهان، بر نکات حساس و ظریف ذیل تکیه کرده است:
۱) ایجاد رعب و وحشت از مشرق زمین؛
۲) نمایش خطر گسترده اسلام؛
۳) مانور بر بدویّت شرق و فرهنگ بیگانه آن؛
۴) طرح داستانهای تاریخی در مورد هویّت ضد انسانی چنگیز، تیمور و ترکهای عثمانی؛
۵) طرح تعارض بنیادین اسلام با دموکراسی و فرهنگ غربی و حقوق بشر؛
۶) ارائه چهره مذهبی و مسیحی از غرب و به خصوص از آمریکا و احیای تدریجی مذهب مسیحیت؛
۷) طرح تجربه برخوردهای مسلحانه بین مسلمانان و مسیحیان (جنگهای صلیبی).
غرب در ایجاد و القای باورهای خود برای این جایگزینی از ابزارهایی چون کتب درسی، فیلمها، روزنامهها، تبلیغات کالاها و اسباببازیها، تبلیغات از سوی رادیوهای برونمرزی و... سود جسته است. طرح مسئله سلمان رشدی، از این زاویه قابل فهم است.
ب) نابود ساختن تواناییهای بالفعل و بالقوه اقتصادی مسلمانان و سلطه وسیع بر منابع اقتصادی و جنگ خلیج فارس، نمونه بارز این نابود سازی است. نکات فوق نشان میدهد که تلاش برای فراگیر ساختن نظامهای سیاسیِ مبتنی بر دموکراسی غربی و مقاومت و برخورد در برابر هر تلاشی که منجر به کسب قدرت فرهنگی و نهایتا قدرت سیاسی و اقتصادی گردد، از اصول فرهنگی نظم نوین آمریکایی به شمار میرود. غرب به دنبال نظم نوینی است که حاوی صلح، همکاری، دموکراسی و خلع سلاح به مفهوم آمریکایی باشد. بوش پدر، اهداف و منابع امریکا را در دهه ۱۹۹۰، این گونه بر میشمارد:
▪ حرکت به سمت تحوّل دمکراسی؛
▪ برقراری روابطی سالم و مبتنی بر همکاری با کشورهای جهان با موضع برتر آمریکا؛
▪ حمایت جدّی از حکومتهایی که نسبت به مردم سالاری و حقوق فردی تعهد مشترک دارند؛
▪ تقویّت نهادهای بین المللی به منظور حفظ صلح و نظم جهانی مورد نظر آمریکا؛
▪ ایجاد دنیایی با ثبات با آزادیهای سیاسی، احیای حقوق بشر و نهادهای دمکراسی. بیکر وزیر امور خارجه سابقه آمریکا، ایجاد مطبوعات تخصصی جهانی، تشکیل انتشارات بین المللی، رادیو و تلویزیون فرا آمریکایی، توریسم، مسافرتهای گروهی یا فردی را برای تبادل اطلاعات و تأثیرات متقابل دموکراتیک میان کشورها لازم میداند و این را گامی برای نیل به جمهور دمکراسیها، که جمهورِ ارزشهاست، میداند. ارزشهایی که به اعتقاد وی از انقلابات آمریکا و فرانسه به وجود آمده است و در جریان توسعه اروپا، بخش بزرگی از جهان را فرا گرفته است و بخش باقی مانده را هم باید فرا گیرد.
● سنگرها در تهاجم فرهنگی جدید
نظم نوین جهانی، کشورهای اسلامی را به طور عام و جمهوری اسلامی ایران را به طور خاص، نشانه گرفته است. قلع و قمع کشورهای بر جای مانده از سیستم کمونیسم، برای علمدارِ قافله نظم نوین جهانی، اهمیّت چندانی ندارد و برتری خود را بر آنان از هم اکنون مسجّل میداند. امّا کشورهای اسلامی چگونه میتوانند از غنا و استحاله شدن خود جلوگیرند؟ بی تردید استفاده از فرهنگ غربی و منطبق با فطرتِ انسانی اسلامی و اشاعه و ترویج آن، ابزار مهم و مؤثری خواهد بود، امّا کافی نیست؛ چرا که وسائل ارتباطی جهانی و تکنولوژی ساخت آن اینک در دست دشمنان قرار دارد و از سویی دیگر، تهاجم فرهنگی دشمنان همه جانبه و فراگیر است. ثالثا مشکلات فرهنگی جدّی، که ناشی از دوری از اسلام است، کشورهای اسلامی را فرا گرفته است. بنابراین اسلامیان، علاوه بر سود جستن از تبلیغ فرهنگ اسلامی که زمینه آن با فروپاشی کمونیست فراهم آمده است، از ابزارهای دیگری هم باید سود بجویند. اهمّ این ابزارها به شرح ذیل است:
۱) استفاده از شیوههایی که نهایتا منجر به نزدیکی همهجانبه کشورهای اسلامی به هم گردد. این روند باعث خواهد شد که اختلافات از بین رفته، وحدت جایگزین آن شود.
۲) انرژی نفت که یکی از دو رکن توسعه اقتصادی است، به مقدار زیادی در کشورهای اسلامی وجود دارد. جهان آینده بر تواناییهای اقتصادی تکیه دارد. بنابراین رشد اقتصادی ارتباط مستقیمی با هست و نیست هر کشوری خواهد داشت.
۳) امکان این که یک جامعه بتواند به دور خودش دیوارهای نفوذ ناپذیری ایجاد نماید، از بین رفته است و لذا توسعه روابط دیپلماتیک ابزار لازم را برای پیشبرد اهداف و منابع کشورهای اسلامی، در اختیار آنان خواهد گذاشت.
۴) نظم نوین، محدودیّتهای جدّی بر کشورهای اسلامی و بهخصوص جمهوری اسلامی ایجاد خواهد کرد که حضور و بیداری مردم در صحنههای مختلف میتواند حصاری مطمئن در برابر خطرات جدید باشد.
۵) حل مشکلات متنوع فرهنگی جوانان که قشر آسیبپذیر فرهنگی محسوب میشوند، یک ضرورت اجتنابناپذیر برای مسدود کردن راههای تهاجم فرهنگی به شمار میرود.
پینوشتها و فهرست منابع در دفتر مجله موجود میباشد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست