جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

طعم شیرین محبت


طعم شیرین محبت

«عشق », اکسیری است که دل ها را قیمتی می سازد هر عضوی, عیب خاص خود را دارد چشم معیوب, نابیناست و گوش معیوب ناشنوا عیب دست و پا, کج بودن و فلج بودن است, اما عیب «دل », تهی بودن از «محبت » است

«عشق‏»، اکسیری است که دل ها را قیمتی می‏سازد. هر عضوی، عیب خاص خود را دارد. چشم معیوب، نابیناست و گوش معیوب ناشنوا. عیب دست و پا، کج‏بودن و فلج‏بودن است، اما عیب «دل‏»، تهی بودن از «محبت‏» است.

محبت، دل را مقدس و با ارزش می‏سازد، اما کدام محبت و عشق‏نسبت‏به چه چیز و چه کس؟

خانه دل، باید در اختیار محبتی قرار گیرد که محبوب، ارزش عشق‏ورزیدن و دل دادن و جان باختن و از خود گذشتن را داشته باشد.

این کلام، شعر و توصیف نیست، حقیقت زندگی و حقیقت‏دینداری‏است. اسلام، «مکتب حب‏» و آیین «عشق ورزی‏» است، اما نسبت‏ به آنکه ‏بیرزد. اگر «معرفت‏»، پایه «محبت‏» باشد، محبوب برتر، محرم راز و انیس دل‏ می‏شود. «دل سرا پرده محبت اوست...»

کسی عاشق خدا می‏شود که خدا را بشناسد، خوبی ها، احسان ها، نوازش ها،بزرگواری ها و نعمت هایش را بشناسد.

و گرنه، از جان بی معرفت، چه انتظاری برای «عشق خدا» داشتن و «محبوب برین‏» را برگزیدن؟! قلب سلیم از کدورت های خودخواهی و غرور، می‏تواند بستری برای‏استقرار «محبت عارفانه‏» باشد.

دلی که پر از تمنیات شیطانی و عشق به کامجویی های حیوانی باشد،دیگر ظرفیتی برای عشق پاک و آسمانی نخواهد داشت.

اگر کسی راست‏ بگوید که عاشق خدا و اولیاء الله است، این عشق‏صادق او را می‏سازد و می‏پرورد و پیراسته و آراسته می‏کند و به همسویی و هم خطی و همگامی و همدلی با محبوب می‏کشاند.

اما... کجاست آن عشق صادق، و آن صداقت در عشق؟! دلی که طعم محبت‏خدا و اولیاء را بچشد، محال است که جایگزین ‏دیگری برای آن برگزیند.

این سخن امام سجادعلیه السلام در «مناجات محبین‏» است که: «خدایا کیست که طعم شیرین محبتت را چشید و جز تو محبوب دیگری‏ برگزید...» (۱) .

گرچه عشق، کمی بدنام و متهم شده است، ولی اگر «معشوق‏»، شایسته ‏و ارزنده باشد و عشق، «صادق‏» و راستین، می‏تواند سازنده انسان و زلال‏کننده روح و بالا برنده جان باشد.

عشق، به همرنگی و همراهی می‏کشاند. و ایثار و گذشت و فداکاری ‏می‏آورد. عشق، رها کردن «خود» و خواسته‏ها و پسندهای خود، در پای «اراده ‏محبوب‏» و «پسند معشوق‏» می‏آموزد. ولی... تا آن محبوب و دلبر، چه و که باشد.

سخن از «محبت‏خدا» بسیار گفته می‏شود، ولی این گوهر نفیس کجا و نزد چه کسی است؟ اولیاء الهی، پیوسته از خدا، این عشق را خواسته و آرزو کرده‏اند.

راستی!... چه لذتی دارد که انسان هم عاشق خدا باشد، هم معشوق او. هم حبیب باشد، هم محبوب، محبت دو جانبه و از دو سو (یحبهم ویحبونه). (۲) .

عشق، به همرنگی و همراهی می‏کشاند. و ایثار و گذشت و فداکاری ‏می‏آورد. عشق، رها کردن «خود» و خواسته‏ها و پسندهای خود، در پای «اراده ‏محبوب‏» و «پسند معشوق‏» می‏آموزد. ولی... تا آن محبوب و دلبر، چه و که باشد.

اگر ذره‏ای از آتش این عشق در خرمن جان افتد، می‏سوزاند و خاکستر می‏کند و از عاشق، سلب جهت کرده، عقربه دل و جانش را رو به سوی ‏معشوق می ‏گرداند.امام عارفان و عاشقان، حضرت سجادعلیه السلام در «مناجات محبین‏»می‏فرماید: «خدایا! از تو محبت دوستدارانت را می‏خواهم و عشق هر کاری که مرا به ‏قرب تو برساند. می‏خواهم که عشق خودت را نزد من محبوب ‏تر از جزخودت قرار دهی، عشقم را به تو، رهنمای به سوی رضوانت قرار دهی و اشتیاقم را به تو، عامل ترک گناه سازی. خدایا!... منت نه، به من بنگر،با چشم دوستی و نگاه عاشقانه مرا بنگر، از من روی بر مگردان...». (۳)

آیا عشقی که انسان را به «رضای الهی‏» بکشاند و شوقی که از«عصیان‏» باز دارد، سازنده نیست؟! خدایا، جرقه‏ای از این آتش در جانمان بیفکن، تا بسوزیم و بسازیم و به ‏مقام «رضا» برسیم و «قرار» بگیریم. «رضا»، ثمره محبت است. «محبت‏» هم میوه درخت یقین است. از برجسته‏ ترین خصال اخلاقی و سلوک روحی، «رضا» است.

آنکه در پس جلوه‏های ظاهری دنیا و صحنه‏های مشهود و علل و اسباب پیدا، به تدبیر و اراده‏ای پنهان هم عقیده دارد و «مشیت الهی‏» را در ورای تقدیرات می‏بیند، نسبت ‏به آنچه پیش می‏آید، با خوش‏بینی ‏برخورد می‏کند.صاحب «رضا» از آرامش روحی و طمأنینه برخوردار است.

کسی هم که به زمین و زمان و خدا و خلق خدا بدبین است و به دیده‏«عدم رضا» می‏نگرد، پیوسته در رنج و حزن و اندوه است. آنکه «یقین‏» و «محبت‏» دارد، «رضا» هم دارد، حتی از رنج و بلا،«لذت‏» هم می‏برد.

این دیگ ز خامی است که در جوش و خروش است چون پخته شد و لذت دم دید، خموش است

ریشه بسیاری از افسردگی ها و غصه‏ها، کمبود یا نبود ایمان و یقین و عشق به حیات و حیات آفرین است. این کاستی، سبب می‏شود آدمی خود را از کائنات، «طلبکار» بداند و چون چرخش روزگار به کام دل و بر وفق‏مرادش نباشد، زبان به گلایه و شکوه بگشاید. اولیاء خدا راحت جسم و جان را در گوهر «رضا» می‏جستند.

به فرموده مولایمان علی‏علیه السلام: «ارض، تسترح‏» (۴) !؛ راضی باش، تا راحت و آسوده شوی.

در معیشت و رزق و روزی هم، آنکه به قسمت‏خدایی رضا باشد، آسوده ‏دل و راحت است. آنکه راضی نیست، اندوه های جانکاه دارد.

ثمره قلبی و آثار مشهود و محسوس رضا، راحتی جسم و جان است و این کلام حضرت صادق‏علیه السلام است. چه دارویی ثمربخش ‏تر از «رضا»، برای غم زدایی سراغ دارید؟

به فرموده امام علی ‏علیه السلام: «الرضا ینفی الحزن‏». (۵) ؛ رضامندی، اندوه را می‏زداید.

بندگی خدا کردن و به ولایت او گردن نهادن و محبت او را در عمق جان‏داشتن و به وعده‏ها و گفته‏های حضرت حق، باور و یقین داشتن، بوستان ‏وجودمان را از گلهای «رضا» خرم می‏سازد.

و اگر «او» از انسان راضی باشد و چیزی را برای وی بپسندد، چه لذتی‏بالاتر از رضامندی به رضای حق؟! کی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل یکی هجران پسنددمن از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد .

منبع : گامی در مسیر ، جواد محدثی