دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

برخیزید عرفان و بودیسم در فیلم سینمایی «ماتریكس»


برخیزید عرفان و بودیسم در فیلم سینمایی «ماتریكس»

نمایش موفقیت آمیز فیلم برادران واچوفسكی ماتریكس ۱۹۹۹ باعث شد تا چند باور مذهبی, نقطه نظرات جهانی خود را بیشتر تثبیت كنند در میان آنها دو سنت رایج تر عبارتند از عرفان مسیحی و بودیسم, كه به مانند خود فیلم, مسائل زیربنایی بشری و راه حلهای آنها را در مورد جهل و روشنگری, مطرح می سازند به دلیل جهل, عامهٔ مردم «دنیای مادی» را با «دنیای واقعی» اشتباه می گیرند, اما آنها ممكن است به كمك راهنمایی كه طبیعت حقیقی شان را به آنها نشان دهد, از این رؤیا «بیدار» شوند

۱ـ نمایش موفقیت‌آمیز فیلم برادران واچوفسكی ماتریكس ۱۹۹۹ باعث شد تا چند باور مذهبی، نقطه‌نظرات جهانی خود را بیشتر تثبیت كنند. در میان آنها دو سنت رایج‌تر عبارتند از: عرفان مسیحی و بودیسم، كه به مانند خود فیلم، مسائل زیربنایی بشری و راه حلهای آنها را در مورد جهل و روشنگری، مطرح می‌سازند. به دلیل جهل، عامهٔ مردم «دنیای مادی» را با «دنیای واقعی» اشتباه می‌گیرند، اما آنها ممكن است به كمك راهنمایی كه طبیعت حقیقی‌شان را به آنها نشان دهد، از این رؤیا «بیدار» شوند. این مقاله، اشارات پراكندهٔ فیلم به عرفان و بودیسم كه، به نوبهٔ خود پرسشهایی، در مورد پیام اصلی فیلم و درك نهایی واقعیت طرح می‌كنند را، كشف و تحلیل خواهد كرد.

۲ـ در ماتریكس ساختهٔ برادران واچوفسكی به سال ۱۹۹۹، به یك «هكر» رایانه‌ای سیاه‌پوست برمی‌خوریم كه در مقابل رایانه‌اش به خواب می‌رود. پیام مرموزی در صفحه ظاهر می‌شود: «نئو، بیدار شو». این عبارت موجز، طرح كلی فیلم را در بر دارد، همان‌گونه كه خود «نئو» كه با مشكل زندانی شدن در «دنیای مادی»ای روبه‌روست كه درواقع محصول یك برنامه همانندسازی رایانه‌ای در آیندهٔ دور توسط هوش مصنونی (AI) است، و این خود وسیله‌ای برای اسیر ساختن بشر، از طریق یك دریافت واهی به‌نام «ماتریكس» است.درواقع فیلم به طرزی ماهرانه و تلویحی، دریافت غایی از واقعیت را با نمایش پاره‌ای از سنتهای مذهبی نشان می‌دهد، سنتهایی كه ایدهٔ گسترش یافته در آنها این است كه مشكل پایه‌ای بشریت، جهل و راه‌حل آن دانش یا بیداری است. این دو سنت مذهبی، عمدتاً همان عرفان مسیحی و بودیسم هستند.اگرچه این دو سنت مذهبی در مسائل مهمی با هم متفاوتند، اما در این نكته كه مسئلهٔ جهل بشری با هدایت تكوینی فردی بر زمینهٔ «واقعیت مادی» قابل حل است ـ متفق‌القولند. عرفان مسیحیت و بودیسم، نیز هردو راهنمایی را متصور می‌شوند كه به آنها كه هنوز در تلهٔ دنیای محدود توهم قرار دارند، كمك می‌رساند تا از این توهم بیرون بیایند. شكل بیرونی عرفان یا «بودهیساتوا (Bodhisattav) چیزی است كه مشتاقانه به این دنیا وارد می‌شود تا آزادی دانش را تقسیم كند و رهایی هركسی كه قادر به فهمیدن است؛ را آسان سازد. در این فیلم این شكل بیرونی «نئو» است، كه خود نشانه‌ای از فردیت واحد است.

۳ـ اگرچه فیلم به‌عنوان «افسانه‌ای مدرن» هدفمندانه چندین سنت را مجسم می‌سازد، ما آزمایش و بررسی عرفان مسیحیت و بودیسم را به‌عنوان پارادایم ماتریكس كه همانا غفلت و خوابیدن در جهل و بیدار شدن و روشنگری توسط دانش است را پیشنهاد می‌كنیم. با تجسم این دو باور مذهبی به‌طور هم‌زمان و تداخل آنها با فن‌آوری آینده است كه فیلم تماشاگرانش را به چالش در مورد «واقعیت» وادار می‌سازد.

۴ـ اكثر مخاطبان فیلم، احتمالاً حضور نشانه‌هایی از دین مسیحیت را در فیلم باز می‌شناسند، به‌عنوان نمونه، نام «تثلیث» یا هنگام مرگ «نئو» و رستاخیز و عروج پایانی فیلم. در حقیقت، مسیحیت و مفاهیمی از انجیل، مانند آخرالزمان، نامگذاری آقای اندرسان (از نام یونانی آندراس كه به معنی فرزند بشر است) توسط نئو و نام شهر زیون (صهیون) كه نشانه‌هایی از مسیحیت و یهودیت دارد و یادآور شهر اورشلیم است، در فیلم وجود دارد. «نئو» خود حضوری مسیح‌گونه دارد: او كسی است كه بایستی به‌سوی مات كه قدرت تغییر ماتریكس را از درون دارد، بازگردد (تا معجزه كند) كسی كه با نماینده‌های شیطان نبرد می‌كند، كشته می‌شود اما دوباره به زندگی بازمی‌گردد.

۵ـ این ساختار شخصیتی «نئو» به‌عنوان مسیح، در اشكال گوناگونی تجسم یافته است. در دقایق آغازین فیلم، هكر رایانه‌ای دیگری به نئو می‌گوید: «مرد تو ناجی من هستی، مسیح من هستی.» این هویت همچنین، توسط گروه «نبوچادنزار» هم شناسایی می‌شود، گروهی كه از پیش‌بینیهای این «یك نفر» شگفت‌زده شده و مكرراً در حضور نئو نام مسیح و عیسی مسیح را تكرار می‌كنند.

۶ـ گرچه حضور نشانه‌های مجزایی از مسیحیت در فیلم روشن هستند، اما مسیحیت حاضر در فیلم یك مسیحیت ارتودوكس سنتی نیست. پیش‌تر، نشانه‌های دین مسیحیت در فیلم در چهارچوب عرفان مسیحی، تجلی می‌یابند. عرفان مسیحی روشی بود كه طی قرنها در ناحیهٔ مدیترانه، رشد وسیعی كرد و در رقابتی شدید با مسیحیت ارتدوكس، در مناطقی به‌عنوان تنها برداشت از دین مسیح، مطرح گردید. گرچه خود این عرفان مسیحی از شاخه‌های متعددی تشكیل شده است، عرفان در معنای عام و كلی، شامل جهانی اسطوره‌ای و راهنماست كه حقیقت طبیعت و جایگاه صحیح بشر در آن را توضیح می‌دهد. بازگویی مختصر این اسطوره، خطوط موازی متعددی را در ماتریكس روشن می‌سازد.

۷ـ در اسطورهٔ عرفانی، قادر متعال كاملاً بی‌نیاز بوده و بنابراین وجودی ناآشنا و اسرارآمیز جلوه می‌كند. «شكست‌ناپذیر»، «تمام‌نشدنی»، «نوری بی‌اندازه و نامحدود» كه خالص، مقدس و دست‌نیافتنی است. به‌علاوهٔ این خدا، موجودات دیگر الهی‌ای هستند كه به شكل مذكر یا مؤنث جلوه‌گر می‌شوند.گروهی از این موجودات، حتی قادر به تولید مثل خود هستند و موجوداتی به نوبهٔ خود مقدس را به وجود می‌آورند. دیدگاهی قدیمی، باور داشت كه در این موجودات، مادر محتوی و پدر شكل را به وراثت به فرزند می‌دهد. بنابراین از مادر (سوفیا خدای یونانی به معنای خرد) موجودی گاه ناكامل یا حتی بدشكل باقی می‌ماند، این موجود بدشكل و جاهل كه گاه «یلدابوت» (Yaldaboath) نامیده می‌شود، خود را به اشتباه خدای یكتا می‌پندارد.

۸ـ عرفان یلدابوت را به‌عنوان خدای خالق‌ِ عهد عتیق می‌شناسد، كه خود تصمیم به آفرینش آركونها (فرشتگان) دنیای مادی (زمین) و انسانها گرفت. ما مرواریدهایی در گِل هستیم، روحی الهی كه در بدن خاكی و واقعیتی مادی، اسیر شده است. بهشت مسكن و مأوای حقیقی ماست، اما ما به‌خاطر گناه كبیره به تبعید دچار شده‌ایم.

۹ـ خوشبختانه در عرفان، رستگاری از طریق دانش و توسط ناجی كه همان مسیح ـ فرستادهٔ خدای متعال، برای هدایت بشر است ـ میسر می‌شود. عارف درگیر ادراك طبیعت حقیقی و ریشهٔ اصلی ماست، واقعیتی ماوراءالطبیعی كه برای ما ناشناخته است و به گریز عارفانه (مرگ) از زندان مادی جهان و تن خاكی، به وادی بالای روح منجر می‌شود. اما به هر طریق، برای این گذار عارفانه باید از فرشته‌ها كه به هوش، روح و روشنایی خویش غره‌اند و به همین منظور به انسان و مقام والای او حسادت می‌ورزند؛ گذشت.

۱۰ـ فیلم ماتریكس چه در مورد مسائل بشری و چه در مورد راه حلهای آن، تا حدود زیادی به موازات این سنت عرفانی، حركت می‌كند. همان‌گونه كه «مورفوس» می‌گوید: «در آغاز قرن بیستم، بشریت پیروزی هوش و فن‌آوری را جشن گرفت، ما همگی مغرور بودیم كه هوش مصنوعی را خلق كرده‌ایم.» این فرزند دنیای جدید مانند «یلدابوت» شكل بدی یافت (ماده یا روح؟) مورفوس هوش مصنوعی را به‌عنوان «آواز هشیارانه‌ای» كه نژاد تمام ماشینها را «تخم‌ریزی» می‌كند، شرح می‌دهد، كنایه‌ای از مفاهیم فرشته‌ها و دنیای توهم‌آلود مادی در عرفان مسیحی. هوش مصنوعی، خالق ماتریكس است، برنامه‌ای رایانه‌ای كه «زندانی برای روان» به شمار می‌رود. بنابراین، یلدابوت / هوش مصنوعی بشر را در زندانی كه «واقعیت تام» ندارد، اسیر می‌سازد. همان‌طور كه مورفوس به نئو توضیح می‌دهد كه: تا وقتی ماتریكس وجود داشته باشد، نژاد بشر، رها نخواهد بود»

۱۱ـ فیلم همچنین بازتاب زبان كنایی عرفان است. مشكلات اساسی بشر با واژه‌هایی همچون كوری، خواب، جهل، رؤیا و تاریكی یا شب بیان می‌شوند، درحالی‌كه راه حلها از طریق واژه‌های بینایی، برخاستن، دانش و رؤیای نور یا روز، بیان می‌گردند.

۱۲ـ به همین گونه است كه در فیلم، مورفوس ـ كه نامش از نام خدایان یونانی خواب و رؤیا گرفته شده ـ به نئو توضیح می‌دهد كه ماتریكس «رایانه‌ای برخاسته از دنیای رؤیاست.» وقتی نئو برای نخستین بار، در فضای سفید (نشانه‌ای سینمایی برای بهشت) بیدار می‌شود، چشمانش درد می‌كند. هرچه تا آن لحظه دیده بوده، از طریق چشمان ذهن بوده، و مثل یك رؤیا، كه توسط رایانه خلق شده است. مورفوس همچون عارفی باستانی به او می‌گوید كه ضرباتی كه در ورزشهای رزمی به او خورده، هیچ ربطی به سرعت و توان بدنی‌اش ندارند، بلكه كاملاً خیالی و مجازی بوده‌اند و درواقع در ذهن او اتفاق افتاده‌اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.