چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

بازگشت به خویشتن


بازگشت به خویشتن

نژادپرستی وخود پرستی اروپائیان وهم نژادی های آنها درآمریكای شمالی این روزها بافیلم ۳۰۰ نمایی دوچندان یافته این مقاله فعل انفعال ایرانی های مهاجر به اروپا به ویژه آلمان رادرمیان خود پرستیهای این جوامع تحلیل می كند

نژادپرستی وخود پرستی اروپائیان وهم نژادی های آنها درآمریكای شمالی این روزها بافیلم ۳۰۰ نمایی دوچندان یافته . این مقاله فعل انفعال ایرانی های مهاجر به اروپا به ویژه آلمان رادرمیان خود پرستیهای این جوامع تحلیل می كند . خود پرستی هایی كه برای ایرانیان منجر به واكنشهای متفاوت فرهنگی می شود.

پژوهش های جامعه شناختی پیرامون ارزیابی هنجارهای اجتماعی و فرهنگی مهاجران ایرانی ماندگار در آمریكا، اروپا و استرالیا، سرزمین هایی كه بیش از نود درصد مهاجرت ایرانیان را به خود ویژه داشته، پیش از هر چیز توجهشان را به میزان توانایی این مردم در پذیرش جامعه نوین، ساختارهای آن و مهم تر از همه، به میزان سازگاری یا ناسازگاری آنان با ارزشهای كشور میزبان معطوف داشته اند.

در این نوشته كه چكیده ای از جستاری گسترده تر و فراگیرتر درباره مهاجران مسلمان ساكن جمهوری فدرال آلمان است، نگارنده كوشیده است كه در روند كار دو دیدگاه توده شناختی را هماره آیینه ارزیابی خویش نگاه دارد: نخست دور نمایی است كه به چگونگی سازگاری و آمیزش مهاجران به شكل كلی و به ویژه ایرانیان با جامعه آلمان می پردازد.

در این زمینه، ساختارهای بنیادین و چشم پوشی ناپذیری كه به مثابه شالوده همگنی مهاجران با محیط نوین اروپایی به شمار می آیند، مورد آزمون وبررسی قرار می گیرند.این ساختارها از آن رو نام بنیادین بر خود می گذارند كه مهاجران بدون نگرش بدانان، توان و امكان زیست و بود را در جامعه میزبان نخواهند داشت، یا این كه كم توجهی به آنها بازده سازگاری مهاجران را با جامعه آلمان (یا نگرش های كلی پژوهش های جامعه شناختی پیرامون ارزیابی هنجارهای اجتماعی و فرهنگی مهاجران ایرانی ماندگار در آمریكا، اروپا و استرالیا، سرزمین هایی كه بیش از نود درصد مهاجرت ایرانیان را به خود ویژه داشته، پیش از هر چیز توجهشان را به میزان توانایی این مردم در پذیرش جامعه نوین، ساختارهای آن و مهم تر از همه، به میزان سازگاری یا ناسازگاری آنان با ارزشهای كشور میزبان معطوف داشته اند.

در این نوشته كه چكیده ای از جستاری گسترده تر و فراگیرتر درباره مهاجران مسلمان ساكن جمهوری فدرال آلمان است، نگارنده كوشیده است كه در روند كار دو دیدگاه توده شناختی را هماره آیینه ارزیابی خویش نگاه دارد: نخست دور نمایی است كه به چگونگی سازگاری و آمیزش مهاجران به شكل كلی و به ویژه ایرانیان با جامعه آلمان می پردازد.

در این زمینه، ساختارهای بنیادین و چشم پوشی ناپذیری كه به مثابه شالوده همگنی مهاجران با محیط نوین اروپایی به شمار می آیند، مورد آزمون وبررسی قرار می گیرند.این ساختارها از آن رو نام بنیادین بر خود می گذارند كه مهاجران بدون نگرش بدانان، توان و امكان زیست و بود را در جامعه میزبان نخواهند داشت، یا این كه كم توجهی به آنها بازده سازگاری مهاجران را با جامعه آلمان (یا كم و بیش با هر جامعه دیگری) به گونه چشمگیری كاهش خواهد داد.

به عنوان نمونه از این دسته اند فراگیری زبان كشور مهاجر پذیر، امكان كار یا داشتن درآمد همگون با هنجارها و خاستگاه های اقتصادی محیط، برقراری پیوند عاطفی با شهروندان (آلمانی) یا با فرهنگ كشور میزبان و مانند آن.دیدگاه دوم كه در حقیقت چونان فرایندی از تئوری نخستین یا به بیان گویاتر به مثابه فقدان شاخصه های آن تئوری، از آن زاده می شود، به چگونگی شكستها و ناكامی هایی می پردازد كه سرانجام به حصارگرایی (ghettoizing)، جدا افتادگی (segregation) و گاه افراط گرایی مهاجران در روند همسازی بامحیط منجر می گردد.در هر سه مورد پرسش بنیادینی كه اندیشه پژوهشگر و همچنین خواننده را به خویش سرگرم می دارد، این است كه آیا همگنی، آمیزش و یا سازگاری مهاجران به گونه ای به معنای فرونهادن فرهنگ بومی و چشم پوشی از ارزشهای خودی خواهد بود، یا این كه این شاخصه ها می توانند بی ستیزی با یكدیگر، دربستری از همزیستی دوشادوش هم، به بود خویش ادامه دهند؟ پژوهش های انجام شده تاكنون، در زمینه مردم شناختی و مهاجرت شناسی این نكته را خاطر نشان كرده اند كه برخلاف بسیاری از مهاجران كشورهای آسیایی و آفریقایی و به ویژه مهاجران از كشورهای مسلمان نشین، ایرانیان كوچنده به اروپا و آمریكا كمتر دچار معضل فرهنگی با محیط میهمان شده اند.

آنچه كه به عنوان شوك فرهنگی گریبانگیر بسیاری از مسلمانان مهاجر آسیایی شمال آفریقا بوده است، برای بیشتر ایرانیان ماندگار در كشورهای میهمان موردی كمابیش پیش پاافتاده به چشم می خورد.

● تبارشناسی، انگیزه و زمینه های مهاجرت ایرانیان به آلمان

بانگرش به تاریخ معاصر ایران، می توان به دو مرحله مهاجرت ایرانیان به خارج از میهن اشاره كرد: «مهاجرت پیش و پس از انقلاب اسلامی» و به همین گونه بافت و پایگاه اجتماعی این دو گروه از مهاجران كه با یكدیگر تفاوت بنیادین دارد.ریخت شناسی هركدام از این دو گروه فرایندهای دیگری از جامعه شناسی هویت این ایرانیان به دست می دهد كه واشكافی آنها به شكل گسترده ورای گنجایش این جستار خواهد بود.

ایرانیان ساكن آلمان با شماری نزدیك به ۱۳۵هزار تن، گروه كمابیش خردی از مهاجران مقیم این كشور را فراهم می آورند.با این همه بیش از ۵۰هزار تن از ایرانیان ماندگار در این سرزمین بهره مند از شهروندی آلمان هستند و گاه فرزندانشان حاصل فرایند زناشویی ایشان با افراد آلمانی تبار هستند .

بسیاری از جامعه شناسان و توده شناسان آلمانی بر آن هستند كه بیشتر ایرانیان، به ویژه نخستین نسل آنها از گروههایی به شمار می آیند كه از لحاظ زبانی، فرهنگی و آموزشی و همچنین شغلی از بالاترین پایگاه هماهنگی و همزیستی با محیط در میان مهاجران را برخوردار بوده اند.ایرانیان مقیم این كشور از زمره كهن ترین مهاجران این سرزمین شمرده می شوند، چنان كه پیشینیه نخستین مهاجران ایرانی به زمان جنگ جهانی اول باز می گردد.

بیشتر مهاجران آن سامان را دانشجویانی تشكیل می دادند كه پاره ای از ایشان اكنون از بنیان گذاران سویه های روشنگری و نوگرایی در ایران معاصر به شمار می آیند كه به نوبه خود بسیاری از آثار فلسفی، روانشناسی، ادبی، هنری و جامعه شناسانه را از این زبان به فارسی برگرداندند، یا پس از بازگشتشان به میهن در دانشگاه ها و كانونهای ادبی ایران به تدریس و پژوهش سرگرم شدند.

با این همه شمار بسیاری از این مهاجران به دلیل دریافت كمك هزینه های تحصیلی از ایران به عنوان دانشجویان سهمیه ای یا به جهت پیوستگی شخصی، جذب رشته های تجربی به ویژه پزشكی و مهندسی می شدند و پاره ای از ایشان برای همیشه در آلمان ماندگار می گشتند.در آغاز سالهای دهه ۶۰میلادی، شماری حدود ۳هزار و هفتصد دانشجوی ایرانی در دانشگاهها، انستیتوها، پلی تكنیك ها و مدارس فنی حرفه ای آلمان سرگرم آموزش بوده اند.

آمار بالا همچنین تأكید می كند كه با چشم پوشی از شمار ناچیزی از گروه دانشجویان، كمابیش تمام این مهاجران را بخش مرفه و طبقه ثروتمند جامعه ایرانی آن روز تشكیل می داده اند كه توانایی آن را دارا بودند تا فرزندان خویش را فراسوی مرزهای ایران در یك كشور دیگر پشتیبانی مالی كنند.

این تفاوت چشمگیر پراكندگی جمعیتی ایرانیان مهاجر میان آلمان سوسیالیستی شرقی و دولت فدرال آلمان غربی پس از یگانگی دو آلمان در سوم اكتبر ۱۹۹۰ اندك اندك برخاست و اتحاد این دو بخش با گذشت بیش از یك دهه چهره دیگری به شرق جغرافیایی این كشور بخشید، چنان كه شماری از ایرانیان ساكن غرب آلمان پس از این تاریخ به شرق این كشور مهاجرت كرده اند و به دانش اندوزی در دانشگاههای نامدار لایپزیك، درسدن، ینا و هاله سرگرم شده اند یا بازار كار و بازرگانی خویش را در این شهرها متمركز كرده اند.با این همه، كانونهای ایرانی در آلمان هنوز تنها در شهرهای بخش باختری این سرزمین یعنی در برلن، هامبورگ، فرانكفورت، اشتوتگارت، كلن و مونیخ قرار دارند.

از دیدگاه ریخت شناسی، می توان گفت كه ایرانیان آلمان كمابیش جدای از یكدیگر و تكروگرا به نظر می آیند.با وجود سازمانها و كانونهای فراوانی كه در بیشتر شهرهای بزرگ و پرجمعیت آلمان حضور فعالی از خویش نشان می دهند بیشتر شركت كنندگان در مراسم و یادبودها و یا جشنهای ایرانی را افراد كهنسال تشكیل می دهند.

بسیاری از ایرانیان با وجود كاهش پیوندشان با میهن، كه خود از فرایندهای سال ها و گاه دهه ها دوری ازموطن و دگرگونی های اجتماعی و سیاسی ایران و جهان به شمار می رود، خویش را همچنان به مثابه ایرانی با ویژگیهای شرقی می شناسند.بسیاری از جوانانی كه در زمان زیست و بودشان در ایران شیفته موسیقی غربی پاپ و جاز و مانند این بوده اند، پس از سالها مانش در آلمان با اشتیاقی روز افزون به موسیقی سنتی ایرانی گوش می دهند و گاه صدها كیلومتر ازگوشه و كنار آلمان به شهرهای بزرگ این كشور سفر می كنند تا برای چند ساعتی كوتاه شاهد نواختن یك گروه موسیقی ایرانی باشند.

با این همه چیزی كه میان ایرانیان ماندگار در آلمان از همگانی و طرفداری كلی برخوردار نیست پیوند اجتماعی ایشان با یكدیگر، درون بافت اجتماعی جامعه آلمان است.

شاید یكی ازدیگرگونیهای بنیادین ایرانیان آلمان در مقایسه با تركهای تركیه یا كردهای عراق، آلبانی ها و یوگسلاوهای مهاجر این كشور در همین امرباشد كه ایرانیان كمابیش در سراسر آلمان از پراكندگی جغرافیایی برخوردارند و از حصارگرایی و كلنی گرایی پرهیز می كنند.

همچنین آمار ایرانیانی كه دارای همسر آلمانی تبار هستند به نسبت دیگر مهاجران كشورهای اسلامی یا مسلمان نشین و حتی اروپای شرقی چشمگیرتر است.

این پرسش كه پرهیزتركان مهاجرو یا مسلمانان،تامیل ها وگروه های مذهبی نژادی دیگرساكن در این كشور،در آمیزش با آلمانی تباران تا چه اندازه در نگاهداری هویت ملی این مهاجران سنت مآب تأثیرگذار است، مسأله ای است كه بیش از آمیزش و همزیستی مهاجران آسیایی با اروپاییان به ساختارهای نگاهبانی شده و جهان بینی سنت گرای این مهاجران باز می گردد تا به خطر از دست دادن هویت ملی تنها به دلیل هم آمیزی با فرهنگ و مردم كشور میزبان.

كناره گیری و محافظه كاری خانواده های ترك یا دیگر مهاجران سنتی از كشورهای شرقی در برخورد یا آمیزش با ساكنان آلمانی تبار این سرزمین، تا آنجا كه پژوهش های توده شناسانه بدان پرداخته اند، یاری چندانی به نگاهبانی از میراثهای بومی، مذهبی و یا سنتی این گونه از مهاجران نكرده است.بسیاری ازاین مهاجران به ویژه تركان ساكن آلمان سال های ۶۰ پس از سالها زیست و مانش در آلمان در گویش و به ویژه نگارش بدین زبان دچار دشواری هستند و از آمیزش با جامعه میزبان، همكاریهای فرهنگی و حتی دوستی و زناشویی با آلمانیان پرهیز می كنند.سستی در چنین شالوده هایی، توان پیشرفت در پایگاه اجتماعی و فرهنگی و نیز اقتصادی این مردم را با پیچیدگی هایی همراه كرده كه با یاری و پشتیبانی اندیشه سنتی و تكیه تنها بر آیین های مذهبی قابل جبران نخواهد بود.

این مقایسه كوتاه وضعیت تركان مهاجر آلمان با ایرانیان این نكته را خاطرنشان می كند كه عناصر هویت ساز برای مهاجران به ویژه مهاجران شرقی آلمان تنها ریشه مذهبی ندارند، بلكه این باورها بیشتر می تواند به برداشت ایدئولوژیك این گروه مردم از مذهب و پیشداوری هایشان در برخورد با ساكنان بومی سرزمین میزبان وابسته باشد.

هم آمیزی اجتماعی ایرانیان مهاجر و میزان سازگاری آنان با جامعه آلمان همسازی اجتماعی (social integration) را می توان چونان پیوند یكایك افراد یا گروههای مهاجر با یك یگان اجتماعی (social unit)، همراه با پذیرش و ارج گذاری تفاوتهای فرهنگی جامعه میزبان از سوی مهاجر تعریف كرد.بدین گونه، همسازی اجتماعی نخستین گذاری است از گذارهای سه گانه كه گاه نسل ها به درازا می انجامد و وام گیری یا فاصله گیری از این تفاوت ها به نوبه خویش بافت شخصی، خانوادگی و شخصیتی افراد مهاجر را دگرگون می كند.

پی نوشت ها و منابع در دفتر روزنامه موجود است

فرشید دلشاد


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.