یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
دگرگونی در الگوی زندگی خانواده ها
شیوه زندگی خانوادهها در طول زمان دستخوش دگرگونی شده است و اگرچه این دگرگونیها، به تدریج و آهسته آهسته بوده اما مقایسه نحوه زندگی خانوادههای امروزی با گذشته نه چندان دور، تغییرات بسیاری را آشکار میسازد. امروزه زندگی بیشتر خانوادهها بدون حضور برخی نهادهای خدماتی، غیرممکن میشود. بهعنوان مثال پدر و مادرها، بخش عمدهای از نگهداری و تربیت فرزندانشان را به نهادهائی همچون مهدکودک، مدارس شبانهروزی، باشگاههای ورزشی و تفریحگاههای مناسب با سن فرزندان، واگذار کردهاند. در زندگی پرخرج و سریع کنونی، مادر نیز علاوه بر پدر مجبور به اشتغال میشود و حتی بهدلیل چند شغله بودن، ساعتهای زیادی را در سر کارهایشان میگذرانند. در چنین شرایطی رفته رفته، تربیت و ساختن آینده فرزندان بهعهده نهادهای آموزشی و سایر ارگانهای جوانان و نوجوانان قرار میگیرد و والدین عمدتاً هزینه زندگی و رفاه مادی فرزندانشان را تأمین میکنند. هرچه یک جامعه صنعتیتر و مدرن باشد، این شرایط تشدید میشود و مجموع ساعاتی که همه اعضاء خانواده دور هم باشند به بیش از یکی دو ساعت نمیرسد. در همین ساعت اندک است که گاه والدین رفتار نابهنجاری را از فرزندانشان میبینند و اگرچه معمولاً از آنها میپرسند که اینگونه رفتارها را از کجا آموختهاند اما پاسخ فرزندان هرچه باشد فرقی نمیکند چون میزان پائین ارتباط والدین با فرزندان و همچنین حضور بیشتر جوانان و نوجوانان در عرصههای عمومی باعث میشود که توانائی پدر و مادرها در کنترل رفتار فرزندانشان به حداقل برسد. جدا شدن بسیاری از جوانان از خانوادهشان در سنین ۱۸ و ۱۹ سالگی بهخاطر آمدن جوامع صنعتی و پیشرفته با این الگوی زندگی و همچنین حضور بسیاری از نهادهای خدماتی و مدافع حقوق نوجوانان و جوانان است.
اما در جوامع نیمه سنتی ـ نیمه مدرن وضع بهگونه دیگری است. خصوصیات مدرن اینگونه جوامع باعث چند شغله بودن و ساعات کار طولانی پدر و مادر میشود. در غیر این صورت زیر فشار مادی و هزینههای بیپایان و اختلافهای طبقاتی روزهای تیرهای خواهند داشت و یا در دام فساد و انواع کارهای خلاف قانون خواهند افتاد و یا در بهترین حالت، اقدام به فروش کلیه میکنند.
از طرف دیگر، ویژگیهای سنتی در اینگونه جوامع باعث میشود که والدین بیشترین مسئولیت را درباره تربیت و آینده فرزندانشان داشته باشند. چون برخلاف جوامع صنعتی، در اینگونه جوامع نهادهای خدماتی و رفاهی قدرتمندی هنوز شکل نگرفتهاند و به همین دلیل پدر و مادرها بارها این جمله را تکرار میکنند که بچه ما اگر شصت سالش هم بشه، هنوز بچه ماست.
در کلان شهرهای جوامع نیمه سنتی ـ نیمه مدرن زندگی سریعتر و مدرنتری را شاهد هستیم در نتیجه خانوادهها نیاز و اعتماد بیشتری به برخی واحدها (مثل کودکستان) دارند اما در شهرهای کوچکتر والدین معمولاً از پدربزرگها و مادربزرگها کمک میگیرند. چون هم از هزینه کاسته میشود و هم نگرانی والدین درباره نگهداری کودکان برطرف میشود.
اما اندکی به گذشته برگردیم یعنی به زمانی نه چندان دور که پدر تنها فرد نانآور خانواده بود و در صورت غیبت و ناتوان شدن او، وظیفهاش به پسر بزرگ خانواده منتقل میشد. البته این الگوی زندگی فقط به گذشته دور بازنمیگردد بلکه هنوز هم در برخی جوامع صد در صد سنتی اینگونه موارد یافت میشود. پدر وظیفه تأمین رفاه مادی و اقتصادی خانواده را برعهده دارد و مادر نیز فقط وظیفه تربیت فرزندان و سر و سامان دادن به اوضاع خانه و آسایش روحی خانواده را عهدهدار است. بدون اینکه در کسب مال نقشی داشته باشد. شکلگیری نوعی روحیه پدرسالاری نهایتاً به ایجاد سلسله مراتب خانوادگی از پدر و مادر و از مادر به فرزندان با اولویت بخشیدن به فرزندان پسر، میانجامد. بلندپروازیهای اقتصادی، اصولاً در چنین خانوادههائی مطرح نمیشود و معمولاً فرزندان پسر شغل پدر را ادامه میدهند و به همین دلیل نسل در نسل به یک پیشه میپردازند. این الگوی زندگی با پیشرفتهای اقتصادی و مدرن شدن جوامع، رفته رفته دچار فروپاشی شد و تهماندههای آن نیز در حاشیه نظام اجتماعی قرار گرفتند.
اما حال ببینیم که هر یک از این الگوها چه پیامدهای مثبت و منفی به همراه دارد. در جوامع صنعتی و فراصنعتی که نهادهای خدماتی و رفاهی بخش مهم زندگی خانواده را شکل میدهد و فرزندان خیلی زود از والدین مستقل میشوند، رفته رفته خصوصیات عاطفی و پایبندیهای اخلافی کمرنگ و سست میشود اما پیامد خوب چنین الگوئی، پیدایش انسانهای خودباور و متکی به خود و همچنین تخصصگرائی است که در مجموع میتواند چرخههای اقتصاد و پیشرفت را سریعتر به حرکت درآورد.
اما جوامع نیمه سنتی ـ نیمه مدرن همواره در خطر شکافهای فزآینده طبقاتی قرار دارند و این یعنی لبالب شدن سبد خرید یک طبقه و خالی ماندن سبد خرید طبقهای دیگر. اینگونه شکافهای طبقاتی اگر به ذهن انسانها منتقل شود به شدیدترین ناهنجاریهای اجتماعی مثل اعتیاد و خودکشی میانجامد. اما ویژگی امیدوارکننده این نوع جوامع، گام نهادن در راه توسعه اقتصادی، همگام شدن با تحولات اقتصادی ـ اجتماعی جهانی و عضویت در نهادهای بینالمللی است.در مجموع میتوان بدینگونه استدلال کرد که زیست اقتصادی خانوادهها در گذر زمان دستخوش دگرگونیهای عمیقی شده آنچنان که دیگر، بار اقتصادی خانواده تنها بر دوش یک نفر قرار ندارد و از طرف دیگر، هزینههای نوین و خدمات جدیدی، متناسب با زندگی ماشینی و سریع کنونی فراهم شده است. شکلگیری رستورانهائی بهنام Fast Food موسیقیهائی با ریتم تند، کوچک شدن حجم اتومبیلها همراه با افزایش سرعت آنها و بسیاری موارد دیگر از این دست را میتوان از تبعات همین زندگی سریع و مدرن شده کنونی دانست.بر این باور، کالبدشکافی و تأمل در اقتصاد خانوادهها میتواند بخشی از فرهنگ حاکم بر جامعه و همچنین خاستگاه بسیاری از نابهنجاریهای اجتماعی و مشکلات فرهنگی را نمایان سازد.
یوحنا نجدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست