سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت عقلی حکومت


ضرورت عقلی حکومت

▪ آیا حکومت با قطع نظر ازشکل ومحتوای آن برای انسان یک ضرورت است؟ آیا انسان می تواند در شرایطی زندگی کند که بی نیاز از حکومت باشد و به راحتی نیازهای مادی و معنوی خود را در مسیر رشد …

آیا حکومت با قطع نظر ازشکل ومحتوای آن برای انسان یک ضرورت است؟ آیا انسان می تواند در شرایطی زندگی کند که بی نیاز از حکومت باشد و به راحتی نیازهای مادی و معنوی خود را در مسیر رشد و تعالی تامین نماید؟

ـ تاریخ، از وجود نوعی حکومت در تمامی جوامع بشری حکایت می کند حکومت هایی همچون قبیلگی، پادشاهی و حکومت های امروزی، این ضرورت تاریخی به مفهوم ضرورت وجود حکومت در زندگی بشر است؛ به گونه ای که بدون وجود حکومت، حیات اجتماعی انسان امکان پذیر نیست؛ زیرا نیاز مردم به حکومت همیشگی است و اختصاص به مکان و زمان خاصی ندارد. حتی در جامعه ایده آل و آرمانی افلاطون و کمونیسم نیز نیاز به حکومت به گونه ای مشاهده می شود. از این رو بطلان کلام کسانی چون آنارشیست ها و خوارج که ضرورت حکومت را انکار می کنند به خوبی آشکار می گردد. پژوهش های جامعه شناسان نشان می دهد که تشکیل دولت در هر شرایطی یک ضرورت اجتماعی است و نمی توان بی نیاز از آن بود؛ زیرا با نگاهی به تاریخ بشر، چه در دوران کهن و چه در دوران اخیر معلوم می شود که انسان همواره در حال اجتماع می زیسته است و اجتماع یکی از نیازهای انسانی بوده و زندگی بیرون از اجتماع برای بشر تقریباً ناممکن است. در همین رابطه آیه الله جوادی آملی در کتاب جامعه در قرآن، ص ۴۲ می نویسد: «بی تردید، انسان نیازمند زندگی گروهی وحیات اجتماعی است؛ چون اجتماعی بودن لازمه حیات اوست. ممکن است کسی در دیر یا صومعه ای زندگی انفرادی داشته باشد؛ اما چنین زیستی برای وی زندگی انسانی؛ یعنی حیات مسئولانه نخواهد بود»

از نظر افلاطون ارتقا به سطح والای زندگی فردی بدون دولت، امکان پذیرنیست. ارسطو نیز این حقیقت را از مظاهر طبیعی حیات بشری شمرده و می گوید:

«دولت از مقتضیات طبع بشری است؛ زیرا انسان، بالطبع موجودی اجتماعی است و کسی که قائل به عدم لزوم دولت است، روابط طبیعی را ویران می کند و خود یا انسانی وحشی است یا از حقیقت انسانیت خبر ندارد. (ارسطاطالیس، السیاسه ، ص ۶۹)

ابن خلدون نیز فطری بودن زندگی اجتماعی برای انسان را دلیل بر ضرورت تعاون و تشکیل حکومت و پیروی از یک مرکزیت سیاسی می داند. مساله ضرورت تشکیل حکومت برای ایجاد نظام و عدالت و ارتقای سطح زندگی انسانی با دید عقلی و نیز از دیدگاه شرع و اسلام از قضایایی است که تصور دقیق آن، ما را از توسل به استدلال بی نیاز می سازد (عمید زنجانی، فقه سیاسی، ص ۴۵۱)

مرحوم علامه طباطبایی در المیزان، ج ۲، ص ۷۱۱ در بحث «ولایت و زعامت در اسلام» مساله ضرورت تشکیل دولت اسلامی را از حیث فلسفه اجتماعی اسلام و به استناد آیه فطرت (روم - ۰۳) مورد بحث قرارداده است. همچنین در ذیل آیه ۳۱۲ سوره بقره به ضرورت تشکیل اجتماع و «مدنی بالطبع» بودن انسان اشاره دارد. همچنین امام خمینی (ره) در مورد لزوم تشکیل حکومت اسلامی می فرماید: «احکام اسلامی، اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوق تا روز قیامت، باقی و لازم الاجرا می باشد. هیچ یک از احکام الهی نسخ نشده و از بین نرفته است. این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب می کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده دار اجرای آن شود، زیرا اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان پذیر نیست. در غیر این صورت، جامعه مسلماً به سوی هرج و مرج رفته، اختلال و بی نظمی بر همه امور مستولی خواهد شد. (کتاب البیع، ج ۲، ص ۱۶۴) منشأ این ضرورت، چگونگی زیست و طبیعت انسان ها است که از بدو خلقت به صورت اجتماعی و جمعی بوده و حیات او در سایه اجتماع انسانی میسر بوده است.

علی (ع) با اشاره به این اصل عقلی درجواب شعار «لاحکم الالله» خوارج می فرماید: انه لابد للناس من امیر بر او فاجر (نهج البلاغه، خطبه ۰۴): برای مردم چاره ای جز پذیرش حاکمی صالح یا فاجر وجود ندارد.همچنین آن حضرت می فرماید: «سلطان ظلوم خیرمن فتن تدوم» (بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۵۳) تسلط حاکم ستمگر مستبد از فتنه مداوم بهتر است.