سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

از زندان بابعالی به هم مسلک های ایرانی


از زندان بابعالی به هم مسلک های ایرانی

حکومت در اندیشه سید جمال

سید جمال الدین حسینی، یکی از شخصیت های مطرح در تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام می باشد. او تاکنون مورد حب و بغض های شدیدی واقع شده؛ اما هم چنان به عنوان شخصیت سؤال برانگیز مورد پرسش های گوناگون قرار گرفته، گاه از اصل و نسب او، گاه از رفتارهای سیاسی او و گاه از تفکرات بنیادین او پرسش شده است. در این میان سؤال اصلی درباره تفکرات سیاسی - اجتماعی او می باشد؛ از این رو مقاله «حکومت رحیمه حکیمه در اندیشه سیاسی - اجتماعی سید جمال الدین » در صدد است تا آن را بررسی و ارزیابی کند. نویسنده مقاله در عین حال که اندیشه های سیاسی - اجتماعی او را شرح داده، از بیان نقد و ایجاد پرسش در برابر اندیشه سید، خودداری نکرده است.

سید جمال الدین حسینی معروف به افغانی، یکی از افراد مطرح در تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی خاورمیانه و جهان اسلام بوده است. او در تحولات سیاسی - اجتماعی و فرهنگی اکثر کشورهای اسلامی مشارکت فعال داشت. با قبول وزارت در دولت «دوست محمد خان » در افغانستان (۱۸۶۶ م) تلاش کرد تا بر تحولات سیاسی فرهنگی جامعه افغانستان اثر گذارباشد (۱) و با عضویت در شورای عالی آموزش دولت عثمانی، ماموریت تجدید سازمان فرهنگی ترکیه را پذیرفت تا ساختار آموزشی جامعه ترکیه را دگرگون سازد. (۲) با فعالیت های آموزشی و علمی در الازهر مصر، شاگردانی تربیت کرد که می توان آنان را رهبران فکری - سیاسی آینده عرب ها به شمار آورد. از جمله آن ها «شیخ محمد عبده » پیشوای تجدد خواهی دینی، «سعد ذغلول » بنیان گذار حزب رفد و رهبر پیکار مصریان در راه استقلال ملی، «یعقوب صنوع » یهودی، «لوئی صابونچی » مسیحی، «ادیب اسحق » مسیحی و «شبلی شمیل » مسیحی بودند.

حمید عنایت درباره تاثیر سیاسی سید بر جنبش میهن پرستان مصر نوشته است:

«سید در رهبری این جنبش، سهمی بزرگ داشت به خصوص که بسیاری از نویسندگان و روزنامه نگاران مصری که در بسیج کردن و بیداری افکار عمومی می کوشیدند، مرید او بودند.» (۳) او هم چنین درباره تاثیرهای سید بر تحولات فرهنگی مصر می نویسد: «ولی شک نیست که حضور سید نیز در این میانه تاثیر بسیار داشت؛ زیرا به تشویق او بود که سلیم النقاس و ادیب اسحق، مجله «مصر» و روزنامه «التجارهٔ » و سلیم عنحوری، روزنامه «مرآهٔ الشرق » و باز ادیب اسحق، روزنامه «مصرالفتات » را به دو زبان فرانسه و عربی منتشر کردند. (۴)»

سید جمال الدین با انتشار کتاب و مقاله در هند در بیدارکردن مسلمانان و هندوها کوشید. برخی از نویسندگان، وی را سردمدار جریان اصلاح طلبی در جهان اسلام و عرب معرفی کرده اند که سبب تحول فکری و فرهنگی در مشرق زمین گردید. محمد محیط طباطبائی می گوید:

«خاور میانه طوری تحت تاثیر افکار و عقاید او درآمد که در جنبش مشروطه ایران و عثمانی، افتخار ملاقات وانتساب به او بالاترین سند آزادی خواهی و استحقاق وکالت و ریاست برای عرب و عجم و ترک و تاجیک شده بود.» (۵)

در هر صورت سید جمال؛ نیروی پر کار، فعال، طراح و دارای توان بالای ارتباطی با دولت های اسلامی و خارجی بوده است. تعدادی از محققان و نویسندگان تاریخ معاصر، «سید جمال الدین » را از زوایای گوناگون مورد پژوهش قرار داده اند. گروهی با نگاه فلسفی و بعضی از منظر تاریخی به مطالعه درباره او پرداخته اند. (۶) برخی از دیدگاه های سیاسی او، مانند مبارزه با استعمار خارجی، استبداد داخلی و کوشش برای اتحاد جهان اسلام شناخته شده است؛ ولی نکته ای که به آن کمتر توجه شده، «اندیشه سیاسی اجتماعی » او می باشد که در خلال خطابه ها، نوشته ها و مقالات سیاسی او نهفته است. سؤال اساسی که در مورد متفکران مسلمان از جمله سید جمال (۷) که در آستانه جنبش مشروطیت زندگی می کردند، مطرح می گردد، این است که آنان در مورد نظام سیاسی جامعه چه اندیشه و تفکری داشتند؟ و برای جامعه خود چه نوع حکومت را پیشنهاد می کردند؟.

با این سئوال می توان بخش اصلی و زیربنایی اندیشه سیاسی سید در مورد حکومت و نظام سیاسی را به دست آورد. به طور قطع سید جمال الدین افغانی دارای اندیشه سیاسی روشن درباره حکومت، قدرت و نظام سیاسی جامعه بود و از بررسی آثار و نوشته های وی می توان به اندیشه او درباره نظام سیاسی، نوع حکومت دل خواه و موانع و چالش های فرا روی آن پی برد. این مقاله تلاش دارد که بر اساس نوشته های «سید جمال الدین »، تبیین مناسب از اندیشه ها و نظام سیاسی مطلوب او صورت دهد.

● نظام سیاسی مطلوب در اندیشه سید جمال الدین

سید جمال الدین، اندیشه سیاسی خود را درباره حکومت مطلوب در مقاله ای به نام «الحکومهٔ الاستبدادیهٔ » (۸) بیان کرده است. در ابتدای مقاله از آثار مخربی که در گذشته، نظام استبدادی در مشرق زمین بر جای گذاشته است، ذکر می کند؛ این که چگونه جامعه دچار استبدادزدگی شد و راه خروجی از آن وجود ندارد. در این مورد می گوید:

«همه این اسباب مانع می شود از این که قلم در دست یک نفر شرقی درباره حکومت جمهوری و بیان حقیقت و مزایای سعادت دارندگان آن، جاری گردد. در حالی که شرقی ها شانشان از دیگران بالاتر است که تحت این نام داخل گردد. (۹)»

سید جمال در ادامه مقاله با تاسف می گوید که اکنون زمان سخن گفتن از حکومت جمهوری نیست و باید در صدد اصلاح حکومت استبداد برآمد و به ناچار اندیشه خود را که حکومت رحیمه حکیمه است، در قالب نظام استبدادی ارائه می کند. وی در آن مقاله، حکومت استبدادی را تعریف نمی کند؛ ولی آن را این گونه توصیف می نماید:

«حکومت استبدادی به اعتبار عناصر و چارچوب اصلی اش، (که) عبارت از امیر یا سلطان و وزرا و ماموران اداری و مالی است، به سه قسم تقسیم می گردد. (۱۰)» دراین جا همانند سید از تعریف نظام استبدادی و نیز از حکومت رحیمه حکیمه خودداری می کنیم.

● اقسام حکومت استبدادی

او بعد از توصیف حکومت استبدادی، اقسام آن را ذکر و آن گاه حکومت دل خواه خود را انتخاب می کند.

۱) حکومت قاسیه

سید، حکومت قاسیه را این گونه معرفی کرده است:

«حکومت قاسیه آن حکومت است که دارای سمت امارت، وزارت، دفتر و دیوان است؛ لکن شباهت به قطاع الطریق دارد؛ همان گونه که دزدان، جاده ها و راه ها را می بندند، اموال و اثاث مردم را می ربایند؛ آن حکومت نیز، اموال و دارایی های مردم را غصب می کنند. بر خانه ها و باغ های آنها مسلط می شوند. با ضرب و جرح و زندانی کردن و انواع عذاب، هر آن چه مردم در کف دارند می ربایند. (۱۱)»

همانند حکومت چنگیز، تیمور و دیگر خون آشامان تاریخ که کارشان تنها غارت و کشتار بوده است. سید این نوع حکومت را که تنها درصدد غارت اموال مردم به بهانه های مختلف اند و هیچ گونه مسئولیت را در برابر مردم احساس نمی کنند، حکومت «قاسیه » نامیده است.

۲) حکومت ظالمه

به عقیده وی، نوع دیگر حکومت استبدادی، حکومت ظالمه است. این نوع از حکومت، گرچه شکل حکومت را دارد؛ ولی «صاحبان این نوع حکومت ها، مردم را برده ساخته اند؛ در حالی که آنان آزاد آفریده شده اند. آنان مردم را به اعمال شاقه و کارهای سخت وادار می کنند... تا مردم سرگرم باشند و نتوانند به گوهر عقل خودشان واقف گردند و فرصت نیابند که به آفاق و انفس نظر کرده و از زندگی حیوانی به ادراک انسانی نایل گردند و با ابناء بشر در لذایذ روحی شریک گردند و از نتایج اختراعات بهره مند گردند (۱۲)».

همان طور که اکثر حکومت های مشرق زمین در آن زمان و حکومت های غربی در گذشته چنان بودند که وظیفه مردم، دادن مالیات بوده و حق دخالت در امور حکومت را نداشتند. سید، حکومتی که مردم را در جمود فکری نگه می دارد ونمی گذارد آنان از سرنوشت خود آگاه گردند، حکومت «ظالمه » می نامد.

۳) حکومت رحیمه

سید جمال الدین، این حکومت را دارای دو نوع می داند:

نوع اول) حکومت رحیمه جاهله: به عقیده وی، حاکم در این نوع حکومت، شبیه پدر مهربان و در عین حال نادانی است که فرزندان خود را به غنیمت شمردن فرصت، کسب ثروت، طلب سعادت و میانه روی در معیشت دعوت می کند؛ ولی راه های رسیدن به سعادت را بیان نمی کند و آنها را آماده نمی سازد؛ چرا که پدرشان آن راه ها را نمی داند و تنها فرزندان خود را به رافت در برابر هم و دوری از نزاع دعوت می کند، بدون اینکه برای آن ها، ابزارهای اقتصادی را فراهم سازد و در اختیار فرزندان خود قرار دهد.

«حال حاکمان جاهل و مهربان که از رعایا تلاش در جهت مکاسب و صنایع را می طلبند، چنین است و می خواهند مردم، کشاورزی، تجارت، کسب علوم و معارف بکنند، بدون این که [خود] مدارس مفید را بسازند، مکاتب نافعه را تاسیس کنند و راه های معامله را تسهیل سازند و فنون زراعت را گسترش دهند، زیرا جاهل اند. (۱۳)»

نوع دوم) حکومت عالمه: این نوع حکومت نیز دو قسم است:

الف) حکومت عالمه افینیه: واژه افینیه در لغت به معنای «ناقص العقل » آمده است. همان گونه که در نوع اول، حکومت، مردم را به سوی کارهای خوب دعوت می کرد، ولی اسبابش را برای آنان فراهم نمی ساخت، منظور سید جمال الدین در این جا آن است که حکومت، اسباب پیشرفت را درابتدا فراهم می سازد؛ ولی در ادامه بر مردم نظارت و کنترل ندارد و مردم را به حال خود رها می کند و بدین وسیله مردم از جاده درست، خارج و دچار فقر و هلاکت می گردند. به عقیده سید جمال الدین، دولت، نقش هدایت، راهنمایی و نظارت بر مردم، ارگان ها و نهادها را دارد و همواره در ایجاد راهکارهای جدید برای پیشرفت جامعه باید کوشا باشد.

ب) حکومت رحیمه حکیمه: به عقیده سید، حکما ساختار اصلی در این نوع حکومت را تشکیل می دهند. همان گونه که والدین آگاه، مدیر و مدبر، همواره اسباب سعادت فرزندان را آماده می سازند و لحظه ای از نظارت و کنترل آنان غافل نیستند، حکما نیز اسباب پیشرفت ملت را فراهم می سازند؛ راه های سعادت را در مقابل آنان می گشایند؛ همواره بر اعمال و رفتار آنان نظارت می کنند و لحظه ای غفلت به خود راه نمی دهند.

وی بهترین نوع حکومت استبدادی را، در شکل حکومت نخبگان توصیف می کند. شاید در این زمینه از اندیشه های فارابی متاثر بوده است. سید در تعریف حاکمان حکیم می گوید:

«آن حکما می دانستند که قوام مملکت و حیات رعایا، با زراعت، صنعت و تجارت حاصل می گردد و می فهمند که کمال این امور و اتقانش جز با دو چیز میسر نمی گردد؛ و که در واقع یکی از آن دو علت اولی نیز هست. علوم حقیقی نافع و فنون مفیده است که به آنها دست رسی پیدا نمی شود، مگر با مدرسه های منظم و اساتید ماهر و متخلق به اخلاق فاضله و دوست دار شاگردان. دیگری فراهم کردن ابزار زراعت و ادوات صنعت و گشودن راه های خشکی و دریایی برای تجارت. حکما می دانند که حفظ اساس مدنیت و نظام تجارت و فصل خصومت و قطع دست ایادی دشمن... حاصل نمی گردد، مگر با محاکم شرعی و سیاسی که بر اساس عدل و انصاف بنا شده باشد و آنها نیز جز از طریق قانون محقق نمی گردد. (۱۴)»

● جایگاه حکومت رحیمه حکیمه در اندیشه سید

به عقیده وی، بهترین نوع حکومت استبدادی، آن است که حاکمان آن را افراد متخصص، متعهد، کاردان، لایق و آشنا به علوم و فنون جدید و سیاست های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تشکیل دهند و ملاک اصلی در عمل آنها، قانون باشد. او از تمام شرقیان می خواهد که حکومت رحیمه حکیمه را به وجود آورند و از انواع دیگر حکومت استبدادی دوری کنند. در این باره می نویسد:

«آگاه باشید ای انسان شرقی که صاحب امر و نهی اید. بکوشید به سوی حکومت رحیمه حکیمه و آن را به وجود آورید و لوازم اش را تحقق بخشید. (۱۵)»

به نظر او حکومت مشروطه به حکومت رحیمه حکیمه خیلی نزدیک است و از این جهت در مدت اقامت خود در بوشهر، ایرانیان را به حکومت قانون و سلطنت مشروطه فرا می خواند و در مدح سلطنتی که قانون دارد می گفت: «اما به خلاف سلطنتی که قانونی دارد، همان قانون به منزله باغبانی خواهد بود که درخت های طبیعی را به ترتیب عدل به راستی و خرمی نگاه دارد» (۱۶).

بنابراین حکومت مورد نظر او همراه با مجلس قانون گذاری است. به تعبیر دیگر، سید جمال الدین به نظریه تفکیک قوای «منتسکیو» نزدیک شده بود. او برای رهایی ملت از دام ستم و آزار و اذیت حاکمان فاسد به حکومت نخبگان و عالمان متعهد همراه با قانون مصوب نمایندگان ملت قائل بود. از نظر سید هر نظام سیاسی، باید معطوف به هدف ارزیابی گردد. اگر نظام سیاسی درجهت فراهم کردن اسباب سعادت، رفاه و آسایش مردم، تعلیم وتعلم، زراعت، صنعت و تجارت گام برداشته، و در این کار مداومت و استقامت داشته باشد و در صورتی که بتواند اهداف تعیین شده را به طور کامل برآورده کند، نظام «رحیمه حکیمه » و مطلوب جامعه خواهد بود؛ بنابراین اهدافی که سید ترسیم کرده است ملموس، قابل مشاهده و اندازه گیری برای نظام سیاسی است و ازتخیل وذهن گرایی به دور می باشد.

● حکومت رحیمه حکیمه و حکومت استبدادی

جمال الدین اسدآبادی از انواع حکومت های چهارگانه (قاسیه، ظالمه، رحیمه جاهله و رحیمه افینیه) که نام می برد به شدت احساس بیزاری و انزجار می کند و آنها را محصول جهل و بی خردی حاکمان و مردم می داند؛ از این رو هر جا که از مطلق استبداد سخن گفته، مرادش یکی از چهار نوع حکومت استبدادی پیشین بوده است. وی آنها را بزرگ ترین مانع تحول و توسعه در جهان اسلام می داند و بارها مسلمانان را از آنها بر حذر می دارد. درباره مفاسد استبداد می نویسد:

«مشرق زمین مدت هاست که زیر سلطه مستبدینی قرار دارد که خواست های گوناگون آنها از طبیعت متضاد و سوء تربیت شان ناشی شده؛ در حالی که هیچ مانعی در برابر شان نیست که آنان را از استبداد منع کند و قوه خارجیه که مانع سیرشان گردد، وجود ندارد. همین مساله باعث شده که آنان به رعایای خودشان ظلم کنند و حقوقشان را نادیده بگیرند؛ بلکه حتی در غریزه و سجایای اخلاقی رعایا نیز تصرف کنند و در فطرت انسانی آنان نیز دگرگونی را به وجود آورند به گونه ای که اکنون مردم بین خوب و بد، منفعت و مضرت، نمی توانند تمیز دهند. نزدیک است که مردم خودشناسی را نسبت به قوای خودشان و قدرت کامل و سلطه مطلق که بر جهان طبیعی دارند و عقل فعال خدادادی که دارند که اسباب و وسائل در برابر آنها خاضع می گردند از دست بدهند...؛ اما از آن جا که مردم زمانی طولانی در خرافات فرو رفته اند بصیرت را از آنان گرفته است. اسباب محو کامل اندیشه های عالی در آنان به وجود آمده؛ بلکه افراد (زیر سلطه استبداد) به رتبه حیوانی نازل یافته اند و با علوم حقیقی نیز مبارزه می کنند. (۱۷)»

به عقیده وی حکومت های استبدادی چهارگانه با اصول انسانی و با کرامت و شرافت او سازگاری ندارد و به درد زندگی امروزی نمی خورد. هر جا که به طور مطلق از نظام استبدادی یا حکومت استبدادی سخن می گوید، مرادش یکی از انواع حکومت استبدادی غیر قابل قبول می باشد؛ مثلا آن جا که می نویسد:

«در این جا مناسب است که بگوییم استبداد مانع ترقی ملت است و نمی گذارد احدی به مدارج عالیه ارتقا جوید. استبداد، ترقی را واژگون و سرنگون می سازد (۱۸)» مقصودش نوع اول و دوم نظام استبدادی است که تعریف شد؛ ولی آن جا که می گوید:

«اما حال خود شاه، آن چه از روی تحقیق دانسته ام این است که به واسطه مراوده با اروپائیان، شخصا علمی از سیاست حاصل نموده و می داند که در مملکت باید قانون باشد؛ می داند که در مملکت باید پارلمان باشد؛ می داند که باید قلم ها آزاد گردد...، اما ابدا مایل نیست و نمی خواهد اینها را افشا نماید؛ بلکه نمی خواهد آشکار بشود؛ نمی خواهد چشم و گوش مردم باز شود؛ نمی خواهد احدی نام قانون بر زبان جاری کند، همین قدر میل دارد اختراعات علمیه جدیده، صنایع به قدر مایحتاج تشکیل یابد، همین اندازه را مایل است و بس (۱۹)»

منظورش نوع سوم از حکومت استبدادی، یعنی رحیمه جاهلی است که ملت را به پیشرفت دعوت می کند؛ ولی اسباب آن را فراهم نمی سازد.

به عقیده او یکی از بزرگ ترین پیامدهای انواع چهارگانه حکومت استبدادی، عقب ماندگی و عدم توسعه خواهد بود:

«در زمان استبداد، هیچ گونه ترقی از برای افراد ملت و هیچ گونه تربیت برای احدی ممکن نیست. حال افراد، حال درخت های طبیعی است که از تندباد تشویش آرای مستبدین به هر سوی متمایل می شود. (۲۰)» بنابراین از نظر سید، حکومت استبدادی از نوع رحیمه حکیمه ناپسند نیست.

● حکومت رحیمه حکیمه و مدینه فاضله فارابی

اگر بخواهیم اندیشه های سیاسی سید را تبارشناسی کنیم که پیشینه اندیشه او به چه کسانی ختم می شود، باید به سراغ فیلسوفان و اندیشمندان مسلمان قبل از او برویم و ببینیم آنان در مورد نظام سیاسی جامعه چه ایده ها و اندیشه هایی داشته اند؟ از جمله آنان به «ابونصر فارابی » می توان اشاره کرد که به عقیده برخی از نویسندگان معاصر، مؤسس فلسفه اسلامی است. (۲۱) اکنون باید دید که اندیشه اودر مورد نظام سیاسی چگونه بوده است؟

فارابی، اندیشه سیاسی - اجتماعی خود را در کتاب «سیاستنامه » (۲۲) و نیز در آثار سیاسی - اجتماعی دیگر به خوبی بیان کرده است. او نیز نظام سیاسی را معطوف به هدف ارزیابی می کند. به عقیده وی، مهم ترین هدف فرد و جامعه، سعادت و رسیدن به کمال است. سعادت را این گونه تعریف می نماید:

«سعادت عبارت است از خیر مطلق و هر آن چه در راه رسیدن به خوشبختی سودمند است، خیر است.» (۲۳)

او هدف از خلقت انسان را رسیدن به کمال می داند که انسان باید آن هدف را بشناسد. کسی که هدف خلقت را بشناسد و دیگران را به سوی آن هدایت کند در حقیقت بر آنان ریاست کرده است. هرگاه چنین شخصی جامعه را به راه وحی یا قوانین وسنت های الهی هدایت کند، آن جامعه «مدینه فاضله » خواهد بود.

▪ مدینه فاضله:

فارابی مدینه فاضله را چنین تعریف کرده است:

«هرگاه این گونه مردم (که ریاست فائقه از طریق وحی آنان را هدایت می کند) در یک مسکن و ماوا گرد آیند، آن مسکنی را که این گونه مردم در آن گرد آمده اند و زندگی می نمایند (می توان) مدینه فاضله نامید. (۲۴)»

در مدینه فاضله فارابی، رئیس اول، «آرا و افعال مدینه را تعدیل می کند و این تعدیل آرا و افعال یا به وحی است یا به مدد قوه ای که او از وحی می گیرد» (۲۵). او وظیفه رئیس مدینه «را نظم دادن، ترتیب دادن، پیوستگی دادن و سازگاری دادن بین اجزا نظام جامعه که همه در جهت زدودن بدی ها وحصول به خوبی ها به یگدیگر کمک و معاونت نمایند. (۲۶)»

به عبارت دیگر می توان گفت هدف اصلی یا «فلسفه وجودی مدینه فاضله، رساندن انسان ها به سعادت است؛ هم چنان که هدف غایی ریاست در مدینه، تسهیل راه های تحصیل سعادت اهل آن می باشد (۲۷)».

فارابی مدینه های مخالف و متضاد با مدینه فاضله را چنین معرفی کرده است:

«مدینه هایی که ضد و در برابر مدینه فاضله اند، عبارتند از : مدینه جاهله، مدینه فاسقه، مدینه ضاله و بالاخره گروه های خودرو و خودسر در مدینه فاضله. (۲۸)»

نویسنده: جمعه - خان محمدی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از ماهنامه آموزه، شماره ۲

جمال الدین حسینی

کتاب نامه

۱. حائری، عبدالهادی؛ تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق؛ چ ۳، تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۱.

۲. حسینی، سید جمال الدین؛ تاریخ اجمالی ایران و تتمهٔ البیان فی تاریخ الافغان؛ چ ۱؛ تهران: انتشارات شروق، ۱۳۷۹.

۳. خسروشاهی، هادی؛ الرسائل و المقالات؛ رساله «الحکومهٔ الاستبدادیه »، سیدجمال الدین حسینی؛ چ ۴، تهران: قبله شروق، ۱۳۷۹.

۵. داوری اردکانی، رضا؛ فارابی مؤسس فلسفه اسلامی؛ چ ۲، تهران: انجمن فلسفه، ۲۵۳۶ شاهنشاهی.

۶. طباطبائی، محمد محیط؛ نقش سید جمال اسد آبادی در بیداری مشرق زمین؛ چ ۱، قم: دار التبلیغ اسلامی، ۱۳۵۲.

۷. عنایت، حمید؛ سیری در اندیشه سیاسی عرب؛ چ ۵، تهران : امیر کبیر، ۱۳۷۶.

۸. غبار، غلام محمد؛ افغانستان در مسیر تاریخ؛ چ ۲، قم: پیام مهاجر، ۱۳۵۹.

۹. فارابی، محمد ابونصر؛ سیاستنامه؛ ترجمه سید جعفر سجادی؛ چ ۳، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سال ۱۳۷۱.

۱۰. کدی، نیکی کدی؛ تحریم تنباکو؛ ترجمه شاهرخ حقیقی؛ چ ۲، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۸..

۱۱. کرمانی، ناظم الاسلام؛ تاریخ بیداری ایرانیان؛ چ ۵، تهران : نشر پیکان، ۱۳۷۶.

۱۲. مطهری، مرتضی؛ نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر؛ چ ۶، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۶۵ ش.

۱۳. ناظرزاده کرمانی، فرناز؛ فلسفه سیاسی فارابی؛ چ ۱، تهران: دانشگاه الزهرا، ۱۳۷۶.

۱۴. نجفی، موسی؛ اندیشه دینی و سکولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی؛ چ ۱، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵.

۱۵. نجفی، موسی؛ تعامل دیانت و سیاست در ایران؛ چ ۱، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸.

۱۶. واثقی، صدر؛ سید جمال الدین حسینی، پایه گذار نهضت اسلامی؛ چ ۲، تهران: انتشارات پیام، ۱۳۳۵.

پی نوشت:

۱) غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ص ۵۹۳.

۲) ر. ک: صدر واثقی؛ سید جمال الدین حسینی، پایه گذار نهضت اسلامی، ص ۵۴.

۳) حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص ۸۳.

۴) همان، ص ۸۳.

۵) محمد محیط طباطبائی، نقش سید جمال اسد آبادی در بیداری مشرق زمین، ص ۱۳۴.

۶) برخی، مانند آقای موثقی با نگاه اصلاح گرایانه در کتاب «سید جمال الدین بیدارگر مشرق زمین » و بعضی، مانند آقای کریم مجتهدی و مدد پور با نگاهی فلسفی در کتاب های «سید جمال الدین و سیر تفکر جدید» و «مجموعه تاریخ معاصر ومبانی آن » و عده ای با ثبت وقایع تاریخی، مانند ناظم الا سلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان » در مورد سید جمال الدین تحقیق کرده اند.

۷) یکی از دوران های پرفروغ عمر سید، حضور او در تحولات سیاسی - فرهنگی ایران و تلاش او در آگاهانیدن ایرانیان به ویژه گروه های تحصیل کرده، علما، روشنفکران و توده های اجتماعی مردم از ستم دستگاه شاهی، تجاوز و غارت منابع طبیعی ایران بوسیله بیگانگان و وضعیت نابسامان سیاسی ایران بوده است. یکی از نویسندگان در باره نقش سید جمال الدین نوشته است: «کارنامه زندگی سید در ایران، شاید درخشان ترین فصل داستان مجاهده او در راه آزادی ملت های اسلامی باشد؛ زیرا در قرن سیزدهم هجری، کمتر کشور اسلامی هم چون ایران در گمراهی و بی خبری سیاسی به سر می برد، اگر میزان تاثیر یکایک رهبران سیاسی و فکری ایران آن روزگار را در بیداری مردم با هم بسنجیم، بی گمان سید جمال الدین بیش از هر رهبر دیگر در این بیداری مؤثر بوده است » (حمید عنایت، همان ص ۱۱۲). چنان که مدیر روزنامه حبل المتین در خلال جنبش مشروطیت؛ مقاله سید را در باره این که «چرا اسلام ضعیف شد؟» را چاپ کرد و در دنباله همین مقاله پیروزی های علما و ملت ایران را در انقلاب مشروطیت از اثرهای سخنان تشویق آمیز وپندهای مؤثر افغانی دانسته و نوشته است: «اقدام علمااعلام (کثرالله امثالهم) معلوم نمود که که خداوند تا چه درجه تفضل در حق مسلمانان دارد و به همان طور که فیلسوف (افعانی) فرموده حرکت مسلمانان ایران (تحت رهبری علما) عقول تمام دانایان را متحیر ساخت ». (عبدالهادی حائری، تشیع و مشوطیت، به نقل از روز نامه حبل المتین، سال ۱۳۸۱، ص ۹۸.

۸) الرسائل والمقالات، به کوشش سید هادی خسرو شاهی، ص ۵۵ - ۶۷، رساله «الحکومهٔ الاستبدادیه » سیدجمال الدین الحسینی.

۹) همان.

۱۰) همان، ص ۵۵.

۱۱) همان، ص ۵۶.

۱۲) همان، ص ۵۷ - ۵۸.

۱۳) همان، ص ۵۹ - ۶۰.

۱۴) همان، ص ۶۱ - ۶۲.

۱۵) همان، ص ۶۴.

۱۶) سید جمال الدین الحسینی، تاریخ اجمال ایران و تتمهٔ البیان فی تاریخ الافغان، ص ۲۵.

۱۷) الرسائل و المقالات، به کوشش سید هادی خسرو شاهی، ص ۵۵ و ۵۶، رساله «الحکومهٔ الاستبدادیه » سید جمال الدین حسینی.

۱۸) سید جمال الدین حسینی، تاریخ اجمالی ایران و تتمهٔ البیان فی تاریخ الافغان، ص ۳۶.

۱۹) همان، ص ۱۰۰.

۲۰) همان، ص ۲۵.

۲۱) رضا داوری اردکانی، فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، ص.

۲۲) این کتاب راآقای سید جعفر سجادی از عربی که به نام «آراء مدینهٔ الفاضله » بود به فارسی باز گردانده است.

۲۳) محمد ابونصر فارابی، سیاستنامه، ص ۲۳۷.

۲۴) همان، ص ۲۴۷.

۲۵) رضا داوری، همان، ص ۳۰.

۲۶) همان، ص ۲۵۲.

۲۷) فرناز ناظرزاده کرمانی، فلسفه سیاسی فارابی، ص ۱۸۸.

۲۸) فارابی، همان، ص ۲۵۵.

۲۹) همان، ص ۲۵۶ - ۲۷۵.

۳۰) همان، ص ۲۷۶.

۳۱) همان، ص ۲۷۶.

۳۲) رضا داوری، همان.

۳۳) سید جمال الدین الحسینی، تاریخ اجمال ایران و تتمهٔ البیان فی تاریخ الافغان، ص ۲۷.

۳۴) همان، ص ۲۷ - ۲۸.

۳۵) همان، ص ۲۸.

۳۶) همان، ص ۱۰۱.

۳۷) رضا داوری، فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، ص ۳۹.

۳۸) الرسائل والمقالات به کوشش هادی خسروشاهی، ص ۵۵ - ۶۷، رساله «الحکومهٔ الاستبدادیه »، سید جمال الدین اسدآبادی.

۳۹) الرسائل والمقالات، همان.

۴۰) این نامه را در پایان می آوریم.

۴۱) محمد محیط طباطبائی، نقش سید جمال الدین مرد بیدارساز مشرق زمین، ص ۳۹.

۴۲) عبد الهادی حائری، تشیع و مشروطیت، ص ۹۷.

۴۳) در این که آیا نامه سید جمال الدین بر میرزای شیرازی در صدور فتوای تحریم مؤثر بوده یا نه جای تحقق و تامل بیشتری وجود دارد. برای اطلاع بیشتر از این موضوع ر. ک: موسی نجفی، تعامل دیانت و سیات در ایران، ص ۱۳ - ۱۸.

۴۴) نیکی کدی، تحریم تنباکو، ص ۱.

۴۵) محمد محیط طباطبائی، همان، ص ۳۲.

۴۶) صدر واثقی، سید جمال الدین اسد آبادی پایه گذار نهضت های اسلامی، به نقل از گفتار خوش یارقلی، ص ۱۴۱.

۴۷) ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ص ۸۰ - ۹۰.

۴۸) موسی نجفی، اندیشه دینی و سکولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غربشناسی، ص ۶۳.

۴۹) مرتضی مطهری، نهضتهای صد ساله اخیر، ص ۱۴.

۵۰) ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ص ۸۷ - ۸۸.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید