دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

اتفاق نظر


اتفاق نظر

با فرض اینکه حقیقت هایی در دنیای خارج وجود دارند که٬ ساخته ذهن بشر و ارزش گذاری های او نیستند٬ بطوری که می توانند مستقلا به حیات خود ادامه دهند٬ در نتیجه می توان اینگونه تصور نمود که ضد حقیقت هایی نیز در عالم خارج وجود داشته که حقیقت در مقابل آنها معنا یافته اند البته شاید این گزاره تعجب برانگیز باشد که برای اموری جدا از حقیقت و یا غیرحقیقت بودن آن به یک اندازه می تواند دلیل ارائه داد که به هر دو منجر شود بطوری که هیچ یک از براهین ارئه شده نیز اشتباه نباشند

با فرض اینکه حقیقت هایی در دنیای خارج وجود دارند که٬ ساخته ذهن بشر و ارزش گذاری های او نیستند٬ بطوری که می توانند مستقلا به حیات خود ادامه دهند٬ در نتیجه می توان اینگونه تصور نمود که ضد حقیقت هایی نیز در عالم خارج وجود داشته که حقیقت در مقابل آنها معنا یافته اند. البته شاید این گزاره تعجب برانگیز باشد که برای اموری جدا از حقیقت و یا غیرحقیقت بودن آن به یک اندازه می تواند دلیل ارائه داد که به هر دو منجر شود بطوری که هیچ یک از براهین ارئه شده نیز اشتباه نباشند البته درست یا غلط بودن براهین خود معلول حقایقی است که در پشت آن ها وجود دارند به این ترتیب شاید شناخت حقیقت به هیچ رو ممکن نباشد٬ که اتفاقا به همین صورت می باشد. حال سوالاتی پیش می آیند که٬ چگونه آدمی در دنیایی عاری از حقیقت به حیات خود ادامه می دهد و زندگی می کند؟ و آیا اگر وجود او به عنوان یک موجود عاقل قابل پذیرش باشد٬ عدم وجود حقیقت در عالم خارج٬ عاقل بودن انسان را دچار تناقض نخواهد کرد و او را به سطح یک حیوان تنزل نمی دهد؟

آیا آدمی٬ صرفا حیوانی نیست که با توافق بر سر موضوعات گوناگون کنار هم زندگی می کنند بطوری که خود را موجودی عاقل و صاحب اندیشه می داند؟ و اگر چنین باشد که و حقایق را صرفا اتفاق نظر بدانیم آیا تصور چنین اتفاق نظر بزرگی ممکن است؟

با توجه به اینکه٬ برای مسائلی که ما٬ برای آنها اصطلاح حقیقت را بکار می بندیم٬ به همان اندازه و با همان صلابت می توان دلیل و برهان ارائه داد که برای ضد آن نیز می توان و اگر این چنین نباشد یعنی نتوان ضد آن به اصطلاح حقیقت را اثبات نمود خود آن حقیقت هم قابل تعریف نمی باشد چرا که با توجه به آنچه گفته شد همواره حقیقت در مقابل ضد حقیقت موجود٬ وجود می یابد٬ بنابراین نمی توان به حقیقت و ضد حقیقتی واحد قائل بود. با توجه به آنچه گفته شد معلوم می شود که در عالم خارج حقیقت و ضد حقیقت به یک اندازه اهمیت دارند٬ آدمی به عنوان موجودی عاقل برای رفع موانع زندگی٬ لزوما نباید با حقیقت روبرو شود بلکه می تواند ضد حقیقت ها را به عنوان راهبردی در زندگی به کار بندد به عبارت واضح تر اینکه هرگاه عقلانیت آدمی به هرچه حکم کند آن می تواند راهگشا باشد٬ بگذارید جلو تر رویم٬ هر طور که آدمی عمل کند می تواند حقیقت برای او باشد که در برخی مواقع این او٬ بسیار یزرگ میباشد البته در زندگی بشر٬ بر سر برخی از٬ به اصطلاح حقیقت ها٬ اتفاق نظر بیشتر و گسترده تری وجود دارد که این را می توان مدیون طبیعت آدمی به عنوان یک موجود ارگانیک بود.

با توجه به آنچه که گفته شده آیا آدمی صرفا موجودی مانند سایر موجودات نیست چرا که همه موجودات در هر طیره و گروهی که باشند دارای خلق و خویی می باشند که ما به آنها اتفاقا غریزه حیوانی گوییم و آیا این غریزه حیوانی٬ که آن را تا حدودی مذموم نیز می شماریم٬ همان قراردادها و اتفاق نظرهای جوامع انسانی نیست که برای ادامه حیات با آن ها کنار آمده ایم؟ انسان موجودی مانند مابقی حیوانات می باشد و تنها تفاوتی که می توان قایل بود حجم زیاد توافق ها و کنارآمدن ها بر سر مسئله ای واحد می باشد البته برای اینکه زیاد به لااوبالی گری نرویم می توانیم این طور تصور کنیم که این مسئله خود می تواند نقطه قوتی در حیات بشری می باشد .

اسماعیل صادقیان