دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
برنامه ریزی برای زبان
● زبان؛ سرمایه ای اجتماعی
برنامهریزی زبان حوزهای میان رشتهای است که از یک سو با زبانشناسی و جامعهشناسی و از سوی دیگر با شاخههای مختلف برنامهریزی و علم سیاست رابطه دارد. یعنی با اینکه بر طبق نظر فشیمن (۱۹۸۳) برنامهریزی زبان اصلیترین موضوع جامعهشناسی زبان است؛ ابعادی از آن خارج از مرزهای جامعهشناسی زبان قرار میگیرد. به هر ترتیب باید اذعان کرد برنامهریزی زبان یک حوزة مطالعاتی مستقل نیست.
خاستگاه و منشاء شکلگیری این رشته، علاقه به مطالعة راه حلهای پیشنهاد شده برای مشکلات زبانی است. لیکن باید توجه داشت دلیل برنامهریزی در هر زمینهای، علاقه مندی بشر امروز به کنترل آینده خود است. با این وجود، زمانی به برنامهریزی زبان توجه جدی شد که برخی مسائل زبانی یا ارتباطی به عنوان موانعی بر سر راه پیشرفت و توسعة جامعه شناخته شد.
به این ترتیب، در معرفی برنامهریزی زبان به عنوان شاخهای از جامعهشناسی زبان لازم است گفته شود جامعهشناسی زبان به موضوعات مرتبط با سازماندهی اجتماعی رفتار زبانی میپردازد. جامعهشناسی زبان، نه تنها به کاربرد زبان؛ که به نگرشهای زبانی و رفتارهای آشکار و پنهان زبانی نیز مربوط می شود.
باید توجه داشت، کار عملی برنامهریزی زبان، کاری است مسبوق به سابقهای بسیار طولانی و به همین دلیل، تجربة تاریخی در این رشته وافر است. اما برای شکلدهی به یک نظریة برنامهریزی زبان و طبقهبندی و تحلیل امروزی سنتهای ملی موجود برای پرورش و توسعة زبان، اگرچه تجربة تاریخی لازم است، شرط کافی نیست. به این ترتیب که از جمله دشواریها بر سر راه تبیین نظریة برنامهریزی زبان، میان رشتهای بودن آن است. چه، نظریههای تکبعدی قادر نیستند به موضوع پیچیدة زبان و فرهنگ زبانی بپردازند. به هر ترتیب باید توجه داشت برنامهریزی زبان بخشی از تحول اجتماعی است. بنابراین در مطالعات این حوزه باید به فرایند تغییر و عوامل موثر بر آن توجه ویژهای داشت. چون تغییر زبان در خلاء اتفاق نمیافتد، برنامهریزی زبان باید حقایق زبان را در بافت اجتماعی در نظر بگیرد. از جمله به نقش متغیرهای اقتصادی، عاطفی، سیاسی، جمعیتشناختی و... پرداخته شود. البته در عصر غلبة زبانشناسی ساختگرا با استناد به مفهوم خودمختاری زبان و در نتیجة حذف تاثیر عوامل بیرونی، بسیاری از زبانشناسان تمایلی به شرکت در مطالعات برنامهریزی زبان نداشتهاند. نیز، کار افرادی که به برنامهریزی زبان پرداختهاند به زعم روبین ویرنود (۱۹۷۱) دارای چهار نقیصة کلی بوده است: جستجوی راهحلهای صرفاً زبانی، مطلق، قاطع و جهانی برای مشکلات زبان؛ عدم آگاهی کافی از مسائل اجتماعی موثر بر زبان؛ ارزیابی نکردن برنامههای اجرا شده و در آخر، محدود کردن فعالیت برنامهریزی زبان به برخی امور جزئی به سبب عدم آگاهی برنامهریزان از اهمیت برنامهریزی زبان در وضعیت یک جامعة در حال رشد.
● منطق برنامهریزی زبان و تعریف آن
کوپر (۱۹۸۹) برنامهریزی زبان را کاری برای تحت تاثیر قرار دادن رفتار زبانی میداند و نه تلاشی در جهت حل مشکلات زبانی. در حالیکه در برخی تعاریف، ماهیت این حوزه «حل مسئله» اعلام شده است. از جمله نوستوپنی، (۱۹۷۱: نقلشده در روبین ویرنود)، برنامهریزی زبان را فعالیتی نظاممند، منطقی و مبتنی بر نظریه برای حل مسائل زبانی معرفی میکند. لیکن شاید نتوان هیچ نمونهای از برنامهریزی زبان را یافت که در قالب چنین تعریفی بگنجد. کوپر (همان منبع) معتقد است اکثر مثالهای برنامهریزی زبان بیهدف، موردی، بینظم و برآمده از احساسات است. شاید بتوان تعریف کوپر را جامعترین و مانعترین تعریف برنامهریزی قلمداد کرد. چرا که به جای مفاهیم «تغییر» و «حل مسئله» از لفظ «تحت تاثیر قرار دادن رفتار» استفاده میکند و این لفظ، مواردی چون «حفظ زبان» و «تغییر زبان» را به تساوی دربرمیگیرد.
تعریف کوپر (۱۹۸۹:۴۵) از برنامهریزی زبان به قرار زیر است: «برنامهریزی زبان به مساعی عمدی برای تحت تأثیر قراردادن رفتار دیگران در رابطه با پیکره، شأن و یادگیری زبان میباشد».
به طور کلی میتوان گفت منطق برنامهریزی زبان، تلقی زبان به عنوان یک سرمایة اجتماعی است. سرمایهای که هم ارزشی ارتباطی (ابزاری) و هم ارزشی هویتی (عاطفی) دارد. باید به این نکته نیز توجه داشت که اگر زبان تنها یک ابزار بود؛ قطعا مساعی برنامهریزی زبان نیز بسیار موفقتر از اکنون بود. ضمناً باید توجه داشت که به علت ماهیت متحول جوامع انسانی و زبان آنها، برنامهریزی زبان کاری «یک بار برای همیشه» نیست؛ بلکه امری جاری و مداوم است. کوپر هشت مولفه را در کار برنامهریزی زبان دخیل میداند: متولیان زبان، مشکلات زبانی، مخاطبان برنامهریزی زبان، اهداف برنامهریزی زبان، بافت اجتماعی برنامهریزی زبان، راه حلهای مشکلات زبانی، ابزارهای حل مشکل و نتیجة راه حلها. او این هشت مولفه را در قالب یک سوال که به زعم او سوال و مسئلة برنامهریزی زبان است مطرح میکند:
«چه کسانی، چه رفتارهایی را، در چه کسانی، با چه اهدافی، تحت چه شرایطی، توسط چه فرایند تصمیمگیریای، از طریق چه ابزارهایی و با چه نتیجهای میپذیرند؟»
نکتة قابل ذکر دیگر در این بخش، تفاوت بین دو اصطلاح «برنامهریزی زبان» و «سیاست زبان» است. برخی، برنامهریزی زبان را متعلق به هر دو سطح خرد و کلان میدانند که شامل تغییر عمدی زبان چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی میباشد؛ درحالیکه سیاست، زبان را تنها با تغییر عمدی زبان توسط سازمانهای رسمی، مرتبط میدانند. اما بر طبق نظر شیفمن (۱۹۹۶) که به وجود دو نوع سیاست آشکار زبان و سیاست پنهان زبان قائل میشود و اولی را سیاست سازمانهای رسمی مسئول زبان و دومی را سیاستهای جاری در جامعه که حاصل نگرشهای آحاد افراد جامعه است میداند؛ نمیتوان تمایز سیاست زبان و برنامهریزی زبان را به شیوة مذکور توجیه کرد. به نظر میرسد تمایز این دو واژه، تمایزی غیر تخصصی بوده و تنها تفاوت آنها در این نکته است که برنامهریزی زبان به دو بعد سیاستگذاری و اجرا اطلاق میشود. در حالیکه سیاست زبان فقط به بعد سیاستگذاری مربوط میشود.
● انواع برنامهریزی زبان
رویکردهای مختلفی نسبت به برنامهریزی زبان وجود دارد. برخی نسبت به آن رویکردی سیاسی دارند و برخی دیگر رویکردی پرورشی. بدین معنا که غایت و هدف برنامهریزی زبان برای برخی رسیدن به اهداف سیاسی است، و برای برخی پرورش و تقویت زبان.
برنامهریزی زبان را از بعدی دیگر میتوان به دو نوع خرد و کلان تقسیم کرد. برنامهریزی خرد در سطح جوامع کوچک یک جامعه مانند افراد، خانواده، مدرسه، کارخانه و... انجام میشود. در حالیکه برنامهریزی کلان، در وسیعترین سطح یک جامعه یعنی کل ملت انجام میشود و معمولاً این نوع برنامهریزی از سوی دولت است. انتخاب شیوة کاربرد زبان از سوی هر فرد، نوعی برنامهریزی زبان در سطح خرد است. برای مثال، گاهی افراد از زبان برای نشان دادن شخصیت خود و یا تحت تاثیر قراردادن دیگران استفاده میکنند. والدین نیز در فرایند زبانآموزی کودکانشان به برنامهریزی زبانی دست میزنند. کوپر (۱۹۸۹) محدود کردن برنامهریزی زبان به سطح کلان را اشتباه میداند. او معتقد است با این کار، بسیاری از فعالیتهای واقعی برنامهریزی زبان حذف خواهد شد. وی تاکید می کند مجموعة سیاستهای خانوادهها منجر به حفظ یا تغییر یک زبان میشود.
برنامهریزی زبان، با توجه به مسائل و مشکلات مبتلا به زبانها، به سه شاخة برنامهریزی پیکره، برنامهریزی شان و برنامهریزی آموزش زبان تقسیم میشود. برنامهریزی پیکره که برنامهریزی درونزبانی هم نامیده میشود؛ برنامهریزی برای مادة زبانی در سطوح آوایی، صرفی، نحوی و معنایی میباشد. در واقع نوعی برنامهریزی واقعاً زبانی است. در حالیکه برنامهریزی شأن، برنامهریزی برای تحت تاثیر قراردادن جایگاه و شأن یک زبان در جامعه است. شاید برنامهریزی آموزش زبان را نیز بتوان شاخهای از برنامهریزی شأن تلقی کرد؛ چرا که آموزش درست و گستردة زبان منجر به بالا رفتن شأن زبان میشود. اما از آنجا که آموزش یک زبان با کیفیت مناسب امری بسیار حیاتی در تقویت، حفظ و پرورش یک زبان است و خود با مسائل تخصصی ویژهای مواجه است که به پیکرة زبان مربوط میشود؛ شاخة جداگانهای از برنامهریزی زبان به حساب میآید. شاید بتوان این شاخة سوم را تلفیق عینی دو شاخه برنامهریزی پیکره و شأن دانست. به همین دلیل باید توجه داشت که برنامهریزی شأن و پیکره نیز در بسیاری از موارد قابل تفکیک از یکدیگر نیستند. به گونه ای که برخی، برنامهریزی پیکره بدون برنامهریزی شأن را یک بازی زبانی و یک تمرین فنی بدون نتیجة اجتماعی تلقی میکنند. با این حال گفته میشود بیشتر فرایندهای برنامهریزی زبان از نوع برنامهریزی پیکره بوده است. به هر ترتیب، این طبقهبندی حاصل دو نگاه ابزاری و عاطفی به زبان است. وقتی به زبان به عنوان یک ابزار نگریسته شود، توجه به اصلاح و توسعة مادی این ابزار ضروری مینماید. حاصل این توجه، ارتقاء کیفیت ابزار میباشد که در نتیجه، منجر به بالا رفتن شأن زبان در جامعه میشود. در واقع، خود موجد جایگاهی عاطفی برای زبان خواهد بود. اما باید توجه داشت نگرش عاطفی نسبت به زبان تنها حاصل ارتقاء جایگاه زبان به عنوان یک ابزار نیست؛ بلکه نگرشهایی چون «زبان به عنوان میراث فرهنگی» «زبان به عنوان نماد هویت ملی» و... همگی منعکسکنندة نگرشهای عاطفی نسبت به زبان هستند.
از جمله فرایندهایی که در حوزة برنامهریزی پیکره اتفاق میافتد میتوان به اصلاح، مدونسازی، استانداردسازی، نوسازی و تغییر زبان اشاره کرد. البته چنانکه پیشتر متذکر شدیم همة این فرآیندها در نهایت منجر به برنامهریزی شأن نیز میشوند. از جمله فرایندهای برنامهریزی زبان که اختصاصاً به برنامهریزی شأن و به ویژه به برنامهریزی آموزش مرتبط است، فرایند گسترش و بالاخص از نوع گسترش جغرافیایی زبان است. همانطور که در توضیح برنامهریزی آموزش زبان ذکر شد، ابزار این کار برنامهریزی پیکره است. ضمناً گسترش زبان همیشه جغرافیایی نیست. گاهی مراد از گسترش، گسترش نقش زبان است. یعنی گسترش زبان در قالب نقشهای گوناگون در یک جامعة زبانی مثل زبان برای بیان علم، دین، هنر و...
اصلاح به معنی رفع عیوب ساختاری مادة یک زبان است. مدونسازی به معنای کلی مکتوب کردن یک زبان غیر مکتوب میباشد؛ اما در مورد زبانهای مکتوب نیز میتوان فرایند مدونسازی را اعمال کرد. مثلاً فرهنگنگاری یا دستورنگاری نمونههایی از مدونسازی هستند. استانداردسازی انتخاب و انتشار یک مقولة زبانی (واژه، دستور و...) و یا یک گونة زبانی است. نوسازی به مفهوم کارآمد کردن زبان بر طبق نیازهای روز جامعة زبانی است. مثلاً ساده کردن سبک نگارش و وارد کردن واژههای علوم و فناوری جدید به زبان از جمله موارد نوسازی هستند. تغییر زبان ممکن است تغییر کامل زبان یا تغییر جزئی از زبان باشد. همة موارد مذکور ممکن است در سطوح آوایی نحوی، صرفی و معنایی رخ بدهد. گسترش زبان به معنای افزایش تعداد افراد سخنگوی آن و یا افزایش پوشش جغرافیایی زبان است. گسترش زبان ممکن است در سطح داخلی و یا بینالمللی انجام شود. ضمناً چنانکه پیشتر گفته شد گسترش ممکن است به نقشهای یک زبان اعمال شود. باید متذکر شد که احیاء، پالایش، حفظ، پرورش و درمان نیز از جمله انواع برنامهریزی تلقی میشوند. اما شاید به این دلیل که این پنج مورد، محصول آرمانی و ایدئولوژیک برنامهریزی هستند، بهتر این باشد که در مبحث اهداف، انگیزهها و ایدئولوژیهای برنامهریزی زبان از آنها بحث به میان آید.
● اهداف، انگیزهها و ایدئولوژیهای برنامهریزی زبان
بحث اهداف در برنامهریزی زبان به شدت با بحث انگیزهها و ایدئولوژیهای برنامهریزی زبان مرتبط است و در بیشتر موارد تفکیک آنها از هم دشوار است. ضمناً گفته میشود که هدف مجموعهای از مقاصد، غایتها و آرمانهاست. برخی هدف برنامهریزی زبان را از بین بردن خلاءهای ارتباطی میدانند و توصیه میکنند که رویکردهای ملیگرایانه در جهت جدا کردن یک جامعة زبانی از دیگر جوامع، بهتر است از اهداف و انگیزههای برنامهریزی زبان پاک شود. اما به هر ترتیب، انگیزهها و اهداف عاطفی را نمیتوان از کار برنامهریزی زبان حذف کرد مثلاً هدف برنامهریزیهای کشورهای جنوب و جنوب شرقی آسیا اصالتجویی و بازگشت به اصالت است و این خود به نوعی بومیکردن برنامهریزی زبان است.
مک نامارا (۱۹۷۱) از بعد دیگری به اهداف برنامهریزی زبان توجه میکند و متذکر میشود که هر نوع برنامهریزی زبان باید با توجه به نگرشهای مردم تبیین شود و ضمناً معتقد است که از جمله موارد موثر در شکست یک برنامهریزی زبان ممکن است عدم تبیین اهداف بلندمدت و کوتاهمدت باشد. در مجموع، با توجه به اینکه برنامهریزی زبان امری بسیار دشوار است، بهتر است در گفت و گو از برنامهریزی، هدفی بسیار مشخص در نظر باشد و بهتر آن است که سودای برنامهریزی همة رفتارهای زبانی اعضای یک ملت را در سر نپرورانیم. اما در عمل برنامهریزیهای زبان معمولاً یک هدف واحد ندارند و گاهی ممکن است مبتنی بر اهداف متضاد باشند. ضمناً این اهداف اغلب در جستجوی رسیدن به مقاصدی انتزاعی مرتبط با اهداف سیاست ملیاند. روبین اهداف برنامهریزی زبان را بر سه قسم میداند: اهداف غیر زبانی مثل تغییر (گسترش یا کاهش) حوزة جغرافیایی کاربرد زبان، تغییر در کاربرد اجتماعی (سبکها) در بین طبقات اجتماع یا اهداف تاریخی مثل احیای یک زبان مرده یا از بین بردن یک زبان موجود. نوع دوم اهداف از نظر روبین اهداف نیمهزبانی هستند که به زعم او، رایجترین انواع تغییر زبانی برنامهریزی شده با این نوع اهداف انجام میشوند. او تغییر در نوشتار، املاء، تلفظ و گفتار را از زمرة اهداف نیمهزبانی میداند. قسم سوم اهداف، اهداف زبانیاند که به تغییر یکی از سطوح درونی زبان؛ واژگان، آواشناسی، صرف، نحو و سبک میانجامد.
آگر ((Ager (۲۰۰۱) مجموعة اهداف، نگرشها و اغراض را شکلدهندة انگیزهها میداند. نگرش را احساسات نهفته در جزئیات آرمانها، غایتها و اهداف معرفی میکند و معتقد است تفحص در امر نگرشها ما را به چرایی برخی اعمال خاص رهنمون میکند و درست به همین دلیل نگرشهای سیاستسازان یا برنامهریزان در مورد یک زبان یا یک گونه زبانی خاص از اهمیت ویژهای برخوردار است. نگرش بنا به تعریف از سه مؤلفة دانش، احساس و عمل تشکیل شده است. به هر ترتیب آگر بامرور تجارب برنامهریزی زبان، هفت انگیزه در کارهای برنامهریزی زبان تشخیص میدهد: هویتجویی، ایدئولوژیگرایی، خلق تصویر، امنیت، برابری، وحدت با یک گروه و اغراض ابزاری برای پیشرفت. به نظر میرسد که همة این انگیزهها به نحوی با مسئلة هویت مرتبط باشند. آگر معتقد است هویت دارای ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میباشد. او معتقد است که این هفت مولفه به نحوی با یکدیگر مرتبطند و او این ارتباط را در قالب زنجیرة هویت بیان میکند. وی مفهوم زنجیرة هویت را در ارتباط با برنامهریزی زبان چنین بیان میکند: موجود انسان ابتدا در جستجوی هویت شخصی خود و سپس هویت اجتماعی خود است. در این مسیر جهانبینی یا ایدئولوژی او شکل میگیرد و به این ترتیب او تصویری از خود در ذهن خود میآفریند. وی احساس ناامنی میکند و به دفاع از هویت خود میپردازد. احساس نابرابری میکند و به اصلاح نابرابری میپردازد. نیز، برای رسیدن به هویتی برتر به یک گروه میپیوندد و با آنها متحد میشود. در اینجا به توسعة ابزاری زبان میپردازد. لیکن چرخة منفی همین زنجیره، منجر به یاس و ناامیدی و احیاناً ترک یک زبان میشود. به نظر آگر، مهمترین انگیزههای برنامهریزی زبان در طول تاریخ هویتیابی، حفظ هویت و دفاع از هویت بوده است. به این ترتیب اهمیت نگرشهای عاطفی به زبان مشخص میشود. در مورد انگیزههای ابزاری با ایجاد انگیزههای اقتصادی میتوان نگرش ابزاری به زبان را در افراد جامعه تقویت کرد. باید متذکر شد اهداف برنامهریزی محصول برنامهریزی را تعریف میکنند. محصول کلی یک برنامهریزی شأن زبان که در جستجوی غرور ملی است؛ تولید فرهنگ لغت یا استاندارد کردن اصطلاحات نیست، بلکه غرور ملی تنها محصول این برنامه ریزی خواهد بود.
اصطلاحات احیاء، پالایش، حفظ، پرورش و درمان زبان، مجموعه اصطلاحاتی هستند که در متون برنامهریزی زبان بسیار به کار میروند. این اصطلاحات حاوی نوعی سوگیری عاطفی نسبت به مسئلة برنامهریزی زبان میباشند. درست به همین دلیل است که از آنها در مبحث اهداف، انگیزهها و ایدئولوژیهای برنامهریزی زبان یاد میشود. مثلاً احیاء زبان با نوعی ایدئولوژی احیاء یک فرهنگ مرده و به تاریخ پیوسته مرتبط است و این کلمه به انگیزة برنامهریزی زبان دلالت میکند و خود میتواند شامل فرایندهای برنامهریزی پیکره، شأن و آموزش زبان باشد که مجدداً هر یک از این سه نوع برنامهریزی میتواند شامل معیارسازی، مدونسازی، نوسازی، اصلاح، ابداع، حذف، گسترش و... باشد.
چنانکه ملاحظه میشود مجموعة اصطلاحات اخیر، بار عاطفی بسیار کمتری در خود دارند. از طرف دیگر، پالایش وضعیتی مشابه احیاء دارد. یعنی نشاندهندة ایدئولوژی سرهگرایانه نسبت به زبان است. حفظ زبان همراه با آرمانهایی چون حفظ پیوستگی با تاریخ و تمدن گذشته، جلوگیری از تأثیر عناصر بیگانه و اصالتجویی است. پرورش نیز مبتنی بر ایدئولوژی پویایی زبان است. از سوی دیگر، درمان زبان تلویحاً اعتقاد به بیماری یک زبان را میرساند. با این تفاسیر، بهتر است این مجموعه اصطلاحات دارای بار عاطفی را با فرایندهای برنامهریزی زبان از جمله معیارسازی، نوسازی، مدونسازی، اصلاح، ابداع، گسترش و... مخلوط نکنیم.
● مراحل برنامهریزی زبان و ضرورت پرداختن به مخاطبان برنامهریزی
برنامهریزی زبان را همچون دیگر شاخههای برنامهریزی، میتوان شامل مراحل جمعآوری اطلاعات، انتخاب، پیشگویی، اجرا و ارزیابی دانست. در مرحلة جمعآوری اطلاعات، برنامهریز وظیفه دارد که حقیقت وضع زبان را کشف کند و این کشف میبایست مبتنی بر نظرات خود و دیگر افراد جامعه بالاخص صاحب نظران زبانشناس آن جامعه باشد. پس از مهیا شدن این پیشزمینه، برنامهریز دست به انتخاب میزند. انتخاب در ابعاد مختلف صورت میگیرد؛ از انتخاب مناسبترین صورتهای زبانی تا انتخاب جمعیتهای هدف (و برقراری ارتباط با آنها). در این مرحله برنامهریز باید ضرورت و علت اجرای برنامه را با افراد جامعه در میان بگذارد. مطالعه در باب جمعیتهای هدف بسیار ضروری است. چرا که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، انبوهی از جمعیتها از محصولات خاص برنامهریزی مطلع نمیشوند و همین امر منجر به شکست برنامهریزی زبان میشود. به نظر میرسد تاثیرپذیرترین جمعیتهای در دسترس، معلمان و دانشآموزان دبیرستانها، اعضای هیئت علمی دانشگاهها، کارمندان ادارات و کارمندان و مدیران صنایع باشند. پس از انتخاب، بسیار مفید است که برنامهریز عواقب و نتایج انتخابهای خود را پیشگویی کند که این امر ارزیابی موفقیت یا شکست برنامهریزی را در نهایت ممکن میسازد. به طور کلی باید توجه داشت که مرحلة اجراء شامل کسب مقبولیت برای سیاستها و محصولات برنامهریزی است. پس از این مرحله نوبت به مرحلة ارزیابی میرسد که ظاهراً کمبسامدترین تکنیک در کارهای برنامهریزی زبان است. مرحلة ارزیابی ممکن است شامل تحلیلهای آماری و ارزیابی همة مولفههای ذکر شده در پرسش هشت مولفهای کوپر از جمله ارزیابی نگرشهای زبانی متولیان و مخاطبان برنامهریزی و نیز تحلیل کاربردهای نقشی زبان باشد. به طور کلی یکی از رموز اساسی در فهم تغییرات عمدی زبان، مطالعة نگرشهای مردم دربارة آن است. چرا که زبان ملک همة اعضای یک جامعه است و همة قدرت برنامهریزی در دست دولتها نیست. فرایندهای پنهانیای در کارگر شدن برخی سیاستها دخیل است و آنچه در مجموع اهمیت دارد این است که در یک برنامهریزی موفق، باید ارزشها و آراء برنامهریزان با ارزشها و آراء نمایندگان جامعه مطابقت داشته باشد. با این حال از آنجا که مطالعة رفتار زبانی گروهها دشوار است، به ندرت چنین کاری انجام شده است و معمولاً در سوابق تحقیقات، نظر صاحبنظران جامعه در مورد زبان منعکس میشود. به علاوه، چون محیط و بافت برنامهریزی دائماً در حال تغییر است؛ پس از هر دوره اجرای اهداف برنامهریزی، ابزارهای آن و نتایج اقدامات باید بازبینی شود و در نهایت با همین نوع ارزیابیها همراه با لحاظ کردن عوامل تغییر در محیط اجتماعی، میتوان علل موفقیت یا شکست برنامهریزیها را معیّن کرد. ارزیابی نکردن برنامهریزی زبان و بیتوجهی به کاهش نیروهای مخالف از طریق تلاش در توجیه آنها، ممکن است منجر به شکست برنامهریزی زبان شود. توجه به این نکته ضروری است که پیشگویی نتایج سیاستها و استراتژیها پیش از مرحلة اجرا توسط برنامه ریز، با قبول این فرض است که پیشبینی همة متغیرها با دقت زیاد میسر و ممکن نیست. با این وجود، مطلوب است برنامهریز برخی از مسائل محتمل را از پیش در نظر بگیرد. از طرف دیگر، تحقیق در این باب که چه گروههایی مستعد پذیرش چه عناصر زبانی هستند نیز بسیار مهم است.
● نظریة انتشار ابداعات ارتباطی
کوپر (۱۹۸۹) اعلام میدارد از میان ۲۷۵۰ اثر چاپشده در مورد «انتشار» در موسسة تحقیقات استانفورد، فقط دو عنوان به مسئلة «توزیع ابداعات ارتباطی» مربوط بوده است. به عقیده او، علت این تعداد کم ممکن است این باشد که تاکنون توضیح تغییرات زبانشناختی در قالب ساختار درونی زبان و نه در قالب ساختار اجتماعی آن انجام شده است. کوپر با ارائة نظریه انتشار ابداعات ارتباطی میکوشد به یک مسئلة اجتماعی زبان یعنی چگونگی انتشار یک ابداع زبانی بپردازد. او پذیرش یک ابداع را در طی چهار مرحلة گاه متوالی و گاه غیر متوالی ترسیم میکند: آگاهی از ابداع، ارزیابی ابداع که مبتنی است بر میزان اعتقاد شخص به مفید بودن آگاهی از ابداع و یا کاربرد ابداع و نیز، میزان اهمیت اهداف ابداع برای شخص، مرحله سوم، کسب مهارت به کارگیری ابداع و مرحله چهارم، بهکارگیری ابداع. ضمناً او به مسئلة انتشار ابداع زبانی از دو بعد صوری و نقشی میپردازد.
او معتقد است برای انتشار هر چه بیشتر یک ابداع زبانی، باید از تکنیکهای تبلیغاتی تجاری بهره جست. وی مسئلة تاثیر اعمال قدرت قهریه توسط حکومتها را برای انتشار ابداع، نفی میکند و میافزاید، این تاثیر ممکن است برای مدت کوتاهی موثر باشد. لیکن در درازمدت روند کار تابع و تحت تأثیر نگرشهای مردم درخواهد آمد و سرانجام مقاومت مردم میتواند مانع اجرای یک سیاست شود. ضمن اینکه مردم باید بدانند محصولات برنامهریزی را از کجا میتوان فراهم کرد. عامل مهم دیگر در مقبولیت و انتشار ابداع، قیمت محصول است. در مجموع میتوان گفت میزان پذیرفته شدن یک ابداع زبانی بستگی به آگاهی و ارزیابی افراد از مهارت بکاربردن آن زبان توسط افراد دارد. از دیدگاه ابزاری میتوان گفت هر چه یک زبان سودمندتر باشد، مردم رغبت بیشتری برای فراگیری آن دارند.
● متولیان برنامهریزی زبان
به طور کلی، افراد، جوامع و حکومتها میتوانند متولی برنامهریزی زبان قرار گیرند. کوپر (۱۹۸۹) نسبت به تصدی نقش برنامهریز زبان از طرف نخبگان جامعه چندان خشنود نیست و اعلام میدارد آنها برنامهریزی زبان را به خدمت علائق خود میگیرند. وی متذکر میشود که در طول تاریخ، آغازگر برنامهریزیهای جدی زبان، نخبگان نبودهاند. او میافزاید اجرای برنامهریزی زبان مستلزم همکاری افراد غیر نخبه است. چراکه همکاری تودهها لازمة دوام نخبگان است و به همین دلیل، برانگیختن همکاری تودهها در برنامهریزی زبان بسیار مهم است. به زعم او، اجرای یک تصمیم ممکن است مستلزم مساعی تکرارشوندة برنامهریزان برای فائق آمدن بر مقاومتها باشد. کوپر، از روسای جمهور، حاکمان، نمایندگان مجلس، مدیران و معلمان به عنوان صاحبان قدرت رسمی قادر به فعالیت جدی در خصوص برنامهریزی زبان نام میبرد. برنامهریزان موفق، معمولاً تبلیغاتی در جهت افزایش هوشیاری زبانی و شکل دادن به نگرشهای زبانی مردم انجام میدهند. اما به طور کلی، وظایف برنامهریزان عبارت است از: توصیف، پیشبینی، توضیح، تصمیمگیری در مورد فرایندها و بروندادها و روشها، اجرا و در نهایت، ارزیابی. البته سازمانهای برنامهریزی زبان ممکن است در خود، مراکز تحقیقاتی نیز داشته و یا صرفاً محصول محور باشند. البته در مورد اخیر، متولیان موظفند نیازهای مصرفکنندگان محصولات را بر اساس تحقیق مشخص کنند و نباید بر شواهد مبتنی بر احساساتشان متکی باشند. کوپر با اشاره به مرور تاریخی خود متذکر میشود معمولاً برنامهریزان زبان اهمیت بافتی که ابداع در آن و برای آن رخ میدهد را فراموش میکنند.
● نتیجه
۱) برنامهریزی زبان یکی از حوزههای مورد بحث جامعهشناسی زبان است که برخی از ابعاد آن خارج از جامعهشناسی زبان قرار میگیرد و به این ترتیب میزان میانرشتهای بودن آن بیش از دیگر زیرشاخههای زبانشناسی است. چه اینکه با حوزههای برنامهریزی، روانشناسی، جمعیتشناسی، مردمشناسی و سیاست نیز مرتبط است.
۲) منطق برنامهریزی زبان، تلقی زبان به عنوان یک سرمایه است و چون بشر امروز مایل به کنترل آیندة خود است دوست دارد که این سرمایة خدادادی یعنی زبان را نیز برنامهریزی کند.
۳) برنامهریزی زبان کاری است برای تحت تاثیر قراردادن رفتار زبانی افراد و جوامع. انواع برنامهریزی زبان از دیدگاههای مختلف عبارتند از: برنامهریزی خرد و کلان، برنامهریزی پیکره، شأن و آموزش زبان. از جمله موارد عملی برنامهریزی زبان میتوان اصلاح، استانداردسازی، مدونسازی، گسترش، ابداع، نوسازی و... اشاره کرد.
۴) مهمترین انگیزة برنامهریزیهای زبان در طول تاریخ، به دست آوردن، تقویت یا تضعیف یک گروه است. ضمناً برنامهریزی زبان با اهداف، حفظ، تقویت، گسترش، پالایش، احیا، پرورش، درمان و... انجام میگیرد. محصول برنامهریزی زبان نیز با توجه اهداف آن تعریف میشود.
۵) مراحل برنامهریزی زبان عبارتند از: توصیف (جمعآوری اطلاعات)، پیشگویی، انتخاب، اجرا و ارزیابی.
۶) شناسایی مخاطبان برنامهریزی زبان و ایجاد ارتباط با آنها و آگاهی از نگرشهایشان در موفقیت برنامهریزی زبان بسیار مهم است.
۷) انتشار ابداعات زبانی با استفاده از بالا بردن هوشیاری زبانی آحاد جامعه از طریق تبلیغات، در موفقیت برنامهریزی زبان بسیار مهم است.
۸) بهتر است برنامهریزی زبان هماهنگ با سایر برنامهریزیهای در حال وقوع در جامعه مثل برنامهریزی آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و... انجام شود.
۹) تنها متولی برنامهریزی زبان دولتها و سازمانهای دیگر نیستند بلکه همة اقشار و آحاد جامعه را باید متولی برنامهریزی زبان دانست.
نوشتار حاضر متن سخنرانی دکتر نگار داوری اردکانی با عنوان «برنامه ریزی برای زبان فارسی» است که روز سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۷ در شهر کتاب مرکزی ایراد گردید. وی در این سخنرانی به معرفی اجمالی ابعاد نظری و عملی برنامهریزی زبان از نقطه نظر خویش می پردازد.
سخنران: نگار - داوری اردکانی
خبرنگار: سعید - بابایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست